eitaa logo
خبرگزاری‌بسیج‌(ورامین)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
740 ویدیو
16 فایل
🔷️خبرگزاری بسیج ورامین🔷️ 🔶️ کانال رسمی ناحیه مقاومت بسیج امام حسین علیه السلام ورامین 🔷️ برای انعکاس اخبار و خدمات بسیجیان عزیز در سطح شهرستان و استان تهران راه ارتباطی بیان سوژه ها: @varamin_admin1
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت:خونه رو فروختم با پول خونه کانکس خریدم بذاریم گوشه پارک (پارک پیامبر اعظم که الان مردم کهنز به پارک شهدای گمنام میشناسن) امروز هم قرار داد بستم که بیان درستش کنن.بعد هم برای اینکه من آروم بشم گفت:چون خونه مال تو بود همه ثوابش هم مال تو من هیچی نمیخوام گفتم:خب بعد خودمون ؟....... گفت:خدای ما هم بزرگه گفتم:مصطفی جان بعد از این همه شکست مالی اون خونه تنها سرمایه زندگی ما بود.گفت:خب ما هم سرمایه گذاری بزرگتری کردیم گفتم:آخه ما مستاجریم گفت:خب خدا بیشتر بهمون میده مگه تا حالا نداده؟گفتم:خب میخواستی این کار رو کنی چرا تو پارک اونجا که امنیت نداره انقدر معتاد زیاده مردم نمی تونن برن اونجا گفت:برای همین اونجا رو انتخاب کردم که یه پایگاه تربیتی باشه بچه بسیجی ها و مذهبی ها رفت و آمد کنند اینطوری محیط تمیز بشه اصلا کانکس رو هم گوشه پارک که محل تجمع معتاد ها بود گذاشتم. گفتم:آخه پارک؟ ما چند ساله کار فرهنگی کردیم میدونیم اونجا جواب نمیده یه نگاهی کرد وگفت:من و تو مامور به انجام وظیفه ایم نتیجه هیچ ربطی به ما نداره نتیجه باخداست. بعد از اینکه کانکس راه اندازی شد هیئت حضرت ابوالفضل علیه السلام روداخل کانکس برگزار میکرد و از استقبال جوان ها و نوجوان ها خوشحال بود. چون استقبال زیاد بود با باقی پول خونه مصالح خرید به بچه های بسیج گفت بیاید با هم یه سوله درست کنیم که بتونیم برنامه های بیشتری برگزار کنیم یه سوله بزرگ ساختن کنار این کانکس و اسمش رو گذاشتن شهدای گمنام و بعد پایگاه امام روح الله (ره)را به اونجا منتقل کردند. @mesle_mostafa 🎤 خبرگزاری بسیج ورامین ✏️ @basijnews_varamin 👈 عضو شوید 🙏
وقتی میدید که مردم خوب استقبال میکنن نوجوان های زیادی میان اونجا گفت میخوام درخواست بدم دوتا شهید گمنام توی پارک دفن کنیم گفتم:اگه بشه که خیلی خوبه ما تو کهنز شهید گمنام نداریم.درخواست دو شهید گمنام برای پارک دادیم یه روز با ناراحتی اومد خونه.گفتم:چی شده گفت:امروز رفتم نامه رو دادم برای شهید گمنام آقایی که مسئول بود منو از تاق بیرون کرد و گفت اصلا تو میفهمی شهید کیه تو اصلا از جنگ چیزی میدونی.ولی من که دست بردار نیستم انقدر میرم دنبالش تا انجام بشه .اردیبهشت سال ۹۴ بامجروحیت شدیدی که داشت(تیر به پهلو و کمرش خورده بود)وقتی از بیمارستان مرخص شد مجدد پیگیر تشیع و تدفین شهدای گمنام بود تا اینکه نیمه های اردیبهشت دو شهید گمنام داخل پارک تدفین کردند.روز قبل از تدفین بلندگو گذاشته بود روی ماشین و توی کهنز دور میزدن و اعلام می‌کرد فردا تشیع و تدفین شهدای گمنام در پارک پیامبر اعظم هست. مردم را دعوت میکرد برای مراسم. همان روزمحمد علی که ۱۷ روزه بود شدید تب کرده بود تماس گرفتم با آقا مصطفی که محمد علی تبش شدیده و شیر نمیخوره.گفت:الان چطور بیام روی ماشین کلی بلندگوگذاشتم.چند دقیقه بعد زنگ زد زود بیا پایین ماشین رو دادم به بچه با ماشین کسی میریم دکتر. دکتر تا محمد علی رو ویزیت کرد گفت:ببرید بیمارستان بقیه الله باید بستری بشه آقا مصطفی بعد از بستری کردن محمد علی برگشت کهنز و فردا بعد از اتمام مراسم خاکسپاری شهدا با تمام خستگی که حتی چشمش باز نمیشد اومد بیمارستان دیدن ما . الحمدلله پارک پیامبر اعظم به برکت شهدا و هیئت حضرت ابوالفضل علیه السلام و پایگاه امام روح الله ره امن شده بود و خانواده ها حتی شبها هم به مزار شهدا می‌رفتند و آنجا از محل تجمع معتادها و ارازل و اوباش شده بود یک پایگاه فرهنگی و تربیتی و این معامله آقا مصطفی بود که به وظیفه ش عمل کرد خدا هم نتیجه عالی رقم زد @mesle_mostafa 🎤 خبرگزاری بسیج ورامین ✏️ @basijnews_varamin 👈 عضو شوید 🙏
دو شب پیش با یکی از دوستان رفتیم پارک شهدای گمنام یا پیامبر اعظم کهنز بعد از زیارت شهدای گمنام رفتم که کانکس و سوله ای که آقا مصطفی درست کرده بود رو نشون دوستم بدم دیدم هیچ آثاری از آن کانکس و سوله نیست.خیلی حالم بد شده بود. شب که برگشتم کلی به آقا مصطفی گله کردم همین طور گریه میکردم که این همه تلاش کردی این همه خون دل خوردی الان مردم میخوان بیان ببینن شما چطور با دست خالی تمام سرمایه زندگیت گذاشتی بیان ازتلاش تو الهام بگیرن که اونجا با خاک یکسان بشه ...؟ میگفتم و گریه میکردم. گفتم:میدونم الان اینجایی میخوای اشک منو پاک کنی ولی نمیخوام تو باید جلوی اونهایی که این کار رو کردن میگرفتی نمیخوام اشکمو پاک کنی همینطوری میگفتم دیدم فاطمه اومد داخل اتاق نشست اشکم پاک کرد گفتم:به خودش گفتم نیاد تو رو فرستاده اشکم پاک کنی ؟ فاطمه با تعجب منو نگاه می‌کرد چی میگین مامان...؟ گفتم:به بابات گفتم نمیخوام اشکمو پاک کنی هنوز حرفم تموم نشده بود تو اومدی نشستی اشکم پاک کردی بابات تو رو فرستاد..... @mesle_mostafa 🎤 خبرگزاری بسیج ورامین ✏️ @basijnews_varamin 👈 عضو شوید 🙏
در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست،‌ دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضی‌ها نگه‌داشته نشد . فرازی از وصیت نامه شهید صدرزاده 🎤 خبرگزاری بسیج ورامین ✏️ @basijnews_varamin 👈 عضو شوید 🙏