#قهرمان_من
🔰شعری که #شهید_خرازی را بیهوش کرد
💢حاج حسیــن خـرازی بیقـرار بــود خیـلیها داشتنـد باور میکردنـد اینجا آخـرشـه ! در این گیر و دار حاجـی گفت :«هر جور شـده با بی سیم محمدرضـا تورجیزاده را پیـدا کـن.» بعد از مدتـی تورجـی زاده را پیدا کردنــد.
💢حاجی بیسیـم را گرفت با حالت بغض و گریـه از پشت بیسیم گفت:«تورجـی زاده چنــد خط روضــه حضـرت زهرا(سلام الله علیها) برام بخـون.»تورجی زاده فقط یک بیـت زمزمه کرد که دیدم حاجــی از هـوش رفت!
💢خدا میداند نفهمیدیـم چه شــد. وقتی به خودمـان آمدیم دیدیم بچـه ها دارنـد تکبیــر میگوینـد ، خط را گرفته بودنـد، بعثـیها را تـارو مـار کرده بودنـد، با توسل به حضـرت زهـرا سلاماللهعلیها گـره کـار بـاز شـده بود.
💢 می دانید بیتـی که تورجـیزاده برای حاج حسیـن خواند چه بـود؟ آن بیت این بـود شایـد هزار بارشنیدیــم؛اما بی تفاوت از کنـارش رد شدیـم:در بیـن آن دیــوار و در زهــرا صــدا می زد پــدر/ دنبال حیــدر می دویـد از پهلویش خون میچکیــد/زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من
🆔 @basijiyanegomnam