#خاطراتي از شهید پلارک:
قبل از عملیات #کربلای_8 با گردان رفته بویم #مشهد. یک روز #صبح دیدم سید احمد از #خواب بیدار شده ولی تمام #بدنش می لرزد. گفتم: «چی شده؟» گفت: «فکر کنم تب و لرز کردم.» بعد از یکی دو ساعت به من گفت: «امروز باید حتما برویم #بهشت رضا (عليه السلام)». اتفاقا برنامه آن روز گردان هم بهشت رضا (عليه السلام) بود. از احمد پرسیدم: «چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا (عليه السلام)؟» او به اصرارِ من گفت:
«دیشب خواب یک #شهید را دیدم که به من گفت: تو در بهشت #همسایه_منی. من خیلی #تعجب کردم تا به حال او را #ندیده بودم، گفتم: تو #کی_هستی الان #کجایی؟
گفت: در بهشت رضا (عليه السلام)».
احمد آن روز آنقدر گشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمیدانست پیدا کرد و بالای مزار آن شهید با او حرفها زد.
یکی از آشنایان #خواب شهید سید احمد پلارک را میبیند. او از شهید تقاضای #شفاعت میکند. که شهید پلارک به او میگوید:
«من #نمیتوانم شما را #شفاعت کنم. تنها #وقتی میتوانم شما را #شفاعت کنم که شما #نماز بخوانید و به آن #توجه و عنایت داشته باشید. همچنین #زبانهایتان را #نگه دارید. در غیر اینصورت #هیچ_کاری از دست من برنمیآید».
https://eitaa.com/Basir_MN
🔴 #عشق_چمرانی
💠 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید:
🔹«غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی #ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد.
🔸حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟
🔹غاده با #تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی #کچل نیست، تو اشتباه میکنی.
🔸دوستش فکر میکرد غاده #دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.
🔹آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به #مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن.
🔸مصطفی پرسید: چرا میخندی؟
🔹و غاده چشمهایش از خنده به #اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو #کچلی؟ من نمیدانستم!»
♦️و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد.
🔸از آن به بعد آقای #صدر همیشه به مصطفی میگفت:
♦️شما چه کار کردید که #غاده شما را ندید؟ .
https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐انقلاب به سمت #قله در حال #حرکت است.
مگر میشود در این مسیر، #مشکلات، سنگ، چاله، باد، دود و گاز ....نباشد؟
❇️مسایل #طبیعی و قابل انتظار است. این ها، #حوادث_طبیعی یک راه دشوار به سمت قله است.
این حوادث و مسایل #اگر_نبود باید #تعجب می کردید.
📣آرام باشید.
https://eitaa.com/Basir_MN