☘☘☘☘☘
📛 هفت نفر اول #جهنم را بشناسید...
شیخ صدوق در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» درباره کیفر #قابیل فرزند خطارکار حضرت آدم(ع) و دو نفر از بنی اسرائیل و دو تن از امت اسلام با توجه به روایات رسیده این چنین نقل می کند:
- راوى می گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند:
🔵در روز قیامت عذاب هفت نفر از همه سختتر است:
فرزند آدم(ع) که برادرش را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) در مورد خداوند بحث و خدا را انکار کرد، دو نفر از بنى اسرائیل که قوم خود را یهودى و مسیحى کردند، فرعون که گفت: من بالاترین خداى شما هستم و دو نفر از این امت که یکى از آنها بدتر از دیگران است و در تابوتى شیشهاى در زیر جهنم در دریاهایى از آتش قرار دارد.
✅راوى از امام باقر(ع) پرسید: اولین کسى که وارد جهنم می شود کیست؟، فرمودند: ابلیس و دو نفر دیگر که در سمت راست و چپ او هستند.
- اسحاق بن عمار صیرفى مىگوید: به امام کاظم(ع) عرض کردم: درباره آن دو نفر چیزى بگویید و من درباره آن دو مطالب زیادى از پدرتان شنیدهام، فرمودند: اى اسحاق! اولى همانند آن گوساله و دومى همانند سامرى است.
🌺عرض کردم: بیشتر بفرمایید.
فرمودند: به خدا سوگند آنها عدهاى را مسیحى، یهودى و مجوسى کردند، خداوند کار آنها را نبخشد.
عرض کردم: بیشتر بفرمایید.
فرمودند: سه نفر هستند که خداوند به آنها نظر رحمت نمىافکند، آنها را پاک نمی کند و عذاب دردناکى براى آنها مهیاست.
عرض کردم: فدایت گردم، اینان کیستند؟
🔴فرمودند: کسى که از جانب غیر خدا ادعاى امامت کند یا امام از طرف خدا را بدنام کند و یا گمان کند آن دو نفر بهرهاى از اسلام داشتهاند.
عرض کردم: بیشتر بفرمایید.
فرمودند: اى اسحاق! برایم فرقى ندارد که آیه محکمى از قرآن را محو کنم، پیامبرى حضرت محمد(ص) را انکار کنم، گمان کنم در آسمان خدایى نیست یا در امامت بر حضرت على(ع) پیشى بگیریم (یعنى گناه این کارها با گناه انکار امامت امیرالمؤمنین(ع) و ادعاى امامت خودم برابر است).
عرض کردم: فدایت شوم، بیشتر بفرمایید.
✅فرمودند: ای اسحاق! همانا در جهنم درهاى به نام «سقر» است، از زمانى که خداوند آن را آفریده، نفس نکشیده است، اگر خداوند به اندازه سر سوزنى به او اجازه تنفس بدهد، بدون شک همه زمینیان را آتش مىزند و همانا جهنمیها از گرما، بدبویى، کثیفى و عذابهایى که خداوند براى اهل این دره آماده کرده، گریزانند و همانا بدون شک در این دره کوهى است که همه کسانى که در این دره هستند از گرما، بدبویى، کثیفى و عذابهایى که خداوند براى ساکنان این کوه مهیا کرده است، گریزان هستند.
و همانا بدون شک در این چاه افعىای است که همه اهل این چاه از پلیدى، بدبویى، کثیفى و سمهایى که خداوند عزوجل در نیش آن براى اهلش مهیا کرده، گریزان هستند و همانا و بدون تردید در شکم این افعى هفت صندوق است که پنج نفر از امتهاى گذشته و دو نفر از این امت در آن هستند.
عرض کردم: فدایت شوم این پنج نفر و دو نفر کیستند؟
🔵فرمودند: آن پنج نفر عبارتنداز:
قابیل که هابیل را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) درباره وجود خدا بحث کرد و منکر خدا شد و گفت: من زنده می کنم و می میرانم، #فرعون که گفت: من بالاترین خداى شما هستم، یهودا که گروهى را یهودى کرد و بولس که عدهاى را مسیحى کرد و دو تن بیابانى از این امت.
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
......................................................
#شرح_حکمت ۱۲۵
📌قسمت دوم
❣️امير المومنين _عليه السلام _مي فرمايد :
✨والتَّسْلِيم هُو الْيَقِين ✨
💠 «تسليم همان يقين است»
🔴 يقين چيست؟
و راه هاي رسيدن به يقين كدام است؟
✍️امام رضا(ع) مي فرمايد:
ايمان يك درجه بالاتر از اسلام و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان و يقين يك درجه بالاتر از تقوا است
و ميان بندگان چيزي كم تر از يقين تقسيم نشده است
🔸قرآن مجيد راه رسيدن به يقين را عبادت مي داند:
واعبد ربّك حتي يأتيك اليقين؛
پروردگارت را عبادت كن تا به يقين برسي.
بدون عبادت ممكن نيست كسي به يقين نائل آيد. منظور از عبادت، حركات و سكنات ظاهري نيست بلكه حقيقت عبادت و بندگي خدا است كه در آن صورت غير خدا در انسان جاي ندارد.
🔹از اين رو از رسول خدا(ص) نقل است كه :
⚜️اگر نبود شياطيني كه اطراف دل هاي بني آدم را احاطه كرده اند، آن ها حقايق ملكوت آسمان ها و زمين را مشاهده مي نمودند؛
✔️ يعني گناه و رذايل اخلاقي مانع رسيدن به مقامات معنوي، از جمله يقين مي شود.......................................................................................................
#فلسفه_نماز
◀️چرا هفده رکعت #نماز میخونیم؟
روایت داریم #بهشت هشت تا در داره..
روایت داریم جهنم هفت تا در داره..
روایت داریم روز و روشنی نمادی از بهشت است...
شب و تاریکی نمادی از #جهنم است...
☝️هشت رکعت نماز رو در روشنی روز میخونیم
که هشت درِ بهشت رو به روی خودمون باز کنیم.
☝️هفت رکعت نماز در تاریکی #شب میخونیم
که هفت درِ جهنم رو به روی خودت ببندی.
پیامبر ص فرمودند:
در #قیامت از زوال آفتاب تا تاریکی شب زمانی است که جهنمیان رو به جهنم وارد میکنند
و کسی که در این زمان نماز بخواند، خدا آتش جهنم را بر او حرام می کند.
پیامبر ص فرمودند:
کسی که قدم برای خواندن نماز عشا بردارد،
#خدا آتش جهنم را بر او حرام میکند.
خٌب تا اینجا در بهشت برامون باز شد
در جهنم هم بسته شد.
پس نماز صبح چیه؟
دوستان عزیز
هر چی تو شب، به دل تاریکی نزدیک تر میشیم
هوا سردتر و تاریک تر میشه
و این روند تا #اذان صبح ادامه داره.
بعد اذان هوا گرم تر و روشن تر میشه
اذان صبح مرز بین #تاریکی و #روشنایی هست
یعنی نه شَبه و نه روزِ.
دو رکعت نماز میخونیم
یه رکعت برای وداع با تاریکی، جهنم، و ظلمت
گناه و ازش گذر میکنی و میگی که نمیخواهیش
یک رکعت هم برای خیر مقدم به روشنی، بهشت و خوبی...
امام حسن (ع) فرمودند:
هرکس نماز صبح بخواند
نمازش بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد میکند...
◀️نماز صبح یک دیواره،
یک رکعت پشت دیوار، جهنم، بدی و زشتی
یک رکعت اینور دیوار، بهشت، خوبی و زیبایی
نماز صبح وداع کردن با جهنم و خیرمقدم گفتن به #بهشت هستش
نماز صبح یعنی بدی هارو نمیخوام...
خوبی هارو میخوام
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
10- امام صادق علیه السلام :
أَثَافِيُّ الْإِسْلَامِ ثَلَاثَةٌ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَ الْوَلَايَةُ لَا تَصِحُّ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا بِصَاحِبَتَيْهَا.
سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 18 ، ح 4
ارسال شده از سروش+:
زندگی نامه حضرت معصومه
نام شريف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترين لقب آن حضرت،«معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مكرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نيز هست .
لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از يك مادر هستند.
احتمالاً ولادت آن حضرت در روز اول ذيقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت
در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهديد مأمون عباسى سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اين كه كسى از بستگان و اهل بيت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.
يك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. اين جا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب(س) پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبيت (ع) را با حكومت حيله گر بنى عباس اظهار مى كرد. بدين جهت تا كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد عده اى از مخالفان اهلبيت كه از پشتيبانى مأموران حكومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت رسيدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نيز مسموم كردند.
به هر حال ، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسيد: از اين شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه مى فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى كشيد و عده فراوانى از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربيع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «ميدان مير» ناميده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار ميزبانى حضرت نصيب او شد.
آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود.
محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت است.
سرانجام در روز دهم ربيع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پيش از آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان فروبست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بيرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشييع نمودند. همين كه قبر مهيا شد دراين كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پيدا شدند و به سرعت نزديك آمدند و پس از خواندن نماز يكى از آن دو وارد قبر شد و ديگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.
آن دو نفر پس از پايان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگويند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.
بنا به گفته بعضي از علما به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دين با حضور اوليا الهي انجام شده است.
پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر فراز قبر شريفش قرار داد تا اين كه حضرت زينب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولين گنبد را بر فراز قبر شريف عمه بزرگوارش بنا كرد و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت (ع). و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت وامامت شد .
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله
مَن كَظَمَ غَيظا مَلَأ اللّه ُ جَوفَهُ إيمانا .;
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
هر كه خشمى را فرو خورد، خداوند درون او را از ايمان پُر كند.;
بحار الأنوار : 69/382/44.
🔰 چرا به حضرت معصومه(سلام الله علیها) کریمه اهل بیت می گویند؟
✍️ پاسخ:
✅ در کتاب «فروغی از کوثر» ذیل عنوان «کریمه اهل بیت» آمده است که اولیای الهی منشأ کرامات و عنایاتی بودهاند که آثار یک عمر اخلاص و وارستگی آنهاست، از دیرزمان، آستان قدس فاطمی منشأ هزاران کرامت و عنایت ربانی بوده است... (۱)
اما به نظر میرسد، شهرت این لقب برای حضرت معصومه(س) به واسطه رویای صادقهای است که از مرحوم آیتالله سیدمحمود مرعشی نجفی(ره) نقل شده است. داستان به این صورت است که مرحوم سیدمحمود مرعشی نجفی متوفای ۱۳۲۸ هجری قمری بسیار علاقهمند بود که به هر طریقی شده، محل قبر شریف حضرت صدیقه طاهر(س) را به دست آورد، برای این مقصود، ختم مجربی انتخاب کرده، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید خداوند به طریقی او را از محل قبر شریف حضرت زهرا(س) آگاه فرماید، شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان استراحت کرد. در عالم رویا به محضر مقدس حضرت باقر(ع) یا حضرت صادق(ع) مشرف شد. (۲)
امام(ع) به ایشان فرمود: «علیک بکریمهًْ اهلالبیت»؛ به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن، ایشان به تصور اینکه منظور امام(ع) از «کریمه اهل بیت» حضرت زهرا(س) است، عرضه داشت: بلی قربانت گردم، من نیز این ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را به صورت دقیقتر بدانم و به زیارتش مشرف شوم. امام(ع) فرمودند. منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم است، مرحوم آیتالله سیدمحمود مرعشی نجفی هنگامی که از خواب برخاست تصمیم گرفت که رخت سفر ببندد و به قصد زیارت حضرت معصومه(س) رهسپار ایران شود.(۳)
_________
پی نوشتها:
۱- محمدبیگی، الیاس، فروغی از کوثر، قم، انتشارات زائر، چاپ دوم، ۱۳۷۹، ص ۴۳.
۲و ۳- مولف مینویسد: این تردید از مرعشی نجفی است مراجعه شود به مهدیپور، علیاکبر، کریمه اهل بیت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص۴۳.
🌎
15-پيامبر صلى الله عليه و آله:
مَنْ قالَ: اِنّى خَيْرُ النّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النّاسِ وَ مَنْ قالَ: اِنّى فِى الْجَنَّةِ فَهُوَ فِى النّارِ؛
هر كس بگويد: من از همه مردم بهترم، او بدترين مردم است و هر كس بگويد: من بهشتى هستم، او جهنمى است.
(النوادر للراوندى، ص 107)
🌸🍃🌸🍃
راوی گـــــویــد؛
روزی با رسول اللّه (ص) به طرف کوههای مدینه می رفتیم ، داخل بیایانی شدیم ، آن حضرت به من اشاره فرمودند ، نزدیک حضرت شدم .
حضرت ، پرنده کوری را بمن نشان دادند که در میان شاخه درختی بود و منقارش را به هم می زد .
حضرت رسول (ص ) فرمود :
متوجه می شوی که این پرنده چه می گوید ؟
گفتم : نه ، یا رسول اللّه !
حضرت فرمودند می گوید :
《اللّهُمَّ اَنْتَ الْعَدْلُ الَّذی لا یَجُورُ ، حَجَبْتَ عَنّی بَصَری وَ قَدْ جِعْتُ فَاطْعِمْنی》
خدا یا تو عادل هستی و ظلم نمی کنی ، چشم من کور است من گرسنه شده ام پس مرا طعام بده .
در این لحظه ملخی آمد و وارد دهان او شد ، و آن پرنده دهانش را بست .
حضرت فرمودند :
می فهمی چه می گوید ؟
گفتم : نه ، یا رسول اللّه !
حضرت فرمودند می گوید :
《مَنْ تَوَکّلَ عَلَی اللّهِ کَفاهُ وَ مَن ذَکَرَهُ لا یَنْساه》
کسی که بر خدا توکل کند خداوند متعال او را کفایت فرماید و کسی که خدا را یاد کند ، خداوند او را فراموش نمی کند .
#مفاتیحالحاجاتص۹۷
فقط حیدر امیرالمومنین است:
🍃🍃🍃🍃🍃💠﷽💠🍃🍃🍃🍃🍃
🔴 حتما این #داستان را بخوانید!
💠 اَصمَعی (وزیر مامون) میگوید: روزی برای شکار به سوی بیابان روانه شدیم. من از جمع دور شدم و در بیابان گم شدم، در حالی که تشنه و گرسنه بودم. چشمم به خیمهای افتاد. به سوی خیمه رفتم، دیدم زنی #جوان و باحجاب در خیمه نشسته. به او سلام کردم او جواب سلامم را داد و تعارف کرد و گفت بفرمایید. بالای خیمه نشستم و آن زن هم در گوشه دیگر خیمه نشست. من خیلی تشنه بودم، به او گفتم: یک مقدار آب به من بده: دیدم رنگش تغییر کرد، رنگش زرد شد. گفت: ای مرد، من از شوهرم اجاره ندارم که به شما آب دهم (یکی از حقوقی که مرد بر زن دارد این است که بدون اجازهاش در مال #شوهر تصرف نکند) اما مقداری #شیر دارم. این شیر برای نهار خودم است و این شیر را به شما میدهم. شما بخورید، من نهار نمیخورم. شیر را آورد و من خوردم. یکی دو ساعت نشستم دیدم یک سیاهی از دور پیدا شد. زن، آب را برداشت و رفت خارج از خیمه. پیرمردی #سیاه سوار بر شتر آمد. پاها و دست و صورتش را شست و او را برداشت و آورد در بالای خیمه نشانید. پیرمرد، بداخلاقی میکرد و نق میزد، ولی زن میخندید و تبسم میکرد و با او حرف میزد. این مرد از بس به این زن بداخلاقی کرد من دیگر نتوانستم در خیمه بمانم و آفتاب داغ را ترجیح دادم. بلند شدم و خداحافظی کردم. مرد خیلی اعتنا نکرد، با روی ترشی جواب خداحافظی را داد، اما زن به مشایعت من آمد. وقتی آمد مرا #مشایعت کند، مرا شناخت که اصمعی وزیر مامون هستم.
من به او گفتم: خانم، حیف تو نیست که جمال و زیبایی و #جوانی خود را به پای این پیرمرد سیاه #بداخلاق فنا کردی؟ آخر به چه چیز او دل خوش کردی، به جمال و جوانیش؟! ثروتش؟! تا این جملات را از من شنید، دیدم رنگش تغییر کرد. این زنی که این همه با اخلاق بود با عصبانیت به من گفت: حیف تو نیست میخواهی بین من و #شوهرم اختلاف بیندازی. "هُنَّ لِباس لَکم وَ اَنتُم لباس لَهُنَّ» چون زن دید من خیلی جا خوردم و ناراحت شدم، خواست مرا دلداری دهد گفت: اصمعی! دنیا میگذرد، خواه وسط بیابان باشم، خواه در قصر. اصمعی! امروز گذشت. من که دربیابان بودم گذشت و اگر وسط قصر هم میبودم باز میگذشت. اصمعی! یک چیز نمیگذرد و آن #آخرت است. من یک روایت از پیامبر اکرم شنیدم و میخواهم به آن عمل کنم. آن حضرت فرمود: ایمان نیمی از ایمان، #صبر و نیم دیگرش #شکر است.
اصمعی! من در بیابان به بداخلاقی و تند خویی و #زشتی شوهرم صبر میکنم و به #شکرانه جمال و جوانی و سلامتی که خدا به من عنایت فرمود، به این مرد #خدمت میکنم که ایمانم #کامل شود.
فقط حیدر امیرالمومنین است:
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠آموزنده💠
✍🏻داستانی عبرت انگیز
عاقبت_حسودی
🔳🌸روزی و روزگاری درسرزمینی، زنى بود بسیار حسود، همسایه اى داشت به نام خواجه سلمان كه مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشك میبرد و مى كوشید كه اندكى از نعمت هاى آن مرد شریف را كم كند و نیك نامى او را از میان ببرد؛ ولى كارى از پیش نمى برد و خواجه به حال خود باقى بود.
🔳🌸عاقبت روزى تصمیم گرفت، كه خواجه را مسموم كند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛
🔳🌸هنگامى كه خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است.
🔳🌸خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد.
🔳🌸در راه به دو جوان برخورد كه خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را بدیشان داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فى الحال(در جا) مردند.
🔳🌸خبر به حاكم شهر رسید، و خواجه را دستگیر كرد، هنگامى كه از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت.
🔳🌸حاكم كسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضركردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز كرد و فریاد و فغان راه انداخت؛معلوم شد كه آن دو تن، یكى فرزنداو، و دیگرى برادر او بوده است.
🔳🌸خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یكى دو روز مرد.
✍🏻این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود كند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش كرد؛ تا زنده بود، پیوسته در عذاب بود و سرانجام جان خود را در راه حسد از دست داد و در جهان دیگر به آتش غضب الهى خواهد سوخت
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
را خورد.
اما "مرد دوم" چیزی برای خوردن نداشت.
هفته بعد، مرد اول از خدا "همسر و همدم" خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، "زنی" نجات یافت و به مرد رسید.
در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت.
مرد اول از خدا "خانه، لباس و غذای بیشتری" خواست، فردا، به صورتی "معجزه آسا،" تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید.
مرد دوم هنوز هیچ نداشت.
دست آخر، مرد اول از خدا "کشتی" خواست تا او همسرش را با خود ببرد.
فردا کشتی ای آمد و در سمت او "لنگر" انداخت، مرد خواست به همراه همسرش از "جزیره" برود و مرد دوم را همانجا "رها" کند..!
پیش خود گفت:
مرد دیگر حتما "شایستگی" نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستهای او پاسخ داده نشد، پس همینجا بماند بهتر است!
زمان حرکت کشتی، ندایی از او پرسید: «چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟»
مرد پاسخ داد: «این همه نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است و خودم درخواست کرده ام. درخواست های همسفرم که پذیرفته نشد. پس چه بهتر که همینجا بماند.»
آن ندا گفت:
اشتباه می کنی!
تو مدیون او هستی...
هنگامی که تنها "خواسته او" را اجابت کردم، این "نعمات" به تو رسید...
مرد با تعجب پرسید:
«مگر او چه خواست که من باید مدیونش باشم؟»
* و آن ندا پاسخ داد:
«از من خواست که تمام دعاهای تو را مستجاب کنم!!..» *🙏🙏
نکته:
* شاید داشته هایمان را مدیون کسانی باشیم که برای خود هیچ نمی خواستند و فقط برای ما دعا می کردند...🌹
ممکن است همه موفقیت و ثروت و هر چیز دیگر که داریم را...
"مدیون آن دو فرشته ای" باشیم که ما را بزرگ کردند... * (پدر و مادر)🌹🌹
بدون هیچ توقعی! 💚
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄