هدایت شده از شهید بهنام ایلام
العَجَلَ العَجَلَ یَامَولایَ یَاصَحِبَ الزَّمَانِ 🤚🏻
کاری از دختر بهمامی:
سمانه عباسی
واحد پوینده: پروین اعتصامی
شهرستان مهران
🔸طرح شهید بهنام محمدی
🔸استان ایلام
@behnam_ilam
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
💯 | #مـهـر_رضــوی
🌙 | #مـاه_رمضــان
🔰 قرارگاه جهادی دختران دانش آموز بسیجی استان ایلام در نظر دارد به مناسبت ولادت کریم اهل بیت (ع) در راستای تامین مایحتاج و غذای گرم دانش آموزان کم بضاعت استان برنامه کمک های مومنانه را با عنوان #مهر_رضوی برگزار نماید. لذا از کلیه دانش آموزان عزیز مایل به مشارکت در این کار خداپسندانه دعوت به عمل می آید تا وجوه نقدی خود را به شماره حساب مندج در پوستر واریز نمایید . 🌱
🔺همچنین میتوانید کمکهای غیرنقدی خود را به حوزه های مقاومت بسیج دانش آموزی شهرستان خود تحویل نمایند.
#مجمع_فاطمی 🌱
#قرارگاه_جهادی 💯
🆔 @bdilam
🔴 *آیندگان آیت الله خامنهای را بیشتر تحسین خواهند نمود*
*نتیجه آرای مصوبه ای در گنگره آمریکا با ۵۱ رای موافق در مقابل ۴۴ رای مخالف دولت ترامپ را از اقدام نظامی خودسرانه علیه ایران باز داشت.*
*ترامپ در مصاحبه خود گفته بود این تصمیم نشان دادن ضعف ما نسبت به ایران است*
*در تاریخ سراغ دارید؟*
*ما که به مغولها باختیم*
*از دولت عثمانی شکست خوردیم،*
*سلسله صفویه ما با حمله محمود افغان منقرض شد*
*مغلوب روسها شدیم*
*دوبار از انگلیس ها و* *روس در جنگ جهانی در دوره قاجار و پهلوی* *شکست خورده و فتح شدیم*
*بعدها در تاریخ بنویسند که ایران در اوج تحریمها آن هم به گفته سران آمریکا که بی سابقه ترین تحریم تاریخ است؛ چنان قدرت و اقتداری از خود نشان داد که اَبرقدرت دنیا* *مجهزترین ارتش عالم با حمایت غول رسانه ای و دلارهای نفتی اعراب خائن منطقه از حمله به آن عاجز بود*
*متاسفانه رسانههای داخلی، روشنفکرنمایان مامانی، کدخداپرستان* *ترسو هیچ گاه توان دیدن و درک قدرت ایران را ندارند*
*این ایران است که آنها را مجبور به تصویب چنین قانونی کرده است*
*مقایسه کنید با ایران* *دوران پهلوی که آمریکایی ها در اینجا ۴۵ هزارمستشار داشتند* *کاپیتولاسیون تصویب میکردند و ارتش ایران را ژاندام و پاسبان خود در خاورمیانه میدانستند*
*این قدرت را امام راحل خمینی کبیر به ما داد اما پازل تکمیلی آن قطعا به* *استراتژی آیت الله خامنه ای بستگی داشت والا به گمان عده ای دنیای فردا، دنیا گفتمان است نه موشک*
*آیندگان آیت الله خامنه ای را از ما بیشتر تحسین خواهند نمود...*
*سایه ات از سر ما کم نشود حضرت یار*
هدایت شده از شهید بهنام ایلام
دعای روز پانزدهم🌺
کاری از دختر بهنامی:
پردیس ابراهیم زاده
واحد پوینده: پروین اعتصامی
شهرستان: مهران
🔶قرارگاه سایبری
🔶طرح شهید بهنام محمدی
@behnam_ilam
هدایت شده از شهید بهنام ایلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از گلدسته می پیچه صدای اذون
چشمم روشن از ماهه، ماه رمضان🌸🌙
کاری از دختر بهنامی:
پردیس ابراهیم زاده
واحد پوینده : پروین اعتصامی
شهرستان : مهران
🔶قرارگاه سایبری
🔶طرح شهید بهنام محمدی
@behnam_ilam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
میلاد با سعادت کریم اهل بیت(ع) گرامی باد 😍
🌐 قرارگاه سایبری نسل تمدن ساز
شهرستان مهران (واحد خواهران)
🆔 @basirat13967
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
میلاد با سعادت کریم اهل بیت(ع) گرامی باد 😍
🌐 قرارگاه سایبری نسل تمدن ساز
شهرستان مهران (واحد خواهران)
🆔 @basirat13967
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
میلاد با سعادت کریم اهل بیت(ع) گرامی باد 😍
🌐 قرارگاه سایبری نسل تمدن ساز
شهرستان مهران (واحد خواهران)
🆔 @basirat13967
#عکسنوشته
میلاد با سعادت کریم اهل بیت(ع) گرامی باد 😍
🌐 قرارگاه سایبری نسل تمدن ساز
شهرستان مهران (واحد خواهران)
🆔 @basirat13967
برگزاری کلاس های سلاح شناسی در سطح مدارس متوسطه دوم شهرستان مهران ✅
🆔 @basirat13967
کلاس آموزش روخوانی قرآن کریم. واحدهای مقاومت شهادت و حافظ شهرستان مهران ✅
🆔 @basirat13967
هدایت شده از شهید بهنام ایلام
✅پخش هدیه معنوی
واحد پوینده: پروین اعتصامی
شهرستان: مهران
✨طرح شهید بهنام محمدی استان ایلام✨
@behnam_ilam
*🔹این نوشته را بخوانید؛تضمین میدهم از چند دقیقه وقتی که میگذارید، پشیمان نمیشوید:*
*فرض کنید الان سال 1430 یا 1440 شده...*
*-ما احتمالا کهنسال یا ناتوان هستیم، داروهایمان به سه دسته، پس از صبحانه، ناهار و شام تقسیم شده و فرزندانمان دیگر در خانه نیستند و رفتهاند سر زندگی خودشان.*
*از تمام آرزوهای جوانی فقط چند "ایکاش" مانده و زندگی خلاصه میشود در عکسهایی که گهگاهی نگاهشان میکنیم و خاطراتشان از جلوی چشمانمان که دیدشان تار شده میگذرند.*
*🔸دیگر پدر و مادری نیست که آخر هفته مهمانشان باشیم یا دعوتشان کنیم. خانه پدری، مدتهاست فروخته شده.عمه یا خاله یا دوستی که میخواستیم یک بار در سال به او سر بزنیم مدتهاست فوت شدهاند.*
*دوچرخه کودکیِ بچهمون که قرار بود یک بار برای دوچرخه سواری ببریمش پارک، گوشه دیوار حیاط کِز کرده.....*
*غم انگیز است اگر در سن پیری، ما بمانیم و انبوهی از کارهایی که دلمان میخواهد انجام بدهیم، ولی افسوس که دیگر نمیتوانیم.*
*خب برگردیم به روزهای آغاز سال 1401*
*هنوز آن 30-40 سال فرا نرسیده و فرصت داریم، اما نمیدانیم زمان باقیمانده کی بهسر میآید.....*
*⚠️پس... از امروز:*
*-هیچ وقت از محبت به همسرمان یا عزیزانمان خجالت نکشیم، روزی خواهد رسید که یا ما نیستم یا او.*
*-هیچگاه روی هیچ ذوق و خواسته معقول فرزندمان پا نگذاریم، او بزرگ خواهد شد و دیگر برای جبران فرصتی نیست.*
*- اگر دوستمان برای تولدش یا عروسی فرزندش یا مجلسی ما را دعوت کرد، حتما برویم، شاید هیچ وقت دوباره مجلسی نگرفت.*
*-اگر کسی از بستگان نزدیک شما فوت کرد، سعی کنید برای تشییع جنازه و خاکسپاری او بروید، خیلی مهم و موثر است، ضمن اینکه کسانی را برای آخرین بار در آنجا خواهید دید.*
*-اگر به در خانه دوستتان رفتید و پدر یا مادر کهنسالی دارد، شاید دیگر آنها را ندیدید.از او بخواهید تا سلام و علیکی با آنها داشته باشید و به آنها بگویید شما بزرگترها برکت زندگی ما هستید و برای ما دعا کنید.*
*- هیچگاه به خاطر بگومگوهای بیارزش خانوادگی یا سیاسی، رابطهمان را با فرزند یا پدر و مادرمان و یا خواهر برادرمان یا دوستمان قطع نکنیم؛وقتهایی رو یادمون بیاریم که زنگ تلفن به صدا درآمده و داغی بر دلمان گذاشته.*
*- درِ خانه را همیشه باز بگذاریم و سفره را همواره پهن نگه داریم، روزی خواهد رسید که خانه هم خلوت باشد. که ناتوان شویم و اصلا سفرهای در کار نباشد!*
*-اگر مسافرتی را دوست داریم،*
*برویم.*
*مهمانی بگیریم.*
*مهمان شویم.*
*گریه کنیم.*
*بخندیم.*
*سینما برویم.*
*آواز بخوانیم.*
*بخریم.*
*بفروشیم.*
*محبت کنیم.*
*ورزش کنیم.*
*نقاشی بکشیم.*
*کتاب بخوانیم.*
*درس بخوانیم.*
*هر کار درستی را در هنگامی که باید انجام بدهیم، انجام دهیم.*
*🔻دنیا هیچ ارزشی ندارد. وفا هم ندارد، دنیا، سرگرمی و بازیچهای بیش نیست؛ دنیا یک مسافرخانه بین راهی است که ما هیچگاه صاحب آن نخواهیم شد.*
*کمکم سوی چشمانت، توان پاهایت، شیرینی زبانت، زیبایی چهرهات گرفته میشود.*
*هیچ کس مراقبِ ما نخواهد بود، مگر خودِ ما.*
*بخندیم و از زندگی در هرشرایطی لذت ببریم.*
*هوایِ هم را داشته باشیم و گذشت کنیم،*
*بگذاریم رانندگان زرنگ در خیابان، از ما جلو بزنند.*
*شاد باشیم و بیاموزیم که لبخند و شادی را از هم دریغ نکنیم.*
❤️❤️
هدایت شده از شهید بهنام ایلام
حقا که تو آن سلاله ی فاطمه ای
با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای...😍♥️
کاری از دختر بهنامی:
سمانه عباسی
واحد پوینده : پروین اعتصامی
شهرستان : مهران
🔶قرارگاه سایبری
🔶طرح شهید بهنام محمدی
@behnam_ilam
هدایت شده از شهید بهنام ایلام
✅مرتب کردن کتاب خانه توسط بچه های کمیته فرهنگی
🌺شهرستان : مهران
🌺واحد پوینده : پروین اعتصامی
✨طرح شهید بهنام محمدی ، استان ایلام✨
@behnam_ilam
🌸 ((✨﷽✨) 🌸
⛔ *خانم هایی که با آرایش و حجاب کم به خیابان می آیند,این داستان عجیب را حتماً بخوانند و برای دیگران بفرستند*👇👇 👇⭕ *هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقیست*❗🛑خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت✔️(این خاطره، در ویرایشِ جدید به کتاب اضافه شده است)📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته .✍️ *اصل داستان*يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم .يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد.✴️بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود.اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد.تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم .خيلي تشكر كرد و پياده شد .✴️من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ...چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم .✳️همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد!توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهرًا او خوب مرا ميشناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير.گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم.گفتم: بله، حال شما خوبه؟رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبودكه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود .✴️ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم.گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد .گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم.✳️گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم.گفتم: با من چه كار داريد؟گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟!درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شده ام.يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم .❇️من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشته ام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم!من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم!✴️دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود.اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم.✴️يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟ گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم .حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و...❇️آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي!🩸وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟! ❇️با لباسهاي تنگ و نامناسب⛔ آرايش و موهاي رنگ شده⛔ و بدون حجاب⛔صحيح از خانه بيرونميآمدي، اين تعداد از مردان، با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند .👌🏻بسياري از آنها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شو
هرها شدي. برخي از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و ..گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ ميكردند و نگاه نميكردند .به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد.اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستي .❇️تو باعث اين مشكلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگي آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حق الناس است. پس به واسطه حق الناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تك تك آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري.اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهمهرچه گفتند قبول كردم🛑بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم .✴️درست در زماني كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها افتادم .✳️همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها به من فرصت جبران بده. خدا...🩸تا اين جمله را گفتم، گويي به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتي، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودي كامل پيدا كردم .✴️اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روي بدنم باقي مانده . دستبندي از آتش بر دستان من زده بودند، وقتي من به هوش آمدم ،مچ دستانم ميسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده!❇️دستان من با حلقه اي از آتش سوخته و هنوز جاي تاولهاي آن روي مچ من باقي است! فكر ميكنم خدا ميخواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم.✳️من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتي نمازهاي قضا را ميخوانم .✴️ولي آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياري كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟اين خانم حرفهاي آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد .من هم هيچ راه حلي به ذهنم نرسيد،جز اينكه يكي از علماي رباني را به ايشان معرفي كنم.✍️ وسخن آخر:خانم هایی که به آشکار ساختن موهای خود و آرایش خود به نامحرم کم اهمیت هستند، *فقط👌🏻یک درصد*👌🏻*احتمال میدهند**این داستان راست باشد*❓❓❓اگر احتمال یک درصدی هم میدهندپس باخود و خدا عهد ببندند🤝🏻 تا بخاطر خدازیبایی خود را برای نامحرم به نمایش نگذارند👌🏻دوست عزیز ✳️ خواهشمند است کتاب «سه دقیقه در قیامت»را حتما بخوانید و به دیگران(خصوصاً جوانان و نوجوانان) نیز هدیه بدهید، که باعث تحول روحی انسان و مراقب اعمال می شود.در فضای مجازی نیز کتاب «سه دقیقه در قیامت» وجود دارد
هدایت شده از واحد مقاومت شهید بهشتی
#استوری
مــیــلاد بـــاســعــــادت
مــــعــــــزالـــمـــــومــنــیـــن
امــام حــســـنمــجــتــبی علیہالسلام
بـــرتــمــــام شـــیــعــیــان مـبـاࢪڪ💐
#ولادت_امام_حسن 🍃🌺
| #امام_حسن_مجتبی 💚
🌐واحد مقاومت شهید بهشتی
دبیرستان شهید بهشتی شهرستان مهران
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
@ShahidBeheshti313
✅ جلسه هفتگی طرح شهید بهنام درسطح حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی
✅ کمیته پشتیبانی فروردین ماه طرح شهید بهنام محمدی در سطح سپاه ناحیه مهران
🆔 @basirat13967
هدایت شده از شهید بهنام ایلام
میلادت مبارک حضرت ماه😍💛
کاری از دختر بهنامی:
سارا ابراهیم پور
واحد پوینده: پروین اعتصامی
شهرستان: مهران
🔶قرارگاه سایبری
🔶طرح شهید بهنام محمدی
@behnam_ilam