eitaa logo
بصیرت
59 دنبال‌کننده
975 عکس
581 ویدیو
14 فایل
عمار می خواهد این زمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر لذت بردم خدایا بهش عزت بده در این دوران خفقان اینطور وارد میدان شده خداوکیلی نامردی هست اگه ازش حمایت نشه تا میتونید این ویدئو رو همه جا پخش کنید.
کاسبی که حبیب الله باشه نه تنها توکلش به خداست و مرعوب نمیشه بلکه نمازش هم خالصانه است. امروز14 آذر- اراک خیابان شهید بهشتی ✅ @basirat65
از امیرالمومنین - علیه السلام - پرسیدند، کدام دو برادر بوده اند که در یک روز به دنیا آمده و در یک روز وفات نموده و سن یکی از ایشان پنجاه سال و دیگری صد و پنجاه سال بود؟🤔 فرمود: عزیر و عزره بوده اند که در یک روز به دنیا آمده و عزیر صد سال مرده بود و خداوند او را زنده کرد و پس از مدتی هر دو در یک روز وفات نمودند @basirat65
🌼داستان کوتاه "خصوصیات ذاتی" 🔸روزی در دُر گرانبهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند تا مرد فقیری گفت من میدانم چرا دُر سیاه شده، پس مرد فقیر را پیش پادشاه بردند او به پادشاه گفت در دُر گرانبهای شما کرمی هست که دارد از آن می‌خورد پادشاه به او خندید و گفت ای مردک مگر می‌شود در دُر کرم زندگی کند ولی مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت اگر نبود گردنت را میزنم و مرد بیچاره پذیرفت وقتی دُر را شکافتند دیدند کرمی زیر قسمت سیاهی رنگ وجود دارد پادشاه از دانایی مرد فقیر خوشش آمد و دستور داد اورا در گوشه ای از آشپزخانه جا دهند و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند. روز بعد پادشاه سوا بر اسب شد و رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست، مرد فقیر گفت بهترین در تند دویدن هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه گفت چه ایرادی فقیر گفت در اوج دویدن اگر هم باشد وقتی رودخانه را دید به درون رودخانه می‌پرد پادشاه باورش نشد و برای امتحان اسب و صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت که اسب سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد. روز بعد خواست تا او را بیاورند، وقتی نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال کرد ای مرد دیگر چه میدانی مرد که به شدت می‌ترسید با ترس گفت میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت و پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم چون من و شاه بی‌بهره از داشتن بچه بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده‌های شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم و بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد. پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست ولی این مرتبه برای چگونگی پی بردن به این وقایع بود و به مرد فقر گفت چطور آن دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا فهمیدی مرد فقیر گفت دُر را از آنجایی که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود را فهمیدم و اسب را چون پاهایش پشمی بود و کُرک داشتند فهمیدم که این اسب در زمان کُره ای چون اسب ها و گاومیش‌ها یک جا چرا میکردن با گاومیشی اُنس گرفته و از شیر گاومیش خورده بود و به همین خاطر از آب خوشش می‌آید سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهمیدی، مرد فقیر گفت موضوع اسب و دُر که برایت مهم بودند را گفته بودم ولی تو دو شب مرا در گوشه ای از آشپزخانه جا دادی و پاداشی به من ندادی و این کار دور از کرامت یک شاهزاده بود و من هم فهمیدم تو شاهزاده نیستی. "آری اکثر خصایص ذاتی است یعنی در خون طرف باید باشد." ✅‌‌کانال بصیرت 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @basirat65 🇮🇷
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙄🙄 🎥 اگه سهمت رو از پولی که ایران تو سوریه و عراق و... خرج میکنه بهت بدن، زندگیت چه شکلی میشه؟🤔 اینجا عضو شوید 👇👇 آدرس ما در ایتا @roshanafarahan آدرس ما در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HVL7OrY6wgs1XM9NdZbxx5
محفل نورانی تدبر و تلاوت قرآن کریم مدرس: حجت الاسلام رضا احمدی قاری: آقای کاظم ربیعی مکان: اراک، قنات، مسجد باب الحوائج علیه السلام زمان: چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشا
🔰 فرارسیدن سالروز شهادت ام‌ابیها، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت و تعزیت باد 💢 حضرت فاطمه(س): سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است: تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق در راه خدا
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احسنت بر سازنده ی این فیلم زمان فیلم ۵:۱۵ است. توصیه میکنم ده و نیم دقیقه وقت بگذارید و فیلم را دوبار پشت سرهم تماشا کنید. و سپس برای دیگران هم بفرستید. 🇮🇷ملت واحده🇮🇷
✅چادری که ۸۰ نفر را مسلمان کرد روزی حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) از یک مرد یهودی- که نامش زید بود- قدری جو قرض گرفت و چادر حضرت (علیهاالسلام) را که از پشم بود- پیش وی، رهن گذاشت. یهودی آن چادر را به خانه برد و در اتاقی گذاشت، وقتی شب شد زن یهودی به آن اتاق رفت، ناگاه نوری را از آن چادر دید که تمام اتاق را روشن کرده بود وقتی زن آن حالت شگفت را دید فریاد زد: شوهر خود را خواست آنچه را دیده بود برای شوهرش بازگو کرد. یهودی شگفت زده شده بود و فراموش کرده بود که چادر حضرت (س) در آن خانه است، با سرعت داخل اتاق شد، دید که اشعه نورانی چادر آن خورشید عصمت است که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده است. یهودی از مشاهده این حالت تعجبش بیشتر شد، یهودی همراه با زنش به خانه خویشان خود دویدند و 80 نفر از ایشان با مشاهده این نور زهرائی ایمان آورده و دلهایشان به نور اسلام منور گردیدند.[1] پی نوشت: [1] الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 538، قطب الدین راوندى/ مؤسسة الامام المهدى( ع). ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @basirat65 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا