#وسوسه_شیطانی_ترور_امام_خمینی
#این_ماجرا_تاکنون_محرمانه_بوده
🍃شبها مامور مراقبت از بیت امام بودم و پستم حفاظت از پشت بام خانه امام بود ، در ساعت شیفتم ، امام خمینی معمولا برای لحظاتی قدم زدن به روی بام می آمد ، در دل یک شب مهتابی امام مشغول قدم زدن بود و من هم با اسلحه با خشاب پر جلوی امام ایستاده بودم ، ناگهان شیطان فکری به ذهنم انداخت که در دل شب میتوان فاتحه انقلاب را با ترور امام خواند که ناگهان در عین اینکه دستم به ماشه اسلحه بود ، دیدم امام مسیر قدم زدنش را به سمت بنده تغییر داد و قدم زنان به سمت من آمدند تا اینکه رسیدند جلوی بنده ، انگار کاملا به #ضمیر_باطن من آگاه بودند . در همین حال با وجود اینکه خیس عرق شده بودم امام دستشان را به روی شانه من گذاشتند و فرمودند :
#پسرم_مراقب_باش_شیطان_گولت_نزنه!!!
📚نقل از س.ع.ب (نخواستند نامشان فاش شود)