eitaa logo
قدمی هرچنداندک به وقت انتظار
2.2هزار دنبال‌کننده
27.1هزار عکس
27هزار ویدیو
670 فایل
﷽ 🇮🇷☫﷽☫🇮🇷 @basirshou اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟ سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم حواسمون به میدان نبرد وخاکریز درجنگ نرم باشه 🆑️eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc 🆔️ @shabeabi 👈راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله ناصری 🌴ظهور بسیار نزدیک است🌴 🌺اللهم عجل لولیک الفرج 🌺
33.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) محضر امام زمان(عج) 🔰 حجت الاسلام عالی ما صاحب داریم 
🔴 چله زیارت عاشورا و تشرف به محضر امام زمان سلام الله علیه 🔻مرحوم آیت الله ، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی، دامت برکاته، در مشهد مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان (سلام الله علیه) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند. ایشان می فرمود: «در یکی از جمعه های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد واز جای برخاستم وبه دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه کوچک وفقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید. در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان (سلام الله علیه)، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند ودر آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند. وقتی که من وارد شدم واشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: 👈چرا این گونه به دنبال من می گردی واین رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم». بعد فرمود: "این، بانویی است که در دوره بی حجابی (دوران کشف حجاب رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند" 📚شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ج ٣، ص ١۵٨ @tasharofaat
❇️ دیـــدار یــار ...✨ (شمــاره ۱۵ ) ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ 🔵 توصیــه امــام زمــان بــه خــوانــدن صحیفــه سجــادیــه 🌕 مــرحــوم مجــلسی(پــدر علامــه مجلــسی) مــی فــرمایــد: ➖«در اوایــل جــوانــی مــایــل بــودم نمــاز شــب بــخوانــم امــا نمــاز قــضا بــر عهــده ام بــود و بــه همــین دلیــل احتــیاط مــی کــردم و نمــی خــوانــدم... 🔹 یــک شـــب در خــواب و بــیداری بــودم کــه امــام زمــان را دیــدم. بــا شـــــــــوق ، نــزد او رفتــم و سئــوالاتــی کــردم کــه از جمــله آن، خــوانــدن نــماز شــب بــود. ➕ فــرمود: بــخوان! ➖عــرض کــردم: یــابــن رســول الــله، همــیشه دستــم بــه شــما نمــی رســد. کتــابی بــه مــن بــدهیــد کــه بــه آن عمــل کنــم. ➕فــرمــود: بــرو از آقــا محمــد تــاج، کتــاب بگیــر. گویــا در خــواب، او را مــی شــناختــم؛ رفتــم کتــاب را از او گــرفتــم. مشغــول خوانــدن بــودم و مــی گــریستــم کــه از خــواب بیــدار شــدم.... 🔹 بعــد از نمــازصبــح خــدمــت ایشــان رفتــم. مــاجرا را بــرایش نقــل کــردم. ✔️ فــرمــود: ان شــاءالــله بــه چیــزی کــه مــی خــواهــی مــی رســی. بعــد ناگهــان یــاد جــایی کــه امــام را در آن مــلاقــات کــرده بــودم، افــتادم و بــه کنــار مسجــد جــامــع رفتــم. در آنجــا آقــا حســن تــاج را دیــدم... 🔹 مـــرا بــه خــانــه اش بــرد و گفــت: هــر کتابــی را کــه مــی خواهــی بــردار. کتابــی را بــرداشتــم؛ ناگهــان دیــدم همــان کتابــی اســت کــه در خــواب دیــده بــودم؛ ✨صـــحـــیـــــفـــه ســـجـــادیـــــه.✨ بــه گــریــه افــتادم. بــرخاستــم و بیـــرون آمــدم. پــس شــروع نمــودم بــه تصحیــح و مقــابلــه و آمــوزش صحیفــه سجــادیــه بــه مــردم؛ و چنــان شــد کــه از بــرکــت ایــن کتــاب، بسیــاری از اهــل اصفهــان مستجــاب الدعــوه شــدنــد.»(۱) 🔹 مــرحــوم عــلامــه مجــلسی (نویسنـــده کتــاب بحــارالانــوار) مــی فــرمایــد: «پدرم چهــل ســال از عمــر خود را صــرف تــرویج صحیفــه کــرد و انتشــار ایــن کتــاب، توســط او بــاعــث شــد کــه اکنــون هیــچ خــانــه ای بــدون صحیــفه نبــاشــد. ایــن حــکایت بــزرگ مــرا بــر آن داشــت کــه بــر صحیــفه شــرح فارســی بنــویســم تــا عــوام و خــواص از آن بهــره منــد شــونــد.»(۲) ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ▫منبع: 📚 (۱) . امــام شنــاســی، ج ۱۵، ص ۴۹ 📚 (۲) . بحارالانوار، ج ۱۱۰ ، ص ۵۱
✅👈🏻یکی از طرقِ حلّ مشکلات و گرفتاری ها،         👈🏻 به امام زمان 🌤علیه السلام است👉🏻 مرحوم شیخ صدوق مشکل سختی داشت. شبی در عالم رؤيا، خودش را مسجدالحرام ديد. در مسجدالحرام خودش را نزديک حجرالاسود ديد كه ايستاده است و آن دعايی را می خواند که حجّاج در موقع طواف، وقتي مُحاذی حجرالاسود می شوند می ‌خوانند. در حال خواندن آن دعا بود که يک مرتبه متوجّه شد حضرت بقيه الله 🌤ارواحنافداه، در مسجدالحرام تشريف دارند و نزديک وی هستند. 👈🏻صدوق برای رفع گرفتاری ‌اش به حضرت شد. حضرت به ايشان فرمودند: "لِمَ‏ لَا تُصَنِّفُ‏ كِتَاباً فِي‏ الْغَيْبَةِ حَتَّى تُكْفَى مَا قَدْ هَمَّكَ؟" يعنی "چرا در غيبت کتاب نمي ‌نويسی تا آنچه که تو را مهموم ساخته، 👈🏻برطرف شود❓" صدوق عرض کرد: "آقا من در عصرغيبت شماخيلی کتاب نوشته ‌ام." فرمودند: "نه! مُرادم اين نيست که چرا در عصر غيبت کتاب نمی ‌نويسی؟ منظورم اين است که 👈🏻❓چرا در موضوع 🌤 کتاب نمی نويسی 👈🏻بنويس تا حل عقده و رفع مشکلت بشود."👉🏻 ✅ اين جا یک مطلبی بگويم. من در اين باب، بيشتر از اغلب شما  و دارم. 🤔👈🏻 هر وقت يک کاری و عقده ‌دار و جلويم بيايد، برای گشايش عقده‌ آن و حل گره آن، ✅ من را به امام زمان🌤 علیه السلام می ‌کنم. بيشتر راجع به حضرت منبر می ‌روم، يا چيزهايی می ‌نويسم، يا گفتارهايی به افراد پير و جوان راجع به امام زمان علیه السلام می ‌گويم. خلاصه را به مقدار همين معلومات شکسته بسته‌ ناقصِ غير قابل ذکر و همين بضاعت مزجات، زيادتر مي ‌کنم. همين که در اين باره شروع كردم به كار زيادتر، آن مشكل حل می شود. اين را بدانيد! اين از آزمايش ‌های من است‌. 👉🏻 اين از تجربيّاتی است که خودم بيش از ۵۰ مورد دارم و رفقای زيادی هم دارم، شايد بيش از هزار رفيق دارم که به اين ‌ها که گفته‌ ام، خيلی ‌شان عمل کردند و بعد آمده ‌اند و از من اظهار تشکّر کردند که ✅👈🏻عجب راه حلّ عقده و راه گره ‌گشايی برای ما باز کرديد. به شما نیز ميی گويم؛ چون خير شما را می خواهم و دلم می ‌خواهد اين راهی را که رفته ‌ام و رفته ‌اند، به شما آقايان بگويم. يکی از طرق حلّ مشکلات و گشايش عقده‌ ها، خدمت کردن، کردن امام زمان 🌤علیه السلام است. نصرت و ياری ‌اش، اقسام و انحاءِ متعددّی دارد. بنده می ‌توانم بيايم بالای و چهار تا حديث و شعر و روايت و فضيلت و اين حرف‌ها را بگويم. آن آقا می تواند راجع به حضرت بنويسد. آن آقای ديگر می ‌تواند در راه آن حضرت خرج کند، جلساتی به عنوان حضرت منعقد کند و هر کسی به هر عنوانی که می تواند، 👈🏻 🌤 👉🏻کند، بزرگداشت حضرت را به خلق برساند. از همان راهی که می تواند، شروع کند به خدمت حضرت. آقا، ارباب، گره‌ گشايی ‌اش می کند. ما گفتيم و رفتيم، باقی ‌اش بسته به امتحان و آزمايش خود شما است. بله، شيخ صدوق از خواب بيدار شد و شروع کرد به نوشتنِ کتاب مستطاب 👈🏻📚 "". سر تا پای اين کتاب، مربوط به غيبت امام زمان روحی له‌الفداه است. هنوز کتاب را به پایان نبرده بود که مشکلش  شد. 🌤" اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج  "🌤