eitaa logo
بسیج مرکزبهداشت شماره یک اصفهان
230 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
117 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📸پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران در دست تظاهرکنندگان ایالت اوتاوا آمریکا
❇️ فرارسیدن 28 آوریل 9 اردیبهشت ماه، روز جهانی ایمنی و بهداشت حرفه ای را به تمام همکاران سخت کوش این حوزه که با آموزش، نظارت و پایش عوامل زیان آور و خطرات محیط کار، در حفظ و ارتقاء سلامت شاغلین اهتمام می ورزند، تبریک و تهنیت عرض می نمایم. ✅ تلاش شما همکاران در واحد مهندسی بهداشت حرفه ای مرکز بهداشت شماره یک اصفهان و شاغل در صنایع تحت پوشش ستودنی است، امیدوارم در سایه عنایت ایزد منان و با هماهنگی و همکاری کلیه سازمانها، کارفرمایان، کارگران و زحمات کارشناسان صدیق بهداشت حرفه ای بتوانید گام مهمی در جهت نیل به هدف نهایی که همانا ارتقای سطح سلامت آحاد جامعه است بردارید.توفیق روز افزون شما را در همه ی امور زندگی شخصی و اجتماعی توام با سلامتی و سربلندی مسئلت می نمایم. ✾ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دکتر علی وحدتی ریاست مرکز بهداشت شماره یک اصفهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆من غلط کردم و حسین درست بود! توبه امام جماعت مسجد الاقصی برای بیداری وجدانها 💫خدا را شکر که جنگ غزه و جنایت صهیونیست‌ها و بی غیرتی حکام خائن عرب؛ چشم مسلمانان را به حقانیت شیعه باز کرد.
♦️جهت اطلاع همکاران آدرس و تلفن شهرداری مناطق ۱۵گانه در ذیل قابل مشاهده است:👇 ✅ آدرس شهرداری منطقه یک: خيابان شهيد مطهري، خيابان صائب تبريزي، جنب پل مارنان شماره تلفن های شهرداری منطقه:۳۲۳۴۴۰۰۱ ✅ آدرس شهرداری منطقه دو: اتوبان شهيد خرازي، خيابان صمديه لباف چهار راه اول سمت راست، نبش فلكه آيت الله واعظ اصفهاني شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۳۳۵۹۰۷۰ ✅ آدرس شهرداری منطقه سه: خيابان كمال، روبروي حسينيه رضوي، شهرداري منطقه سه شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۲۲۹۰۴۹۵ ✅ آدرس شهرداری منطقه چهار: خيابان ۲۲بهمن، مجموعه اداري اميركبير، شهرداري منطقه چهار شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۲۶۷۲۵۲۲ - ۳۲۶۷۳۵۵۲ ✅ آدرس شهرداری منطقه پنج: سه راه حكيم نظامي، خيابان دانشگاه شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۶۲۴۳۹۱۵ - ۳۶۲۷۳۶۹۹ ✅ آدرس شهرداری منطقه شش: خيابان سعادت آباد، نبش ملاصدرا، شهرداري منطقه ۶ شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۶۶۹۹۰۹۰ ✅ آدرس شهرداری منطقه هفت: اتوبان كاوه، تقاطع غير همسطح شهيد چمران، ابتداي اتوبان شهيد چمران شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۴۵۹۳۵۶۵ - ۳۴۵۹۳۵۵۶ ✅ آدرس شهرداری منطقه هشت: خيابان كاوه، خيابان جابربن عبداله انصاري شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۴۴۱۵۰۶۰ ✅ آدرس شهرداری منطقه نه: خيابان ميرزا طاهراول، ميدان شهيدسردارمهدي نصر شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۷۷۱۷۰۵۴ - ۳۷۷۱۹۱۵۶ ✅ آدرس شهرداری منطقه ده: خيابان پروين اعتصامي، ابتداي خيابان شيخ طوسي غربي، شهرداري منطقه ۱۰ شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۵۵۵۳۰۳۱ ✅ آدرس شهرداری منطقه یازده: خيابان شهيدان غربي، جنب ميدان شهرداري شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۳۳۴۴۹۰۱ ✅ آدرس شهرداری منطقه دوازده: خيابان امام خميني، خيابان بهارستان غربي، شهرداري منطقه ۱۲ شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۴۲۱۸۰۷۱ ✅ آدرس شهرداری منطقه سیزده:كندرو بزرگراه شهيد ميثمي شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۷۷۷۳۰۰۱ ✅ آدرس شهرداری منطقه چهارده: خيابان زينبيه، خيابان آيت اله غفاري، مقابل حرم زينبيه شماره تلفن های شهرداری منطقه: ۳۵۵۱۶۴۶۴ ✅ آدرس شهرداری منطقه پانزده: خیابان جی شرقی، مقابل امامزاده ابوالعباس (ع) شماره تلفن های شهرداری منطقه - ۳۵۲۱۰۸۲۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفاً با دقت به گفتار تتلو و تاثیرات حجاب مادر بر فرزندان گوش فرا دهیم 🌹 ‌روایت تتلو از ضربه‌هایی که از بی‌حجابی مادرش دیده است در مصاحبه‌ی چندین سال قبل با بی‌بی‌سی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ مشاهدات تجربه گر نزدیک به مرگ، از وقایعی که ظهور امام مهدی علیه‌السلام را تعجیل می‌بخشند.
🔻کلاس‌های ساعت ۱۲ تا ۱۴ امروز دانشگاه‌ها برای محکوم‌کردن رژیم‌صهیونیستی تعطیل شد 🔹وزارت علوم‌ در اطلاعیه‌ای ضمن محکوم کردن فجایع رژیم‌صهیونیستی و حمایت از مردم بی‌دفاع غزه، کلاس‌های ساعت ۱۲ تا ۱۴ امروز یکشنبه نهم اردیبهشت ماه را برای شرکت دانشگاهیان در تجمعات اعتراضی نسبت به این فجایع تعطیل اعلام کرد
✅افرادزیر کارت فعال آنها آماده میباشد لطفا به دفتربسیج ستاد مراجعه نمایند خ مائده السادات حسینی-خ زهره صادقی- حامدراوند- خ منصور بهبهانی -خ الهه روانفر - علیرضا ملکی -خ زهرا دهقانی فرزندجواد-خ زهرا رحیمی فرزندمحمد- خ مریم انگوری -خ زهرا خدادادیان - محمدرحیمی -خ عاطفه کریمیان -خ شکوه ابراهیمیان - خ زهره محمدی فرزندیحیی -خ سمیه سلیمی -آیت اله صالحی -فرهادعلیخانی -خ انسیه اسماعیلی- خ پریسا لادریان
🔹حضرت علی (ع) در گذر از قبرستان ✍️ای ساکنان خانه های وحشت زا و محله های خالی و گورهای تاریک! ای خفتگان در خاک! ای غریبان! ای اهل تنهایی! ای اهل وحشت! شما پیش از ما رفتید و ما به دنبال شما،به شما می پیوندیم. 🔸امّا در خانه هایتان دیگران سکونت کردند، و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند، و اموالتان در میان دیگران تقسیم شد! این خبر ما هست، شما چه خبری دارید؟ سپس رو به اصحاب فرمود: بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند،به شما خبر می دادند که؛ « بهترین توشه تقوا است....» 📚منبع؛حکمت۱۳۰نهج البلاغه
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🖼 هیس! | پلیسها مشغول آزادی اند!
☘️به نام خدا☘️ حکایت بسیار زیبا حتما تا آخرش بخونید. 🌺توبه_نصوح 🌺 🔶 نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. 🔷 روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. 🔶 وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد. 🔷 وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد. 🔶 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند. 🔷 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت. 🔶 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت. 🔷 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. 🔶 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست? عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد. 🔷 روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند. 🔶 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند. 🔷 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست. مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم. 🔶 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. 🔷 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند. 🔶 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد. 🔷 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست. وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. 🕊 آن شخص به دستور خدا گفت: بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد. ⚪️ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند امیدوارم که ما هم جزو این گروه باشیم آمین .(منبع : اصول كافى ، ج 4 ، ص 164) 📔 انوار المجالس، ص432 حضرت صادق (ع) مى فرمود : چون بنده، توبه نصوح كند، خداوند او را دوست دارد و در دنيا و آخرت بر او پرده پوشى كند. من عرض كردم: چگونه بر او پرده پوشى كند؟ حضرت عليه السلام فرمود : هر چه از گناهان كه دو فرشته موكل بر او نوشته اند، از يادشان ببرد و به جوارح و اعضاى بدن او وحى فرمايد كه گناهان او را پنهان كنيد ...... ✨ خداوند در سوره تحریم، آیه ۲۸ به بندگانش امر مینماید که توبه نصوح کنید: 💠 یااَیهَا الذینَ آمَنُوا تُوبَوا اِلَی اللّهِ تَوْبَةً نصوحاً عَسَی رَبُّکمْ اَنْ یکفِّرَ
💕... ✍️ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ، ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺏ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩ 🔹... ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺿﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞ ﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺧﺸﮑﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ . 🔹... ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺧﺎﮎ ﻏﺮﻕ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ؛ 🔹... ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺮﺳﯽ
💠داستان مرده‌ای که با دعای مادر به دنیا برگشت ✍این داستان کسی هست که در معرض مرگ قرار گرفت و با عزرائیل ملاقات کرد و حتی در حالت مکاشفه قبل از مرگ، اهل بیت (ع) را هم زیارت کرد ولی با دعای مادر دوباره به دنیا برگشت. 🔸نقل از علامه طهرانی: یكی از اقوام‌ ما كه‌ از اهل‌ علم بود‌ برای من‌ نقل‌ كرد: 🔹در ایامی كه‌ در سامرّاء بودم‌، به‌ مرض‌ حصبۀ سختی مبتلا شدم‌ و هرچه‌ مداوا نمودند مفید واقع‌ نشد. مادرم‌ با برادرانم‌ مرا از سامرّاء به‌ كاظمین‌ برای معالجه‌ آوردند و نزدیك‌ به‌ صحن‌ یك‌ مسافرخانه‌ تهیه‌ و در آنجا به‌ معالجۀ من‌ پرداختند؛ 🔹از معالجۀ اطبّای كاظمین‌ كه‌ مأیوس‌ شدند یك‌ روز به‌ بغداد رفته‌ و یك‌ طبیب‌ را برای من‌ آوردند. همینكه‌ برای معاینه نزدیك‌ بستر من‌ آمد، احساس‌ سنگینی كردم‌ و چشم‌ خود را باز كردم‌ دیدم‌ خوكی بر سر من‌ آمده‌ است‌؛ بی‌اختیار آب‌ دهان‌ خود را به‌ صورتش‌ پرتاب‌ كردم‌. 🔹گفت‌: چه‌ میكنی، چه‌ میكنی؟ من‌ دكترم‌، من‌ دكترم‌! من‌ صورت‌ خود را به‌ دیوار كردم‌ و او مشغول‌ معاینه‌ شد ولی نسخه او هم مؤثّر واقع‌ نشد؛ و من‌ لحظات‌ آخر عمر خود را میگذراندم‌. 🔹تا آنكه‌ دیدم‌ حضرت‌ عزرائیل‌ با لباس‌ سفید و بسیار زیبا و خوش‌ قیافه وارد شد پس‌ از آن‌ پنج‌ تن‌‌ بترتیب‌ وارد شدند و‌ نشستند و به‌ من‌ آرامش دادند و من‌ مشغول‌ صحبت‌ كردن‌ با آنها شدم‌. 🔹در اینحال‌ دیدم‌ مادرم‌ با حال پریشان‌ رفت‌ روی بام‌ و رو كرد به‌ گنبد مطهّر امام کاظم (ع) و عرض‌ كرد: 🙏یا موسی بن‌ جعفر ! من‌ بخاطر شما بچّه‌ام‌ را اینجا آوردم‌، شما راضی هستید بچّه‌ام‌ را اینجا دفن‌ كنند و من‌ تنها برگردم‌ ؟ حاشا و كلاّ ! حاشا و كلا ّ! 🔹همینكه‌ مادرم‌ با امام کاظم (ع) مشغول‌ تكلّم‌ بود، دیدم‌ آنحضرت‌ به‌ اطاق‌ ما تشریف‌ آوردند و به‌ پیامبر (ص)‌ عرض‌ كردند: خواهش‌ میكنم‌ تقاضای مادر این‌ سید را بپذیرید ! 🔹حضرت‌ رسول‌ (ص) رو كردند به‌ عزرائیل‌ و فرمودند: برو تا زمانی كه‌ خداوند مقرّر فرماید؛ خداوند بواسطۀ توسّل‌ مادرش‌ عمر او را تمدید كرده‌ است‌، ما هم‌ میرویم‌ إن‌شاءالله‌ برای موقع‌ دیگر. مادرم‌ از پلّه‌ها پائین‌ آمد و من‌ بلند شدم و نشستم‌ ولی از دست مادرم عصبانی بودم‌؛ 🔹به‌ مادرم گفتم‌: چرا اینكار را كردی؟! من‌ داشتم‌ با اهل بیت (ع) میرفتم‌؛ تو آمدی جلوی ما را گرفتی و نگذاشتی كه‌ ما حركت‌ كنیم‌. 📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 23 - 285
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✍خری و اشتری بدور از آبادی بطور آزادانه باهم زندگی می کردند... نیمه شبی در حال چریدن علف ، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند. شتر چون متوجه خطر گرديد رو به خر کرد و گفت: 🔸ای خر خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند!" خر گفت: "اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سر دادن من است." شتر التماس کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد.تا مبادا بدست انسانها بیافتند. 🔹خر گفت : "متأسفم دوست عزیز! من عادت دارم همین ساعت نعره کنم و خودت می دانی ترک عادت موجب مرض است و هلاکت جان!" پس خر بی محابا نعره های دلخراش بر میداشت. از قضا کاروانی که در آن موقع از آن آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گرديدند و آدمیان هر دو را گرفته و در صف چارپايان بارکش گذاشتند. 🔸صبح روز بعد در مسیر راه، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای خر میسر نبود. پس خر را بر شتر نشانيده و شتر را به آب راندند. چون شتر به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود. خر گفت : ای شتر چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق می شوم." 🔹شتر گفت: خر جان، من عادت دارم در آب برقصم.!! ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است!" خر بیچاره هرچه التماس کرد اما شتر وقعی ننهاد. خر گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟! شتر گفت: "چنانکه دیشب نوبت آواز بهنگام خر بود!!! امروز زمان رقص ناساز اشتر است!" 🔸شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بينداخت و در آب غرق ساخت. شتر با خود گفت: رفاقت با خر نادان ، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشيد! 📚امثال و حکم علامه دهخدا