بصیر
سر قبر نشسته بودم ، باران می آمد🌧 . روی سنگ قبر نوشته بود:
« #شهیدمصطفی_احمدی_روشن»
از خواب پریدم .
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود
ولی هنوز عقد نکرده بودیم .
بعد از ازدواج #خوابم را برایش تعریف کردم . زد به خنده و شوخی گفت :
«بادمجون بم آفت نداره»☺️
ولی یکبار خیلی جدی پیاپی اش شدم که
«کی #شهید میشی مصطفی⁉️»
مکث نکرد گفت:« #سی_سالگی»👌
باران می بارید🌧 شبی که خاکش می کردیم 😭
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
@ham_safare_ba_shohada
#نکات_شهدایی✨️
💠مادر بزرگ شهید #جھاد_مغنیه میگفت:
مدت طولانـے بعد از شھادتش اومد به #خوابم😴
🪴بھش گفتم: چرا دیر ڪردی؟🤨
منتظرت بودم . . !💔
🌸گفت: طول کشید تا از #بازرسـےها رد شدیم😮💨
🌿 گفتم چه بازرسۍ؟!🤔
گفت: بیشتر از همه سر بازرسـے #نماز ایستادم
💢بیشتر هم درباره #نماز_صبح میپرسیدن!😓
#شهیدهم_بشی
#بازنماز_مهمه👌🌹
نماز زصبحتو خواندی؟؟!😉🌸
#بحار۶۸
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi