eitaa logo
بصیرت
1.1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
12 فایل
کلام_شهید💌 هیچ وقت نگو: ✘محیط خرابه منم خراب شدم✘ همانگونه که هرچه هوا سردتر❄️باشد لباست را #بیشتر میکنی! پس هر چه جامعه فاسدتر شد تو #لباسِ_تقوایت را بیشتر کن...👌 ارتباط با بیسیم چی @Breeze_110 نظر انتقاد پیشنهاد تبادل تبلیغات👆👆 ∞|♡ʝσiŋ🌱↷
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷استان فارس شهرستان سپیدان راهپیمایی ۲۲ بهمن
🇮🇷 تهران، میدان آزادی
🍃🌸 سخن میگویم: از چند متر پارچهٔ مشکی🍃 ازعشــ😍ـقی که میان تارو‌پودش درتکاپوست💞 رنگ داشتنش ازتبار بودنش و صد شکر که از تبار زهراییم 👌☺️ 🆔 https://eitaa.com/meydanrazm
•‌<💌> •< > . . خودم مـوها و ریـش حمید را ڪوتاه می‌ڪردم و همیشہ هم خــراب می‌شد. "💇🏻‍♂" مـوهایش آن قــدر چیــن و چــروڪ داشت ڪہ چیــز؎ معلــوم نبود. "😅" بعــد از اصــلاح جلو؎ آینــہ می‌ایستاد و دستی در مــوهایش می‌ڪشید و می‌گفت: تو بهتــرین آرایشگر دنیایی. "😌" 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> https://eitaa.com/meydanrazm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|•👒.| |• 😇.| پست مهم حتما تماشا گردد . . 💖 نگاه تون رو نسبت به انتخاب همسر عوض کنید.🤗🦋 حجت الاسلام پناهیان👳🏻‍♂ . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 https://eitaa.com/meydanrazm |•👒.|
•‌<💌> •< > واقیعت_کوتاه . . 🌸/• در زمانی ڪه چروڪ بودن لباس‌ها و نامرتب بودن مـوها نشـانه بی‌اعتنـایی به ظواهـر دنیا بود، حمید خیلی خوشگــل و تمیـز بود. 🌼/• پوتین‌هایش واڪس زده و موهایش مرتب و شانه ڪرده بود. به چشـمـم خـوشگـل‌ترین پاسـدار رو؎ زمین می‌آمد. 🌷/• روح و جسمش تمیـز بود. وقتی می‌خواست برود بیــرون، می‌ایستــاد جلــو؎ آینـه و با مــوهایش ور می‌رفت. 🌹/• به شوخی می‌گفتم: ول ڪن حمـیــد! خودت را زحمت نده، پسنــدیده ام رفته. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> https://eitaa.com/meydanrazm
‡🎀‡ ‡ گویـند: آخࢪچه‌ڪسۍحوصله"چادࢪ"راداࢪد..؟! بله‌دࢪست‌است... زهـࢪایۍبودن‌لیاقت‌مۍخواهـد♥️🌿 ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 https://eitaa.com/meydanrazm ‡🎀‡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور ثقة الاسلام در راهپیمایی 😍😂 اینم یه جور مشت زدن تو دهن همه اوناییه که چشم دیدن لباس پیامبر رو ندارن [ https://eitaa.com/meydanrazm ]
⊰•🔏⛓•⊱ . گفـت‌فرداۍ‌نظام‌ڪجا‌میـرۍ؟! گفتـم‌تـرجیـح‌میـدم؛ در‌'جمهـورۍ‌اسلـامۍ‌'بمیـرم‌ تـا‌در‌غیـر‌آن‌زنـدگی‌ڪنـم! 🌸⃟🕊 https://eitaa.com/meydanrazm
اینم یدهه نودیه دیگه حسام هدشی ۷ساله تصاویر ارسالی زیبا از مخاطبین عزیز
مَن‌دِلـَم‌رابِه‌جـنگِ‌نَـفس‌فرِسٺـٰاده‌ام.. وَهـَدفَش‌را‌شَهـٰادَٺ‌ٺَعیین‌ڪَرده‌ام..! https://eitaa.com/meydanrazm
مداحی آنلاین - زیارت غیرتی - استاد عالی.mp3
2.95M
╼═┅┈┈┈╮🔸╭┈┈┅═╾ ♨️زیارت غیرتی 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام عالی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔴بهترین های روز ╼═┅┈┈┈╯🔸╰┈┈┅═╾ 🪔 🪔 ╔═•══❖•ೋ° https://eitaa.com/meydanrazm ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ° ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عشق چهار حرفی من حُ سِ ی ن [ @adminmeydanrazm ]👈🏻 📥
دخٺـران‌خودنما‌در‌چشـم‌ها‌جاۍ‌دارند، ولۍ‌دخٺـران‌عفیـف‌در‌دل‌ها، زیرا‌حجـاب‌یعنے‌به جاۍ‌شخص، شخصـیت‌را‌دیدن🚶🏻‍♀♥️!" ♡³¹³♡ (✿ฺ https://eitaa.com/meydanrazm ✿ฺ)
_ فرقۍنَدارھ‌ایـرانـۍبـٰاشـۍیـا‌لبنـٰانۍ .. جھـٰاد‌بـاشۍیاآرمـٰان ..! مہم‌اینِ‌بـراۍآرمـٰان‌هاٺ‌جھـٰادکنـۍ . . . وسرانجـٰام‌قصہ‌دنیـٰاٺ‌بشہ‌شھـٰادٺ‌ :) _ ツ ♡³¹³♡ (✿ฺ https://eitaa.com/meydanrazm ✿ฺ)
‍ خیلی قاطع و پیگیر بود. تصمیمش را گرفته بود. می‌گفت: "هر طور شده باید به جبهه بروم؛ مگر در نهج البلاغه نخوانده اید: جهاد یکی از درهای بهشت است. من باید به جبهه بروم." این جمله را به کرات می‌گفت. بعدها روزی از او پرسیدم چگونه آمدی؟ گفت: "هر دفعه با ترفندی! (البته هنوز آن زمان از امام خامنه ای که رییس جمهور وقت بود، نامه اعزام به جبهه را نگرفته بود.) اما این بار خیلی مرا تحت فشار قرار دادند تا از رفتن به جبهه منصرف بکنند؛ نزد حاج آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) رفتم. زمان ظهر بود و ناهار نخورده بودم؛ از گرسنگی داشتم می مردم؛ دیدم ایشان دارند ناهار می‌خورند؛ ساکم را هم با خودم برده بودم. ایشان گفتند: بفرما ناهار بخور. گفتم: نمی‌خورم! حاج آقا گفتند: چرا نمی‌خوری؟ کاغذ و خودکاری که همراهم بود را مقابل حاج آقا گذاشتم و گفتم: حاج آقا دارم از گرسنگی می میرم، شما در این نامه بنویسید که آقای عوض محمدی مرا به جبهه بفرستد تا با اجازتان من هم ناهار بخورم. خلاصه بعد از کلی اصرار از طرف حاج آقا برای ناهار و از طرف من برای نوشتن نامه، حاج آقا مجبور شد نامه را بنویسد تا من ناهار بخورم...... شهید مرحمت بالازاده