eitaa logo
شهدای مدافع حرم خوزستان
482 دنبال‌کننده
2هزار عکس
582 ویدیو
6 فایل
💖 کانالی شهدایی با محوریت شهدای مدافع حرم استان خوزستان (بسیجیان گمنام اهواز) ‌ شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی ‌ 🔻کانال‌ها و پیام‌رسان‌ها در اینستاگرام،‌ آپارات، ایتا، سروش، روبیکا https://takl.ink/basijiyanegomnam/ ‌ ادمین @Aletahaa69
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی روی دخترمان حساس بود. تشویقش میکرد به پوشیدن روسری و سر کردن. مثلا روسری اش را خودش برایش میبست و خودش چادر سرش میکرد. به فاطمه میگفت دخترم خیلی به تو می آید و خیلی زیبا شده ای. به او میگفت خودت خوب و زیبا هستی اما با چادر خیلی بهتر میشوی. وقتی اینطور به فاطمه میگفت، فاطمه هم ذوق میکرد برای پوشیدن چادر . . . 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
مهمترین پیامی که فکر می‌کنم حاج حبیب بدوی برای نسل حاضر دارد همان دل ندادن به دنیاست. بدوی وقتی آخرین بار می‌خواست برود، به او گفتم: «تو که داری می‌روی و احتمالا شهید می‌شوی. بعد از تو سوالی که از من می پرسند اینست که تو که این همه دنیا را داری چرا می‌روی؟ من چه پاسخی بدهم؟» او گفت: «من دنیا را دیدم. انتهای این دنیا هیچ چیز نیست» احساس کرده بود این اشباع کننده روح کسانی که دغدغه دین و آرمان‌های انقلاب دارند، نیست. مسیر جهاد و و مسیر درست در خط بود. مسیر رزم و دفاع از ارزش‌ها خطی است که برای همیشه هست و منحصر به مقطع زمانی خاصی نیست و با شهادت کسی هم ختم نمی‌شود. راه حاج حبیب بدوی ها باز است. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔴روز پدر مبارک پدر ایتام شهداء شکر خدا که شیعه‌ام و منادی راه شکر خدا که آیه ولایت از آن علی است و رو به تمام مسلمین و مستضعفان و آزادگان جهان تبریک عرض می کنیم. 🆔 @basijiyanegomnam
* قول و قراری که بعد از شهادتش فاش شد علیرضا از پدرش خاطراتی دارد و همیشه می‌گوید من می‌خواهم مثل پدرم شوم. موقعی که پدرش می‌خواست به سوریه برود علیرضا خیلی ناراحت بود. یک روز علیرضا به من گفت مامان یک چیزی بگویم؟ گفتم بگو. گفت نه نمی‌گویم. گفتم هر جور راحتی. ولی معلوم بود یک مسئله‌ای او را اذیت می‌کند. بعد از شهادت پدرش، یک روز علیرضا گریه کرد و آمد در بغل من. گفت مادر می‌خواهم مرا حلال کنی. گفتم پسرم چه کار کرده‌ای که من تو را حلال کنم؟ گفت مادر حقیقتش را بخواهی، همان روزی که شما در اداره جلسه داشتی و بنیامین را هم با خودت برده بودی، دوقلوها خواب بودند و بابا مرا صدا زد. به من گفت علیرضا می‌خواهم مثل یک مرد به من قولی بدهی. گفتم بابا چه قولی؟ بابا تلویزیون را روشن کرد. جنگ در سوریه را نشان می‌داد. به من گفت علیرضا می‌دانی اینها چه کسانی هستند؟ گفتم بله اینها داعشی‌ها هستند. گفته بود می‌دانی اینها ظلم می‌کنند و مردم بی‌گناه را می‌کشند؟ گفتم بله. گفت من لیاقت نداشتم در زمان جنگ باشم و سربازی هم نرفتم که به کشورو مردمم خدمت کنم. (چون فرزند شهید بود معاف شده بود.)گفته بود می‌خواهم بروم در سوریه از مردم دفاع کنم تا افتخاری برای آقا امام زمان(عج) و امام خامنه‌ای باشم. بعد از شهادتم به مادرت بگو. ناصر به علیرضا گفته بود باید به من قولی بدهی. علیرضا گفت بغض گلوی من را گرفته بود و گفتم بابا واقعا می‌خواهی بروی؟ من خیلی کوچک هستم و به شما نیاز دارم. مرا تنها می‌گذاری شاید مادر نتواند پشت من باشد. گفت نه هم حضرت زینب(س) به مادرت کمک می‌کند و هم من خودم می‌آیم پیش مادرت و کمکش می‌کنم. علیرضا گفت پدرم مرا بوسید و گفت هیچ‌وقت مادر و خواهرهایت را رها نکن باید به من قول بدهی تا من بروم. من به پدرم قول دادم و او پیشانی مرا بوسید. علیرضا به من گفت مادر حالا از کاری که من کرده‌ام و از این حرف من ناراحتی؟ گفتم نه مادر. اتفاقا پدرت بهترین راه را انتحاب کرد. شما باید به پدرت افتخار کنی. 📸تصویر شهید https://b2n.ir/836069 💢شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
و 💔 📷 شهید مدافع حرم 🌺 یکی از دوستانش تعریف می کرد علی رغم اینکه فرمانده ما بود اما در عین رعایت مسایل شرعی و اخلاقی بسیار شوخ طبع بود و دائم لبخند بر لب داشت😊 دوستان و بچه ها که از طوایف مختلف بوده به او می گفتن یادت باشد اینقدر که تو سر به سر ما میگذری ما هم جبران خواهیم کرد و بعد از شهادتت هیچ کاری برایت نمی کنیم😄 و او باز هم با لبخندی همیشگیش جواب می دادا مطمئن باشید به طریقی از بین شما خواهم رفت که یکی به یکی شما عزادارم خواهید شد😍 روز تشیع و لحظه تدفین پیکر خونین سردار شهید حاج احمد مجدی ما اعضای خانواده فقط نظارگر خیل عظیم دوستانش بودیم که با اشگهای چشمانشان مشغول دفن و وداع با او بودن😭 شهید احمد مجدی مسئول عملیات لشکر 7ولیعصر بودن طراح و فرمانده عملیات ازادسازی حلب که با اصابت تیر به ریه به شهادت رسیدن💔 متاسفانه در بیمارستان متوجه این مسئله نشده بودن و تصور کرده بودن که تیر فقط به ناحیه دستشون اصابت کرده.😭 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
در دوران جنگ تحمیلی همرزم بود. بسیار با هم صمیمی بودند بعد از شهادت دوستش، جبارخیلی اشک ریخت و بی تابی کرد. زمانی که برادر کوچکترش به دنیا آمد از من خواهش کرد اجازه بدهم خودش نامش را انتخاب کند. یادم هست به خانه آمد و نوزاد تازه را در آغوش گرفت، اذان و اقامه را در گوشش قرائت کرد و بعد اعلام کرد به یاد دوست شهیدش نام اسماعیل را برای او انتخاب کرده است. ☑️نقل از مادر شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
علی شرایط مالی خوبی برای خود ایجاد کرد و از لحاظ شغلی هم جایگاه مناسبی داشت اما با شروع حمله سلفی‌ها و تکفیری‌ها به کشور عراق، او که پیش از این طعم تلخ جنگ و آوارگی را در دفاع مقدس کشیده بود برای دفاع از مردم مسلمان عراق و دفاع از حرم‌های شریف اهل بیت(ع) از شرکت نفت و گاز اروندان، ۶ ماه مرخصی می‌رود و به مصاف داعشیان می‌رود. بعد از ۶ ماه دوباره بر می‌گردد، با شرکت تسویه حساب می‌کند و دوباره به عازم عراق می‌شود. هرچند مسئولان شرکت سعی کردند مانع استعفایش شوند ولی در جوابشان گفت: من بهترین راه را انتخاب کردم و من مسیرم را تغییر نمی‌دهم. در ابتدا برای اعزام به صورت رسمی، درخواست داد ولی به دلیل عدم موافقت با اعزامش تصمیم گرفت به صورت داوطلبانه و با ویزای شخصی تحت عنوان زیارت، به عتبات مراجعه برود. سرانجام بعد از یازده ماه جهاد ایشان با تکفیری‌ها در منطقه تکریت به آرزوی دیرینه خود که شهادت در راه خدا نائل می‌شود و دختر ۸ ساله خود را تنها می‌گذارد، او در آخرین دیدار با برادر بزرگش عباس، مراقبت از فرزند و همسرش را به او می‌سپارد. پنج‌شنبه ۲۰ اسفند ماه سال ۱۳۹۳ روز عروج عاشقانه علی منیعات است. جوانی که مظلومانه برای تبعیت از ولی زمان و در اقتدار به مولایش امام حسین(ع) رفاه و آسایش خود را رها کرد و در نبرد با کفار به شهادت رسید تا جوان‌ترین شهید مدافع حرم در استان خوزستان باشد، او جوانی‌اش را داد تا جوانان سرزمین‌های اسلامی روی آرامش را ببینند. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢نقل از دوست شهید مدافع حرم مقر آلوده شده بود و باید حتما نظافت میشد. توی مقر، جایی بود که زباله ها دپو میشدند. رفتم سراغ تمیز کردن آنجا و بردن زباله ها به محلی دیگر برای آتش زدن و امحاء آنها. داشتم با بیل زباله ها را درون سبد میریختم که عباس آمد کمکم. مقداری از زباله ها باید با دست جمع آوری میشد، او اجازه نداد من این کار را انجام بدهم و با وجود اصرارهای فراوان من خودش این کار را انجام داد. من کوچک ترین فرد مقر و از قضا مسئول آنجا بودم ولی عباس اصلا به این دو نکته توجهی نداشت و متواضعانه کاری را که وظیفه من محسوب می شد به عهده گرفت. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
پدر شهید، عمو شهید، پسر شهید! چه داستان آشنایی. یکی رفت اما رفتنش دلیلی بر نرفتن دیگری نشد؛ حاج علی رفت، برادرانش و حسین ، این خانواده عجیب به آداب پاسداری از دین و ادب به ولایت آشنا هستند، خانواده معماری به شهدایش و به رشادت مردانش در دفاع از حریم دین و ولایت می بالد و مصداق این ادعا شهیدان حاج ناصر، حاج علی و حاج حسین معماری است. مردی بی ادعا و خاکی اما اهل دل و افلاکی، مدافع حریم آل الله، همان فردی که مزد مجاهدت هایش را به بهترین شکل هدیه گرفت و توسط شقی‌ترین دشمنان دین مبین اسلام در حمله تروریستی پهپادهای اسرائیل به عراق مجروح و بر اثر شدت جراحات به فیض شهادت رسید. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
📩 🍁 شهــید هادی ذوالفــقاری: از برادرانم‌ میخواهم که غیر حرف حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگـر در حال طبیعی نیست الان‌دو در پیش داریم اول جهادنفس که واحب تر است زیرا همه چیز لحظه ی معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهـــشت. 🌹یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🌹 🆔 @basijiyanegomnam
شهید مدافع حرم (توصیه های پیش از شهادت)زمانی که تصمیم گرفته بودند تا به عراق برود وصیت نامه نوشته بود. نوشته بود اگر شهید شدم شما به زندگی عادی خود ادامه دهید. نوشته بود که ایمان قلبی تان را داشته باشید و برای من گریه نکنید. می گفت مامان اگر رهبری نباشد، ولایت فقیه نباشد، اگر مملکتمان اسلامی نباشد، سنگ بر روی سنگ بند نمیشود و باید پیرو رهبری باشیم. مگر نه اینکه ما فرزندان شماییم و پیرو پدر و مادر هستیم، خب همه ی ما باید پیرو رهبر باشیم، پیرو ولایت فقیه باشیم، باید پیرو باشیم تا مملکتمان را پایدار نگه داریم و نگذاریم یک غریبه، بخواهد سر انگشتش را به سمت مملکت بکشاند. الان نگاه کنید، ما آزادیم، آزاد زندگی می کنیم،راحت زندگی میکنیم، اگر ما پیرو رهبر مملکت نباشیم هیچ کدام را نخواهیم داشت، پس باید پیروی کنیم از خط رهبری تا گزندی به مملکتمان،کشورمان و دینمان نرسد. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
یکی از فعالیت های جهادی که در ماه مبارک رمضان درشهرستان انجام گرفت👌 ترمیم طاق فروریخته گلزار شهدای گمنام شهرستان بود که بچه های جهادی میگفتن واسه این کار یکی از خیرین بهشون کمک شایانی کرده و هرچه مپرسیدیم این خیر کی بوده نمیگفتن.😐 تا اینکه بعد از شهادت💔 دوست عزیزمون شهید محمد تاجبخش دوستان گفتن که این خیر شهید تاجبخش بوده که واسه این امر خیر پانصد هزار تومان هدیه داده بودند.😊🌹 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
خنده‌ ات زیباترین هدیه ی خدا بود. وقتی به چشم های من نگاه‌ می کنی و لبخند میزنی با خودم می‌گویم تو که برای من می‌خندی انگار تمام دنیا همین‌جاست کنار‌ همین خنده ها. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
همه میگن کاش جلوی کرونا رو توی همون میگرفتن‌ تا وارد کشورمون نشه🌍 👌 حالا فهمیدین چرا جلوی رو توی همون گرفتن تا وارد کشورمون نشه ☺️ 💐 شادی روح شهدای مدافع حرم و مدافعین سلامت صلوات❤️ 🆔 @basijiyanegomnam
یکی از دوستان می‌گفت پیرمردی در مراسم شهادت حاج سعید خیلی بی‌تابی می‌کرد‼️ دوستی پرسید ببخشید پدرجان شما  چیکاره آقای طاهری هستی؟  گفتش کارهای نیستم چند وقت پیش اومده بود دم در خانه ما در زده بود. دیدم این آقاست به من گفت پسرت خونه است.  گفتم :بله  گفتش: میشه صداش کنید.  گفتم: این دیگه چی میخواد در خونه ما🤔؟ بچم با حزب الهی ها سروکار نداره بچه ما که ژیگولیه.  به پسرم گفتم: بابا برو دم در!  یکی کارت داره.  پسرم که اومد. پریدن تو بغل هم😳 قبل از خداحافطی یه هدیه هم داد به پسر من و رفت. به پسرم گفتم :بابا ایشونو می‌شناختی⁉️گفت: نه بابا، چند روز پیش داشتم تو خیابون می‌رفتم ایشون با ماشینش عبور کرد آب زیر تایر ماشینش ریخت رو شلوار من، من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم😓 ،  ایشون ایستاد اومد پایین . بابا نیم ساعت از من داشت عذرخواهی می‌کرد. «پسرم منو ببخش؛ پسرم من حواسم نبود»😞  دیگه نگفت من یک چشم ندارم، اصلا  نصف اینور نمی‌بینم. بعد از عذرخواهی گفت: پسرم میشه این آدرس خونتون رو به من بدی. با ترس و لرز دادم، الان اومده بود در خونه، برام یه شلوار جین هدیه  آورده ......👖 بخودم میگویم کاش شعور امثال شهید حاج سعیدها را میشد در این کشور در ذهن همه مان قلمه زد و تکثیر کرد، در بین همه بدور از هر لقب و ادعا مدعی حزب اللهی و مدعی روشنفکری، فقیر و غنی ... ایکاش، ایکاش»😞 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
✍بهانہ برای تفرقہ زیاد است و راحت میشود پیدا کرد کہ از یکدیگر فاصلہ بگیرید و رضایت شیطان و غضب الهے را فراهم نمایید. هنر این است کہ دنبال بهانہ برای وصل و ارتباط با خدا باشید 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
اینــان ؛ لشکریان غایـب عاشوراینـد ! ڪہ خــدا خواست کمی دیرتر به ڪربلا برسند تا سپرِ بلای زینـب باشنـد ... 📸شهدای مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
📌رفاقت تا خدا در این.... ♦️زمانہ ڪہ شرط حیات نیرنگ است ♦️دلم بـراے رفیقان با وفا تـنگ است 📸شهدای مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔰روایت همسر شهید مدافع حرم از حضور سید در میان خانواده حتی بعد از شهادت 🔗تصویر را ملاحظه کنید 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
گام برداشتن در جاده عشق هزینه میخواهـد ! هزینه هایی که انسان را عاشق  و بعد شهید میکند  🆔 @basijiyanegomnam
احمد در طول یک سال تقریبا ۲۷ جزء را حفظ کرد و در این راه مقدس به برادرانش هم کمک زیادی می‌کرد. یکی از برنامه های جالبی که داشت قانون کچل کردن بود! او بین خودشان قانونی گذاشته بود مبنی بر این که هرکس در روز یک صفحه قرآن حفظ نکند کچلش کنیم و همین طور هم شد! برادرانش هر دو کچل شدند ولی احمد تا آخر کچل نشد. ..زمانی که مــادرش باردار بود، خواب مــی بیند کـــه در مکانی زمین میخــورد و در خــواب میترسد که فرزندش صــدمه ای دیــده باشد. ناگــهان دو ســـید بزرگوار و نورانـــی به مادر میگویند خواهــرم نتــرس شهیدت سالم است! مـــادر متوجـه منظورشان نمـی شود، تا اول رمضــان ۱۳۹۵ که فرزندش ملکوتی میشود . ..از هــمان دوران کودکی دل رحیم و قلب سخاوت مندی داشت.یک بار متوجه شدیم احمد به صورت مخفیانه غذا و گوشت و شیر و.... را در ظرفی می گذارد و‌ به گوشه ای می رود و بعد از چند دقیقه با ظــرف خالـی نزدمان برمی‌گردد. ایـن روال چـــند روز گذشت و من بیشتر کنجکاو میشدم که سرنوشت این مواد غذایی چه می شود تا اینکه روزی بعد از اینکه احمد با ظــرف خالـی برگشت رفتم همان جایی که بود؛ وقتی بچه گــربه ها را دیدم حــسابی تعجب کردم و مهربانی او را با خلایق خدا ستایش کردم. ..شب وفــات حضرت معصومه نــذر داشت که ولیمه بدهد و گوسفـند قـربانی کند. او این گوسفندها را شب هنگام میان فقـرا پخش می‌کــرد تا مبادا کسی او را ببیند. 📸شهيد مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
این روزها عجیب نیازمند نگاهت شده ایم! نگاه از قاب چشم مردی ڪہ چشم هایش خدا را منعڪس مے ڪند 📸شهيد مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
گفت اگر شهید شدم صبوری کن، مبادا از شدت ناراحتی از خود بی خود شوی و حجابت کنار برود و در معرض دید نامحرم قرار بگیری. به همین دلیل من بعد از شهادتش به خواهرانش هم توصیه می کردم که زیاد صدای آه و ناله خود را بلند نکنند و صبور باشند. می گفت خواهرم نگاه فرزندت به توست، سعی کن برای فرزندت الگوی مناسبی باشی. میگفت فرزندت را همراهت به مجالس مذهبی که در آن ها ذکر اهل بیت علیه السلام گفته میشود ببر تا او از کودکی با ارزش های دینی آشنا بشود. روی خصلت گذشت تاکید می کرد، مرتب می گفت گذشت کنید تا درونتان آرام باشد. می گفت دقت کنید اگر همسایه ای دارید که دارد با فقر زندگی می کند، از او غافل نشوید. 📸شهيد مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
دل حاج رضا از پیش‌روی تکفیری‌ها به سمت حریم عقیله بنی‌هاشم خون بود، همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم می‌شود، اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود. حاج رضا از درد پاهایش رنج می‌برد و از طرفی ۵۸ سالش بود و با این شرایطی که حاج رضا داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیت‌هایی برای سوریه رفتن برایش به‌وجود می‌آمد. تصمیم حاج رضا برای رفتن به سوریه برای ما نه تعجب برانگیز بود و نه یک تصمیم جدید، با توجه به روحیات و خلقیات حاجی هر لحظه تصمیم‌های انقلابی و اعتقادی را از ایشان پیش‌بینی می‌کردیم. وقتی هم‌رزمان و دوستانش از حاج رضا پرسیده بودند که چرا با این سن و سال راهی دفاع از حریم اهل بیت علیه‌السلام شده‌ای؟ ایشان گفته بودند: لبیک به ندای ولی امرم و من به فرمان ولی امرم حتی جان خودم را هم فدا می‌کنم. بعد از پیگیری‌های بسیار زیاد حاج رضا و آزمون‌های سختی که از ایشان گرفتند، راهی سوریه شد. ناگفته نماند علی‌رغم میل باطنی‌اش تمامی موها و ریش‌هایش را از ته زده بود که نکند به خاطر سفیدی مو و ریشش مانع مدافع شدن ایشان بشوند. وقتی بچه‌ها پرسیدند اگر با این شرایط هم برای اعزام تأیید نشوی گفت موها و محاسنم را رنگ مشکی می‌کنم تا مشکلی برایم پیش نیاید. تا کنون نه من و نه بچه‌ها ایشان را بدون محاسن ندیده بودیم و وقتی برای اولین با ایشان را بدون ریش و مو دیدیم هم متعجب شدیم و هم برای‌مان جالب بود. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢از همرزمانش با شهید حاج قرابت بسیاری داشت تا جایی که وصیت کرده بودند پیکرش را حسین به خاک بسپارد. حسین همیشه و حتی یک وقت هایی با بغض در مورد صحبت میکرد و می‌گفت: "این آدم به قدری بزرگ است که درکش نکردم" حالت پدر و پسری و رفاقتی شدیدی با هم داشتند. رابطه اش با شهید تقوی به حدی پیوسته بود که وقتی مجروح شد گفت مرا کنار شهید تقوی یا پدرم دفن کنید. سرکشی به ها و بچه های مجاهد داوطلب را وظیفه خود میدانست و هر وقت میتوانست به سراغشان میرفت. رفیقی داشت که ۸۴ ماه جبهه داشت و کل زندگیش در جنگ بود و بدون اینکه کسی از وجودش خبر داشته باشد از دنیا رفت و هنوز هم هستند افراد گمنامی که حسین به آنها سرکشی می‌کرد. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam