eitaa logo
بصیرت منتظرفعال
94 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
3هزار ویدیو
164 فایل
به امیدخشنودی امام بابصیرتم❤صاحب الزمان(عج)❤ وپیروی ولی فقیه ام برای افزایش بصیرتمان 📢توجه📣 🔊تذکر🔊 عضویت دراین کانال به معنای یکی ازفعالیتهای پایگاهی میباشدوحضورافرادالزامیست پس منتظریم معرف ماباشید🥳🥳🥳 ارتباط بامدیر کانال @MT9651
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆 به دیگران محبت ومهربانی میکنیم چون.....👆👆 ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔 @basirat99_00 ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دم این پلیس لر با غیرت گرم👏 هر چقد این ویدئو رو ببینیم بازم کمه ! دمش گرم نیروی پلیس با غیرت لرستان که این طوری برای هم وطنش مردونگی به خرج میده... 🍃🌹🍃 ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔 @basirat99_00 ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🌸🍃 🍃 🔴یکی از معجزات امام رضا ع که اخیرا اتفاق افتاده است: یک عروس و دوماد تهرانی که تازه عروسی میکنن تصمیم میگیرن بنا به  اسرار آقا داماد بیان مشهد ولی عروس خانم با این شرط حاظر میشه بیاد  مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلا داخل حرم نروند  و زیارت نکنند. درست چند روزی هم که مشهد بودند رو با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدونهاشون رو  داخل ماشینشون گذاشتند و از هتل خارج شدند.وقتی به میدان پانزده خرداد یا به قول مشهدیها میدون ضد رسیدند آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین رو نگه داشت و سلامی به آقا داد و مشغول دعا بود که عروس  خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت: امام رضا بای بای، خیلی مشهد خوش گذشت؛ بای بای داماد ماشین رو روشن کرد از مشهد خارج شدند.توی راه بودند که عروس خانم خوابش برد. تقریبا نزدیک ظهر بود و چند کیلومتری داشتند تا  برسند به نیشابور که ناگهان عروس گریه کنان از خواب پرید و زار زار گریه میکرد.از شوهرش پرسید که الان به کجا رسیدند؟ شوهرش هم جواب داد نزدیک نیشابور هستیم. عروس هم در حالی که گریه میکرد و رنگ پریده گفت برگردیم مشهد داماد هرچی اصرار کرد که چرا؟ ما صبح مشهد بودیم. واسه چی برگردیم عزیزم؟ عروس گفت فقط برگردیم مشهد برگشتند به مشهد و وقتی رسیدند به نزدیک حرم؛ عروس اصرار کرد که برند حرم داماد  با ادب هم اطاعت کرد ولی با اصرار فراوان دلیل گریه و اصرار برگشتن و حرم رفتن رو از خانمش جویا شد که  عروس خانم اینطور جواب داد : وقتی توی ماشین خواب بودم،خواب دیدم که توی حرم ،امام رضا ایستاده و یکی از خادمها هم داره اسامی زایرین  رو برایشان میخونند و امام رضا هم تایید میکنه و برای زوارش مهر تایید میزنن تا اینکه امام رضا گفتند که پس چرا اسم این خانم(عروس) رو نخوندی؟ خادم هم جواب داد که آقا جان ایشان این  چند روزی که مشهد آمده بودند به زیارت شما نیامده و اعتنایی به حرم و زیارت شما نداشتند آقا. امام رضا جواب داد که اسم ایشان رو هم توی لیست زایرین ما بنویسید. این خانم وقت  رفتن و خروج از مشهد از من خداحافظی کردند و تشکر کردند؛ایشان هم زایر ما بودند. 🍃 🌸🍃 (ع) ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔 @basirat99_00 ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🤩✒✏ ✅ (!) یہ لات بود تو مشهد هم سگ خرید و فروش مےڪرد ، هم دعواهاش حسابـے سگے بود !! یہ روز داشت مےرفت سمت ڪوهسنگے براے دعوا (!)و غذا خوردن ڪہ دید یہ ماشین با آرم ”ستاد جنگهاے نامنظم“ داره تعقیبش مےڪنہ . شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت : ”فڪر ڪردے خیلے مَردے ؟!“ رضا گفت : برو ... بچہ ها ڪہ اینجور میگن ...!!! چمران بهش گفت : اگہ مردے بیا بریم جبهہ !! بہ غیرتش بر خورد ، راضے شد و راه افتاد سمت جبهه ...! 👈 مدتے بعد .... شهید چمران تو اتاق نشستہ بود ڪہ یہ دفعہ دید داره صداے دعوا میاد ..! چند لحظہ بعد با دستبند ، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن : ”این ڪیہ آوردے جبهہ ؟!“ رضا شروع ڪرد بہ دادن اما چمران مشغول نوشتن بود ! وقتے دید چمران توجہ نمےڪنہ ، یہ دفعہ سرش داد زد : ”آهاے ڪچل با تو ام ...! “ یڪدفعہ شهید با سرش رو بالا آورد و گفت : ”بلہ عزیزم ! چے شده ؟ چیہ آقا رضا ؟ چہ اتفاقے افتاده ؟“ رضا گفت : داشتم مےرفتم بیرون ڪہ سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد !!!! چمران : ”آقا رضا چے میڪشے؟!! برید براش بخرید و بیارید ....!“ 👈چمران و آقا رضا تنها تو سنگر ... رضا به چمران گفت : میشہ یہ دو تا فحش بهم بدے ؟! کِشیده اے ، چیزے؟!! شهید چمران : چرا ؟! رضا : من یہ عمر بہ هر ڪے بدے ڪردم ، بهم بدے ڪرده ....! تا حالا نشده بود بہ ڪسے فحش بدم و اینطورے برخورد ڪنہ .... شهید چمران : اشتباه فڪر مےڪنے ...! یڪے اون بالاست ڪہ هر چے بهش بدے مےڪنم ، نہ تنها نمےڪنہ ، بلڪہ با بهم جواب میده ! هِے آبرو بهم میده ..... تو هم یڪیو داشتے ڪہ هِے بهش بدے مےڪردے ولے اون بهت خوبـے مےکرده..! منم با خودم گفتم بذار یه بار یڪے بهم فحش بده و منم بهش بگم بلہ عزیزم ...! تا یڪمے منم مانند سنت خدا رفتار کرده باشم …! 👈 رضا جا خورد !.... ..... رفت و تو سنگر نشست . آدمے ڪہ مغرور بود و زیر بار ڪسے نمےرفت ، زار زار مےڪرد ! تو گریہ هاش مےگفت : یعنے یڪے بوده ڪہ هر چے بدے ڪردم بهم ڪرده ؟؟؟؟ اذان شد ... رضا عمرش بود . رفت وضو گرفت . ..... سر نماز ، موقع قنوت صداے گریش بلند شد !!!! وسط نماز، صدای سوت اومد . پشت سر صداے خمپاره هم صداے زمین افتادن اومد ..... رضا رو خدا واسہ خودش جدا کرد ......! (فقط چند لحظہ بعد از ڪردنش) 👌یہ توبہ و نماز واقعے ... ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔 @basirat99_00 ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۱۸۰ زوج با یک صلوات خانه‌دار شدند 🔹صاحب‌خانه‌ای که آپارتمانش را وقف عروس و دامادها کرده، می‌گوید در قرارداد می‌نویسیم: «پیش پرداخت: دعای خیر. اجاره‌بها: صلوات». 🍃🌹🍃 خوش به سعادتشون وامامن میتونم چه کارخیر وزیبایی درحدخودم انجام بدم؟؟😉😊 ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔 @basirat99_00 ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯