هدایت شده از مجتبی وافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰قسمت اول: عشق بزرگتر
🔹جوانى را سراغ داشتم سخت وابستهى لباس و قيافهاش بود،
حتى وسواسى داشت كه پارچهاش
از كجا باشد و دوختش از فلان
و مدلش از بهمان...
🔹او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود و به اين خاطر از خيلىها بريده بود...
تا اين كه عشقى بزرگتر در دلش ريخت
و با دخترى آشنا شد
با هم سفرى کردند و در راه تصادفى شد.
🔹جوانک در آن لحظهى بحرانى
از رنجهاى خودش فارغ بود
خودش را فراموش كرده بود
به محبوبهاش مىانديشيد
او به خاطر پانسمان محبوبش
به راحتى لباسهايش را پاره مىكرد
و زخمها را مىبست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده!
🔸ما از محبوبهاى خود به خاطر محبوبترى چشم مىپوشيم و خوب را فداى خوبتر مىكنيم و آنچه با اهميتتر است انتخاب مىكنيم.
🔸با آن كه پول را دوست داريم، مىدهيم تا به آنچه بيشتر مىخواهيم برسيم.
🔸با آن كه جان خود را دوست داريم ، از جان خود مىگذريم تا به آزادى دست يابيم.
♦️حضرت ابراهيم(ع) با آن كه حضرت اسماعيل(ع) را دوست دارد و خيلى هم دوست دارد، در راه حق و به خاطر دستور او #قربانى مىكند.
✅ عشق شديدتر و #حب_الله میتواند ما را از اسارت #اسباب_بازیها و#بازیها و#جلوهگریها و #جذابیتها و #وسوسهها و #علاقهها آزاد كند.
⁉️اما چگونه مىتوان اين عشق را در نهاد انسان بر افروخت؟
♻️ ادامه دارد...
🆔 @m_vafi