#پندانه
✍عصا زنان و آرام نزدیک شد و در حالی که سعی میکرد نفسی تازه کند گفت: «پسرم خیر از جوونیت ببینی یه کمکی به من میکنی؟» راهش رو کج کرد و زیر لب گفت: من دانشجویم پولم کجا بود؟ پیرزن چند قدم دیگر دنبالش آمد و صدای خواهشش به گوش رسید که: «از صبح هیچی نخوردم، یه کمکی بکن دیگه، منم جای مادرت...»
عصبانی برگشت سمت پیرزن، خواست بگوید که پولی برای کمک ندارد اما پیرزن اسکناس 5 هزار تومانی را سمتش گرفت و گفت: «خیر ببینی، من پا ندارم برم اونور، از سوپر اونطرف یه چیزی بخر برام، ثواب داره.ننه !» هیچگاه برای عصبانی شدن زود تصمیم نگیریم!
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🔆 #پندانه
🔴 پنج گنج حکمت
🔸حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت: 🔸چرا به جای تحصیل علم، چوپانی میکنی؟
🔹چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفتهام.
🔸حكيم گفت: خلاصه دانشها چیست؟
🔹چوپان گفت: پنج چیز است
- تا راست تمام نشده، دروغ نگویم
- تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم
- تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم.
- تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه دیگری نروم.
- تا قدم به بهشت نگذاشتهام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم.
🔸حكيم گفت: حقا که تمام علوم را دریافتهای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده.