💐🌹💐🌹💐
🌹💐🌹💐
💐🌹💐
🌹💐
💐
#ٺلنگـــــر
داشتم فکر میکردم...🤔
آقا که ظهور کردن
یه دونه چفیه عربی بندازم ،
با یه پیراهنِ دوجیبه ی طرح آوینی
یه دونه هم شلوار چهارجیبه از اون مُدلایی که
ابراهیم همت داشت بپوشم و برم استقبال آقا ..
که آقا
تیپ و نگاه کن !😎
هرچی باشه من تو سال دوهزار و بیست
این تیپ حزب اللّهی و زدم !😊
یعنی خودی ام ..
بعد ،
از آقا
یه لبخند رضایت بگیرم و
برگردم و کلی عشق کنم ..
تو خیالم رفتم تا خود خیمهِ آقا ...
همینجوری که حواسم بود تایِ چفیه ام بهم نخوره ،
اومدم وارد شم که
دیدم آقا دست یه نفرو گرفته
و داره گرم حال و احوال میکنه ..
بعضی وقتها هم دست
یه آقای سیاه پوستی رو میگیره ..
تو خیالم از خادم آقا پرسیدم :
این غریبه ها دیگه کین !؟
گفت اینا سربازای برون مرزی آقا هستند
مثل ابراهیم زکزاکی ها
نمر ها
نصرالله ها
اومدن گزارش کار بدن ...
تو چی آشنا !؟؟؟
چه لباسای قشنگی داری ...
از خجالت خیس عرق شدم😓
به خودم که اومدم دیدم خیال بود ..
کلی خداروشکر کردم آقا ظهور نکرده
فکر کن ..
چه آبروریزی ای میشد ...😔
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
💐
🌹💐
💐🌹💐
🌹💐🌹💐
💐🌹💐🌹💐
🆔 @basir110213