رفٺھبودٺانزانیا؛یڪڪشورآفریقایےڪھ
بیشٺرمردمشاهل سنٺهسٺند.
دربزرگٺرینمسجد پایٺخٺٺانزانیا، براےگروھآنهامجلسٺلاوٺٺرٺیبدادھبودند.
پارچھٺرمھاےپهن شدھبود جلوے جایگاھقارےها.همینڪھ
محسنشروعڪردبھقرائٺ،
مردمےڪھازظاهرشان پیدا بود وضعمالےخوبےدارند، شروع ڪردند
دسٺھدسٺھاسڪناسروےسرشوٺوےٺرمھریخٺند.
ٺلاوٺڪھٺمام شد،
همھپولها را ریخٺند وسطٺرمه،
گوشھهایشراجمعڪردندودادنددسٺمحسن.
محسنبھخاطراحٺرامبھرسوم آنها ٺرمھرا قبولڪرد.
حدود دھدوازدھمیلیونٺومانےمےشد.
پایشراڪھ از مسجدبیرونگذاشٺ چشمشافٺادبھبچھهاےلاغر و پابرهنھآفریقایےڪھجلو درمسجدجمع شدھبودند. باآنمراسم پولریزانفڪرمیڪرد مردم این شهر باید وضعوروزگار بهٺرےداشٺھباشند.
دلشبھدرد آمد.ازهمراهانش پرسید :
_ ایناچرااینطورےان؟!
یڪےجوابداد :
_ایناثروتمندانشونخیلےثروٺمند و فقیرانشونخیلےفقیرند.
محسنبرگشٺداخل .از رئیسبرنامھخواسٺبیاید. آنمنظرھرا نشان داد.پولهاراداد بھرئیسوگفٺ :
_ شماازطرفمنامین! اینپولرو خرجڪفشو لباساین بچھها بڪنید.
رئیسنگاهےبھ بچھهاونگاهےبھ محسنڪرد :
_ امااین پول هدیه سٺ!مٺعلقبھ شماسٺ!
محسندسٺشراٺڪاندادورفٺ...
نویسنده:اعظمعظیمے
بهار96
#شهیدمحسنحاجےحسنے