🇮🇷مـدارک دانشگاهی شهــــدا
مدرکـهای دانشـگاهیشان
را نادیدہ گرفتند ،
رفتند تا مـن و تــو مـدرک
دانشــگاهیمان را
با نشــان وطـن تحویل بگیریم ...
#شهید_مصطفی_چمران
(دڪترای فیزیک و پلاسما از
دانشگاہ کالیفرنیا)
#شهید_حسن_باقری
(رتبه ۱۰۶ علوم انسانی حقوق قضایـی
دانشگاہ تهران)
#شهید_مهدی_زین_الدین
(رتبہ ۴ دانشگاہ شیراز تجربـی)
#شهید_محسن_وزوایـی
(رتبه ۱ شیمی دانشگاہ صنعتی شریف)
#شهید_احمدرضا_احدی
(رتبه اول کنکور پزشکی سال۶۴) ️
و شهدای هسته ای ......
یادمان باشد !
چه کســانی را از دست دادیــم ...
تا چه چـیزهـایی بدست بیاوریـم ...
👌اینها فقط برخی از شهدایی هستند که بیشتر شناخته شده اند، بسیارشان گمنام اند
#بینات
🇮🇷مـدارک دانشگاهی شهــــدا
مدرکـهای دانشـگاهیشان
را نادیدہ گرفتند ،
رفتند تا مـن و تــو مـدرک
دانشــگاهیمان را
با نشــان وطـن تحویل بگیریم ...
#شهید_مصطفی_چمران
(دڪترای فیزیک و پلاسما از
دانشگاہ کالیفرنیا)
#شهید_حسن_باقری
(رتبه ۱۰۶ علوم انسانی حقوق قضایـی
دانشگاہ تهران)
#شهید_مهدی_زین_الدین
(رتبہ ۴ دانشگاہ شیراز تجربـی)
#شهید_محسن_وزوایـی
(رتبه ۱ شیمی دانشگاہ صنعتی شریف)
#شهید_احمدرضا_احدی
(رتبه اول کنکور پزشکی سال۶۴) ️
و شهدای هسته ای ......
یادمان باشد !
چه کســانی را از دست دادیــم ...
تا چه چـیزهـایی بدست بیاوریـم ...
👌اینها فقط برخی از شهدایی هستند که بیشتر شناخته شده اند، بسیارشان گمنام اند
#بینات
هدایت شده از یِک دَهــہ هَشــتـادے در راه شُــهدا 🇵🇸 :)
🇮🇷مـدارک دانشگاهی شهــــدا
مدرکـهای دانشـگاهیشان
را نادیدہ گرفتند ،
رفتند تا مـن و تــو مـدرک
دانشــگاهیمان را
با نشــان وطـن تحویل بگیریم ...
#شهید_مصطفی_چمران
(دڪترای فیزیک و پلاسما از
دانشگاہ کالیفرنیا)
#شهید_حسن_باقری
(رتبه ۱۰۶ علوم انسانی حقوق قضایـی
دانشگاہ تهران)
#شهید_مهدی_زین_الدین
(رتبہ ۴ دانشگاہ شیراز تجربـی)
#شهید_محسن_وزوایـی
(رتبه ۱ شیمی دانشگاہ صنعتی شریف)
#شهید_احمدرضا_احدی
(رتبه اول کنکور پزشکی سال۶۴) ️
و شهدای هسته ای ......
یادمان باشد !
چه کســانی را از دست دادیــم ...
تا چه چـیزهـایی بدست بیاوریـم ...
👌اینها فقط برخی از شهدایی هستند که بیشتر شناخته شده اند، بسیارشان گمنام اند
#بینات
🔆 یک روز گفتند که حاج احمدآقا خمینی زنگ زده به دکتر (شهید چمران) و گفته: «امــام دلـش برایت تنـگ شده و میخواهد شما را ببیند.»
🔸 همان روز دکتر از جبهه با هلی کوپتر خدمت امام میرود. وقتی برگشت؛ ریختیم دورش و از حال امـام جویا شدیم. دکتر برایمان گفت:
« وقتی رسیدم خدمت امــام، ایشان چند ثانیه به صورت من خیـره شد و گفت: مصطفی تو هنرمندی! هنرمند باید یکرنگ باشه. گرانترین قالی رو ببین! چون چندرنگه، باید زیر پا باشد. اما آسمان رو ببین که از همه بالاتــره؛ چــرا؟ چون یک رنگ است. یکرنگی و صداقت قانون عشقه. »
🔸 دکـتر واقعاً برای ما حکایت عشق و عرفـان بود. کسی بود که امام قبولش داشت و براش ارزش زیادی قایل بود. مرد آهنینی که با دست خالی، جلوی عراق ایستاده بود و ما اسیر همین عرفان و اراده ی محکمش بودیم.
📚 کـوچه نقــاش ها / راحـله صبوری
خاطرات سید ابوالفضل کاظـمی
نشر سوره مهــر
#شهید_مصطفی_چمران
#شهیدانه