eitaa logo
خبرگزاری بسیج حوزه حضرت زینب سلام الله علیها کاشان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
669 دنبال‌کننده
23.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
180 فایل
🌐 تنها مرجع رسمی از مستندات وعملکرد پایگاههای حوزه حضرت زینب س https://eitaa.com/basijnews_hazratzeynab 📢 ارتباط با مدیر کانال جهت تبادل انتقادات و پیشنهادات @tahasb253
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🖤اگر عباس ماه هاشمین است 🖤هنر جوی امیر المومنین است 🖤اگر اسطوره‌ی فخر و ادب شد 🖤چو مامش حضرت ام‌البنین است بمناسبت شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیهاروزتکریم مادران و همسران شهدا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دیدار اعضای بسیج پایگاه روستای ویدوجا با حضور فرمانده پایگاه از مادرشهید عباس آقاجانی و خانواده محترم شهید 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 همراه با قرائت زیارت عاشورا توسط خانم نصیرزاده🎙 و مداحی خانم اسماعیلزاده 🎙 زمان: ۲۶دیماه ۱۴۰۰ ◾️🌹◾️🌹◾️🌹◾️ @gharargahesayberiii
غبار روبی مزار مادران شهدا🌹 حضوربانوان خادم الشهدا بسیج روستادر مزارمادران مکرمه شهداضمن غبارروبی و اهداء شاخه های گل به مقام شامخ شهدا و مادران درگذشته،همرا با قرائت فاتحه ادای احترام کردند زمان :۲۶دیماه ۱۴۰۰ مکان :گلزار شهدا 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @gharargahesayberiii
برگزاری جلسه برنامه ریزی برای مراسم و برنامه های روز شهادت حضرت ام البنین علیه السلام با حضور مسئولان و اعضای بسیج پایگاه روستای ویدوجا زمان: شنبه ۲۵دیماه ۱۴۰۰ مکان:مسجد جامع روستا 🌷🏴🌷🏴 @gharargahesayberiii
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴برگزاری مراسم سوگواری شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیهاباحضور اعضای بسیج روستای ویدوجاباهمکاری هئیت چهارده معصوم علیه السلام با مداحی کربلایی "عباس احمدی"و کربلایی حسین حمیدی همراه با پذیرایی زمان :شنبه ۲۵دیماه شب شهادت بانوی بزرگوار مکان :مسجد جامع روستای ویدوجا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔳 🔳 🔳تکریم مادروفرزندشهید متن خبر: به مناسبت وفات حضرت ام البنین(س) وتکریم مادروفرزندشهیدمدافع حرم واهدای هدیه به ایشان ۲۶/۱۰/۱۴۰۰ @gharargahesayberiii
⬛⬛⬛وفات حضرت ام البنین(س) متن خبر: به مناسبت وفات حضرت ام البنین(س)وتکریم مادران وهمسران شهدا درروزیکشنبه ۲۶/۱۰/۱۴۰۰درمسجدالمهدی واهدای هدیه به همسرشهیدابوالفضلی به دست خانم زارع مداح اهل بیت(ع)وفرمانده محترم پایگاه @gharargahesayberiii
📚معرفی تصویری کتاب 📗عنوان کتاب : «کهکشان نیستی»: داستانی براساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی 🖊️ به قلم محمد هادی اصفهانی @gharargahesayberiii
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۱۰۵ نزدیک دو ماه بود نتوانسته بود، یک دلِ سیر تماشایش کند... _چه جوری اومدی تو؟ _ از دیوار... نگاه متعجب پروانه را که دید، لبخندی زد و گفت: در زدم، مادر جونت در و باز کرد اومدم تو... همین قدر محترمانه و آقاوار. ولی شما انگار حواست نبود و متوجه اومدنِ من نشدی! _مهم نیست، اگه بگی از آسمونم اومدی باور می کنم. به چشمان خیس از اشکش نگاه کرد، پروانه الان‌ واسه چی داری گریه می کنی، این مدت هر دفعه که دیدمت یا چشمات پرِ غم بوده یا خیس اشک... سرش را به سینه چسبانید و زیر لب گفت: دلم لَک زده واسه دیدن خنده هات، واسه شیطونیات... واسه مُجازاتای سختی که برام در نظر می گرفتی. _سرش را بلند کرد، سخت ترین مجازات دنیا واسه من دور شدن از تو بود امیر! دیگه هیچ وقت تنهام نذار، هیچ وقت نگو نمیخوامت، نگو مجبوری بری، هیچ وقت... می گفت و اشک می ریخت...می گفت و شانه هایش از شدت گریه می لرزیدند. دستانش را همچون پیله ای دور تن پروانه پیچید...هیس...آروم باش پروانه، آرووم. من بیشتر از تو، از این دوری عذاب کشیدم، دلتنگ شدم و این دلتنگی ذره ذره ذوبم کرد. _امیر تحمل شنیدن واقعیت...اینکه فهمیدم بابا عباس و مامان سوسن، پدر و مادر واقعیم نیستن، خیلی برام سخت بود، ولی نه به اندازه ی دردِ از دست دادن تو. اون لحظه حس کردم هیچکس و تو این دنیا ندارم، در حالی که اگه تو کنارم بودی حس می کردم همه ی دنیا رو دارم. _نمیدونم اسمشو بذاریم طوفان، گِردباد، زلزله، یه اتفاقی که همه مونو ویرون کرد. اما هر چی بود تموم شد. تموم شد و ما الان کنار همدیگه ایم. کپی ممنوع🚫 ✍مُروّج
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۱۰۶ اما هر چی بود تموم شد. تموم شد و ما الان کنار همدیگه ایم. _نگاهش را تا چشمان امیرمحمد بالا بُرد، لبخند شیرینی زد و گفت: راسته که میگن دعا زیر بارون مستجاب میشه، من دیشب زیر بارون برای آخرین بار تو‌ رو از خدا خواستم. _ خندید و گفت: رفتی زیر بارون بالهات خیس نشدن؟ _چرا، واسه همین نتونستم پرواز کنم و بیام پیشت...و تو یه دفعه غیبِت زد. _سؤالی نگاهش کرد؟! _مگه تو دیشب با مامان ناهید، کیلینک نبودی؟ داشتم از دور تماشات میکردم که یهو یه پیرمرد با غُرغراش حواسمو پرت کرد، سرمو که برگردوندم دیدم نیستی که نیستی. امیر محمد لبخندی به رویش زد و گفت: تا تو باشی دیگه چشماتو ندوزی به پسرِ مَردُم! هر دو با هم شروع کردند به خندیدن... پروانه انگشتش را روی بینیِ امیرمحمد زد و با خنده گفت: میگم، همچین داییِ بدی هم نمی شدی ها، خوشتیپ، جذاب، تو دل برو.... _تا چند دقیقه ی پیش که داشتی زمین و زمان و به هم می دوختی! چی شد! به این زودی نظرت عوض شد؟ _نه...فقط یه لحظه خودمو گذاشتم جای هانیه و حنانه. با صدای مادربزرگ هر دو به عقب برگشتند، امیرمحمد سریع از پروانه فاصله گرفت. مادربزرگ سری تکان داد و در حالی که ریز ریز می خندید گفت: اگه حرفاتون تموم‌ شد، بیاید صبحانه بخورید. _امیرمحمد سرش را پایین انداخت و با صدایی آهسته جواب داد: چشم پروانه که زیر چشمی او را نگاه می کرد، دستش را مقابل دهانش گرفت تا از دیدن حالتی که امیرمحمد در مقابل مادربزرگ به خود گرفته بود، نخندد. مادربزرگ که رفت، پروانه دستش را از جلوی دهانش برداشت و با صدای بلند خندید. کپی ممنوع🚫 ✍فاطمه سادات مُروّج
مراسم عزاداری به مناسبت ایام وفات حضرت ام البنین مراسم عزاداری همراه با گرامیداشت مادران شهدا به سخنرانی و مداحی سرکار خانم سیدی پایگاه بسیج حضرت معصومه س حوزه حضرت زینب س خبرنگار خبرگزاری بسیج: «زهرا سادات بنی هاشمی» @gharargahesayberiii
قرار گاه محله اسلامی سلسله نشست های تحکیم بنیاد خانواده با موضوع: 🍃 *تحکیم خانواده و خانواده موفق* 🍃 📆 *زمان:* جمعه اول بهمن ماه ۱۴۰۰ ⏰ *ساعت:* ۹/۳۰صبح تا ۱۱/۳۰ظهر. 🏢 *مکان:* حسینیه مسجدجامع روستای باریکرسف اردهال. *سخنران:حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر سیداحمد هاشمی علی آبادی. 🌷 استاد محترم حوزه و دانشگاه، 🌷 و کارشناس مسائل سبک زندگی حضرت ابالفضل (ع)روستای باریکرسف و شورای اسلامی با ریکرسف @gharargahesayberiii
┅═🌸﷽🌸═┅ 🌹🍃امام رضوان‌الله‌علیه بارها اسم «مدرّس» را می آوردند. مگر خصوصیت مدرّس چه بود؟ از مدرّس عالِمتر هم داشتیم. مدرّس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیکرد. همان وقتی که علی‌الظّاهر فضا را بر ضدّ او آن‌چنان متشنّج کرده بودند که علیهش شعار میدادند، او ایستاد و حرف خودش را زد.۱۳۷۸/۱۱/۲۶ ✨✨✨✨✨✨ 🌹دهم آذر ماه سالگرد شهادت مظلومانه آیت الله سید حسن مدرس و روز مجلس گرامی باد @gharargahesayberiii