eitaa logo
پایگاه بسیج شهید آوینی خواهران
519 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
864 ویدیو
27 فایل
بسیج لشکر مخلص خداست ارتباط با ادمین : @basijshahidaviniiadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 📚 معرفی بیشتر کتاب ✍ نویسنده: 🔖 ناشر: 📑 تعداد صفحات: ۶۴۰ 🌹 جنگ را صورتی بود و سیرتی. صورت آن بود و آتش و باروت و باطن آن و و . از این منظر اخیر بود که اکسیر خون و باروت و آتش، می آفرید. امروز بسیاری از سبکباران ساحل ها از آن همه موج توفنده اروند و کارون ساحل ثابت و آرامش را می بینند اما برای هر آنکه بر لوح دلش قیامت قامت های کربلای 4 نقش عشق زده است، آن موج ها همه از زمزمه شور است و شیدایی و پرواز. 🌊 این کتاب از این بار روایت می کند از هر آنچه اتفاق افتاده در آن شب تاریک ... روایتی عجیب و شگفت انگیز از حماسه آفرینی فرزندان خمینی (ره) در دل شب؛ در آن عملیاتی که بوی خون و نعنا عطر دل انگیز شهادت را به مشام رزمندگان می رساند. 🔰 روایت این اثر دقیقاً منطبق با واقعیتی است که در شامگاه چهارم دی ماه سال 65 در منطقه عملیاتی کربلای 4 اتفاق افتاد. این کتاب، روایتی است که برگرفته از خاطرات بازماندگان این حماسه عاشورایی است👇 🔻 فرمانده گردان غواصی گردان جعفر طیار برادر جانباز ، جانشین گردان برادر آزاده حاج محسن جامع بزرگ، همرزم صبور و آزاده حمید تاجدوزیان و سه تن از یادگاران بازگشته از اسارت گردان غواصی لشکر انصارالحسین. 💬 حمید حسام در این باره می گوید: کریم مطهری را از سال های آغاز تاسیس اطلاعات و عملیات در قصرشیرین دیده بودم. قد رشیدش او را همیشه توی چشم می آورد. کریم مطهری همبازی نوجوانی، همکلاس دبیرستانی و همرزم هماره متصل به در اطلاعات عملیات بود که از سال های میانی جنگ به پیشنهاد علی آقا، گردان غواصی لشکر را تاسیس کرد. و من سخت تشنه شنیدن روایت کریم مطهری از رزم عاشورایی کربلای 4 بودم. همان شبی که او 71 غواص را از جمع گردان 175 نفری اش، داخل آب برد و خودش جلوتر از بقیه سینه اروند را شکافت و به ساحل دشمن رسید. تا جایی که حنجره اش با گلوله دشمن شکافته شد. آن گلوله داغ هنوز روی تکلم او تاثیر گذاشته بود اما دلنشین و عاشقانه حرف می زد. آن شب فقط یادی از علی چیت سازیان کرد و گفت: «وقتی می خواستیم داخل آب برویم، علی آقا لب نیزارها گفت: کریم اگه به گرداب برخوردی، آب وحشی اروند رود را به قسم بده.» همین جمله کافی بود که بغضش بشکند و اشک همه را درآورد و من جرقه نگارش کتاب «غواص ها بوی نعنا می دهند» در ذهنم زده شود. همان سال ها خط شکنی کردم، اولین کتاب را - هر چند مختصر- از رزم کربلای 4 نوشتم. ✍ سال 1397 بر آن شدم که حدیث ناگفته علمدار رشید و فرمانده زخمدار گردان غواصی جعفر طیار را کامل بشنوم و برای نسل هایی که نمی بینم، به امانت بگذارم. روایت کریم مطهری از دوران کودکی اش تا پیروزی انقلاب و آغاز جنگ و حضور جانانه و عاشقانه در همجواری نیمه گمشده اش علی چیت سازیان تا رزم های آبی. ✅ قطعاً این اثر متقن ترین و ترین روایتی است که از به رشته تحریر در آمده و می تواند پاسخ خیلی و همچنین ناگفته هایی از این عملیات باشد.
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر . کم مانده بود سکته کنم سر شکسته بود و داشت می آمد . با خودم گفتم : الان است که یک برخورد با من بکند . چون خودم را بی می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم . او یک از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو و بعد از سالن رفت بیرون . این برخورد از تا توگوشی برایم سخت تر بود . در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه بزن همانطور که گفت : مگه چی شده؟ گفتم : من زدم رو شکستم ، تو حتی نکردی ببینی کار کی بوده همان طور که را پاک می کرد ، گفت : این جا کردستانه ، از این باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست . چنان مرا خودش کرد که بعدها اگر می گفت ، می مردم .