هدایت شده از تربیت فرزند نوردیده
بسم الله الرحمن الرحیم
#باز_هم_دسته_دسته_مجنون_ها_می_روند_سمت_خانه_ی_لیلی_( ۱)
پرده اول:
#پسر_کو_ندارد_نشان_از_پدر_..._
از همان کودکی اش یکی از معیارهای قوی شدنش این بود که بتواند مثل بابا جوادش از اول تا آخر سینه زنی، پر انرژی سینه بزند.
حالا پسر پنج ونیم ساله ام از اول تا اخر سینه زنی هیئت ،همراهی می کند باباجوادش را و به قول خودش هر بار که هیئت می رود قوی و قوی تر می شود.
شب اول محرم بعداز هیئت دستانش را بوسیدم و روی چشم هایم گذاشتم و با لحنی مهیّج گفتم : "واااای، دستات چقدر انرژی داد به من."
گفت مامان انرژیِ چی ؟ گفتم انرژی که خدا به امام حسین داده و امام حسین هم به سینه زن هاش میده و سینه زن های امام حسین هم می تونند به بقیه بدند این انرژی را.
این توصیف باب میلش بود، تا آنجا که هر شب بعداز اتمام هیئت، بادستانی آماده برای بوسیدن و انرژی دادن به من، به طرفم می آمد و با خوشحالی می گفت مامان جون برات کلّی انرژی آوردم.
پرده دوم:
#نگاه_یکتایی_
پلاک ۳۱۳، نام مکانی بود در جمکران، که مدتی حاج حسین یکتا سه شنبه شب ها، در یک جمع صمیمانه در مورد زندگی به سبک شهدا صحبت می کرد.
یک حسینیه ی بزرگ و با صفا، باصفا هم به لحاظ ظاهری با آن همه شمعدانی های سرحال پُر از گل، در دور تا دور حوض تمیز مستطیلی وسط حیاتش ، و هم به لحاظ باطنی با فراز هایی از زیارت جامعه کبیره که در هر جلسه خوانده می شد.
بچه ها که آنجا حسابی کِیفشان کوک بود در آن حسینیه ی بزرگ باهم بازی گرم بازی می شدند و بدو بدو، حالا سروصدایشان اوج گرفته،موقع صحبت حاج حسین یکتاست، حاج حسین یکتا تذکر می دهد اما به مادر ها،نه به بچه ها، آن هم چه تذکری! شیرین و بچسب و متفاوت!
می گوید: " مادرها بچه را ساکت نکنید، به هیچ وجه ساکت نکنید، فقط لطفا گوش های خودتان را تیزتر کنید !"
به بیانی دیگر می گوید مادرها باید بتوانند در این سرو صدا هم گوش تیز کنند و تمرکز کنند و بشنوند اما به بچه تذکر ندهند که ساکت باش، چون این جور جاها ست که باید به بچه ها خیلی خوش بگذرد و بچه ها این جور جاها را باید از همان کودکی عمیقا دوست داشته باشند ، تا ان شاء الله همین دوست داشتن ها بشود سرمایه ی بزرگی و بزرگسالیشان.
در دلم می گویم عجب نگاه یکتایی!
کاش خادمین همه ی هیئت ها هم نگاه یکتایی داشتند و ساکت کردن و تذکر دادن به بچه ها را موقع نظم دهی به هیئت،تا حد امکان از دستور کارشان خارج می کردند. و ای کاش تک تک خانم ها و آقاهای شرکت کننده در هیئت های گوناگون،در مورد حضور بچه ها در هیئت ها نگاهشان همین می شد، نگاه یکتایی!
پرده ی سوم:
#دَم_و_دستگاه_میکروسکوپی_امام_حسین_علیه_السلام_
نوشتم و پاک کردم، هی نوشتم و پاک کردم جملات این پرده را.
وفقط حاصلش شد یک سوال:
آیا انصاف است که در این دَم و دستگاه میکروسکوپی امام حسین که همه چیز دیده می شود و کوچکترین همّت و نیّت ها و کارها هم اثر دارد، برخی آقایون متدیّن بزرگوار ، خانواده های خود را از همراهیشان در مانور عظیم و پرکت شیعی در اربعین بی بهره بگذارند؟!
آن هم به دلایل ناموجّهی مثل اذیت شدن خانواده و بچه ها، یا مثلا شلوغ بودن و نامناسب بودن فضا برای خانم ها، یا مثلا عدم امکان زیارت حسابی و به اصطلاح زیارت با دل سیر برای خانواده!
دوسال اخیر که به لطف خدا و به همّت و همراهی کریمانه ی همسر بزرگوارم، توفیق پیاده روی اربعین را داشتم، دلم می گیرد برای سال هایی که می شد همراه باشم اما با شنیدن همین دلایل ناموجّه از اطرافیان، همراه نشدم.
و بیشتر از آن دلم می گیرد برای خانم هایی که هنوز هم فقط با همین دلایل ناموجّه، از این خیر عظیم بی بهره می مانند.
حرف آخر اینکه:
چه خوش است راز گفتن به حریف نکته سنجی
که سخن نگفته باشی، سُخنت شنیده باشد...(۲)
پی نوشت ها:
(۱): شعر چهار پاره از علیرضا مهران
(۲):شعر از بیدل دهلوی
به قلم:
#راضیه_ابراهیمی_