eitaa logo
خبرگزاری بسیج پردیسان
1هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
کانال خبرگزاری بسیج پردیسان_ استان قم ◀️ تحت مدیریت روابط عمومی ناحیه مقاومت بسیج امام حسن مجتبی(ع) سایت: https://basijnews.ir/fa/qom ارتباط با مدیر: @alihazbavi مدافع حرم؛ @MrQanbari حوزه آسیه ؛ @porjafarabadi_f حوزه گمنام؛ @H_Afri_2040
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان وقت نماز است.... 🌱🍃 ‌‌‌‌🔹خبرگزاری بسیج پردیسان 🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻
••┈🤍┈••در حوالی نور با کلام و سیره گهربار شهدا نماز اول وقت چڪشے است بر سر نفس از وقتش ڪہ گذشت مےشود چڪشے بر سر نماز التماس دعا در لحظات ناب استجابت🤲🏻🌱 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان 🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻
3.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••┈🤍┈••در حوالی نور با کلام و سیره گهربار شهدا 🔺️آخرین نماز قبل از شهادت آیت الله رئیسی وقتی همه برای نماز جمع شدن، یه مردی سمت شهید رئیسی رفت تا دستش رو ببوسه؛ سید شهید جلوش رو گرفت و گفت: بگذار روز قیامت بتونیم جواب بدیم... التماس دعا در لحظات ناب استجابت🤲🏻🌱 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻
••┈🤍┈••در حوالی نور با کلام و سیره گهربار شهدا نماز اول وقت چڪشے است بر سر نفس از وقتش ڪہ گذشت مےشود چڪشے بر سر نماز التماس دعا در لحظات ناب استجابت🤲🏻🌱 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان 🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻
••┈🤍┈••در حوالی نور با کلام و سیره گهربار شهدا نماز اول وقت چڪشے است بر سر نفس از وقتش ڪہ گذشت مےشود چڪشے بر سر نماز التماس دعا در لحظات ناب استجابت🤲🏻🌱 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان 🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻
••┈🤍┈••در حوالی نور با کلام و سیره گهربار شهدا 🌸شهید مدافع حرم امید اکبری🌸 روایت از پدر شهیدامیداکبری : تو راه مشهد بودیم با ماشین در حال حرکت که اذان سر دادند ، امید گفت: پدر بزنیم بغل نماز بخونیم؟ گفتم اینجا وسط بیابون؟ صبر کن تا برسیم به یه جایی که آب و دولابی باشه.. اونجا وایمیسیم. چند دقیقه بعد از دور یه درخت و جوی آبی مشخص بود که یه دفعه امید با خوشحالی گفت: اینجا بایستیم انگار آب هم هست! گفتم صبر کن میریم جلو تر به روستا یا مسجدی برسیم بعد نماز میخونیم.. یه لحظه دیدم امید سرخ و سفید شد و گفت بابا چند دقیقه از فضیلت نماز اول وقت گذشته بعد شما هی میگید بریم جلو بریم جلو!... 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان 🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻
••┈🤍┈••در حوالی نور با کلام و سیره گهربار شهدا 🌸شهید مدافع حرم امید اکبری🌸 روایت از پدر شهیدامیداکبری : تو راه مشهد بودیم با ماشین در حال حرکت که اذان سر دادند ، امید گفت: پدر بزنیم بغل نماز بخونیم؟ گفتم اینجا وسط بیابون؟ صبر کن تا برسیم به یه جایی که آب و دولابی باشه.. اونجا وایمیسیم. چند دقیقه بعد از دور یه درخت و جوی آبی مشخص بود که یه دفعه امید با خوشحالی گفت: اینجا بایستیم انگار آب هم هست! گفتم صبر کن میریم جلو تر به روستا یا مسجدی برسیم بعد نماز میخونیم.. یه لحظه دیدم امید سرخ و سفید شد و گفت بابا چند دقیقه از فضیلت نماز اول وقت گذشته بعد شما هی میگید بریم جلو بریم جلو!... 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان 🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻
••┈🤍┈••در حوالی نور با کلام و سیره گهربار شهدا شهید محمّد ابراهیم همّت سر تا پاش خاکی ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود. از چهره‌اش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره؛ اما رفت وضوگرفت تا نماز بخونه. گفتم: شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم. ☀️ حس می‌کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. محمد ابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده... 📚 یادگاران «کتاب همت» صفحه 56 به روایت همسر شهید 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان 🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻
••┈🤍┈••در حوالی نور با کلام و سیره گهربار شهدا شهید محمّد ابراهیم همّت سر تا پاش خاکی ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود. از چهره‌اش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره؛ اما رفت وضوگرفت تا نماز بخونه. گفتم: شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم. ☀️ حس می‌کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. محمد ابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده... 📚 یادگاران «کتاب همت» صفحه 56 به روایت همسر شهید 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان 🔹 🆔 @basijnewspardisan 🔺 🔻