eitaa logo
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
565 دنبال‌کننده
133 عکس
10 ویدیو
3 فایل
بنده علی هاشمی طلبه سنقری مقیم قم هستم. @aliabdolali
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻‏(98) مهدویت در قرآن (8)‏🔺 ‏ ‏ " وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ ‏دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ‏ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِكُونَ بي‏ شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ ‏الْفاسِقُون‏.‏" ‏ ‏ ✍️ قبلا در نوشته شماره 89، این نکته بیان شد که عصر ظهور، عصر تمکین دین مرتضی است که معنای آن به استقرار ‏رسیدن و استحکام و ثبات جایگاه اسلام ولائی و غدیری، در مجتمع انسانی است؛ به گونه ای که واقعاً زندگی ‏فردی و اجتماعی بشر را با طوع و رغبت و جدیت فرا گیرد و همگان به صورت واقعی تحت پوشش این آیین ‏ربّانی در آیند.‏ ‏ ‏ 📖 در این آیه شریفه پرده دیگری از وضعیت انسان و جامعه انسانی در آن عصر به تصویر کشیده شده است؛ در آن عصر ‏چیزی به نام شرک وجود نخواهد داشت و افراد و جوامع یکپارچه عبودیت خالص خداوند خواهند بود. 👈 در اثر ‏تحوّلاتی که در آن عصر رخ می دهد (که در نوشته شماره 89 به گوشه ای از آن اشاره شد.) شرک از نفوس انسان ‏ها رخت بر می بندد و دیگر زمینه و عاملی برای به شرک انداختن انسان ها باقی نمی ماند و یک حیات خالص ‏توحیدی جمعی در عالم محقق می شود.‏ ‏ ‏ 💠 یکی از آن تحوّلات مهم که در آیه شریفه روی آن دست گذاشته شده و برچیده شدن شرک به گونه ای اثر آن ‏معرّفی شده است، تحقق امنیت و تبدیل شدن وضعیت خوف مؤمنین به یک امنیت ویژه است. این امنیت است که ‏زمینه ساز آن خداپرستی خالص و رهایی از شرک ورزیدن به خداوند است. ‏ ‏ ‏ ♦️دو گونه شرک 1️⃣ گاهی واقعاً انسان به شرک درونی مبتلاست؛ هنوز دیگران را در کنار خداوند می بیند و اموری غیر از خداوند بر او ‏فرمان می رانند و برای او ایجاد جهت گیری و اراده می کنند. خداباور است امّا در حکمرانی بر وجود خویش، غیر ‏از خدا را نیز شریک گردانده. اکثر ما دچار این گونه شرک هستیم و هنوز عبودیت خالص خداوند را تجربه نکرده ‏ایم. گاهی هوای نفس، گاهی دیگران، گاهی دنیا و....به جای خداوند حکومت ما را در دست می گیرند و دیگر آن ‏چه خداوند می خواهد از ما صادر نمی شود. ‏ ‏ ‏ 2️⃣ امّا گاهی انسان از نظر درونی و واقعی دچار شرک نیست؛ تنها و تنها می خواهد اراده خداوند را در خویشتن تنفیذ ‏کند و تنها از اراده حقّ متأثر باشد و کاملاً آنگونه که او می خواهد باشد، باشد. امّا عواملی بیرونی مانند ترس از ‏ظالمین و زورگویان و مستکبرین، نمی گذارد انسان تنها تابع اراده خداوند باشد. مجبور می شود میل و خواست آن ها ‏را در خویش و زندگی و جامعه اش پیاده کند. یک امنیت و خلاصی بیرونی وجود ندارد که انسان بتواند بدون ‏تحمیل اراده غیر، تنها مطیع اراده خداوند باشد.‏ ‏ ‏ 🔹 در طول تاریخ همواره این عامل و جبر بیرونی بر زندگی مؤمنین سایه افکن بوده است. نه تنها مؤمنین معمولی بلکه ‏اکثر انبیاء و اوصیاء نیز مبتلا به این مانع بیرونی بوده و نتوانسته اند آن گونه که باید اراده الهی را در جامعه پیاده ‏کنند. مجبور به تقیه و مدارا بوده اند و بسط ید برای تنفیذ دین و اراده تشریعی خداوند آنگونه که باید و شاید نداشته ‏اند.‏
‏🔰 لذا در برخی از ادعیه و روایات از جمله دعای افتتاح، می بینیم که این عبارت در مورد امام عصر نیز بیان شده است؛ ‏أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً يَعْبُدُكَ لَا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئاً. از خداوند می خواهیم که چنین امنیتی را برای ولی خویش نیز ‏فراهم کند که او نیز بدون شرک خدا را بندگی کند !! گوئی امروزه او نیز دچار نوعی شرک است !! همان شرکی ‏که پدران بزرگوار او نیز دچارش بودند !! مگر امام معصوم هم دچار شرک می شود؟‏ ‏ ‏ 🔸 با تبیینی که از دو گونه شرک صورت گرفت، معنای این عبارت روشن می شود. آن ولی خدا که خود سرچشمه و ‏معلم و معدن توحید است و هیچ گاه در درون و در نظام معرفت و انگیزه، جز خدا بر وجود او سایه نینداخته و ‏موثر واقع نمی شود. 🔹 ولی تنفیذ بیرونی اراده خداوند در بستر اجتماع توسط او، می تواند دچار مانع می شود و اراده ‏دیگران مانع شود که او بتواند توحید را در اجتماع محقق سازد. نبود امنیت و خوفی که در نظام ظاهر، ظالمین و ‏مستکبرین و شیاطین رقم زده اند، همواره دست خوبان را در ساختن جامعه آرمانی بسته نگاه داشته است. پس معنای ‏این شرک که شرکی قهری و جبری است نه اختیاری، این است که نوعی تاثیرگذاری اراده دیگران بر فعالیت امام ‏رقم می خورد و او نمی تواند هر آنچه را که اقتضای توحید خالص و عبودیت بدون شرک است را در جامعه محقق ‏کند. ‏ همینکه انسان مبتلا به وضعیتی باشد که در آن نتواند توحید با تمام لوازمش را ابراز کند و مجبور باشد آثار برخی سلطه های کفر و شرک را ولو در ظاهر بپذیرد، نوعی شرک است. ولی شرکی که عامل آن خود فرد نیست و با موحّد بودن او تنافی ندارد. 💠 در عصر ظهور، این موانع برچیده شده و امنیت توحیدی همه جا را فرا می گیرد و امام که خلیفه خداوند است، برای ‏ایجاد یک تمدّن فراگیر توحیدی دستش باز می شود و دیگر هیچ اراده ای، در سر راه آن امام منصور، نمی تواند در ایجاد ‏زیست توحیدی مانع شود. آن زمان است که او می تواند آن گونه که باید و شاید امامت و ولایت خویش را آشکار ‏کند؛ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها.‏
🔻‏(99) پرورش اندام روحانی‏🔺 ‏ ‏ ‏" وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً."‏ ‏ ‏ 🔰 هم جسم و هم روح انسان، ظرفیت های فراوان و نهفته ای برای شکوفا شدن دارند که آشکار شدن و به فعلیت ‏رسیدن هر کدام از آن ها راه و روش خود را دارد. 💪 در آن چه که امروزه به آن فیتنس یا پرورش اندام گفته می ‏شود، تقویت و رشد هر عضله ای، به حرکات و تغذیه ی خاص خود نیاز دارد؛ اعضای روحانی نیز به همین ‏وزان به تغذیه و حرکات معنوی خاص خود، نیاز دارند.‏ ‏ ‏ 📖 در ادبیات دینی، به روشنی، ما را در کنار توجّه به حفظ سلامتی و تقویت اعضای بدن، به تقویت اعضای ‏روحانی نیز آگاه و ترغیب کرده اند. همه در دعای کمیل خوانده ایم که : 💠 قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِي وَ اشْدُدْ عَلَى ‏الْعَزِيمَةِ جَوَانِحِي‏.‏💠 ‏ ‏ 🔹 عضلات شُل و ضعیف چندان به کارِ امور جسمانیِ مهم و نیازمند به قوّت نمی آیند؛ همین طور، اعضای ‏روحانیِ ضعیف نیز نمی توانند وزنه های معنوی سنگین را بلند کنند. ‏ ‏ ‏ ❤️ یکی از اعضای روحانی مهم که رئیس آن هاست، قلب است که در آیات و روایات به طور ویژه بر لزوم تقویتِ ‏آن، بیماری ها و بهداشتِ قلبی، علائم سلامتی و بیماری، امور تقویت و تضعیف کننده آن و همچنین توانایی ها ‏و ظرفیت های قلب قوی، پرداخته شده است. 👈 در این نوشتار تنها می خواهم به برخی از توانایی ها و ظرفیت ‏های قلوب قوی و رشد کرده که تحت یک برنامه فیتنس معنوی قرار گرفته اند، اشاره ی گذرا کنم :‏ ‏ ‏ ‏1️⃣ قلب قوی، اراده و عزم پولادینی برای انسان به ارمغان می آورد. انسان را مردِ کارهای بزرگ و زننده وزنه ‏های سنگین می کند. ‏ ‏2️⃣ قلب قوی، با ترس نا آشناست؛ خداوند او را محکم کرده و وا نمی رود. یکی از بزرگترین موانع انسان ‏در مسیر کمال و انجام مجاهدت های بزرگ، ترس است. ‏ ‏3️⃣ قلب قوی، می تواند حامل معارف و دانش های سنگین و وارادات قلبیِ خاصی باشد؛ وحی و انبیاء ‏نمونه بارز آن اند. ‏ ‏4️⃣ قلب قوی در مقام عبادت و دعا و توسّل، زود به مقصد می رسد؛ سریع، موانع توجّه و تمرکز را کنار زده ‏و دست به دامن خدا و اولیای او می شود و این توجّه نیز با هر چیز بی ارزشی زائل نمی شود. به یک ‏جمعیت و آرامش خاصی می رسد و پراکندگی های انسان را کم می کند.‏ ‏5️⃣ قلب قوی و دارای تنه محکم است که می تواند حامل صفات بزرگ انسانی شود؛ ایثار و توکّل و رضا و ‏یقین، لباسی نیست که بر اندام هر قلبی پوشیده شود.‏ ‏6️⃣ قلب قوی، به استقرار و اطمینانی می رسد که دیگر شک و تردید ها او را مضطرب و دو دل نمی کند.‏ ‏ ‏ ♦️ موارد فراوان دیگری نیز می توان ذکر کرد ولی همین مقدار برای شروع اندیشه کافی است. ان شاء الله سعی می ‏کنم در نوشته هایی دیگر، به عواملی که برای تقویت قلب در معارف دینی معرّفی شده است و همچنین بقیه ‏معارف پیرامون قلب، اشاره ای کنم.‏
🔻‏(100) شکرِ نداده ها و نداشته ها‏🔺 ‏ ‏ 🔸 كلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ‏ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُون‏.🔸 ‏ ‏ ✍️ ما انسان ها به شدّت به اصلاح اندیشه نیازمندیم؛ همه ی ما اندیشه ماست و همه حالات ما تابع این اندیشه ها. لذا ‏یکی از رسالت های اساسی دین، اصلاح اندیشه و کاشتن بنیادی ترین اندیشه های مورد نیاز انسان در درون انسان ‏است. 📖 واقعاً صحیفه سجادیه ‏بهشت اندیشه های توحیدی و آرامستان گرایش های انسانی است.‏ 🤲 دعای سی و پنجم صحیفه، دعایی است که حضرت هنگام برخورد با اهل دنیا و دارایی ها و امکانات آن ها ‏خواندنش را به ما آموزش داده اند. 🔹 وقتی ما با کسانی که بهره مندی مادی و دنیوی آن ها بیش از ماست برخورد می ‏کنیم، طبیعتاً در معرض فتنه و مبتلا شدن به ناشکری و گله از خداوند هستیم و در معرض خطر به هم ریختن ‏تنظیماتمان در نسبت با خداوند قرار می گیریم. لذا در دعاها به ما یاد داده اند که از خدا بخواهیم در برخورد با نداشته ‏های خویش دچار فتنه و لغزش نشویم؛‌ وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا زَوَيْتَ‏ عَنِّي‏.‏ ‏ ‏ ✅ کلا این نکته را یادمان باشد که رابطه مان با خداوند را بر اساس داشته های مادی و دنیایی مان نبندیم؛ اینگونه نباشد ‏که اگر دنیای مطلوب ما حاصل بود از خدا راضی و شاد باشیم و اگر ذره ای دلخواه ما در دنیا فراهم نشد و خلاف ‏میل ما رقم خورد، از او ببریم و زبان به گله بگشاییم. این یک اشتباه استراتژیک و ناشی از نشناختن دنیا، خود و خداوند است.
🔰 همه این دعای شریف شایسته توجّه و تبیین است؛ امّا یکی از عبارات بسیار درخشان این دعا این است که حضرت می ‏فرمایند : خداوندا شکر و سپاس من را نسبت به آن چیزهایی که به من ندادی، بیشتر از شکرِ چیزهایی که به من ‏دادی قرار بده؛ 🔻وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ‏ عَنِّي‏ أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاكَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِي‏.‏🔺 ‏ ‏ 💠 الله اکبر از بلندای این اندیشه!! یعنی ما باید بیشتر از داشته ها و داده های الهی، نداده های او و نداشته های ‏دنیایی را ببینیم و مدام بگوییم شکرت که این را به من ندادی و هزار سپاس که آن را که از تو می خواستم از ‏من دور کردی. شاید اگر آن را به من می دادی، هلاک می شدم، بیشتر اسیر دنیا می شدم و خیلی از داشته های ‏کنونی را نمی داشتم.‏ ‏ ‏ 📖 سید علی خان مدنی در کتاب شریف ریاض السالکین، حکمت لزوم بیشتر بودن شکر بر نداشته ها را این چنین تبیین می ‏کند که دفع ضرر مهمتر از جلب منفعت است؛ ابتدا باید آن چه مایه فساد و تباهی و ضرر است را از خویش دور ‏کرد و سپس به تحصیل فوائد و منافع پرداخت. مثلاً ابتدا باید دفع بیماری نمود و سپس به غذاهای رنگارنگ پرداخت؛ ‏و دفع الضرر أهمّ من جلب النفع، فيجب أن يكون الشكر على الأهمّ أكمل و أتم‏.‏ ‏پس باید او را برای آن چه که با ما نداد و با این ندادن بسیاری ضرر ها و مفاسد را از ما دور کرد بیشتر شکر کنیم. ‏ ‏ ❇️ نداده ها و نداشته ها می تواند زمینه ساز هزاران فائده و نفع باشد؛ مثلا می تواند برای ما فراغتی درونی برای پرداختن ‏به خویشتن و اموری که ما برای آن خلق شده ایم باشد، همانطور که داشته ها می تواند ما را به آنچه مایه سعادت ‏ماست مشغول کند. تنظیم این شغل و فراغت ها تنها به حکمت الهی ها و مدیریت داده ها و نداده ها توسّط او می ‏تواند رقم بخورد؛‌‌ اللَّهُمَّ وَ مَا أَعْطَيْتَنِي مِنْ عَطَاءٍ فَاجْعَلْهُ شُغُلًا فِيمَا تُحِبُّ وَ مَا زَوَيْتَ عَنِّي فَاجْعَلْهُ فَرَاغاً لِي فِيمَا تُحِبّ. ‏ ‏ 🔹 چه می دانی؛ اگر مثلاً از خداوند فرزند یا امری مادی را می خواهی و تا به حال به تو نداده، شاید برای این است که ‏تو را برای امر بزرگی فارغ کند که با وجود خواسته ات نمی توانستی آن فراغت را داشته باشی.‏ ‏ ‏ 👌 از دیگر سو در برخورد با نداشته ها به ما آموزش داده اند که دوردست ابدیت را نگاه کنیم و نداده دنیایی را ‏دستآورد بزرگ ابدی ببینیم؛ بدانی که خواسته ای که این جا از خدا داشتی و وقتی به تو نداد، راضی بودی، ‏دستآوردی ابدی برای تو خواهد داشت که آن چه می خواستی در برابر آن هیچ است؛ وَ مَا زَوَيْتَ‏ عَنِّي‏ مِنْ مَتَاعِ ‏الدُّنْيَا الْفَانِيَةِ فَاذْخَرْهُ لِي فِي خَزَائِنِكَ الْبَاقِيَة.‏ ‏ ‏ 👈 به گونه ای که وقتی بنده در قیامت به عوض و جایگزینی که خداوند در قبال عدم اجابت خواسته اش در این دنیا به ‏آن می نگرد، خودش می گوید چه خوب شد که ندادی و این جا با امری عظیم و ابدی جبران کردی. فَيَنْظُرُ مَا ‏عَوَّضَهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الدُّنْيَا فَيَقُولُ مَا ضَرَّنِي يَا رَبِّ مَا زَوَيْتَ عَنِّي مَعَ مَا عَوَّضْتَنِي‏.‏ 🕋 گاهی خواسته ما از خداوند، از منظر او دَوَرانی است بین این که ما را از امری بی ارزش و زود گذر که شاید مایه ‏هلاکت و محرومیت ابدی ما باشد بهره مند کند یا این که ما را برای ابدیت و سعادت و نعمتی بی پایان بخواهد. ‏حکمت و رحمت خدا را در داده ها و نداده ها باور کنیم تا هم آرام باشیم و هم خود را از برنامه تربیتی الهی در ‏کلاس درس دنیا خارج نکنیم.‏
🔻‏(101) کلید ذکر‏🔺 ‏ ‏ 🔹‏" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم‏. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِين‏."‏🔹 ‏ ‏ 💠 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلًا عَلَى ‏آلَائِهِ وَ عَظَمَتِه‏.‏💠 ‏ ‏ 📖 عبارت فوق بخشی از یکی از خطبه های حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در ‏نهج البلاغه است. آن قدر که در کتب حدیثی شیعه و کتب مرتبط با اسناد و ‏مدارک نهج البلاغه جستجو کردم نتوانستم منبعی که سید رضی این خطبه را ‏از آن نقل کرده پیدا کنم؛ تنها بخش هایی از آن در برخی کتب دیگر نقل شده ‏است. لذا اگرچه اعتبارسنجی آن کمی دشوار می شود ولی خب عبارت های ‏بسیار بلند و عمیقی در آن وجود دارد که شایسته توجّه است.‏ ‏ ‏ 👈 یکی از آن عبارات این است که حمد را کلید ذکر خداوند معرّفی کرده اند؛ ‏جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِه.‏ ‏ ‏ ✍️ شارحین نهج البلاغه اکثراً این عبارت را این گونه معنا کرده اند که : خداوند ‏حمد را آغاز کتاب خود قرار داده است و مراد از ذکر را قرآن معرّفی کرده اند ‏که اشاره دارد به شروع قرآن با سوره حمد.‏ ‏ ‏ 👈 برخی دیگر چون متوجّه اشکالاتی بر این قول بوده اند مراد از ذکر را برخی ‏سوره های قرآن دانسته اند یعنی خداوند برخی سوره های قرآن مانند انعام، ‏کهف و..... را با حمد و ثنای خویش آغاز کرده است.‏ ‏ ‏ 🔰 اگرچه یکی از نام های قرآن، ذکر است ولی دلیل و شاهدی روشن در این ‏عبارت وجود ندارد که مراد از ذکر، قرآن باشد. ممکن است مراد از ذکر، همان ‏یاد خداوند باشد و حضرت می خواهند در این عبارت، حمد را کلید یاد ‏خداوند و دارای نقشی اساسی در یاد او معرّفی کنند. قرائن و شواهدی ‏نیز برای اراده این معنا وجود دارد که بیان آن ها موجب طولانی شدن کلام می ‏شود.‏ ‏ ‏ 🔸 حال اگر مراد از ذکر، همان یاد خداوند باشد، این که حمد کلید ذکر خداوند ‏است به چه معناست؟ چند احتمال به ذهنم می رسد : (اگر به ذهن شما ‏مخاطب عزیز معنای بهتر و دقیق تری رسید به بنده هم بگویید.)‏ ‏ ‏ ‏1️⃣ کلید یک استعاره است و چند معنا از آن می تواند اراده شود. یکی از آن ‏معانی، نقش و جایگاه اساسی داشتن است. یعنی در بین اذکار و گونه ‏های مختلف یاد خداوند، توجّه به او از ناحیه حمد و سپاس و ستودن ‏کمالاتش جایگاهی اساسی و رکنی دارد و بدون آن یاد خداوند به کمال ‏نمی رسد. چرا؟ چون تا انسان حال و قالش در نسبت با خداوند، حال ‏حمد و ستایش نشود، تا کمالات او را نبیند و ذات و افعال او را شایسته ‏ثنا و ستودن نیابد، دیگر چگونه و به چه معنایی می خواهد او را یاد کند؟ ‏ذکر، حاضر کردن خداوند در اندیشه و قلب خویش است؛ تا حامد و ‏ستایشگر او نباشیم چگونه این حضور رخ می دهد؟ ‏2️⃣ معنای دیگر که نزدیک به معنای فوق است این است که کلید به معنای ‏همان وسیله گشودن و استعاره باشد از سببی برای ورود به عالم ‏ذکر. یعنی انسان وقتی می تواند وارد وادی یاد خداوند شده و او را در ‏قلب خویش به گونه های مختلف حاضر کند، که ابتدا با کلید حمد وارد ‏این وادی شود و در آن را بگشاید. بدون حمد، درِ وادی ذکر بسته است؛ ‏حالِ ستایش و توجّه به اندماج حقایق کمالی در آن ذات است که کلید ‏توجّه به هر یک از کمالات خداوند است.‏ ‏3️⃣ حمد، پایه ی اذکار تشبیهیه است و بدون تشبیه، تنزیه صرف و اذکار ‏تنزیهیه، نمی توانند حقیقتاً انسان را ذاکر کنند. اذکار تنزیهی اذکاری ‏هستند که انسان با آن ها به نزاهت خداوند از نقائص توجه می کند و ‏اذکار تشبیهی اذکاری هستند که انسان را متوجّه کمالات، دارائی ها و ‏زیبائی های او می کنند. روشن است که روح تنزیه، بدون تشبیه و دیدن ‏کمالات و ستودن او در ذکر دمیده نمی شود. وقتی کسی می خواهد ‏خداوند را از جهل تنزیه کند، این محقق نمی شود جز با توجّه به کمال ‏علم او.‏ ‏4️⃣ هر ذکری چه تشبیهی و چه تنزیهی، مستبطن یک حمد است؛ کسی که ‏خداوند را تنزیه می کند، در واقع دارد او را می ستاید و کسی که او را با ‏صفتی کمالی مانند رازق یا هادی بودن یاد می کند نیز ابتداء دارد او را می ‏ستاید و حمد می کند. این که تو آن گونه ای و این کمال را داری، به نظر ‏می رسد نقطه آغاز همه توجّهات به خداوند است و این گونه حمد، کلید ‏یاد خداوند است.
🔻‏(۱۰۲) ثار الله (۱)‏🔺 ‏ ‏ ‏" وَ مَنْ قُتِلَ‏ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً."‏ ‏ ‏ 📖 یکی از آیات مهمِ عاشورایی قرآن که بذرِ زیارت عاشوراست و زیارت عاشورا، تفسیر آن است، آیه 33 سوره ‏مبارکه اسراء است. (ارتباط این آیه شریفه با زیارت عاشورا در نوشته های بعدی تبیین می شود.)‏ ‏ ‏ 👈 ظاهر آیه بیانگر یک حکم فقهی در باب قصاص است که اگر کسی از روی ظلم و بدون حقّ شرعی کشته شود، ‏خداوند برای ولیّ او یک سلطنت حقوقی شرعی قرار می دهد یعنی به ولیّ او حقّ خونخواهی و قصاص می دهد. البته ‏این قصاص باید بر اساس موازین شرعی بوده و از حدود مشخص شده توسط شرع در باب کیفیت قصاص، تجاوز ‏نشود. ‏ ‏ ‏ 💠 امّا آیه شریفه در مقام تاویل، بیانگر پرده ای از فلسفه تاریخ قرآنی بر محور عاشورا و پیوند عصر ظهور با عاشورا و ‏تبیین رسالت امام عصر در ارتباط با این مصیبت بزرگ است. 👈 همانطور که در روایات ذیل آیه شریفه بیان شده است، ‏آن کسی که در این آیه از کشته شدن مظلومانه او سخن گفته شده، سیدالشهداء علیه السلام است و ولیّ دم او، آن ‏کسی که با سلطنت و نصرت الهی، خونخواه اوست، حضرت ولی عصر ارواحنا فداه است. عظمت حقّ امام و ظلمی ‏که در حقّ او شد به گونه ای است که اگر امام عصر عج به خونخواهی امام حسین علیه السلام، تمامی اهل زمین را ‏بکشد، اسراف و زیاده روی در خونخواهی و حق ستانی نخواهد بود. ‏ ‏ ‏ 🔹 این یک گزارش اجمالی از ظاهر و باطن آیه بود؛ در این نوشتار تنها قصدم این است که چند کلمه ای با توجّه به ‏نکات آیه شریفه، پیرامون مفهوم "ثار الله" بنویسم.‏ ♦️ ثار الله ♦️ ‏ ‏ ثار الله به معنای کسی است که خداوند خونخواه اوست؛ ماده "ث أ ر" در زبان عربی به معنای خونخواهی و کشتن ‏قاتل کسی است. مثلا وقتی می گوییم "ثأرتُ لزیدٍ" معنایش این است که از قاتل زید خوانخواهی کرده و او را کشتم. ‏ 👈 این که ثار الله را "خون خدا" معنا می کنند درست است ولی باید توجّه کرد که خون در این عبارت به معنای خون ‏جاری در رگ ها نیست و به معنای کشته شده و مقتول و همان معنایی است که در خونخواهی اراده می شود. 👈 خون ‏در این عبارت، کنایه از کشته و مقتول است؛ وقتی می گوییم خون فلانی به گردن توست یعنی تو عامل قتل او ‏هستی و وقتی صحبت از خونخواهی است، تعبیری کنایی از ستاندن حقِّ و کشتن قاتلان کسی است که کشته شده ‏است. به شخص خونخواه و حقّ ستان نیز، ثائر و گاهی خود ثار نیز گفته می شود. ثارات الحسین، به معنای ‏خوانخواهان حسین است. ‏ ‏ ‏ 🔰 تا این جا این قدر بیان شد که حسین علیه السلام کسی است که خداوند، خودش را خونخواه و حقّ ستان او معرّفی ‏کرده است. چه انسانی و چگونه کشته شدن و مظلومیتی سبب می شود که خداوند، خودش را خونخواه کسی معرّفی ‏کند؟ آن انسان باید از چه حقّ و جایگاهی در عالم برخوردار باشد و ظلم در حقّ او، در چه حدّی باشد که دیگر ‏خود خداوند برای احقاق و بازستانی حقّ او به میدان بیاید؟ این ها سؤالات اساسی در راستای تبیین مفهوم عظیم ثار ‏الله است که ان شاء الله در نوشته های بعدی به آن ها می پردازم.‏ ‏ ‏ ✅ در این نوشتار به همین مقدار اکتفاء می کنم که می توان، عالم را پس از امام حسین علیه السلام، از منظر فلسفه تاریخ ‏قرآنی، جریان خونخواهی امام حسین علیه السلام توسّط خداوند دانست. عالم به سمتی می رود که این احقاق حق و ‏خونخواهیِ خداوند محقق شود. این خونخواهی را خداوند به وسیله امامی انجام می دهد که منصور است به نصرت قطعی الهی. خداوند او را برای احقاق حقّ این مقتول مظلوم، نصرت می کند و این خونخواهی به سرانجام می ‏رسد.‏ ‏ ‏ 👈 پس از منظر آن چه تا کنون بیان شد، ظهور امام عصر عج نیز، تحقق این خونخواهی است و رسالت آن امام، احقاق ‏آن حقّ عظیمی است که در عاشورا، ظلم روا داشتن در نسبت با آن به اوج خود رسید. ‏ ‏ ‏ ❇️ ثار الله، جریان خوانخواهی امام حسین علیه السلام توسط خداوند به وسیله امام عصر است و این جریان است که عالم ‏را به عصر ظهور متصّل می کند. قرار است انسان ها نیز با ورود به عرصه بلای سید الشهداء علیه السلام، در جرگه ‏خونخواهان او وارد شوند و با ورود در این جریان عظیم و تبدیل شدن به خونخواهان امام شهید، به کمال خود رسیده ‏و کمال عالم نیز از این طریق رقم بخورد. 🔻 فَأَسْالُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَ مَقَامَكَ وَ أَكْرَمَنِي بِک أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ ‏مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه‏.‏🔺 ‏ ‏ 🔸 آنچه بیان شد یک گزارش بسیار اجمالی از کلیات مفهوم عظیم ثار الله بود که ان شاء الله در نوشته هایی دیگر به تبیین ‏ابعاد مختلف آن خواهم پرداخت؛ و من الله التوفیق.‏ https://eitaa.com/basmale