🌴🕊🌹🏴🌹🕊🌴
#شهداء
#امام_حسین_ع
#عزاداری
#خاطرات
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_احمد_کاظمی
برگزاری هیأت ومراسم عزاداری در دهه اول محرم، برایش از #اهم_واجبات به شمارمیآمد وسنگ تمام میگذاشت، اما کیفیت اجرای آن برایش خیلی مهم تر بود. طوریکه میتوان ازهیأت عاشقان ثارالله (ع)، لشکر «۸ نجف اشرف» ، بهعنوان یک الگوی نمونه عزاداری نام برد. از چند وقت پیش بزرگ ترها و معتمدین خود را در لشکر خبر میکرد؛ چندتا بسیجی و یکی،دوتا پیرغلام امام حسین(ع) . بعدهم تقسیم کارمیکرد. «حاج حسین ، حاج عباس، سیدناصر، حاج فاضل، حاج رضا ،حاج غلامعلی، حاجآقا جنتیان، برادر احمدپور» و بسیجیها،هرکدام براساس #تخصص و توانشان، مسئولیتی را برعهده میگرفتند. آنها هم حاجی را خوب میشناختند؛ باوجود #اخلاص و #صبر، اما جدی ، #منظم و ریزبین . اول کار تذکرات را میداد، سخنران و تک تک موضوعات و مطالب قابل بحث برایش خیلی مهم بود و میگفت : انقلاب ما بر گرفته از #قیام_امام_حسین_ع وهمین مراسمها بود و تداوم آن هم منوط به آن است؛ پس باید محتوای این مراسمها قوی باشد. #احترام به عزاداران از بزرگ ترها گرفته تا اطفال و حتی همسایگان #مسیحی نیز از توصیههای ویژه اش بود .
معمولا خودش #دم_در_میایستاد و همه چیز را با دقت کنترل میکرد، البته مدیریتش هم اینگونه بود و همه میدانستند کارشان را باید به بهترین شکل انجام دهند . دیگر نیازی به تذکر مجدد نبود و کمتر به او مراجعه میشد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
💐🌸🌺🌴🌺🌸💐
#نوزدهم_بهمن
سالروز بیعت همافران
#با_امام_خمینی_ره
🌹 در هر انقلابی حوادثی برجسته دیده می شود که جرقه های نهایی پیروزی را به آتشی افروخته تبدیل می کند و جشن شادی ملت را پرشور می سازد. نوزدهم بهمن 1357، انتشار خبر بیعت همافران نیروی هواپیمایی ایران با امام(ره)، یکی از اخباری بود که انقلاب را به تثبیت در ایران، نزدیک و بختیار را از ادامه فعالیت برای ابقای رژیم سلطنتی ناامید کرد.
🌹 بیعت همافران در 19 بهمن 1357 توجه مردم و بختیار را به خود جلب کرد؛ «پرسنل نیروی هوایی با امام خمینی بیعت کردند»؛ خبر این دیدار به همراه تصویری از این بیعت در مطبوعات به چاپ رسید؛ در تصویر، جمعی از همافران با لباس رسمی در اقامتگاه امام از پشت سر دیده می شدند.
🌹 پس از انتشار خبر، دولت بختیار آن را تکذیب و عکس را مونتاژ اعلام کرد و حکم دستگیری عکاس صادر شد.اما مساله حضور همافران در نزد امام (ره) از سوی ایشان تایید شد.
🌹 پس از ورود امام (ره) به تهران، نیروی هوایی اولین گام مثبت در همراهی با مردم در انقلاب را با وجود همراهی دولت برداشت؛ اما درگیری های خیابانی و تمرد ارتشیان از دستور تیر به سوی مردم، همافران را بر آن داشت تا گامی برای نزدیکی در انقلاب بردارند.
🌹 نورشاهی، یکی از همافرانی که در جریان بیعت با امام(ره)، حاضر بوده است، در تشریح خاطرات آن روز گفته است: «جلسه ای در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب با مرحوم حضرت آیت الله طالقانی داشتیم و ایشان به ما گفتند که اگر قصد دارید کاری انجام دهید باید اقدامی باشد که یک سر و گردن از پیرزنی که عصازنان به خیابان آمده است بالاتر باشد. این سخنان در حقیقت یک نوع حرکت روانی و کار تهییج کننده محسوب می شد و پس از آن بود که تصمیم گرفته شد تا در روز 19 بهمن، رژه رسمی برگزار شود.»
🌹 همافران،تصمیم گرفتند تا صبح روز 19 بهمن در مدرسه علوی تهران لباس های خود را عوض کنند و در حضور امام (ره) به صف شوند تا به امام(ره) ادای احترام و اعلام بیعت کنند. از آن جایی که در مدرسه رفاه فضای کافی وجود نداشت عده ای، نماینده شدند و در محضر امام(ره) حضور یافتند.
🌹 امام(ره) در حضور آن ها اظهار کرد: "درود بر شما که قدر نعمت خدا را دانستید و به دامن قرآن پیوستید. درود بر شما که ترک کردید حکومت طاغوت را و به حکومت الله پیوستید. . . باید این نهضت را حفظ کنید تا ان شاءالله آخر نقطه و نهایت که قیام یک حکومت عدل انسانی اسلامی به جای یک حکومت طاغوتی است. "
🌹 پس از سخنان امام(ره) با فرمان رژه همافر نورشاهی، از برابر امام رژه رفتند و قطعنامه ای را قرائت و با امام(ره) اعلام بیعت کردند.
🌹 همافران نیز بعد از ادای احترام به امام(ره)، با طی کردن خیابان ایران به سیل تظاهرکنندگان و مردم در خیابان انقلاب پیوستند و با استقبال مردم از آن ها، هلیکوپتر ارتش برای ایجاد فضای ارعاب در سطح خیابان انقلاب حاضر شد.
🌹 سپس همافران به مدرسه رفاه برگشتند تا لباس خود را عوض کنند و شناخته نشوند؛ امام(ره) تعدادی از همافران را به حضور پذیرفت و به آن ها گفت: "به همکاران، دوستان و فرزندان من بگویید که این مملکت مال خودشان است مراقبت کنند، آینده از آن آنهاست و از چیزی نترسند. ملت با تمام وجود پشتیبان شماست. "
🌹 پس از آن، دولت برای شناسایی همافران اقدام کرد و مردم را وادار کرد تا کارت شناسایی خود را در خیابان انقلاب نشان دهند تا همافران را بیابند اما موفق نشدند.
🌹 بختیار با انتشار خبر و عکس بیعت همافران با امام(ره)، دیدار را تکذیب و عکس را مونتاژ خواند، با این حال امام (ره) برای حمایت از همافران دیدار خود با آن ها را تایید کرد .
یاد و خاطره #شهدا خصوصاً #شهدای نیروی هوائی گرامی باد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐 #بهمن_ماه🇮🇷
🌹 #ماه_خون_و_قیام🇮🇷
🌼 #ماه_پیروزی🇮🇷
🌺 #انقلاب_اسلامی🇮🇷
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#کرامات
#شهدا_و_امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#سید_حمید_میرافضلی
سید حمید از حُرهای انقلاب اسلامی است. همه از دستش عاصی شدهبودند. حتی لاتهـای محله هم از او حساب میبردنـد. شده بود بزنبهادر محله قطبآباد رفسنجان. هیچ کس از دست قلدریهایش در آسایش نبود.
بعد از شروع جنگ تحمیلی، پیکر غرق در خون برادر بزرگترش #شهید_سید_علیرضا را که در حیاط خانه دید، خیلی متحول شد.
فقط حرف بیبی(مادرش) کمی آرامش کرد: برادرت کشته نشده، #شهید شده. شما که عزیزتر از اولاد #امام_حسین_ع نیستید. همه شما باید #شهید شوید تا اسلام زنده بماند.
سید حمید هم به جبهه رفت. کفشهایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید!
میگفت: اینجا جایی است که خون #شهدایمان روی زمین ریخته.
شبها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه میرفت و با اشک، استغفار میکرد. معروف شد به #سید_پابرهنه.
آنقدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید. در یکی از عملیاتها، سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن میخورد.
سيد حميد دوبار مخفیانه به كربلا رفت. در عملیات خیبر، ترک موتور #حاج_ابراهیم_همت نشست. گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آنها را به آرزویشان رساند و به #شهادت رسیدند.
#حاج_همت که نفر جلویی موتور بود، سر و دستش رفت و #شهید_میرافضلی هم پیشانی و پهلویش.
همانی شد که سید حمید میخواست؛ دلش میخواست به جدهاش، فاطمه زهرا(س) ملحق شود.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#مهدی_نوروزی
انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد.
سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند. پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند.
وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین».
نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان».
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام