#سیدحسن_نصراله
#لبنان
از کودکی با قامت رشید و لحن عربی و ادای محکم کلمات
به همراه جمعی از بادیگاردهای خوشتیپ و پرجذبه و سیاه پوشی که با او در سخنرانیهایش بودند
و او را مانند حلقه یک نگین عقیق در بر داشتند ، میشناختیم
غیرممکن است پسری ایرانی و حزبالهی باشی اما حداقل یک بار اندکی محاسنت را بلند نگذاشته باشی و با کت و شلوار تیپ نزده باشی و با یک عینک دودیِ خفن، روبروی آینه خودت را جزو حلقه محافظانش تصور نکرده باشی.
سید برای ما یک غیرایرانی که مثلا فقط دلمان دوستش داشته باشد نبود
او ورای یک شخص کاریزماتیک، آیت اللهی بود که خط نابودی بزرگترین دشمن تاریخ بشریت را در زمان ما ترسیم کرد
اما نه از روی کاغذ و صرفا با سخنرانی
بلکه وسط وسط وسط معرکه
زیر بار حدودا ۹۰ تُن مواد منفجره
و با گودی قتلگاهی به عمق حدودا ۳۰ متر
سید حتی گاهی که لحنش آرام اما زیرکانه بود و مثلا میخواست روی اعصاب دشمن عملیات روانی کند
و یا لحن آرامش مهربان بود و مثلا میخواست عبدالملک الحوثی را خطاب کند
دلمان برایش غنج میرفت و حتی برای آنهایی که زبان عربی بلد نیستند، دلنشین و الهام بخش بود
سید ... درست نیست که بگویم ... ولش کن... اما ما فکر میکردیم ذخیره روزی است که ندای ماننسخ من آیه او ننسها نات بخیر را سر میدهند و با یک اشاره سید دل همه آرام میشود
اما ...
سید...
اینجوری بگويم؛ حاج قاسم، پنبه دلمان را بنزین و سید حسن آن را به آتش کشید
هر چند رفتن حاجی برای ما مصداق مصیبتا ما اعظمها شد
اما رفتن سید، مصداق و اعظم رزیتها فیالاسلام پیدا کرد
تا چه شود و
چه کسان بیایند و بروند
و چقدر طول بکشد
و چه دعاها که مستجاب بشود
تا بالاخره مادر دهر ، ستارگانی مانند حاجی و سید به چشم خودش ببیند و در نظر مؤمنان و مظلومان هنرنمایی کنند.
آقاجان سرتان سلامت
سایه عالی مستدام
هرچند لیس کمثل آنها شیء
اما روی سربازان کوچکت هم حساب کن
ما نه بلدیم آنگونه جذاب باشیم
و نه میتوانیم آنگونه دشمن را بیچاره کنیم
اما حساب کن رو ما
آنقدر هم به درد نخور نیستیم
حداقل ما را برای فدای شما شدن بپذیر
هرچند میدانیم که اندرین ره کُشته بسیار است
اما قربان شما✋