eitaa logo
خبرگزاری بسیج سردشت
1.1هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
25 فایل
خبرگزاری بسیج سردشت https://eitaa.com/basijnews_sardasht اخبار بسیج و سپاه سردشت را در اینجا دنبال کنید ارتباط با ادمین. @sardasht
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 گول ظاهر افراد را نخوریم 🟢 در حديثى آمده است: اميرمؤمنان على علیه‌السلام شبى از مسجد كوفه به سوى خانه خويش حركت كرد، در حالى كه كميل بن زياد كه از دوستان خاص آن حضرت بود ایشان را همراهى مى‌ كرد. در اثناء راه از كنار خانه مردى گذشتند كه صداى تلاوت قرآنش بلند بود و اين آيه را أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ... با صداى دلنشين و حزين مى‌ خواند. 🔻 كميل در دل از حال اين مرد بسيار لذت برد و از روحانيت او خوشحال شد. بى‌ آنكه کمیل چيزى بر زبان براند، امام رو به سوى او كرد و فرمود: سر و صداى اين مرد مايه شگفتی تو نشود، او اهل دوزخ است و به زودى خبر آن را به تو خواهم داد! 🔻 كميل از اين مساله در تعجب فرو رفت، نخست اينكه امام از فكر و نيت او آگاه گشت و ديگر اينكه شهادت به دوزخى بودن اين مرد ظاهر الصلاح داد. مدتى گذشت تا سرانجام كار خوارج به آنجا رسيد كه در مقابل امير مؤمنان ايستادند و حضرت با آنها پيكار كرد؛ در حالى كه قرآن را آن گونه كه نازل شده بود، حفظ داشتند. 🔻 اميرمؤمنان علیه‌السلام رو به كميل كرد و در حالى كه شمشير در دست حضرت بود و سرهاى آن كافران طغيانگر بر زمين افتاده بود، با نوک شمشير به يكى از آن سرها اشاره كرد و فرمود: اى كميل! أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ يعنى اين همان شخصى است كه در آن شب تلاوت قرآن مى‌ نمود و حال او اعجاب تو را برانگيخت. كميل حضرت را بوسيد و استغفار كرد. 📚 تفسیر نمونه، اسلامیه، ج19، ص398. https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
♨️ مصیبت‌های روزانه 🔰 مردی خدمت امام سجاد علیه‌السلام رسید و از حال خودش شکایت نمود، امام علیه‌السلام فرمود: بیچاره آدمی هر روز سه مصیبت به او می‌رسد و حتی از یکی از آن‌ها پند و عبرت نمی‌گیرد. اگر عبرت می‌گرفت و گوش فرا می‌داد، کار دنیا و سختی‌های آن بر او آسان می‌شد. ✅ مصیبت اول: هر روز که می‌گذرد، یک روز از عمرش کاسته می‌شود، اگر از مال او چیزی کم گردد، ناراحت می‌شود، در حالی که مال جایگزین دارد،‌ اما عمر از دست رفته جبران نمی‌شود. ✅ مصیبت دوم: هر روز روزی‌اش را به طور کامل دریافت می‌کند. چنانچه این روزی از راه حلال به دست آید، باید در قیامت حساب پس بدهد و اگر از راه حرام باشد،‌ کیفر خواهد دید. ✅ مصیبت سوم: این قسم که از دو قسمت قبلی بزرگ‌تر و مهم‌تر است،‌ این است که هیچ روزی را به شب نمی‌رساند مگر این‌که یک منزل به آخرت نزدیک‌تر شده است، اما او نمی‌داند که آیا به سوی بهشت می‌رود و یا به طرف آتش گام برمی‌دارد . 📚 شیخ مفید، الاختصاص، ص342. https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
💠 چند دقیقه‌ای پای نصایح ابوذر 🟢 نامه‌ای به دست ابوذر رسید، آن را باز کرد و خواند. از راه دور آمده‌ بود. شخصی به وسیله نامه از او تقاضای اندرز جامعی کرده بود. او از کسانی بود که می‌دانست ابوذر از پیامبر (ص) حکمت‌ها آموخته است. ابوذر در پاسخ فقط یک جمله نوشت، یک جمله کوتاه: 🔻 با آن کس که‌ بیش از همه مردم او را دوست می‌داری، بدی و دشمنی مکن. نامه را بست و برای طرف فرستاد. آن شخص بعد از آنکه نامه ابوذر را باز کرد و خواند، چیزی از آن سر در نیاورد. با خود گفت، یعنی چه؟ مقصود چیست؟ 🔻اینکه از واضحات است، مگر ممکن است که‌ آدمی محبوبی داشته باشد آن هم عزیزترین محبوب‌ها و با او بدی بکند؟! بدی که نمی‌کند بماند، مال و جان و هستی خود را نیز در پای او ریخته و فدا می‌کند. از طرف دیگر باخود اندیشید که شخصیت گوینده جمله را نباید از نظر دور داشت، گوینده این جمله ابوذر است. ابوذر، لقمان امت است و عقلی‌ حکیمانه دارد، چاره‌ای نیست، باید از خودش توضیح بخواهم. 🔻 مجددا نامه‌ای به ابوذر نوشت و توضیح خواست. ابوذر در جواب نوشت: مقصودم از محبوبترین و عزیزترین افراد در نزد تو همان خودت هستی. مقصودم شخص دیگری نیست. تو خودت را از همه‌ مردم بیشتر دوست می‌داری. 🔻 اینکه گفتم با محبوب‌ترین عزیزانت دشمنی نکن، یعنی با خودت خصمانه‌ رفتار نکن. مگر نمی‌دانی هر خلاف و گناهی که انسان مرتکب می‌شود، مستقیماً صدمه‌اش بر خودش وارد می‌شود و ضررش دامن خودش را می‌گیرد. 📚 داستان راستان، ج1، 141 https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
🚫 تبعیض ممنوع 🖌 در سال فتح مکه، زنی مرتکب جرمی شده بود که باید مجازات می‌شد. اتفاقا این زن که دزدی کرده بود، وابسته به یکی از خانواده‌های بزرگ و جزو اشراف طراز اول قریش بود. وقتی بنا شد حد درباره‌اش اجرا شود و دستش را قطع کنند، یکی از خاندان زن برخاست که: ای وای، این ننگ را چگونه تحمل کنیم؟ دسته جمعی به سراغ پیامبر (ص) رفتند و از او درخواست کردند که از مجازات زن صرف نظر کند. فرمود: ✅ هرگز صرف نظر نمی‌کنم. هرچه که واسطه و شفیع تراشیدند، پیامبر ترتیب اثر نداد. در عوض مردم را جمع کرد و به آنها گفت: می‌دانید چرا امت‌های گذشته هلاک شدند؟ 📍 دلیلش این بود که در این گونه مسائل تبعیض روا داشتند. اگر مجرمی که دستگیر شده بود، وابسته به یک خانواده بزرگ نبود و شفیع و واسطه نداشت، او را زود مجازات می‌کردند، ولی اگر مجرم شفیع و واسطه داشت، در مورد او قانون کار نمی‌کرد. خدا به همین سبب چنین اقوامی را هلاک می‌کند. 📌 من هرگز حاضر نیستم در حق هیچ کس تبعیضی قائل شوم. 📚 مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۴، ص۲۳۳. https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
807.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁لقمان به پسرش گفت: ✍️ پسرم دنیا کم ارزش است و عمر تو کوتاه. حسادت، خوی تو و بد رفتاری، منش تو نباشد ! که این دو جز به خودت آسیب نمی‌رسانند و اگر تو خودت به خودت آسیب برسانی کاری برای دشمنت باقی نگذاشتی ... چرا که دشمنی خودت با خودت، بیشتر از دشمنی دیگری به زیان تو تمام خواهد شد. https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
💢 «لقمه حلالی که دعا پشتش باشد: بچه‌هایت را اینجوری عاقبت بخیر می‌کند!» ✍️ از سالها قبل مادرش را می‌شناختم! مترون (ریاست پرستاری) بیمارستان بود. یکی از بهترین و بزرگترین بیمارستان‌های قدیم تهران. • روزی که فهمیدم پوریا فرزند این مادر است، و حالا شده همسر افسانه، که یکی از نزدیک‌ترین دوستانم بود، از تعجب شاخ درآوردم. 🍀آنقدر این پسر بی‌شیله پیله و بی‌تکلّف بود که باورم نمی‌شد پسر همان مترون باکلاس و وزینی است که حداقل چهل سال پیش مترون یک بیمارستان بزرگ بوده و به چند زبان خارجی مسلّط است. 🍀• هر چه بیشتر می‌شناختمش تعجبم از اینهمه رهایی‌اش از «کلاس» و «مقام» و «مال» و «تعلقات دست و پاگیر دنیا» بیشتر یقینی می‌شد اما هرگز فکر نمی‌کردم این بشود عاقبتش .... 🩷• روزی که شهید شد و بالای دست هزاران نفر بدرقه شد و آمد و ... درِ قطعه شهداء را برایش باز کردند و در ردیف «شهدای امنیت» آرام گرفت: کنار مادرش ایستاده بودم و به کلماتش دقت می‌کردم. • همان خانم مترون باکلاس چهل سال پیش که حالا به سختی راه می‌رفت، هر چند دقیقه یکبار همه‌ی صدای ضعیفش را جمع میکرد و ناله می‌زد : «این گل پرپر من/ هدیه به رهبر من» برای من که سالها می‌شناختمش، جوّ کادر درمان و فضای حاکم در این طیف از مشاغل را می‌شناختم، این جمله عجیب بود! 🌼 این رضایت عجیب بود! 🌼 این شادی عجیب بود! 🌷• این خانم چگونه به اینجا رسیده بود، که خداوند عزّت «مادر شهید» بودن را آنهم با این حجم از رضایت و شادی قسمتش کرد؟ • این سوال دیوانه‌ام کرده بود انگار! به طلبِ فهمیدنش رسیده بودم انگار ! که .... مادرش دستش را از روی دسته‌ی ویلچیرش برداشت و بازوی مرا گرفت و مرا به سمت آغوش خود کشید! سرم را گذاشتم روی سینه‌اش ! گفت : سالها آمدید خانه ما و رفتید! گفتم : عزّتش امروز برای من کافیست! گفت : من می‌دانم پوریا را چرا برای دفاع از رهبرش خریدند! نفسم انگار حبس شد. او داشت پاسخ مرا میداد بی‌آنکه بداند ... ✅️ ادامه داد : من با درآمد شبکاری بیمارستان پوریا را بزرگ کردم. آنوقتها که پرستار کشیک بخش بودم و می‌دویدم دنبال صدای ناله‌ها... الآن دارم اجابت «خدا خیرت بدهد» و «خدا عوضت بدهد»های بیمارانم را به چشم می‌بینم ! لقمه حلالی که دعا پشتش باشد: بچه‌هایت را اینجوری عاقبت بخیر می‌کند! من پوریا را با شادی هدیه کردم، چون با شادی از من خریدند! شادیِ رضایت بیمارانم .... •با خودم گفتم: چه وسعت روحی دارید شما... که همین الآن هم بی‌آنکه بدانید با دو جمله تمام جان مرا سرشار شادی و آرامش کردید و خودتان خبر ندارید! 🌷این شد عاقبت مادرشهید «پوریا احمدی» ! همان خانم مترون باکلاس و وزین بیمارستان معیّری! فقط «عشق» است که تمام موانع را کنار می‌زند و تو و نسل تو را برای محبوبت خریدنی میکند! https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
💎 جایزه‌ی بزرگ 🔺 روزى يكى از زنان مدينه خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام رسيد و گفت: مادرِ پيرى دارم كه در مسائل نماز، سؤالات فراوانى دارد و مرا فرستاده است تا آن مسائل شرعى را از شما بپرسم. 🌻 حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: بپرس! 🔺 آن زن، مسائل زيادى طرح كرد و براى هر يک از آن‌ها، پاسخ شنيد. در ادامه گفت و شنود، آن زن از زیادی پرسش‌های خود، خجالت كشيد و گفت: اى دختر رسول خدا!(ص) از اينکه با سؤالات زيادی که دارم، شما را به زحمت می‌اندازم، معذرت می‌خواهم! 🌻 فاطمه عليهاالسلام فرمود: باز هم بيا و هر آنچه سؤال برايت پيش می‌آيد، بپرس! آيا اگر كسى برای بردن بارِ سنگينى به بالاى بام، به کار گرفته شود و در مقابل، صد هزار دينار طلا مزد بگيرد، چنين كارى براى او دشوار خواهد بود؟ 🔺 گفت: خير. 🌻 حضرت ادامه داد: من در ازاى هر مسأله‌ای كه پاسخ می‌دهم، بيش از فاصله بين زمين تا عرش، جواهر و مروارید، جایزه می‌گيرم؛ پس چنین کاری برای من سنگین نیست. 📚 بحار الأنوار، ج۲، ص۳ https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
💢 قوی تر از سلطان 🔰سلطان وارد مسجد شد، پیر مرد عابد سر بلند نکرد و مشغول عبادت بود، پادشاه سخت خشمگین شد و گفت: مگه نمیدونی من کی هستم؟ 🔸مرد سر بلند نکرد و پادشاه گفت: من پادشاه توهستم، کسی که فلان یاغی و گردن کش رو به غل و زنجیر کشید و کشورهای زیادی رو تصرف کرد. 🔹پیر مرد خندید و گفت: من از تو قوی ترم، چون من کسی رو کشتم که تو اسیر چنگال اون هستی. 🔸پادشاه بلند فریاد زد و گفت: اون کیه که من رو اسیرکرده؟ 🔹پیر مرد دانا گفت: من نفس خودم را کشته‌ام و تو هنوز اسیر نفس اماره(حرص و طمع و خود خواهی و غرور و خشم و غضب ووو) خودتی. 🔸اگه اسیر نفس نبودی از من نمی‌خواستی که پیش پای تو به خاک بیفتم و عبادت غیرخدا رو بکنم و ستایش کسی را کنم که مثل من انسانه. صبح امروز، مسئول و اعضای ستاد عتبات و عالیات استان مازندران باحضور در سپاه شهرستان گلوگاه با سرهنگ حسنعلی‌زاده، فرماندهی ناحیه دیدار کرده و هماهنگی‌های لازم را درجهت پیشبرد اهداف این مجموعه انجام دادند. https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
🌸🍃🌸🍃 روزے حضرت عیسی (علیه‌السلام) از صحرایے می گذشت. در راہ به عبادتگاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به ڪارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت.وقتی چشمش به حضرت عیسی (علیه‌السلام) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندہ ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش ڪند، چہ ڪنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر مرد عابد تا آن جوان را دید سر بہ آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناہ کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمے کنیم، چرا که او بہ دلیل توبہ و پشیمانی، اهل بهشت است و تو بہ دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ. 📙به نقل از:محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج ۱ https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
🔻حکایت خویشاوند بیگانه ✍پادشاهی دستور داد گوسفندی را سر بریدند و آن را کباب نمودند. پادشاه به وزیر خود گفت: برو دوستان و نزدیکانت را بگو که بیایند، تا دور هم بشینیم و این گوسفند را با هم بخوریم وزیر لباس مبدلی پوشید و به میان جمعیت شهر رفت و فریاد زد: ای مرد به فریادم برسید که خانه من آتش گرفته و دار و ندار زندگیم در حال سوختن است تعداد اندکی از مردم حاضر شدند که همراه وزیر بروند و در خاموش کردن آتش به او کمک کنند. وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنی های رنگارنگ از آنها پذیرایی شد. پادشاه از وزیر خود پرسید: چرا دوستان و نزدیکانت را دعوت نکردی!؟ وزیر گفت: اینها دوستان ما هستند، کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند می پنداشتید، حتی حاضر نشدند یک سطل آب به خانه ی آتش گرفته ما بریزند بیگانه اگر وفا کند، خویش من است. https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
🔴اگر دیدی فرزند کسی منحرف شده است پیش داوری مکن، خانواده‌اش را مسخره و متهم به بد تربيت کردن فرزندانشان مکن چرا که نوح علیه‌السلام با مشکل فرزند و همسرش مواجه بود درحالیکه مشهور به صفی‌ الله بود. 🔴کسی را که از قومش اخراج کرده‌اند مسخره مکن و نگو بی‌ارزش و بی‌جایگاه است چرا که ابراهیم علیه‌السلام را راندند درحالیکه مشهور به خلیل الله بود. 🔴زندان رفته و زندانی را مسخره مکن چرا که يوسف علیه‌السلام سال‌ها زندان بود در حالیکه مشهور به صدیق الله بود. 🔴ثروتمند ورشکسته و بی پول را مسخره مکن چرا که ايوب علیه‌السلام بعد از غنا ، مفلس و بی چیز گرديد در حالیکه مشهور به نبی الله بود. 🔴شغل و حرفه دیگران را تمسخر مکن چرا که لقمان علیه‌السلام نجار، خیاط و چوپان بود درحالیکه خداوند در قرآن مجید به حکيم بودن او اذعان دارد. 🔴کسی را که همه به او ناسزا می‌گویند و از او به بدی یاد می‌کنند مسخره مکن و مگو که وضعيت شبهه برانگیزی دارد.چرا که به حضرت محمد(ص) ساحر ، مجنون و دیوانه می‌گفتند در حالیکه حبیب خدا بود. پس دیگران را پیش داوری و مسخره نکنیم بلکه حسن ظن به دیگران داشته باشیم 🚫قضاوت ممنوع🚫 https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht
✅روزهای غریبی‌ست... مادر دختر به دنیا می آورد که کمک حال او باشد، اما دختر به بهانه درس و مشق، کمکی که نمی کند، حتی مادر غذا و لباس های او را نیز آماده می کند، و باز دختر نسبت به مادر بی احترامی می کند. 🍃روزهای غریبی‌ست... جوانان‌ساعت‌ها بصورت‌حضوری یا آنلاین با دوستان خود وقت می گذرانند، اما چه بسا حتی در ماه یک ساعت کنار والدین خود ننشینند و با آنها همنشین نمی شوند و حتی دریغ از یک تماس تلفنی پنج دقیقه ای... 🍃روزهای غریبی‌ست... مادر به فرزندان خود سخن یاد می دهد، اما فرزندان همین که به سنین جوانی رسیدند، کُلفتی صدای خود را بر سر مادری که سخن گفتن به آنها آموخته خالی می کنند. 🍃روزهای غریبی‌ست... والدین چندین فرزند را در یک خانه، نگهداری و بزرگ می کنند، اما همین چندین فرزند که بزرگ شده و هرکدام خانه جداگانه دارند، حاضر نمی شوند، در خانه خودشان از آنها نگهداری کنند. 🍃ای دوست من،آگاه باش! ”جزا از جنس است“ 🍃پس امروز همانگونه با و رفتار کن، که دوست داری در آینده فرزندانت با خود شما رفتار کنند. عاقلان ‌را اشاره‌ای کافیست .... https://rubika.ir/basijnews_sardasht https://eitaa.com/basijnews_sardasht