عکس شماره ۳۴۵۰۹
تنگه چزابه سال ۱۳۶۴
برادر پرویز افتخاری ویکی از نیروهای لشگر ۷ولی عصر
در بالای سر جنازه متلاشی شده عراقی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
گزیده ای از وصیت نامه سردار رشید اسلام شهید ناصر بختیاری
« ... من خود را لایق آن نمی دانم که به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمانمان ، خمینی کبیر لبیک بگویم ، ولی از امام عزیز می خواهم که برایم دعا کنند تا بلکه مورد قبول واقع شود و در نهایت به درجه رفیع شهادت نائل آیم .
این چندمین بار است که بار سفر را برای زیارت کربلای معلای امام حسین علیه السلام می بندم ، ولی سعادت مرا یاری ننموده است .
امیدوارم که این بار در این امر به آرزوی خود رسیده و موفق شوم ،
حسین جان این غلام دلخسته را بپذیر ... »
شهید ناصر بختیاری
کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
اخرین عکس خانوادگی شهید مدافع حرم
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
عکسی تکان دهنده از فارغالتحصیلی دانشگاه ذمار یمن
بجای نیمی از دانشجویان فارغ التحصیل قاب عکس بود که در جبهه های جنگ شهید شده بودند.
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmark
خاطرهای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله
🍃 در سال 1362 قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچهها داشت و تنها معلمي بود كه سر وقت در مدرسه با بچهها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچهها برای دوشنبهي هفتهي آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.»
🍃 من همان جا غصهدار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نميشد و خبري از نماز نبود.
🍃 روزهای بعد، بچهها یکییکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه ميآوردند.
مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریهکنان از دفتر بیرون آمدم.
🍃 فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.»
ولی من میدانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست.
🍃 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوشکلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت: «بچهها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هر چه بخواهید خداي مهربان به شما میدهد.
آن روز خیلی به ما خوش گذشت.
🍃 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجادهام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد.
🍃 من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اينگونه نشد.
اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشهای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟!
🍃 بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد.
🍃 اذان صبح از حسینیهای که نزدیک خانه ما بود به گوش میرسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریهام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد.
🍃 پدر و مادرم هر دو مرا صدا میکردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کردهاند، با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يكدفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیدهایم.!
🍃 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم میبرند، میگفتند شما در دنیا نماز نخواندهاید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه میکردیم، جیغ میزدیم و هر چه تلاش میکردیم فایدهای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم.
🍃 خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانهی اینها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.»
🍃 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزههای خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آنها را مورد عنايت قرار داد.
این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند.
🍃 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند.
🍃 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچهای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفتهاند.
🍃 یک هفتهای میشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد.
🍃 حال من ماندهام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي ميدارم و هر سال که میگذرد برکت را به واسطهی نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم.
📚 کتاب پر پرواز ص 122
ارسالی حسین شکیبا
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
بصیر
دست پاسداران قرارگاه خاتم الانبیاءسپاه رامی بوسیم که آب سالم رابه آبادان وخرمشهرعزیزرساندومردم شریف وغیورش رابه حق طبیعی اش رساند
آبادان وخرمشهرحق زیادی به گردن تمام ایران دارداصلاآبادان وخرمشهرایران است ووقتی خرمشهرآزادشددرواقع ایران آزادشد
ماخاک پای مردم آبادان وخرمشهریم
مانمک پرورده محبت های آن دیاریم
ماخاک آنجاراسرمه چشممان می سازیم
ماجان برای آنجامی دهیم
ماافتخارمان زندگی درآن سرزمین دفاع وحماسه است
منافقین بدانندجایی درآن دیاربرای برهم زدن آرامش ندارند
علیرضا داودی نسب
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
بصیر
مراقب کانالهایی که به اسم طنز فعالیت میکنند باشید.
این کلیپ رو ببنید که چطور حماسه رزمندگان رو تو دفاع از خرمشهر اشتباه پدر پیرش میداند که باعث بحران اب والودگی هوا در جنوب شده است
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
بعد الظهر پنجشنبه است فاتحه وصلواتی را هدیه میکنیم به روح شهدا وامام شهدا واموات مومنین
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
معرفی کتاب
کتاب به مجنون گفتم زنده بمان : کتاب مهدی باکری تالیف فرهاد خضری است .
کتاب بسیار دلنشین به بیان روایت هایی درباره ی مهدی باکری از چشم کسانی که او را دیده اند می پردازد .
ناشر کتاب روایت فتح در سال 1389 است .
کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز جمعه۱۳۹۷/۴/۱۵
رسول اکرم(ص):
همانطور كه براى آن كسى كه از تو قرض گرفته جايز نيست كه اداء آن را به تأخير بيندازد، پس براى تو هم جايز نخواهد بود كه با اين كه مى دانى او تنگدست است از او مطالبه كنى.
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج6، ص 193
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
شوخ طبعی
شهید کاوه نبیری ، بسیار خنده رو و شوخ طبع بود و با مزاح های خویش ، گاه و بیگاه خستگی را از تن دوستان خویش بدر می کرد .
به خاطر دارم که یک روز پس از اتمام غذا ، در وقت دعای سفره ، گفت : « ما که سیر شدیم خدا پدر هرچی گرسنه است در بیارد ! » بعد در توضیح آن گفت : « منظورم آن هایی است که گرسنه جان و مال مسلمین اند. »
یا در موردی دیگر ، با یکی از دوستان خویش ، به مزاح گفت : «انشاءالله که بری کربلا گدایی کنی !» که البته منظورش این بود که از امام حسین گدایی کنی .
همین صفا و صمیمیت در کنار خلوص و تواضع او بود که به شخصیت او ابعاد مختلف و جذابیت خاصی بخشیده بود .
راوی سرگرد پاسدار حسین اکبری
کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزمنده بسیجی غلامرضا کریمی
جمعی. گردان علی ابن ابیطالب علیه السلام
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
شعر جدید آیتالله خامنهای در شِکوِه از خویشتن، اهدایی بهدومین کنگره شعر کتاب دفاع مقدس:
می کند آشفتهام، همهمه خویشتن
کاش برون می شدم از همه خویشتن
می کشد از هر طرف، چون پر کاهی مرا
وسوسه این و آن، دمدمه خویشتن
پنجه در افکندهام، در دل خونین خویش
گُرگ وش افتادهام، در رمه خویشتن
باده نابم گهی، زهر هلاهل گهی
خود به فغانم از این، ملقمه خویشتن
طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق
تا کندم بیخود از زمزمه خویشتن
مست و خرابم «امین»، بی خبر از بود و است
از که ستانم بگو، مظلمه خویشتن؟
#آیتالله_خامنهای
پیاه های تعاملی.ارسالی علیرضا داودی نسب
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدارفرزند شهید افغانی مدافع حرم با مقام معظم رهبری ودر خواستش از ایشان
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
http://eitaa.com/joinchat
عکس شماره ۳۵۲۶۰
مقر انرژی اتمی . سال۱۳۶۲
ازراست برادر سیدباقرتقوی/شهید مهدی زین الدین/محمدعلی اسودی/جباری/شهید حسین باقری
بازدید شهید زین الدین از کتابخانه لشگر ۱۷
این کتابخانه در سال۶۴ در اثر اتش سوزی حسینیه از بین رفت
صاحب اثر سید باقر تقوی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
بصیر
چهره ها را بهتر بشناسیم حسین فرحبخش ، تهیه کننده بسیاری از فیلمهای مبتذل سینمای ایران که در کارنامه اش آثار سخیفی چون «شارلاتان» و «خالتور» وجود دارد، در گفت و گویی اینترنتی، روضه خوانی را نشان تحجر و نوعی حقه بازی خواند!
فیلمسازی که سراسر کارنامه اش پر از رقص و آواز و روابط جنسی است، برای تسویه حساب با سیدعلی احمدی، مدیر سینمای ملت که اجازه نداده بود فیلم «آس و پاس» او -که پر از رقص و آواز است- در ماه محرم اکران شود، به خود اجازه داد به روضه خوان های سیدالشهدا هتاکی کند و واژه شریف «روضه خوان» را ابزار تحقیر و توهین افراد قرار دهد. هر چند که فرحبخش ادعای اسلام شناسی دارد، اما انگار در این سال هایی که عمرش را در مسیر ساخت آثار مبتذل قرار داده به گوشش نرسیده که بسیاری از مراجع تقلید و علمای بزرگ، خود را روضه خوان امام حسین(ع) معرفی میکردند و آن را بالاترین افتخار می دانستند.
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi