eitaa logo
قدمی هرچنداندک به وقت انتظار
2.2هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
26.2هزار ویدیو
656 فایل
﷽ 🇮🇷☫﷽☫🇮🇷 @basirshou اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟ سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم حواسمون به میدان نبرد وخاکریز درجنگ نرم باشه 🆑️eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc 🆔️ @shabeabi 👈راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
ترجمه صفحه ۴۰۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوشتاری پیمان بستن هر روز با صاحب الزمان.
دعای عهد.mp3
21.59M
کاری که ما برای حفظ و تقویت پیوند قلبی خود با امام زمانمان می‌توانیم انجام دهیم، خواندن دعای عهد است. دعایی که زمزمه‌ی آن در آغاز هر صبح‌گاه ما را از حال غفلت و بی‌خبری خارج می‌سازد و یادآوری می‌کند که ما عهد و پیمانی از مولای خود بر گردن داریم که تا از عهده وفای به آنها برنیاییم، نمی‌توانیم از خدا بخواهیم که ما را از جمله‌ی انصار و اعوان آن حضرت قرار دهد. عهدت را با مولایت تازه کن!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق علیه‌السلام با اشاره به سوی قبر امام حسین علیه‌السلام ، این زیارت ـ زیارت عاشورا ـ را خواند و پس از آن دو رکعت نماز گزارد. آن‌گاه فرمود: «هرگاه حاجت و گرفتاری‌ای داشتی، در هر جا که هستی، این زیارت و دعای پس از آن را بخوان و از خدا حاجتت را بخواه. بی‌تردید خدا و پیامبر به وعده خویش عمل می‌کنند و نیازمندی تو را برمی‌آورند».♥️ امام مهدی برای کسی که بعد زیارت امام حسین علیه السلام برای فرج دعا کند، دعا می کند⚘ @basirshou
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ امام باقر(ع) فرمود: هرکس در پس وضو گرفتن آیه الکرسی را بخواند خداوند ثواب ۴۰ سال عبادت به وی عطا کند مقام او را ۴۰ درجه مرتفع می‌کند و ۴۰ حوریه به تزویج اودر می‌آورد ●•••••••••●•••••••••●•••••••••●•••••••••••••• 🌼اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌زینب‌س 🍀نشر حلال 🛑برای1⃣گروه یا1⃣نفر ارسال‌کن
تلاوت قران امروز هدیه میکنیم به ساحت قطب امکان حضرت ولی عصر امام زمان (عج)هدیه به چهارده نور پاک امام راحل دو فرزندنش شهدا علما صلحا اموات مومنین مومنات.. اموات در کانال شفای بیماران ..عاقبت بخیری.. انشاءالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امروز میخوایم یه کمی بیشتر راجع به امام هادی علیه السلام بدونیم مطالب طولانیست اما لازمه برای شناخت امام ادامه ی مطالب بعد از ظهر قرار داده میشه
✍ابتدا کمی راجع به همسر امام هادی علیه السلام ، مادر امام حسن عسگری و مادربزرگ امام مهدی علیه السلام بدونیم اول در روایتی آمده ایشان شاهزاده بودند و عالمه
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزرگ حضرت ولیعصر را معرفی می‌کند.
استاد شهید مطهّری در کتاب « سیری در سیره ائمّه اطهار (ع)»، در صفحه ۲۴۹ - ۲۵۰ درباره شخصیت والای همسر امام هادی(ع) و مادر امام عسکری(ع) می گوید:  این بانو  مقامی دارد، عظمتی دارد، جلالتی دارد، شخصیتی دارد که... بعد از امام عسکری(ع) «مَفْزَعُ الشّیعه» بود، یعنی ملجأ شیعه، این بزرگوار بود؛ قهراً در آن وقت چون امام عسکری علیه ‏السلام ۲۸ساله بوده‌‏اند که از دنیا رفته‌‏اند، علی‌‏القاعده مطابق سن امام‏ هادی علیه ‏السلام هم حساب بکنیم، زنی بین پنجاه و شصت بوده است، این‌قدر زن باجلالت و باکمالی بوده است که شیعه هر مشکلی برایش پیش می‌‏آمد، به این زن مراجعه می کرده است.
در طول زندگی بانو سوسن(س) حوادث گوناگونی به وجود آمد، همانند رحلت فرزندش سید محمّد، امّا آنچه که قلب وی را بیشتر نگران کرده بود، توطئه‏ های خلیفه عبّاسی و عوامل حکومتی بود، چرا که هر از چندگاهی، امام هادی(ع) مورد شکنجه جسمی و روحی قرار می‏گرفت و گزارش‏ های غم ‏انگیزی، مبنی بر غارت اموال شیعیان، حبس، شکنجه و شهادت اصحاب نیز قلب رئوف امام را به شدّت آزار می ‏داد. بی ‏گمان، بانو سوسن(س) به عنوان شریک زندگی، با غم‏ های شوهرش همراه و همگام بود. سرانجام، امام دهم(ع) در سال ۲۵۴ قمری توسّط دشمنان مسموم شده و به شهادت می‏رسد و شهر سامرّا در فقدان آن رهبر یگانه، به سوگ می‏ نشیند. نقش بانو سوسن(س) پس از شهادت امام هادی(ع) پر رنگ تر و جدی تر است. شهادت امام عسکری(ع) به روایت بانو سوسن(س) در کتاب « بحارالانوار» جلد ۵۰، صفحه۳۱۳ روایتی نقل شده و آورده است:  سوسن (س) نقل می‌کند: یک روز ابو محمّد به من فرمود: «سال ۲۶۰ (۶۰ ق.) سوزشی در دلم (بر اثر زهر) پدید می‌آید، می‌ترسم رنج و سختی به من برسد. اما در صورت سالم ماندن، (قضا و قدر الهی) در سال ۲۷۰ (۷۰ ق.) محقّق خواهد شد.... با شنیدن این پیشگویی، بیتابی کرده و گریستم. در این موقع، به من فرمود: «لابدّ (لی) من وقوع امر اللّه فلاتجزعی؛ ای مادر!  بیتابی مکن؛ زیرا از تحقّق امر خداوند، چاره‌ای نیست.» از آنجا که هر روز فشارها و تهدیدهای حکومت بنی‌عبّاس نسبت به حضرت عسکری (ع) افزایش پیدا می‌کرد، امام نیز حوادث آینده (حبس و شهادت) را برای برخی از افراد خانواده و اصحاب، بیان می‌نمود که در این میان، ایجاد آمادگی قلبی «مادر» در اولویّت بوده است. اقدام شجاعانه بانو سوسن(س) در مقابل جعفر کذاب کتاب کمال الدّین، تالیف شیخ صدوق، در جلد ۲، صفحه ۱۴۹ آورده است: هنوز مدّت زمانی از شهادت امام عسکری (علیه‌السّلام) نگذشته بود که این خبر به مردم مدینه رسید و بنی‌هاشم و شیعیان در شهادت امام خود، سوگوار شده و مصیبت وارده را به مادر آن حضرت تعزیت گفتند... امّ ابی‌محمّد ( سوسن) برای زیارت قبر مطهّر فرزندش و خاموش کردن فتنه‌هایی که به وجود آمده بود، فوراً همراه عدّه‌ای از شیعیان به جانب عراق رهسپار شد. وی بعد از رسیدن به سامرّا و شنیدن تمام وقایع و مشاهده عملکرد منفی جعفر، در یک اقدام شجاعانه اعلام نمود که: «من، وصیّ پسرم حسن بن علی هستم و به عنوان وارث، می‌خواهم حقّم را بگیرم.» جعفر و پیروانش برای باطل کردن این ادّعا، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، متقابلاً این بانوی خردمند و شجاع هم برای اثبات حقّ خود، مدارک کتبی و شفاهی را به دادگاه تقدیم کرده و در نتیجه، قاضی‌القضات پایتخت نیز به نفع وی حکم صادر نمود. آری با ورود همسر امام‌هادی (علیه‌السّلام) و مادر امام عسکری (علیه‌السّلام) به سامرّا، نور امید در دل‌های شیعیان پرفروغ‌تر شده و فضای ابهام آلود و خفقان نیز آرام، آرام، به وضعیّت عادی برمی‌گشت. بانو سوسن(س)، تنها وکیل وصی امام حسن عسکری(ع) کتاب الغیبه، کتاب مرجعی ست که مولف آن شیخ طوسی در آن آورده است: امام حسن عسکری(ع)، مادر خود را وکیل وصی قرار داد تا تولد فرزندش مخفی بماند. شیخ طوسی در ادامه می‌گوید نظیر آن را امام صادق(ع) برای در امان ماندن فرزندش موسی بن جعفر(ع) انجام داد و پنج نفر را وصی خود معرفی کرد که از جمله آنان «حمیده بَربَریه» بود. امام عسکری(ع) مادرش را وصی (متولی موقوفات و صدقات) خود کرد. منابع تاریخی از احمد بن ابراهیم چنین نقل کرده‌اند: « من در سال ۲۶۲ق در مدینه به حضور حکیمه دختر محمد بن علی الرضا، خواهر ابوالحسن عسکری رسیدم و با او از پشت پرده صحبت کردم و از دین او سؤال کردم، [درباره] کسی که امام می‌داند. گفت فلان بن حسن(ع) و نام آن [حضرت] را برد. گفتم فدایت شوم او را دیدی یا اینکه خبرش را شنیدی؟ گفت خبر او را از ابومحمد(ع) (امام عسکری) گرفتم که برای مادرش نوشته بود. به حکیمه گفتم آن فرزند کجاست؟ گفت پنهان است. گفتم پس شیعیان به چه کسی پناه ببرند، گفت به جده‌اش، مادر ابومحمد(ع). گفتم آیا از کسی پیروی کنم که یک زن را وصی خود کرده است؟! فرمود: امام حسن عسکری(ع) در این مورد از امام حسین(ع) پیروی کرد که در ظاهر به خواهرش زینب دختر علی بن‌ابی‌طالب(ع) وصیت کرد،... به جهت حفظ جان علی بن حسین(ع) (امام سجاد). سپس فرمود شما مردمی هستید مطلع از اخبار، آیا در روایات به شما نرسیده است که نهمین فرزند حسین(ع) زنده است و میراثش تقسیم می‌شود؟». آرامگاه این بانو در حرم عسکریین در سامرا است. هدیه نثار روح این بانوی گرانقدر فاتحه ای قرائت کنیم
✍ویژگی های امام هادی علیه السلام
 مجله  پاسدار اسلام  مرداد 1384 - شماره 284  ویژگی های اخلاقی امام هادی(ع) نویسنده : حجة الاسلام ابوالفضل هادی منش 38 امام هادی(ع) نمونه ای از انسان کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود. «ابن شهر آشوب» در این باره می نویسد: «امام هادی(ع) خوش خوترین و راست گوترین مردم بود. کسی که او را از نزدیک می دید، خوش برخوردترین انسان ها را دیده بود و اگر آوازه اش را از دور می شنید، وصف کامل ترین فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودی، هیبت و شکوه وی تو را فرا می گرفت و هرگاه اراده گفتار می کردی، بزرگی و بزرگواری اش بر تو پرده در می انداخت. او از دودمان رسالت و امامت و میراث دار جانشینی و خلافت بود و شاخساری دل نواز از درخت پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت ...».(1) امام در تمام زمینه های فردی، اعم از ظاهری و اخلاقی، زبانزد همگان بود. «ابن صباغ مالکی» در این راستا می نگارد: «فضیلت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی(ع) بر زمین پرده گسترده و رشته هایش را به ستاره های آسمان پیوسته است. هیچ فضیلتی نیست که به او پایان نیابد و هیچ عظمتی نیست که تمام و کمال به او تعلق نگیرد. هیچ خصلت والایی بزرگ نمی نماید مگر آنکه گواه ارزش آن در وی آشکار است. او شایسته، برگزیده و بزرگوار است که در سرشت والا پسندیده شده است ... هر کار نیکی با وجود او رونق یافته. او از نظر شکوه، آرامش، پاکی و پاکیزگی بر اساس روش نبوی و خلق نیکوی علوی آراسته شده که هیچ فردی از آفریدگان خدا به سان او نیست و به او نمی رسد و امید رسیدن به او را هم ندارد».(2) نیکو و به جاست این قسمت از نوشتار، به زیبایی های طبع او آراسته گردد: 1. عبادت ایجاد ارتباط عاشقانه با معبود و معشوق ازلی و عبادت فراوان، از ویژگی های برجسته امام هادی(ع) است. در این باره نوشته اند: «همواره ملازم مسجد بود و میلی نیز به دنیا نداشت. عبادتگری فقیه بود. شب ها را در عبادت به صبح می رساند بی آنکه لحظه ای روی از قبله برگرداند. با پشمینه ای بر تن و سجاده ای از حصیر زیر پا به نماز می ایستاد. شوق به عبادتش به شب تمام نمی شد. کمی می خوابید و ویژگی های اخلاقی امام هادی(ع) حجة الاسلام ابوالفضل هادی منش دوباره برمی خاست و مشغول عبادت می شد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه می کرد و با صوتی محزون آیاتش را می خواند و اشک می ریخت که هرکس صدای مناجات او را می شنید، می گریست. گاه بر روی ریگ ها و خاک ها می نشست. نیمه شب ها را مشغول استغفار می شد و شب ها را به شب زنده داری می گذراند.(3) شبانگاه به سجده و رکوع می افتاد و با صدایی محزون و غمگین می گفت: خداوندا، این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بی پاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزش هایش درگذر».(4) 2. ساده زیستی از دیگر ویژگی های برجسته اخلاقی امام هادی(ع)، ساده زیستی و دوری از دنیا بود. در این زمینه نیز آمده است: «از دنیا چیزی در بساط زندگی نداشت. بنده ای وارسته از دنیا بود. در آن شبی که به خانه اش هجوم آوردند، او را تنها یافتند با پشمینه ای که همیشه بر تن داشت و خانه ای که در آن هیچ اسباب و اثاثیه چشم گیری دیده نمی شد. کف خانه اش خاک پوش بود و بر سجاده حصیری خود نشسته، کلاهی پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود».(5) 3. دانش یکی از محورهای اساسی و از سترگ ترین پشتوانه های امامت، دانش امام است که بر اساس آن بشریت از کوره راه های نابودی رهایی می یابد. شخصیت علمی امام هادی(ع) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود. مناظره های علمی، پاسخ گویی به شبهه های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونه های برجسته ای از جایگاه والای علمی امام هادی(ع) است. او در همان کودکی مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می ماندند، حل می کرد. گنجینه ای پایان ناپذیر از دانش و چکاد نشینی در بلندای بینش بود. دشمن ساده اندیش به خیال در هم شکستن وجهه علمی ایشان، مناظره های علمی تشکیل می دهد، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمره ای نمی بیند. از این رو، به بلندی مقام امام اعتراف می کند و سر تسلیم فرود می آورد.(6) با این همه، متوکل، مانع نشر و گسترش علوم از سوی ایشان می شده همواره در تلاش بود تا شخصیت علمی امام بر مردم 39 آشکار نشود. از این رو، امام را تحت مراقبت شدید نظامی گرفته بود و از ارتباط دانشمندان علوم و حتی مردم عامی با ایشان جلوگیری می کرد. دشمنان، پرتو گیتی فروز آن آفتاب علم و معرفت را می دیدند و خفاش صفت با چشمانی شب زده به خیال شب پرستی، از فروزندگی اش چشم فرو می بستند و با شمعی به جنگ آفتاب می رفتند و مناظره به راه می انداختند. با این حال، امام با صبری بی پایان، لحظه ها را به کار می گرفت و تیرگی جهل را با نور دانش خود می زدود.
او در بیان پرتوافشانی چهارده خورشید تابنده علم می فرمود: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. تنها یک حرف آن نزد آصف [بن برخیا] بود که وقتی خدا را بدان خواند، زمین برای او در هم پیچیده شد و تخت بلقیس را نزد سلیمان نبی آورد. آن گاه زمین گسترده شده و به حال اول خود برگشت. تمام این ها در یک چشم برهم زدن انجام گرفت، ولی نزد ما هفتاد و دو حرف از آن وجود دارد که یک حرف آن نزد خدا مانده [و بقیه را به ما داده[ که در خزانه دانش غیب او به خودش اختصاص دارد.(7) او به تمامی زبان های عصر خود از قبیل هندی، ترکی، فارسی و... آگاه بود و حتی نوشته اند که در جمع فارسی زبانان به زبان خودشان سخن می گفت.(8) اظهار نظرهای «یزداد نصرانی»، شاگرد «بختیشوع» درباره دانش امام هادی(ع) بسیار مهم است. او پزشک مخصوص دربار معتصم بود. چیرگی امام در دانش، به اندازه ای او را مجذوب خود کرده که در توصیف مقام علمی ایشان گفته بود: «اگر بنا باشد آفریده ای را نام ببریم که از جهان غیب آگاهی داشته باشد، او (امام هادی(ع)) خواهد بود». این سخن نتیجه تنها دیدار کوتاه او با امام بود.(9) 4. آگاهی از اسرار براساس روایات فراوان، امام معصوم(ع) هر گاه بخواهد از چیزی که بر او پوشیده است، آگاه شود، خداوند او را بدان آگاه خواهد ساخت. امام علی النقی(ع) نیز به سان دیگر پیشوایان، از غیب خبر می داد، آینده را به وضوح می دید. از درون افراد آگاه بود و زمان مرگ افراد را می دانست. «ابوالعباس احمد ابی النصر» و «ابو جعفر محمد بن علویه» می گویند: «شخصی از شیعیان اهل بیت(ع) به نام عبدالرحمان در اصفهان می زیست. روزی از او پرسیدند: سبب شیعه شدن تو در این شهر چه بود؟ گفت: من مردی نیازمند، ولی سخنگو و با جرئت بودم. سالی با جمعی از اهل شهر برای دادخواهی به دربار متوکل رفتم. به در کاخ او که رسیدیم، شنیدیم دستور داده امام هادی(ع) را احضار کنند. پرسیدم: علی بن محمد کیست که متوکل چنین دستوری داده؟ گفتند: او از علویان است و رافضی ها او را امام خود می خوانند. پیش خود گفتم شاید متوکل او را خواسته تا به قتل برساند. تصمیم گرفتم همان جا بمانم تا او را ملاقات کنم. مدتی بعد سواری آهسته به کاخ متوکل نزدیک شد. باوقار و شکوهی خاص بر اسب نشسته بود و مردم از دو طرف او را همراهی می کردند. به چهره اش که نگاه کردم، محبّتی عجیب از او در دلم افتاد. ناخواسته به او علاقه مند شدم و از خدا خواستم که شرّ دشمنش را از او دور گرداند. او از میان جمعیت گذشت تا به من رسید. من در سیمایش محو بودم و برایش دعا می کردم. مقابلم که رسید، در چشمانم نگریست و با مهربانی فرمود: خداوند دعاهای تو را در حق من مستجاب کند، عمرت را طولانی سازد و مال و اولادت را بسیار گرداند. وقتی سخنانش را شنیدم، از تعجب ـ که چگونه از دل من آگاه است؟ ـ ترس وجودم را فرا گرفت. تعادل خود را از دست دادم و بر زمین افتادم. مردم اطرافم را گرفتند و پرسیدند چه شد. من کتمان کردم و گفتم: خیر است ان شاء اللّه و چیزی به کسی نگفتم تا این که به خانه ام بازگشتم. دعای امام هادی(ع) در حق من مستجاب شد. خدا دارایی ام را فراوان کرد. به من ده فرزند عطا فرمود و عمرم نیز اکنون از هفتاد سال فزون شده است. من نیز امامت کسی را که از دلم آگاه بود، پذیرفتم و شیعه شدم.(10) «خیران اسباطی» نیز در زمینه آگاهی امام از اسرار می گوید: نزد ابوالحسن الهادی(ع)، در مدینه رفتم و خدمت ایشان نشستم. امام پرسید: از واثق (خلیفه عباسی) چه خبر داری؟ گفتم: قربانت شوم! او سلامت بود و ملاقات من با او از همه بیشتر و نزدیک تر است. اما الآن حدود ده روز است که او را ندیده ام. امام فرمود: مردم مدینه می گویند: او مرده است. گفتم: ولی من از همه او را بیشتر می بینم و اگر چنین بود، باید من هم آگاه می بودم. ایشان دوباره فرمودند: مردم مدینه می گویند او مرده! از تأکید امام براین کلمه فهمیدم منظور امام از مردم، خودشان هستند. سپس فرمود: جعفر (متوکل عباسی) چه؟ عرض کردم: او در زندان و در بدترین شرایط است. فرمود: بدان که او هم اکنون خلیفه است. سپس پرسید: ابن زیّات(11) (وزیر واثق) چه شد؟ گفتم: مردم پشتیبان او و فرمانبردارش هستند. امام فرمود: این قدرت برایش شوم بود. پس از مدتی سکوت فرمود: دستور خدا و فرمان های او باید اجرا شوند و گزیری از مقدّرات او نیست. ای خیران، بدان که واثق مرده، متوکل به جای او نشسته و ابن زیات نیز کشته شده است. عرض کردم: فدایت شوم، چه وقت؟! با اطمینان فرمود: شش روز پس از اینکه از آنجا خارج شدی».(12) 40 5 . سخنوری گفتار امام، شیرین و سرزنش ایشان تکان دهنده بود. به گونه ای که آموزگارش در کودکی شیفته سخنوری او گردید. آن گاه که لب به سخن می گشود، روح شنونده اش را تازگی می بخشید و چون او را عتاب می کرد، کلامش چون شمشیری آتشین از جمله های نغز، پیکره دشمنش را شرحه شرحه می کرد.
آن گاه که خصم برای عشرت طلبی خود از او می خواهد شعری بخواند تا بزم خود را با آن کامل کند، لب به سخن می گشاید، چند بیت می خواند و آن چنان آتشی از ترس در وجود او می اندازد که بزم و عیش اش را تباه می سازد و جهان را پیش چشمان شب پرست دشمن تیره و تار می کند. امام می سراید: ـ بر بلندای کوهسارها شب را به صبح آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان نگهبانی می کردند، ولی کوه های بلند هم به آنان کمکی نکرد. ـ سرانجام پس از دوران شکوه و عزت از جایگاه های خویش به زیر کشیده شده و در گودال های قبر افتادند و در چه جای بد و ناپسندی منزل گرفتند. ـ پس از آن که به خاک سپرده شدند و فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها، تاج ها و زیور آلات و آن لباس های فاخرتان؟ ـ کجاست آن چهره های ناز پرورده و پرده نشین تان؟ ـ قبرهاشان به جای آنها ندا در می دهد: بر آن چهره های ناز پرورده اکنون کرم ها می خزند. ـ چه بسیار خوردند و آشامیدند، ولی اکنون پس از آن همه شکم بارگی ها، خود، خوراک کرم ها می شوند. مستی از سر متوکل پرید. جام شراب از دستش به زمین افتاد. تلوتلوخوران از ترس فریاد می کشید. حاضران می گریستند و متوکل، سخت حیران و وحشت زده، آن قدر گریست که ریشش خیس شد و دستور داد بزم بر هم خورده را برچینند.(13) 6. مهربانی امام بسیار مهربان بود و همواره در رفع مشکلات اطرافیان تلاش می کرد و حتی گاه خودرا به مشقّت می انداخت. آن هم در دورانی که شدت سخت گیری های حکومت بر شیعیان به اوج خود رسیده بود. «محمد بن علی» از «زید بن علی» روایت می کند: «من به سختی بیمار شدم و شبانه، پزشکی برای درمان من آوردند. او نیز دارویی برایم تجویز کرد. فردای آن روز هر چه گشتند، نتوانستند آن دارو را بیابند. پزشک دوباره برای مداوای من آمد و دید حالم وخیم تر شده است، ولی چون دید دارو را به دست نیاورده ام، ناامیدانه از خانه ام بیرون رفت. اندکی بعد فرستاده امام هادی(ع) به خانه ام آمد. او کیسه ای در دست داشت که همان دارو در آن بود. آن را به من داد و گفت: ابوالحسن به تو سلام رساند و این دارو را به من داد تا برایت بیاورم. او فرمود: آن را چند روز بخور تا حالت بهبود یابد. دارو را از دست او گرفتم و خوردم و چندی بعد به کلی بهبود یافتم».(14) 7. احترام به اهل دانش امام، به مردم به ویژه دانشمندان و اهل علم احترام فراوان می گذاشت. در تاریخ آمده است: روزی امام در مجلسی نشسته بودند و جمعی از بنی هاشم، علویان و دیگر مردم نیز در آن مجلس حضور داشتند که دانشمندی از شیعیان وارد شد. او در مناظره ای اعتقادی و کلامی، تعدادی از ناصبیان و دشمنان اهل بیت: را مجاب و رسوا ساخته بود. به محض ورود این شخص به مجلس، امام از جای خود برخاست و به نشانه احترام به سویش رفت و او را نزد خود در بالای مجلس نشانید و با او مشغول صحبت شد. برخی از حاضران از این رفتار امام ناراحت شده و اعتراض کردند. امام در پاسخ آنان فرمود: اگر با قرآن داوری کنم، راضی می شوید؟ گفتند: آری. امام تلاوت فرمود: (ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که به شما گفته شد: در مجلس جا برای دیگران باز نمایید، باز کنید. تا خداوند [رحمتش را [برایتان گسترده سازد. و چون گفته شد برخیزید، برخیزید تا خداوند به مراتبی [منزلت [مؤمنانتان و کسانی را که علم یافته اند بالا برد)(15) و نیز فرموده است: (آیا کسانی که دانشمند هستند با آنان که نیستند برابرند؟)(16) خداوند مؤمن دانشمند را بر مؤمن غیر دانشمند مقدم داشته، همچنان که مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است. آیا به راستی آنکه می داند و آنکه نمی داند، مساوی است؟ پس چرا انکار و اعتراض می کنید؟ خدا به این مؤمن دانشمند برتری داده است. شرف مرد به دانش اوست، نه به نسب و خویشاوندی اش. او نیز با دلایلی محکم که خدا به او آموخته، دشمنان ما را شکست داده است.(17)
بخشش بخشندگی با خون و گوشت اهل بیت: آمیخته بود. آنان همواره با بخشش های خود، دیگران را به شگفتی وا می داشتند. گاه آن قدر می بخشیدند که رفتارشان در شمار معجزه به شمار می آمد، تا آنجا که در این مقام در توصیف حضرت هادی(ع) می گفتند: «انفاق امام هادی(ع) به قدری بود که جز پادشاهان کسی توانایی انجام آن را نداشت و مقدار بخشش های ایشان تا آن زمان از کسی دیده نشده بود و در جغرافیای اندیشه ها نمی گنجید».(18) اسحاق جلاب می گوید: «برای ابوالحسن(ع) گوسفندان بسیاری خریدم. سپس مرا خواست و از منزلش مرا به جایی برد که بلد نبودم و فرمود تا تمامی این گوسفندان را میان افرادی که خود دستور داده بود، پخش کنم».(19) بی آنکه دیگران متوجه شوند، آنان را از نسیم بخشندگی خود می نواخت و مورد تفقد 41 قرار می داد. گوسفندانی را می خرید، با دست خود ذبح و بین نیازمندان توزیع می کرد.(20) گاه نیز در حد توان خود و به همان اندازه ای که شخص در خواست کرده بود، به آنان بخشش می کرد. «ابو هاشم جعفری» می گوید: «در تنگنای مالی بسیاری گرفتار آمده بودم تا آنجا که تصمیم گرفتم برای درخواست کمک نزد امام هادی(ع) بروم. هنگامی که خدمت امام رسیدم، پیش از آنکه سخنی بگویم، فرمود: ای اباهاشم! کدام یک از نعمت های خدا را می خواهی شکر کنی؛ ایمانی که به تو داده که به وسیله آن بدن خود را از آتش دوزخ دور سازی و یا سلامتی و عافیتی که به تو ارزانی داشته که از آن در راه عبادت و بندگی خدا بهره بری، یا از آن قناعتی که به شما هدیه کرده تا در پی آن، از درخواست از مردم بی نیازتان کند؟ ای ابا هاشم! علّت آنکه من سخن آغاز کردم، آن است که گمان کردم می خواهی از برخی مشکلات خود شکایت کنی. دستور داده ام دویست دینار طلا به شما بدهند که با آن مشقت را بر طرف سازی. آن را بگیر و به همان مقدار بسنده کن».(21)