🔸 شروع یک روز عالى و خوب
🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان
🌷شهید مهدی اسحاقیان 🌷
🍁 شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش:
اعترافات یک نفر ...
یارو: حاج آقا من زمان جنگ به یک عراقی تو زیرزمین خونه ام پناه دادم، بنظرتون گناه کردم
روحانی: نه، خیلی هم کار خوبی کردی. 👏
یارو: آخه روزی هزار تومنم ازش گرفتم
روحانی: اشکال نداره، خدا ارحم الراحمینه 👌
یارو: بنظرتون بهش بگم جنگ تموم شده🤔 😳😂
@GiZMiZEiT
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🌻کرامات شهدا
شهيد نوريان وقتي به حج مي رفت، رو به ما گفت: «چيزي جز دعا و نماز از من توقع نداشته باشيد. » و هنگامي كه بازگشت، تعريف كرد: «آن موقع كه دور كعبه طواف مي كردم، يك آقاي نوراني با شالي سبز در كنار من حركت مي كرد، به او گفتم: «درست است كه آقا امام زمان (عج) در اين روز در بين مردم حضور دارند؟!»
پاسخ داد: «بله، هر حاجتي داري از خدا بخواه.» در همين حال دست هايم را بالا بردم و گفتم: «خدايا سه حاجت دارم و سه قول نيز مي دهم. اول اين كه بچه اي به من عطا كني كه خير دنيا و آخرت در وجودش باشد و نسلي پاك از من باقي بماند. دوم اين كه از همه ي گناهانم درگذر، و سوم اين كه قبولم كن و بپذير كه در قيامت با شهداي اسلام در محضرت حاضر شوم و قول مي دهم كه اول، مداح آل علي (ع) باشم. دوم، قرآن را حفظ كنم، و سوم نماز شبم ترك نشود.»
وقتي به خود آمدم، ايشان را نديدم. همان شب خواب ديدم كه خداوند پسري به من داده است. او هيچ گاه نماز شبش ترك نشد تا روزي كه به شهداي اسلام پيوست.
راوي : همسر شهيد
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
زندگینامه شهید غلامحسین عطیفه فرمانده گردان زندگینامه شهید غلامحسین عطیفه
شهید غلامحسین عطينه فرزند عبدالله درسال ۱۳۳۵شمسی در روستای کمال آباد سفلی فراهان چشم به جهان گشوده ایشان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در همان روستا سپری کرد به علت نبودن دبیرستان در آن روستا وی برای ادامه تحصیلات خود به روستا همجوار می رفت پس از گذراندن سوم دبیرستان وارد دبیرستان مجیدی سابق گردید و در همان دبیرستان دیپلم خود را در رشته ریاضی فیزیک گرفت بعد از فارغ التحصیل شدن در سال 1356 به استخدام همافر نیروی هوایی در آمد به مدت یکسال ایشان در نیروی هوایی کار کردند به علت نبودن جو مناسب در آن موقع وی استعفا داد بعد ایشان تصمیم به ادامه تحصیل گرفتند ولی به علت مخالفت رژیم موفق به ادامه تحصیل در دانشگاه نشد و به خدمت سربازی رفت و در هوابرد شیراز خدمت سربازی را به پایان رسانید .
او فردی بسیار مهربان , متواضع و دلسوز بود . وی بیشتر کتابهای استاد مطهری و امام را مطالعه می کرد به امام عشق می ورزید و عاشق امام بود . با نزدیکان و افراد فامیل آنهایی که پیرو خط انقلاب و امام بودند , بسیار مهربان بودند و کسانیکه با انقلاب میانه خوبی نداشتند با آنها رفت و آمد نمی کرد بطوریکه در مدتی که در تهران بودند با اینکه فامیل زیادی در تهران داشتند ولی خانه یکی از آنها نرفت . با شروع جنگ تحمیلی ایشان رهسپار جبهه های نبرد شدند در سال 20 / 02 / 1361 در خرمشهر وعملیات بیت المقدس بر اثر ترکش به ناحیه قلب به درجه رفیع شهادت نایل آمدند .
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🍁 خاطرات ماندگار
تعدادی از برادران در غرب _ شهر کرمانشاه تاریخ ۱۳۸۵
اگر از شما همراهان کسی اطلاعاتی در مورد عزیزان این عکس دارد در اختیار ما قرار دهد
با تشکر از شما
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
معرفی فیلم
پیک نیک در میدان جنگ فیلمی به کارگردانی سیدرحیم حسینی و نویسندگی مجتبی خشک دامن ساختهٔ سال ۱۳۸۳ است.
کارگردان: سیدرحیم حسینی
آهنگساز:
تاریخهای انتشار: ۱۳۸۳
نویسنده: مجتبی خشک دامن
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
«مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه عملیاتی می گذاشت. از آن آدم هایی بود که فکر می کرد مأمور شده است که انسانهای گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده، کلید بهشت را دستشان بدهد. شده بود مسؤول تبلیغات گردان. دیگر از دستش ذله شده بودیم. وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای نوحه و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها مگسی می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای بدبخت خالی می کردند. از رو هم نمی رفت
تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی ها هم دست به مقابله به مثل زدند و آن ها هم بلندگو آوردند و نمایش تکمیل شد.
مسؤول تبلیغات برای این که روی آنها را کم کند، نوار «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» را گذاشت.
لحظه ای بعد صدایی از بلندگوی عراقی ها پخش شد که: «آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!» تمام بچه ها از خنده ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش را کم کرد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت.»
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز دوشنبه ۹۷/۱۲/۲۰
قال الامام علی (علیه السلام) : فی ذیلِ هذهِ الایة وابْتَغوا الیهِ الوَسیلةَ. أنا وسیلَتُه.
امام علی(علیه السلام ) در تفسیر این آیه شریفه که خداوند می فرماید: «و برای تقّرب به پروردگارتان وسیله بجوئید» فرمودند: « من وسیله تقرب به خدا هستم ».
« تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۶۲ »
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
علایم ونشانها در پرچم ایران اسلامی از ابتدا تاکنون
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
📢 سردار سرلشگر پاسدار حاج قاسم سلیمانی _فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی_ به دریافت نشان ذوالفقار از سوی فرمانده معظم کل قوا حضرت آیتالله العظمی خامنهای مفتخر شد.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
دوئل
دوئل داستان مردی به نام زینال ( پژمان بازغی ) را روایت می کند که ناخواسته درگیر جابجایی یک گاوصندوق فوق العاده مهم سیاسی قرار می گیرد اما در جریان جابجایی گاو صندوق ، بهترین دوستش یحیی کشته می شود و خود او نیز توسط عراقی ها به گروگان گرفته می شود. زینال بعد از 20 سال به شهرش بر می گردد اما با برخورد سرد نزدیکانش روبرو می شود که او را مسبب مرگ یحیی می دانند و... دوئل پر هزینه ترین فیلم جنگی تاریخ ایران است.
جلوه های ویژه فیلم است که در میان تمام آثار دفاع مقدس در جایگاه ممتازی قرار می گیرد. دوئل اولین فیلم ایرانی بود که مجهز به سیستم صدای دالبی شد و ما برای اولین بار توانستیم با صدایی و تصویری شفاف ، به قلب دوران دفاع مقدس برویم.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
زندگینامه شهید علی اصغر فتاحی
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
زندگی نامه :
سال 1343 در روستاي ;مشهد ميقان در استان مرکزي به دنيا آمد. تحصيلاتش را تا پايان سال اول دبيرستان ادامه داد,با شروع جنگ به جبهه رفت و در عمليات خيبر که در جزاير مجنون انجام شد, به شهادت رسيد.
تاريخ شهادت او 7/12/1362 بود .علي اصغر فتاحي بر اثر اصابت تير به پهلوي راستش به درجه ي رفيع شهادت نائل آمد.
شايد تنها چيزي که از اين سردار ملي در ذهن ما زميني ها مانده ,همين باشد اما اگر بخواهيم اورا بهتر بشناسيم بايد ببينيم او که بود وچه کرد به اين مقام رسيد.
دوران مبارزات انقلاب اسلامي بود که علي اصغر جوهره ي وجودي خود را نشان داد.
با اين که سن کمي داشت در اوائل انقلاب با شور و شوق وصف نشدني به مبارزات انقلابي و کسب آگاهي از انقلابيون و انتقال اين آگاهي ها به مردم همت گماشت. در کنار تحصيل، در امور کشاورزي به خانواده خود کمک مي کرد. علاقه ي زيادي به کارهاي فني داشت، مدتي را به کارهاي سيم کشي ساختمان پرداخت.
اوقات فراغت خود را در سنگر مسجد سپري مي نمود و هرچه که از انقلاب اسلامي مي گذشت. بيشتر شيفته و علاقمند انقلاب مي شد. تا جايي که بخش عمده زندگي خود را به پاي امام و انقلاب گذاشت. علاقه ي بسيار زيادي به فراگيري آموختني هاي نظامي داشت و در شناخت اسلحه و فراگيري امور مربوط به آن از خود شوق زيادي بروز مي داد. شايد مي دانست که در آينده نه چندان دور بايد از اين فنون در مقابل دشمنان داخلي وخارجي که اتحاد نامقدسي را براي به شکست کشاندن انقلاب اسلامي مردم ايران به وجود آورده اند؛استفاده کند.علاقه مند بود که دانسته هاي خود را به ساير افراد انتقال دهد. به گونه اي که يکي از مربيان آموزش هاي نظامي به شمار مي رفت. در سال 1358 نفر با تشکيل بنياد نوپاي سپاه به عضويت اين سازمان در آمد و لباس مقدس پاسداران را بر تن کرد.
قبل از شروع جنگ در پاک سازي بانه و سردشت از وجود کثيف منافقان وگروهکهاي ضد انقلاب ,فعاليت عمده اي را داشت .
با شعله ور شدن جنگ تحميلي بنابه تجربيات اين شهيد که در مناطق کردستان به دست آورده بود؛ به عنوان فرمانده با جمعي از برادران رزمنده از استان مرکزي عازم مناطق غرب کشور شد. او به همراه همرزمانش به مناطق پاوه, نوسود، سومار، مريوان و گيلان غرب رفت وفعاليتهاي بي شماري را براي سد کردن نفوذ دشمنان خارجي به مرزهاي خاکي ايران انجام داد.هر موقع براي استراحت به اراک بازمي گشت ,يک لحظه آرام وقرار نداشت .اودر قسمت تبليغات فعاليت مي کردتا هم کارهاي بزرگ رزمندگان را به اطلاع مردم برساند ,هم مقدمات جذب نيروي بيشتر براي اعزام به جبهه ها را فراهم نمايد.
بعد از عمليات بيت المقدس با جمعي از برادران رزمنده به منطقه جنگي جنوب اعزام شد و علاوه بر شرکت در عمليات رمضان در چندين عمليات مختلف مانند والفجر مقدماتي، محرم، والفجر سه، والفجر چهار، آزاد سازي مهران شرکت داشت. در عمليات آزاد سازي مهران از ناحيه ستون فقرات مجروح شد و در نهايت در عمليات پيروزمندانه خيبر بر اثر اصابت تير به پهلو به درجه ي رفيع شهادت نائل شد.
او خود را براي شهادت آماده کرده بود . از قول همرزمان ايشان نقل شده است که او شب ها در دل شب همواره با خداي خود راز و نياز مي کرد و از او توفيق شهادت را خواستار بود و مي گفت: خدايا، من را هم چون شهداي عمليات رمضان گمنام بميران.
اهل ريا و تزوير نبود و جنگ را بزرگتين دغدغه ي خود مي دانست. از دعاهاي اين شهيد در مراسم حسينه ي رزمندگان استان مرکزي در انرژي اتمي آبادان اين بود که خدايا، ما را ياري کن تا راه کربلاي حسين را بگشاييم و گناهان ما را ببخش و تمامي مجروحين را عافيت ببخش و ما را در ادامه ي راه شهداي بزرگوار ثابت قدم بفرما.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهيد
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🔸 شروع یک روز عالى و خوب
🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان
🌷شهید هاشم دهقانی نیا 🌷
🍁 شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز سه شنبه ۹۷/۱۲/۲۱
قالَت فاطمة (سلام الله علیها ) : أحمَدو ا اللهَ الذّی لعظَمَتِهِ و نورِهِ یَبْتَغی مَن فی السَّمواتِ و الأرض إلیهِ الوسیلةُ و نَحنُ وسیلَتُه فی خَلقِهِ.
حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) فرمودند: «حمد کنید پروردگار را که عظمت و نورش ایجاب می کند که اهل آسمان ها و زمین ( برای قرب به او ) وسیله بجویند و ما (اهل بیت) وسیله او در میان آفریدگانش هستیم».
« شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸۶، ص ۲۱۱ »
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
معرفی فیلم دفاع مقدس
روبان قرمز
روبان قرمز داستان 2 مرد و یک زن را روایت می کند. داوود ( پرویز پرستوئی ) رزمنده ایی است که بعد از 21 سال از پایان جنگ، هنوز هم در یک بیابان در حال خنثی کردن مین است و صمیمی ترین دوستش هم یک لاک پشت است! داوود مردی منزوی است که توانایی ارتباط برقرار کردن با دیگران را ندارد و به همین جهت همیشه در لاک خودش است. در همین بیابان مرد دیگری با نام جمعه ( رضا کیانیان ) که اهل افغانستان است، زندگی می کند. جمعه مردی است که به موازات امروز جامعه حرکت می کند و از لحاظ فکری کوچکترین شباهتی به داوود ندارد. اما با ورود نفر سوم به نام محبوبه ( آزیتا حاجیان ) به این بیابان، آرامش این دو به هم می خورد و حالا زمان مقابله داوود با جمعه برای جلب توجه محبوبه است!.
روبان قرمز جزو آثار فاخر سینمای دفاع مقدس به حساب می آید.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش:
دعای روز سه شنبه
دعای مخصوص روز سه شنبه
بنام خداى بخشاینده مهربان
اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ کَما یَسْتَحِقُّهُ حَمْداً کَثیراً وَ اَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ
ستایش خاص خدا ست و حق اوست آنچنانکه شایسته و لایق اوست بسیار،و پناه برم به خدا از بدى شر
نَفْسى اِنَّ النَّفْسَ لاَمّارَهٌ بِالسُّوَّءِ اِلاّ م ا رَحِمَ رَبّى وَ اَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ
نفس خود که همانا نفس وادار کننده به بدى است مگر آن را که پروردگار رحم کند و پناه برم به او از شر
الشَّیْطانِ الَّذى یَزیدُنى ذَنْباً اِلى ذَنْبى وَ اَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ کُلِّ جَبّارٍ
شیطان که (پیوسته ) گناهى بر گناهم بیفزاید و بوسیله او پناه گیرم از شر هر گردنکش
فاجِرٍ وَ سُلْطانٍ جاَّئِرٍ وَ عَدُوٍّ قاهِرٍ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ جُنْدِکَ فَاِنَّ
تبه کار و حکمران ستمکار و دشمن قهارى خدایا مرا از لشکر خود قرار ده
جُنْدَکَ هُمُ الْغالِبُونَ وَ اجْعَلْنى مِنْ حِزْبِکَ فَاِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ
سپاه تو فقط پیروزند و از حزب خویش قرارم ده زیرا حزب تو فقط رستگارند و
اجْعَلْنى مِنْ اَوْلِیاَّئِکَ فَاِنَّ اَوْلِیاَّئَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
از اولیاء خود قرارم ده زیرا اولیاء تو هستند که خوف و ترسى برایشان نیست و حزن و اندوهى ندارند
اَللّهُمَّ اَصْلِحْ لى دینى فَاِنَّهُ عِصْمَهُ اَمْرى وَ اَصْلِحْ لى اخِرَتى فَاِنَّه
خدایا دینم را اصلاح کن که دین نگهدار کار من است و آخرتم را اصلاح کن که
دارُ مَقَرّى وَ اِلَیْها مِنْ مُجاوَرَهِ اللِّئامِ مَفَرّى وَ اجْعَلِ الْحَیوهَ زِیادَهً
خانه پایدار من آنجا است و از مجاورت لئیمان گریزگاهم بدانجا است ، و زندگى را براى من مایه فزونى
لى فى کُلِّ خَیْرٍ وَ الْوَفاهَ راحَهً لى مِنْ کُلِّ شَرٍّ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
در هر کار خیرى قرار ده و مرگ را آسودگى از هر شرى برایم مقرر فرما. خدا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَ تَمامِ عِدَّهِ الْمُرْسَلینَ وَ عَلى آلِهِ الطَّیِّبینَ
محمد خاتم پیمبران و کامل کننده شماره رسولان و بر آل پاک و
الطّاهِرینَ وَاَصْحابِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَ هَبْ لى فِى الثُّلَثاَّءِ ثَلاثاً لا تَدَعْ
پاکیزه اش و اصحاب برگزیده اش و در روز سه شنبه سه چیز به من عطا کن :
لى ذَنْباً اِلاّ غَفَرْتَهُ وَ لا غَمّاً اِلاّ اَذْهَبْتَهُ وَ لا عَدُوّاً اِلاّ دَفَعْتَهُ بِبِسْمِ اللّهِ
هرگناهى را از من بیامرز، و هر اندوهى را از من دور کن ، و هر دشمنى را از من دفع فرما بنام خدا
خَیْرِ الاْسْماَّءِ بِسْمِ اللّهِ رَبِّ الاَْرْضِ وَ السَّماَّءِ اَسْتَدْفِعُ کُلَّ مَکْرُوهٍ
که بهترین نامها است به نام خدا پروردگار زمین و آسمان دور کنم از خود هر بدى
اَوَّلُهُ سَخَطُهُ وَ اَسْتَجْلِبُ کُلَّ مَحْبُوبٍ اَوَّلُهُ رِضاهُ فَاخْتِمْ لى مِنْکَ
که آغازش خشم او است و مى کشم بسوى خود هر کار محبوبى را که آغازش خوشنودى او است پس از جانب خود کارم
بِالْغُفْرانِ یا وَلِىَّ الاِْحْسانِ .
به آمرزش پایان ده اى صاحب احسان
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🌻 کرامات شهدا
راز زیارتنامه
توفيق نصيبم شده بود تا در آبان ماه 1373 در محور طلائيه در كنار بچه هاي تفحص خادم شهدا باشم. در همان ايام، مدتي بود كه شهيدي پيدا نشده بود و غم سنگيني بر دلمان نشسته بود، از خودم مي پرسيدم چرا شهدا روي از ما پنهان كرده اند و خود را نشان نمي دهند. از طرفي ديگر نگران بوديم كه مبادا باران و متعاقب آن آب گرفتگي باعث شود نتوانيم در اين محور كار كنيم.
شب، به اتفاق برادر بخشايش و برادرمان پرورش سوره ي واقعه را خوانديم و خوابيديم. صبح روز بعد، پس از اداي نماز، جلو محلي كه براي معراج در نظرگرفته بوديم و (همان جا محل كشف پيكر بسياري از شهدا بود). مشغول خواندن زيارت عاشورا شديم، بغض بر گلوي هر سه نفرمان نشسته بود.
پرورش _ كه از سادات محترم است _ با صوتي حزن انگيز و زيبا زيارت عاشورا مي خواند، ما نيز مي نگريستيم، آن هم در مقابل تعدادي از شهدا كه داخل چادر معراج جا گرفته بودند.
زيارت عاشورا با حس و حالي خاص به پايان رسيد، سوار آمبولانس شديم و به طرف «دژ» حركت كرديم و دقايقي بعد به محل كار رسيديم، اين بار با توكل بر خدا و با روحيه اي بسيار عالي و با نشاطي خاص مشغول كندن زمين شديم، شايد باور نكنيد، اما بيل اول و دوم كه به زمين خورد، فرياد: «الله اكبر الله اكبر شهيد... شهيد...»يكي از بچه ها مرا به خود آورد، سريعاً از پشت دستگاه پايين پريدم و به اتفاق بچه ها با دست، خاك ها را به كناري زديم، شور و هيجان عجيبي به وجود آمده بود، طبق معمول همه به دنبال پلاك شهيد بودند، اما هرچه جست وجو كرديم، متأسفانه نشانه اي از پلاك آن شهيد به دست نيامد اما... در عوض يك كتابچه ي ادعيه در كنار آن شهيد يافته شد كه روي آن نوشته شده بود «زيارت عاشورا».
راوي : عدالت از يگان تفحص تيپ 26 انصارالمؤمنين
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
محمود جهان پناه.mp3
4.21M
زندگینامه شهید محمود جهان پناه
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
یه مرد میخوام
یه مرد میخوام این سنگرو ببره اون سر دژ. اینو فرمانده گفت: اکبر کاراته پرید بالا و گفت: من.
- نمیترسی؟
- نه که نمیترسم. پس بلند شو، یاعلی! و بعد سنگرو با سیم بستند به بیل لودر. حاجی گفت: راه بیفت. از روی دژ برو. مواظب باش! آتیش خیلی سنگینه! اکبر کاراته مِنمِنکنان گفت: تنهایی برم؟ فرمانده رو به من کرد و گفت: باهاش برو. گفتم: بهچشم! و پریدم بالا و گفتم: اکبر بِرون که دیر شد. اکبر کاراته با سرعت میرفت و عراقیا همهی جاده را بسته بودند به رگبار. تیرهای رسام سرخ رنگ و ترسناک میاومدند از این ور و آن ورمان رد میشدند. اکبر کاراته لودرو نگه داشت و گفت: برو پایین و بیا این ور. گفتم چرا! گفت: نپرس. پریدم پایین، رفتم سمت عراقیا و اومدم بالای لودر. اکبر کاراته گفت: وایسو جلوی من. گفتم: چرا! گفت: اگه تیر اومد بخوره به تو! گفتم: مگه خونت رنگینتر از خون منه! گفت: نه، من باید سنگر رو ببرم برا بچهها و بعد قاهقاه خندید و گفت: به فرمانده نگویی! راستش داره زهرهام از ترس آب میشه. پیش فرمانده لاف اومدم.
گفتم: عجب نامردی هستی!
مجموعه کتب اکبرکاراته،
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند عطش
روایت تاثیر پذیری مجرمین از کتاب دا
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi