إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
🔻(152) ثار الله (2)🔺 "ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ
🔻(۱۵۴) ثارالله (۳)🔺
"فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ."
🔸لعن؛ تبلور برائت در ساحت دعا (۱)🔸
✍️ مفهوم «لعن» یکی از مفاهیم کلیدی در منظومه اندیشه ولایی است. همانگونه که مفاهیمی مانند "ولایت و تولّی، محبّت، قرب و سلام" در یک منظومه معنایی و در ارتباط با هم قرار دارند، مفاهیمی مانند "برائت و تبرّی، بغض، لعن" نیز همینگونه هستند.
⚫️ در نوشته قبل دیدیم که ریشه همه فسادها در زمین، به تقابل با امام و کنار زدن ایشان از جایگاه الهیشان بازمیگردد. وقتی ما با این معرفت، عمق فاجعه و جنایت بانیان آن را درک میکنیم، یک واکنش طبیعی در وجودمان شکل میگیرد: بیزاری و گسست و خشم قلبی یا همان «برائت».
✅ «لعن» کردن این جریان و این اشخاص، ترجمان و ابراز همین برائت در قالب دعا به درگاه خداوند است. همانطور که در زیارت عاشورا میخوانیم: 🔻و لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ.🔺
🔰 مجموعه این واکنشهای سلبی و قلبی (که پس از شناخت عمق فاجعه به طور طبیعی بروز میکند) را «تبرّی» مینامیم که دقیقاً نقطه مقابل «تولّی» است. این یک اصل روشن است: نسبت به اولیای خداوند، یکسره محبت، تسلیم و پیوند؛ و نسبت به دشمنان خدا، یکسره بغض، نفرت و بیزاری.
🔰 لعن، تجلّی حقیقت برائت و تبرّی در ساحت دعاست. همانطور که تمام ارادت، سرسپردگی و محبت قلبی خود به امام (تولّی) را در قالبهایی مانند «سلام» و دعای «صلوات» ابراز میکنیم؛ به همان میزان، تمام بغض، بیزاری و عدوات خود با دشمنان (تبرّی) را نیز در قالب دعای «لعن» به زبان میآوریم. (در نوشته شماره 67 با عنوان "تأمّلی پیرامون معنای صلوات"، همین سؤال را در مورد دعای صلوات مطرح کرده و پاسخ دادیم؛ بازخوانی آن نوشته میتواند در فهم عمیقتر مفهوم لعن مفید باشد.)
♦️ سوالاتی که در نوشتههای بعدی به آن میپردازم این است:
▪️ وقتی با لعن کردن، علیه دشمنان خدا دعا میکنیم و میگوییم خداوندا آنها را لعنت کن، دقیقاً داریم از خداوند چه میخواهیم و معنای این دعا چیست؟
▪️ چرا برای ابراز وضعیت قلبی در نسبت با دشمنان خداوند، از این مفهوم استفاده میکنیم؟
▪️ فلسفه لعن و آثار فردی و اجتماعی آن چیست و چرا این قدر به آن تأکید شده است؟
📝 آن مقدار که بنده مطالعه کردهام تا کنون به بحثی کافی و وافی در این خصوص برخورد نکردهام؛ امید که بتوانیم تا حدی به پاسخ این سؤالات برسیم. با این بحث همراه باشید و چنانچه مباحثی از علماء دیدید که میتواند به درد این بحث بخورد، بنده را نیز مطلّع کنید.
https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۵۵) معارف متنی و معارف حاشیه ای🔺
" كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ."
🧭 قطبنمای فهم دین | چگونه در مسیر معرفت دینی راه را گم نکنیم؟
📝 میتوان معارف مطرح شده در قرآن و احادیث معصومین (ع) را به دو قسم تقسیم کرد؛ توجه به این تقسیمبندی و همچنین عدم توجه به آن، هر دو تأثیرات جدی و فراوانی در بهرهمندی از معارف دینی دارند.
🏛 ۱. معارف متنی:
این معارف، استخوانبندی، بستر و چارچوب اصلی معارف دینی در موردی خاص هستند. مثلاً وقتی میخواهیم مطالب مرتبط با مهدویت و امام زمان (عج) را بررسی کنیم، برخی مفاهیم، متن اصلی و بستر اصلی اندیشه مهدویت را تشکیل میدهند که بقیه معارف مهدویت روی این شالوده بنا شده و در این چارچوب جا داده شدهاند.
👈 اگر بخواهیم نمونه بیاوریم، در معارف مهدوی، توجه دادن به اصل امامت و ضرورت وجود حجت الهی، فلسفه غیبت و انتظار فرج، حتمیت ظهور و اهداف حکومت جهانی ایشان، از معارف متنی هستند.
🍃 ۲. معارف حاشیهای:
این معارف، مطالبی هستند که قرار نیست شالوده معرفت در بخشی خاص مثل مهدویت را تشکیل دهند و بقیه معارف روی دوش آنها سوار شوند. اینها هم بالاخره معرفت دینی هستند و میتوانند فوائد معرفتی و عملی زیادی داشته باشند، اما بار اصلی مباحث نباید روی دوش اینها سوار شود.
👈 مثلاً در مباحث مهدویت، بحث علائم ظهور را میتوان از معارف حاشیهای دانست.
💡 ۳. چند مثال دیگر:
بگذارید چند مثال دیگر هم برای روشنتر شدن بحث بیاورم:
🔸 در حیطه معنویت و سلوک، تلاش برای رسیدن به بینش و نگاه توحیدی، سپس بروز این اندیشه در ساختار ویژگیها و صفات و عملکرد انسان، از معارف متنی است.
👈 همواره به یاد خداوند بودن و با توجه به او و محبت او، قیام به وظائف عبادت و عبودیت کردن، و همچنین توجه دادن به جایگاه ویژه حجت خداوند و لزوم گرایش و تبعیت تام و تمام او، در همه عرصهها نیز از همین معارف متنی هستند.
👈 در همین حیطه معنویت و اخلاق و خودسازی، دستورات و راهکارهای موقتی و خاص، تمرکز بر احوالات خاص معنوی مانند خواب و مشاهدات از معارف حاشیهای به شمار میروند.
📌 چند نکته مهم در مورد این تقسیمبندی:
1️⃣ در موارد فراوانی دیده ام که یک عالم یا سخنران دینی به صورت کلی ارائه بحث خود در یک حیطه خاص را روی معارف حاشیه ای بسته است. استاد اخلاق و معنویت است ولی بیشتر در حاشیه های معارف معنوی دین فکرش کار می کند و مخاطبین او هم چنین سلیقه ای پیدا می کنند و حاشیه دوست و گاهی متن گریز می شوند.
👈 وقتی به آن ها می گویی این مشکلات برای این است که تا تو کم کم نفست حرکت جوهری کند و مزه توکل و تفویض و تسلیم را بچشد، زیر بار نمی رود ولی وقتی می گویی اگر این چله را بگیری یا فلان ذکر را بگویی مشکلت حل می شود این را سیر و سلوک عرفانی واقعی می داند.
2️⃣ بدون توجه به معارف متنی نمی توان حاشیه ها درست تحلیل کرد؛ مثلاً تا در زمینه مهدویت معارف متنی امامت و ولایت را درست نشناسیم، نمی توانیم به تحلیل و استفاده درستی از علائم ظهور و آخر الزمان که در روایات زیادی بیان شده است برسیم.
3️⃣ متنی و حاشیهای بودن، لزوماً با تعداد مشخص نمیشود؛ ممکن است مطلبی کم اشاره شده باشد ولی متنی باشد و به مطلبی مانند علائم ظهور زیاد اشاره شده باشد ولی حاشیهای باشد.
4️⃣ حاشیهای بودن به معنای کم اهمیت بودن نیست و به این معنا نیست که باید به حاشیه رانده شده و مطرح نشوند؛ بحث این است که باید تنه درخت از شاخههای فرعی را شناخت و حواشی را در نسبت با متن و ناظر به آن فهمید.
5️⃣ در تبلیغ دین، برای علما و مبلغین ضروری است که در هر بحثی، معرفت متنی و حاشیهای آن را بشناسند و حرکت فکری خود را بر این پایه استوار کنند و سعی کنند با در دست داشتن این نگاه، حیطههای مختلف معرفت دینی را شناخته و تبلیغ کنند.
6️⃣ برای کسانی که در مسیر طلبگی و آموختن تخصصی علوم دینی نیستند ولی به معارف علاقه دارند، نیز توجه به این تقسیم پرفائده است؛ اولاً حواسشان باشد آن چه به عنوان معرفت دینی از این و آن میآموزند تا چه حد متنی و حاشیهای است و این شخص، خود نیز دنبال رسیدن به چنین فهمی باشد. همین توجه و طلب برای علاقه مندان نیز سودمند است و کم کم فوائد خود را نشان می دهد.
✅ خلاصه کلام:
برای فهم عمیق دین، ابتدا باید شالودههای متنی را محکم کرد و سپس معارف حاشیهای را در پرتو آن اصول فهمید. مراقب باشیم که حاشیه، جای متن را نگیرد و غافل از متن، در حاشیه ها زندگی نکنیم.
https://eitaa.com/basmale
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
🔻(۱۵۴) ثارالله (۳)🔺 "فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ." 🔸ل
🔻(۱۵۶) ثار الله (۴)🔺
" فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ."
🔸مفهوم شناسی زبانی ماده لعن با نگاهی تاریخی-فرهنگی🔸
✍️ نگاه تطبیقی به ریشههای مشترک مفهوم «لعن» در خانوادهی زبانهای سامی نشان میدهد که «لعن» فراتر از یک واژه ی در بردارنده نوعی نفرین، یک کنش حقوقی-الهیاتی با پیشینهای کهن است.
✅ نتیجه این پژوهش تطبیقی (که ان شاء الله به زودی مقاله حاصل از این پژوهش را در اختیار علاقه مندان قرار می دهم) این است که «لعن» یک «فعل گفتاری» قدرتمند در سنت های کهن زبان های سامی بوده که کارکرد آن نه توهین، بلکه ترسیم مرز، طرد رسمی و اعلام جدایی یک عنصر نامطلوب از جامعه و از حوزه رحمت و امتیازات خاصی بوده است. اسلام این مفهوم عمیق را به ارث برد و در نظامی الهیاتی به آن معنایی افزوده بخشید.
🔸 فرهنگهای معتبر لغت عربی، معنای اصلی ماده «ل-ع-ن» را «طرد» (راندن) و «ابعاد» (دور ساختن) معرفی میکنند. این دوری، اغلب «همراه با غضب» و طرد شدن «از خیر و رحمت» است.
🔹 این مفهوم حتی پیش از اسلام نیز در فرهنگ عربی کاربردهای اجتماعی داشت و پیامدهای ناگوارِ اعمال را در قالب طرد و راندنِ یک عنصر نامطلوب از جمعی مانند قبیله به تصویر میکشید. با این حال، در چارچوب اسلامی این مفهوم ارتقاء یافت و به ابزاری قدرتمند برای ابراز بیزاری از کسانی تبدیل شد که از مسیر حق منحرف میشوند و به مرحله ای خاص از تقابل با آن می رسند.
🔸 در اسلام معنای محوری ماده لعن یعنی طرد و دور ساختن حفظ شد، اما این بار به طرد شدن از رحمت خداوند ارتقاء یافت و به یک عملگر الهیاتی و در ارتباط با خداوند تبدیل شد.
🔰 لعن هنگامی که از جانب خداوند صادر شود، به معنای «طرد کردن از رحمت و لطف خویش» است؛ حقیقتی که در دنیا با قطع توفیق و در آخرت با عذاب و عقوبت آشکار میشود. در مقابل، لعن از سوی انسان، یک دعا و درخواست از خداوند برای جاری ساختن همین محرومیت است.
👈 بنابراین، «لعن» اساساً یک عملکرد الهیاتی در قالب دعاست و با انتقامجویی یا توهین شخصی تفاوت ماهوی دارد. این همان نکتهای است که «لعن» را از «سبّ» (دشنام) جدا میسازد.
💠 محدوده گسترده افراد و گروههایی که در قرآن و حدیث مورد لعن قرار گرفتهاند ،نشان میدهد که این مفهوم به عنوان یک نشانگر جامع الهیاتی عمل میکند.
👈 «لعن» نه تنها مشخص میکند که چه کسانی از دایره حق خارج هستند، بلکه اعمال و عقایدی را که در نظام الهی به طور بنیادی غیرقابل قبول هستند، تعریف مینماید.
▪️ پس تا این جا در تبیین مفهوم ماده لعن مشخص شد که وقتی ما کسی را لعن میکنیم، این عمل، یک واکنش برآمده از بیزاری قلبی در برابر یک عنصر نامطلوب است.
▪️ ما در قالب این دعا، از آستان خداوند میخواهیم که آن شخص را از حیطه رحمت و توجه خویش طرد کرده و محروم سازد؛ چرا که اعمال و عقاید او، وی را به طور بنیادی در مقابل نظام الهی قرار داده است.
♦️ پس از این بحث مفهوم شناسی، در نوشته بعدی کمی پیرامون فلسفه لعن و کارکردهای فردی و اجتماعی آن و اهمّیت و ارزشی که دارد خواهم نوشت؛ ان شاء الله.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۵۷) 🕊 عقلِ آزاد یا عقلِ در بند؟ ⛓🔺
"فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ..."
✍️ گاهی می بینیم کسانی در بعضی از امور بسیار روشن و عقل پذیر و دل نشین دینی یا حق و باطل هایی که مثل خورشید روشن است شبهاتی می کنند و نمی توانند یا نمی خواهند آن ها را فهمیده و تصدیق کنند.
از واضحترین امور، مثل لزوم ارتباط با خداوند گرفته، تا برخی احکام مسلّم و مترّقی دین. آیا فهمِ این نکته که دین باید برای حراست از حریم جامعه، احکام بازدارنده داشته باشد، واقعاً پیچیده است؟
و یا اینکه اگر کسی دیگری را ظالمانه به قتل رساند، باید قصاص شود تا جان انسانها محفوظ بماند، فهمش دشوار است؟
❓ ریشهی این کج فهمی ها کجاست؟
عقل انسان موجود عجیبی است. گاهی واضحترین بدیهیات را انکار میکند و برایش استدلال هم میتراشد. از طرفی، گاهی چنان اوج میگیرد که پیچیدهترین حقایق را مثل آفتاب، شفاف میبیند.
♦️ چه میشود که عقل، اینگونه دوگانه عمل میکند؟
به امیرالمؤمنین علیه السلام خبر رسید که شریح قاضی خانه ای بسیار وسیع و گران قیمت خریده؛ حضرت او را به بی رغبتی به دنیا و فانی بودن متاع دنیا نصحیت کرد و کلماتی بلند و عرشی در این باب به او گوشزد شد. در انتها نکته ای طلائی فرمودند که پاسخ سؤال ماست :
💎 «شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَىٰ» 💎
یعنی: عقل، آنگاه که از اسارتِ هوای نفس خارج شود، بر درستیِ حقیقت گواهی میدهد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
✅ عقلِ آزاد در مقابل عقلِ اسیر
عقلی که از هوای نفس رَسته باشد، حقایقِ عالم برایش بدیهی و روشن می شود و حقیقت را بهراحتی بو میکشد و میشناسد.
🚨 اما امان از روزی که عقل، اسیر هوای نفس شود! در آن حالت، نهتنها بدیهیات را تصدیق نمیکند، که در روشنترین اصول انسانی و دینی نیز شبهه می کند. چرا؟ چون هوای نفس، ابزارِ اندیشه را در سیطرهی خود دگرگون میکند و آن را پلهپله به مرحله «شیطنت» میرساند.
امام صادق (ع) فرمودند عقل آن است که انسان را به بندگی خدا برساند. وقتی از ایشان درباره هوش و ذکاوت معاویه پرسیدند، فرمودند: «آن عقل نیست، آن شیطنت است.»
🔰عقلی که اسیر هوا شود کم کم شیطان می شود؛ در خدمت پوشیدن لباس استدلال و دانش به قامت باطل در می آید. کسانی که امروزه شغل شریف شیطنت را در عرصه های مختلف علمی و اخلاقی و سیاسی برای خود برگزیده اند، یک شبه از انسانیت به شیطنت نرسیده اند؛ عمری هوای نفس را پرستیده و در چراگاه متعفّن هوای نفس پرسه زده اند تا به این جا رسیده اند.
🎯 چند تلنگر برای امروز ما:
1️⃣ اول: حواسمان به خودمان باشد.
اگر دیدیم ذهنمان شبههزا شده و زیر بار حقایقِ روشن نمیرود، شاید پای هوای نفس در میان است. نفس دوست دارد راه را برای کامجوییهایش باز کند و برای این کار، حتی عقل را هم به چنبره خود میکشد. این یک شاخص مهم است: ببینیم در برخورد با حق و حقیقت چگونه عقل و اندیشه ای داریم؟
2️⃣ دوم: فریب دیگران را نخوریم.
در برخورد با کسانی که رسماً «شغل شریف شیطنت» را برای خود برگزیدهاند، فریب ظاهر علمی و ادعاهای دانش مآبانه شان را نخوریم. بسیاری از آنان سربازانِ هوای نفس خود هستند و دردِ حقیقت ندارند؛ دلسوز ما نیستند بلکه ما را برای رسیدن به اهداف نفسانیشان میخواهند.
3️⃣ در تزکیه نفس از هوا بکوشیم.
عقل ما منتظر است ببیند که ما فرمانش را به دست چه کسی می دهیم و مملکتش را به چه حکومتی می سپاریم. راه باز است تا با زدودن هوا و پیشه کردن تقوا، حق بینی و حق فهمی خود را توسعه دهیم تا به لبّ و مغز اندیشه رسیده و از اولوالالباب شویم و به حکمت برسیم.
جمله طلائی حضرت امیر علیه السلام را نیز هیچ وقت فراموش نکنیم :
✨ شهِدَ عَلَى ذَلِكَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى.✨
🆔 https://eitaa.com/basmale
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
🔻(۱۵۶) ثار الله (۴)🔺 " فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ."
🔻(۱۵۸) ثارالله (۵)🔺
" فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ."
💎 بیانی پیرامون ارزش، فلسفه و کارکردهای لعن💎
✍️در نوشته شماره ۱۵۴ گفتیم که لعن، واکنش انسان در قالب دعا بعد از معرفت به عظمت جنایت دشمنان خداست. وقتی فهمید که با کنار زدن اولیای خداوند از آن مراتب و جایگاه الهیشان، چه بر سر عالم آمده و چه محرومیت عظیمی را در گستره تاریخ برای بشریت رقم زدهاند، اولین واکنش انسان در مقام برائت، همین دعای لعن است.
✅ لعن واقعی، نشاندهندهٔ سلامت روح در وادی توحید است. نمیشود روحی سالم باشد و در مسیر قلهی نور در حال حرکت باشد، ولی حالت لعن به دشمنان این مسیر پیدا نکند.
❓این واکنش خشمآلود مقدس، چه ارزش و جایگاهی دارد و چه کارکردهایی از نظر فردی و اجتماعی میتواند داشته باشد؟
۱. 🔥 تبلور خشم مقدس
اوّلین اثر آن همین بروز دادن است؛ حالات و صفات قلبی وقتی بروز داده شوند عمیق تر و موثّر تر می شوند. همه می دانیم وقتی محبّت از قلب به زبان یا عمل کشیده می شود گرم تر می شود.
▪️خشم مقدّس ما نیز وقتی در قالب این دعا بروز داده می شود و با خداوند در میان گذاشته می شود، شعله ور تر می شود و از یک حالت درونی صرف، انگار به دادگاه عدل الهی کشیده شده و با خداوند در میان گذاشته می شود. گوئی در اثر این خشم برخاسته از معرفت، برخاسته ایم و برای احقاق حقّ، به آستان عدل خداوند شکایت برده ایم.
۲. 🚧 مرزبندی شفاف با جبهه باطل
یکی از مهمترین کارکردهای لعن، ترسیم و تثبیت مرزهای عقیدتی و عملی میان جبهه حق و باطل است. لعن، یک اعلام موضع شفاف، قاطع و اساسی است؛ سر سازش و کنار آمدن با باطل نداشتن ، در لعن، به مرحلهای رسیده که دیگر هیچ روزنه ای برای تمایل و ترحم و اشتراک بین ما و آن ملعونین باقی نمیگذارد و نظام ایدئولوژیک ما را یکپارچه و خالص میسازد.
۳. 🔄 تمرین معنوی برای همسوسازی درون و برون
لعن یک تمرین معنوی تأثیرگذار بر روی اعمال بیرونی ما نیز هست؛ فعالانه رد کردن شر و همسوسازی قلب و ذهن با حقیقت و رسیدن به یک وضوح عقیدتی درونی، در اعمال بیرونی نیز آشکار میشود و تعهد فرد را به راه اهل بیت و دوری گزیدن هرچه بیشتر از سنن و اخلاق و طریق ملعونین تقویت میکند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
۴. 🛡 واکسیناسیون روحی در برابر ویروس انحراف
تکرار لعن بر مصادیق بارز ظلم و انحراف، یک یادآوری دائمی است تا مؤمنان همواره مراقب باشند که خود در آن مسیرهای ظلمانی گام برندارند. این عمل به نوعی "واکسیناسیون" روحی و فکری جامعه در برابر ویروسهای انحراف و ستم است.
۵. 💎 حراست از گوهر ایمان در برابر آلایشها
عمق مفهوم تبرّی و لعن از جهتی کمک به مؤمنین برای حراست از گوهر ایمانشان در برابر شبهات ناشی از مخالطت و معاشرت با اهل باطل است. شارع مقدّس با بیان اموری مانند نجاست کفار و باطن جهنّمی آنها و لزوم تبرّی از آنها و لعن آنها و مانند آن، به مؤمنین نوعی واکسن ایمانی زده تا در مواجهه با اینها آلوده نشوند!
۶. 🔗 ایجاد یکپارچگی و هویت بخشی به جامعه شیعه
"لعن" به یکپارچگی فکری و اخلاقی جامعه شیعه کمک میکند و تضمین مینماید که درسهای تاریخی فراموش نشوند و جامعه در برابر اشکال جدید انحراف و ظلم به حقیقت، هوشیار بماند. این بیزاری، یک نیروی محرکه قدرتمند برای جامعه شیعی است تا همواره در مسیر حق ثابتقدم بماند و هویت دینی خود را در برابر تحریفها و هجمهها حفظ کند.
۷. 📢 تضعیف پایگاه مشروعیت ظلم و استبداد
اعلام برائت از ظالمان و حاکمان جور در طول تاریخ، همواره به عنوان یک راهبرد برای تضعیف پایگاه مشروعیت آنان و بسیج نیروهای مردمی علیه ظلم و استبداد به کار رفته است. لعن، روحیه مقاومت و عدم سازش با ستم را در جامعه زنده نگاه میدارد و از قابل پذیرش شدن ظلم جلوگیری میکند.
۸. ✨ لعن؛ نقطه مقابل و مکملِ «صلوات»
لعن، نقطه مقابل صلوات است؛ در مقام صلوات وقتی به جایگاه رفیع اولیای الهی و حقّی که بر ما دارند توجّه می کنیم و از ادای این حقّ و از این که ما با این اندازه و ظرفیت بتوانیم در آن بارگاه رفیع کاری کنیم، ناامید می شویم، به خداوند توجّه کرده و از او می خواهیم که خودش رحمت گسترده خود را معطوف این کانون نور کند و امر آن ها را در هستی به سامان برساند.
🔸 در مقام لعن نیز وقتی از جنایات سهمگین و ریشه دار مستکبرین و فسادی که در زمین به بار آورده اند یاد می کنیم، از این که ما بتوانیم این بساط را جمع و اصلاح کنیم ناامید شده و رو به قدرت مطلق می آوریم و از او می خواهیم که آن ها و بساطشان را با دور کردن و طرد و اخراج از گستره رحمت خویش، از عرصه هستی بزداید و آنچه بر سر دنیای ما آوردند را خودش اصلاح کند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۵۹) وقتی نعمت دلتان را میزند! | درخواست عجیب یک قوم از خدا: ما را بیچاره کن! 🔺
▪️و جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين.
فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور.▪️
📝 هنگام تلاوت آیات سوره مبارکه سبأ نکته عجیبی ذهنم را مشغول کرد که قبل از بیان آن باید اندکی پیرامون وضعیت قوم سبأ توضیح بدهم.
🔸 پادشاهی سبأ در سرزمین یمن امروزی، در جنوب غربی شبهجزیره عربستان، واقع شده بود. پایتخت آنها شهر «مأرب» بود که در شرق صنعا، پایتخت کنونی یمن، قرار دارد.
🔹آن ها از توانایی های شگرفی برخوردار بودند و از نظر مهندسی توانسته بودند برای مهر سیلاب های موسمی، سدّ بزرگ و عجیب مأرب که با آن سدّ عرم نیز گفته می شود را بین دو کوه بسازند. بر محور این سد نیز، یک سیستم آبیاری پیشرفته و دو باغ بزرگ و پربرکت و کشاورزی گسترده ای ایجاد کرده بودند.
🔹 موقعیت استراتژیک یمن و تسلط بر راههای دریایی و زمینی، قوم سبأ را به یک قدرت بزرگ تجاری نیز تبدیل کرده بود. برای تسهیل این تجارت، به لطف خدا، مسیر تجاریشان از یمن تا شام، با روستاهایی بههمپیوسته و امن، چنان آسان شده بود که مسافر بینیاز از حمل توشه، شبانهروز در امنیت کامل حرکت میکرد.
▪️خلاصه غرق در رفاه و آبادانی و بهره مندی مادی و معنوی بودند.
🚨 اما در اوج این رفاه و آسایش، درخواستی باورنکردنی از خدا کردند: «پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله بینداز و بر خود ستم کردند...» (سبأ/ ۱۹).
👈 یعنی خدایا، این آبادیها را از بین ببر و این مسیر راحت را به بیابانهای طولانی و سوزان تبدیل کن تا ما هم مجبور شویم مثل بقیه با سختی و مشقت سفر کنیم!!
❓❗️عجیب نیست؟ واقعا چرا باید از خدا چنین درخواستی کنند؟ آدمی موجود عجیبی است؛ وَ يَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ. خدا بی جهت او را ظلوم جهول ننامیده.
🆔 https://eitaa.com/basmale
✍️ مفسّرین پاسخ هایی به این سؤال داده اند؛ برخی مفسران گفتهاند این درخواست از زبان اشراف و ثروتمندان قوم سبأ بود.
👈 آنها از اینکه فقرا و افراد پیاده نیز میتوانستند به راحتی و بدون نیاز به توشه در این مسیر سفر کنند، احساس حقارت میکردند. این رفاه همگانی، تمایز و جایگاه اجتماعی خاص آنها را به رخ نمیکشید.
👈 بنابراین، آرزوی ایجاد سفری سخت و طولانی کردند تا سفر دوباره در انحصار ثروتمندان درآید و فاصله طبقاتیشان با فقرا حفظ شود.
📌اگر ریشه درخواستشان این باشد، به نکته عجیبی میرسیم: انسان گاهی برای حفظ امیال و خواستههای پوچی (مثل پرستیژ طبقاتی)، سعادت واقعی خود را قربانی میکند. حاضر است سختی بیابان را تحمل کند، اما توهم برتریاش را از دست ندهد. میتوان نام این بیماری را «قربانی کردن سعادت واقعی به پای توهماتِ اعتباری» گذاشت؛ بیماریای که اگر خوب بنگریم، در زندگی امروز نیز بسیار رایج است.
🔰 امّا برخی دیگر از مفسّرین این درخواست عجیب را گونه ای دیگر تحلیل کرده اند و آن را شبیه حال قوم موسی علیه السلام دانسته اند که با وجود بهره مندی از غذای آسان و لذیذ و مقوّیِ آسمانی (منّ و سلوی) که پیوسته برایشان از طرف خداوند نازل می شد، درخواست غذاهای زمینی مانند سیر و پیاز و همراه با درد سر و کشاورزی را کردند. فیلشان یاد همان کوره دهات زندگی قبلیشان را کرد و حوصله بهشتی زندگی کردن را نداشتند !!
😔 این دیگر یک گونه خاص از ناشکری و کفران است؛ از کافر بودن گذشته و بحمدالله کفور شدند. سبائیان هم از این بهشت روی زمین که خدا برایشان ترتیب داده بود خسته شدند و دلشان هوای سفر در بیابان های سوزانِ حجاز کرد. واقعاً چرا؟؟!!
🆔 https://eitaa.com/basmale
✅ تحلیل این وضعیت برایم چندان آسان نیست؛ امّا این قدر می فهمم که آدمی گاهی چنان نسبت به خداوند کفر می ورزد و از خالق خویش دلزده می شود که نعمت های او را نقمت می بیند؛ در فضای بهره مندی حداکثری و در دل بهشت، از این رفاه و بهره مندی هم شکایت می کند و می گوید چرا این همه نعمت و این همه بهره مندی؟؟!!
📖 با کتابی برخورد کردم به نام" فلسفه ملال" نوشته لارس اسونسن که در آن با نگاهی فلسفی-روانشناسی در مورد حالت ملال و دلزدگی در انسان و انواع آن بحث کرده است؛ یکی از انواع ملال را ملال برخاسته از اشباع می نامد که زمانی ایجاد میشود که مقدار بیش از حدی از یک چیز داریم و آن چیز،دیگر مبتذل و پیشپاافتاده میشود.
👈 امّا این حالت وقتی نسبت به نعمت های و الطاف گسترده الهی شکل بگیرد و تازه به مرحله ابراز ناسپاسی و ملال هم برسد و زبان حال یا قال این شود که چرا این همه نعمت به ما داده و این همه لطف به ما کرده ای، دیگر از مرز یک تنش روانی به وادی کفر عمیق وارد می شود.
👈 دیده اید وقتی از کسی دلزده هستید و قلباً به او پشت کرده اید و نمی خواهید در ساحت درونتان حاضر باشد، نسبت به همه چیزش و همه رفتارهایش حتی اگر احسان و نیکی به شما باشد قر می زنید؟ مثلاً سر وقت برایتان بهترین نوشیدنی را می آورد و شما هم تشنه و عاشق آن نوشیدنی هستید، ولی چون او را نمی خواهید، بالاخره بهانه ای در درونتان جفت و جور می شود تا بر سر او نق بزنید و مثلا بگویید : چرا حالا که تشنه ام این بهترین نوشیدنی را برایم آورده ای؟
👈 نقِ احمقانه ای است ولی باور کنید که گاهی انسان نسبت به خداوند اینگونه کفور می شود. این کفور بودن هم در داشته های مادی خود را نشان می دهد و هم در بهره مندی های معنوی؛ گاهی انسان غرق در بهره مندی های معنوی است و عزّت و کرامت الهی او را احاطه کرده ولی باز به همان دلیلی که بیان شد و آن ناسپاسی عمیق، نق می زند و ناشکری می کند. همچنین گاهی یک فرد به این مرحله می رسد و گاهی یک ملّت.
🚨 ملّت سبأ که به این مرحله رسیدند خداوند با همان داشته ارزشمندشان یعنی سدّ مأرب، آن ها را عذاب کرد؛ سد شکست و سیل عرم آن ها را غرق کرد و سرزمین پرمحصول و آن دو باغستان آباد و آن مسیرهای بهشت گونه شان، به شوره زارهایی با اندکی گیاهان بی حاصل تبدیل شد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۰) سنّت نصرت و خذلان🔺
▪️إنْ يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (آلعمران: 160)▪️
🔰 دو سنّت الهی مهم در قرآن مربوط به عرصه پیکار و جهاد داریم که یکی سنّت نصرت است و دیگری سنّت خذلان.
1️⃣ سنّت نصرت این است که اگر خدا مؤمنین را در عرصه جهاد یاری کند، هیچ کس نمی تواند بر آن ها غلبه کند ولو توان ظاهری و سلاح و تجیزات و تعدادشان چندین برابر بیش از مؤمنین باشد و برتری تکنولوژیک داشته و مورد حمایت دیگران نیز باشند.
👈 تنها عامل و سلاح غلبه مؤمنین، سلاح نصر است؛ اگر نصر باشد غلبه قطعی است در هر شرایطی و اگر این سلاح نباشد مغلوب شدن قطعی است ولو ما از نظر مادی و ظاهری برتری داشته باشیم.
🚨 این سنّت نصرت، مشروط است؛ خداوند نصرت می دهد ولی بشرطها و شروطها. صبر و تقوی می خواهد، آن هم تقوای عرصه جهاد. حرکت کردن در زمین توحید و مؤمنانه ایفای نقش کردن می خواهد.
🔻بلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمين.🔺
🔹 نمی توان هر جوری و با هر دید و روحیه ای در این عرصه حاضر شد و مانند کفار رفتار کرد و از چارچوب قواعد و شروط الهی خارج شد و باز انتظار نصرت الهی داشت.
🔸 البته خود خداوند هم از ضعف های مؤمنین آگاه است و با لغزش ها و ضعف های جزئی، آن ها را از سلاح نصر محروم نمی کند.
🔻الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرين.🔺
2️⃣ از آن طرف سنّت خذلان هم داریم؛ خذلان در لغت به معنای ترک نصرت است یعنی یاری نکردن کسی که از تو انتظار یاری دارد. ممکن است مؤمنین گرفتار سنّت خذلان الهی شوند. همین به تنهایی برای مغلوب شدن و زمین خوردن کافی است ولو از نظر ظاهری برتری مطلق داشته باشند.
☑️ این را برای این نوشتم که اوّلا در این روزگاری که باب جهاد با مستکبرین عالم در مراحل ویژه و حساسی به روی ملّت ما باز شده است، با دیدن برتری تکنولوژیک و عِدّه و عُدّه ی آن ها مرعوب نشویم؛ تا بوده همین بوده و غالباً کفار از این نظر بر انبیاء و صالحین برتری داشته اند.
☑️ از طرفی هم نصر الهی را غیرمشروط نگاه نکنیم و دچار خیالبافی نشویم و حواسمان باشد که خداوند سنّت خذلان هم دارد و این سنّت هم مشروط است؛ ممکن است رفتار ما شرط سنّت خذلان را فراهم کند نه شرط سنّت نصرت را و ما شایسته این باشیم که خداوند یاری مان نکند.
☑️ تنها باید به نصر الهی دل خوش کنیم و تنها و تنها از خذلان او بترسیم؛ باید تنها بین این دو خوف و رجا باشیم.
🔊 وقتی اخبار ناگواری از اجتماع کفار مناطق مختلف علیه مسلمین به گوش خلیفه وقت (عمر بن الخطاب لعنه الله) رسید، مسلمین را برای مشورت جمع کرد و از آنها خواست که نظرشان را بیان کنند.
👈 هر کس چیزی گفت و وقتی نوبت به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و دید که مسلمین از جمله خلیفه، از کثرت و توان کفار ترسیده اند، فرمود : (از این جا به بعد در نهج البلاغه آمده است ولی آن چه گفته شد در کتاب ارشاد شیخ مفید ذکر شده است.)
▪️تا بود این چنین بود که ما در زمان رسول خدا هیچ گاه با تکیه بر تعداد و کثرت جهاد نمی کردیم و دل به عِدّه و عُدّه خوش نمی داشتیم بلکه با تکیه بر نصر و یاری الهی جهاد می کردیم.▪️
🔻و أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَة.🔺
✅ این منطق جهاد توحیدی است؛ پیروزی در گرو بازی کردن در زمین ایمان است تا شرط نصرت الهی در ما حاصل شود و سلاح نصر کار را تمام کند و شکست نیز تنها در گرو از دست دادن شرط نصرت الهی و گرفتار خذلان او شدن است.
✅ امّت اسلامی باید حواسش به این سنّت خذلان هم باشد و در عین حزم و دوراندیشی و انجام دادن وظائف عقلی و عقلائی و تجهیز و تقویت خویش، نگاهش تنها به خداوند و نصر و خذلان او باشد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۱) فریب مردم، به نام مردم🔺
" وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ."
▪️تحلیلی افلاطونی از میراثی سوفسطایی در سیاست معاصر▪️
💠 سوفسطاییان، گروهی از متفکران و معلمان دورهگرد در یونان باستان بودند که در قرن پنجم پیش از میلاد، همزمان با اوج دموکراسی در آتن، ظهور کردند.
👈 با گسترش دموکراسی، نیاز به مهارت در سخنوری و فن بیان برای پیروزی در دادگاهها و مجامع سیاسی افزایش یافت. این امر بستری را فراهم کرد تا سوفسطاییان به عنوان معلمانی سیار، این مهارتها را در ازای دریافت پول به جوانان و شهروندان آموزش دهند.
👈 ابزار اصلی آنان، «سخنوری» (Rhetoric) یا فن اقناع بود. در دموکراسی آتن، جایی که تصمیمات کلان در مجمع عمومی و با رأی شهروندان گرفته میشد، قدرت حقیقی در دستان کسی بود که میتوانست تودهها را با کلام خود مسحور و همراه کند.
👈 کار ویژه آن ها مهندسی افکار عمومی و در دست گرفتن نبض جامعه با تکیه بر فنّ سخنوری و شعارها و سخنانی با ظاهری جذّاب و مقبول، بی توجه به حقایق و منافع واقعی و بلند مدّت خود آن مردم در بستر دموکراسی آن روزگار بوده است.
🔰 افلاطون، بزرگترین منتقد سوفسطاییان، تمام فلسفه سیاسی خود را برای مقابله با آن بنا نهاد. این نوشتار میکوشد با تکیه بر تحلیلهای افلاطون، نشان دهد که چگونه عوامفریبی مدرن، بازتولید همان بیماریای است که او قرنها پیش تشخیص داده بود.
افلاطون در رساله گورگیاس به این نکته اشاره میکند که سخنوران (سوفیستها) با استفاده از هنر بلاغت، مردم را فریب میدهند تا به جای خیر واقعی، به دنبال لذتهای زودگذر بروند:
«بلاغت، هنری است که نه برای خیر عمومی، بلکه برای اقناع و فریب استفاده میشود».
🔸 افلاطون در کتاب جمهوری به صراحت از خطر فریب مردم توسط سیاستمدارانی سخن میگوید که با سخنان زیبا و وعدههای فریبنده، تودهها را گمراه میکنند. او معتقد است که اکثریت مردم از عقل و درایت کافی برای تشخیص خیر واقعی خود برخوردار نیستند. در کتاب ششم جمهوری، افلاطون مینویسد:
«اکثریت مردم نمیتوانند فیلسوف(فیلسوف به معنای اهل اندیشه و عاقل) باشند و به همین دلیل، بهراحتی تحت تأثیر سخنان فریبنده قرار میگیرند. آنها به جای خیر واقعی، به دنبال لذتهای زودگذر و ظاهری هستند».
🔹 افلاطون در تمثیل غار (در کتاب هفتم جمهوری) نشان میدهد که مردم عادی مانند زندانیانی هستند که در تاریکی غار، تنها سایههای حقیقت را میبینند و به اشتباه آنها را حقیقت میپندارند.
👈 سیاستمداران فرصتطلب از این ناآگاهی سوءاستفاده میکنند و با وعدههایی مانند «آزادی» یا «رفاه» ، تودهها را به سوی سیاستهایی سوق میدهند که در نهایت به ضرر آنها تمام میشود.
👈 سیاستمدار امروزی که به جای ارائه برنامه و شعارهای مبتنی بر واقعیتها که خیر و صلاح جمعی را به دنبال داشته باشد، به نظرسنجیها و اتاقهای فکر رجوع میکند تا ببیند کدام شعار «رأیآورتر» است، دقیقاً در حال پیمودن راه سوفسطاییان است.
✅ افلاطون سوفسطاییگری را به «آشپزی» تشبیه میکند که هدفش تولید لذت آنی برای بدن است، بدون توجه به سلامت حقیقی آن. در مقابل، سیاست ورز حقیقی مانند «پزشکی» است که گاهی برای تأمین سلامت بلندمدت بدن، داروهای تلخ و جراحیهای دردناک را تجویز میکند.
👈 سیاستمدار سوفسطایی، آشپزی است که به بیمار (مردم) شیرینیهای خوشمزه میدهد، در حالی که فیلسوف، پزشکی است که داروی تلخ اما شفابخش را توصیه میکند.
🚨 این دست شعارهای فریبنده در زبان سیاستمداران فراوان اند؛ مثلاً یکی از پیچیدهترین و مؤثرترین شیوههای عوامفریبی، تملقگویی از «عقل مردم» و «استقلال فکری» تودههاست.
👈 سیاستمداری که قصد تخریب ساختارهای ارزشی دینی یا سنتی را دارد، خودِ مردم را به عنوان مرجع نهایی حقیقت معرفی میکند. او با شعارهایی نظیر «شما خودتان قدرت تشخیص خیر و شر را دارید» و «نیازی به قیمومیت فکری و هدایت از بالا ندارید»، در ظاهر به مردم قدرت میبخشد، اما در باطن، آنها را در جهلشان رها میکند تا راحتتر شکار شوند.
🆔 https://eitaa.com/basmale