eitaa logo
شهدای مدافع حرم خوزستان
488 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
628 ویدیو
6 فایل
💖 کانالی شهدایی با محوریت شهدای مدافع حرم استان خوزستان (بسیجیان گمنام اهواز) ‌ شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی ‌ 🔻کانال‌ها و پیام‌رسان‌ها در اینستاگرام،‌ آپارات، ایتا، سروش، روبیکا https://takl.ink/basijiyanegomnam/ ‌ ادمین @Aletahaa69
مشاهده در ایتا
دانلود
16.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬تمرین #نوحه حاج #صادق_آهنگران با شهيد مدافع حرم #سید_مجتبی_ابوالقاسمی 🔰شهید سید مجتبی ابوالقاسمی؛ دومین شهید مدافع حرم #دزفول #شاعر و #مداح_اهل_بیت علیهم السلام بوده است. 👈شعرهای #نوحه این شهید را مداحان معروفی مانند حاج صادق #آهنگران استفاده کرده‌اند. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت 📸شهید مدافع حرم #سید_مجتبی_ابوالقاسمی از #دزفول 🏴 آخرین #شعر سید مجتبی ✍🏻 روایتی مربوط به چند روز قبل از اعزام سید مجتبی به سوریه ⭕ #نوحه خوانی ام در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام به پایان رسیده بود و داشتم از مسجد میرفتم بیرون که چشمم افتاد به سیدمجتبی. صدایش کردم و گفتم: «سیدمجتبی! چه خبرا! یه مدته نیستت!» بلافاصله آمد و با هم سلام و احوال‌پرسی کردیم. گفت: «حاجی اتفاقاً یه شعر خوبی نوشتم، میخوام بدم خدمتت!» دست کرد توی جیبش و کاغذی را بیرون آورد و داد دستم. 📖 کاغذ را از دستش گرفتم. شعر را با خط خودش نوشته بود. اول نگاهم را به تیتر نوحه دوختم. «افتاده بین من و تو جدایی! مولا حسینم کجایی کجایی!» نگاهش کردم و گفتم: «خب آهنگش رو برام بخون!» آرام خندید و گفت: «دیگه خودت میدونی آهنگشو حاجی!» گفتم: «نه میخوام خودت برام بخونی!» 🌷 کناری ایستادیم و خیلی محجوب و آرام شروع کرد به خواندن سبک نوحه. تیتر و یکی از بندهای نوحه را خواند و دوباره کاغذ را به سمتم گرفت و گفت: «اما حاجی دیگه این شاید آخرین شعر باشه!» گفتم: «یعنی چی این آخرین شعره!» گفت: «حالا دیگه!» و مثل همیشه سرش را انداخت پایین و دیگر حرفی نزد. 📕منبع: کتاب «سید زنده است» 🗓 شهادت ۱۶ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان #صلوات 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔻آرزو داشتم خداوند فرزند پسري به من بدهد تا اسم او را (خوش صدا) بگذارم و مداح اهل بيت(ع) شود. داوود در خانه عليه السلام تربيت شد. زيرا از همان بچگي وقتي پشت دسته عزاداري‌ها خواني مي‌كردم او در گهواره علي اصغر همراهم بود. بي‌ادعا و مظلومي بود. بيشتر دعا مي‌خواند و فكر كنم به اندازه موهاي سرش را خوانده بود. از طفوليت به حرام و حلال توجه داشت. اگر صداي موسيقي بلند مي‌شد مي‌رفت و آن را خاموش مي‌كرد. اما اگر صداي نوحه و مداحي بلند بود كامل گوش مي‌داد. فرزندان برادرم بعد از فوت برادرم در منزل ما بزرگ شدند و داوود براي اينكه دل آنها را نشكند به زبان آنها مرا عمو صدا مي‌كرد. اينقدر خوب بود كه حتي براي دشمنش بد نمي‌خواست. اگر كسي او را ناراحت مي‌كرد به جاي تلافي و نفرين برايش دعا مي‌كرد كه خدا هدايتش كند. براي پدر و مادر احترام خاصي قائل بود. اگر از دست ما ناراحت مي‌شد جسارت نمي‌كرد. شايد اين حسن اخلاقش از شيري باشد كه مادرش با به او مي‌داد. من به خاطر شغل نظامي‌ام مدام در مأموريت بودم. به همين دليل خيلي كنار هم نبوديم اما در همان مدت كوتاه بودنم سعي مي‌كردم بيشتر وقتم را با خانواده بگذرانم. يادم است وقتي من از مأموريت برمي‌گشتم، داوود غريبي و گريه مي‌كرد اما دوباره كه مي‌خواستم به مأموريت بروم اينبار به خاطر رفتنم گريه مي‌كرد. (راوےپــــدرشھیــــد) 📸شهيد مدافع حرم 🚩 شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam