1️⃣ النَّسَب: به تبار، ریشهٔ خونی و شجرهنامهٔ شخص اشاره دارد و زنجیرهٔ اتصال بیولوژیک فرد به اجداد و قبیلهاش را به تصویر میکشد.
2️⃣ الحَسَب: از ریشهٔ «ح-س-ب» (شمردن)، به مجموعه مفاخر، فضائل و کرامتهای موروثی اطلاق میشود که فرد از پدران خود به ارث برده و به آنها افتخار میکند.
«حَسَب»، یک سرمایهٔ معنوی و اجتماعی است که صفاتی چون شجاعت، کرم، رهبری و سخنوری را در بر میگیرد.
🔰 اکنون با این کلید لغوی، میتوان به گنجینهٔ معنایی «عناصر الأبرار» راه یافت. این عبارت، در منظومهٔ فکری و فرهنگی عرب، که در آن «حَسَب» و مباهات به مفاخر نیاکان، سنگ بنای هویت و شرافت بود، یک تحوّل معرفتی ایجاد میکند.
🔹 زیارت جامعه کبیره با این تعبیر، کانون ارزشگذاری را از «نیاکانِ خاکی» به «پدرانِ آسمانی» منتقل میسازد. این عبارت، مؤمنان را فرامیخواند تا از افتخارات محدود قبیلهای فراتر رفته و به پدران معنوی خویش مباهات ورزند؛ کسانی که خود، «اصل الحسب» و سرچشمهٔ تمامی کرامتهای انسانی هستند.
پیش از آنکه به نیای خاکی و کردار آنان دل خوش شود، باید به تبار اصیل و روحانی خویش توجه کرد و دانست که در احتساب مادی و معنوی، «اصلالحسبِ» حقیقی، این ذوات مقدسه هستند.
▪️ بنابراین، «عناصر الأبرار» به این معناست که اهل بیت (علیهمالسلام)، ریشه و اساس هر ارزش و افتخاری هستند که نیکان (ابرار) در طول تاریخ میتوانند به آن مفتخر باشند.
✅ شناخت ایشان و پیوند با ولایتشان، خود بزرگترین «حَسَب» و شریفترین افتخاری است که مؤمن میتواند آن را برای خود «به حساب آورد». این عبارت، معیار فخر و مباهات را از «خون و قبیله» به «معرفت و ولایت» تغییر میدهد.
🔹 اهل بیت (علیهمالسلام) آن «اصلِ محوری» معرفی میشوند که هر فضیلت و شرافتی در عالم، اعتبار خود را از نسبت با ایشان اخذ میکند.
👈 شهادت به این عبارت، در واقع اقرار به این حقیقت است که ریشهٔ حقیقیِ هر کرامتی که نیکان تاریخ به آن آراستهاند، نه در تبار قومی، که در خاک حاصلخیز ولایت این خاندان است. آنان خود، «اصلِ تمام حَسَبها» هستند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(163)✨ دوسویه مردم و مسئولین: یک پیمان الهی✨🔺
🕋 إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ... (نساء/۵۸).
✍️ سعادت یک جامعه، بنایی است که بر دوش دو گروه اصلی استوار است: مردم و مسئولین.
امیرالمؤمنین(ع) در یکی از خطبههای فوقالعادهشان که مرحوم کلینی آن را در کتاب کافی نقل کرده، تصویری الهی از این رابطه ترسیم میکند که با یک نکته بنیادین آغاز میشود:
خداوند بر ما حقوقی دارد و بخشی از آن حقوق، حقوقی است که در روابط اجتماعی بین مردم قرار داده است. نکته مهم این است که این حقوق متقابل اجتماعی، در حقیقت جلوهای از حقوق خود خداوند هستند.
🔻«ثُمَّ جَعَلَ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً فَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ»🔺
👈 با این نگاه، حقوق متقابل اجتماعی از سطح یک قرارداد صرفاً عقلائی، به یک پیمان مقدس الهی ارتقا مییابد.
🔸 در گام بعدی، حضرت بزرگترین مصداق این پیمان را «حق متقابل والی بر مردم و مردم بر والی» معرفی میکنند.
این حق، یک فریضه الهی است که تحقق سه هدف بزرگ و حیاتی را در جامعه تضمین میکند:
🎯 سه ستون سعادت جامعه
1️⃣ شکلگیری الفت و پیوند اجتماعی (نِظاماً لِأُلفَتِهِم):
اولین دستاورد، شکلگیری یک پیوند صمیمی و حیاتی بین اجزای جامعه است. آنگاه که مردم به محفوظ بودن حقوق خود اطمینان دارند و مسئولین نیز حمایت مردم را پشتوانهی خود میبینند، دیوارهای بیاعتمادی فرو میریزد و جای آن را الفت و همدلی پر میکند.
این حقوق، چارچوب و نظامنامهی این اعتماد متقابل است و بدون آن، جامعه به مجموعهای از افراد بیگانه و بدبین به هم تبدیل میشود.
2️⃣ عزت، اعتلاء و استقرار دین (عِزّاً لِدینِهِم):
دین باید در جامعه عزیز و در موضع اقتدار باشد. وقتی این رابطه دوسویه بر مبنای حق شکل بگیرد، «حق» در جامعه عزیز و محترم میشود و در این صورت است که دین نیز اعتلاء یافته و عزت پیدا میکند. دین نیز وقتی چهرهی پر از حق و روی زیبای خویش را در گستره اجتماع به رخ بکشد، مردم گروه گروه آن را در آغوش میکشند و عزیزش میدارند.
3️⃣ استحکام و استقرار سُنّتهای صحیح (قِواماً لِسُنَنِ الحَقِّ فیهِم):
"سنتهای حق" همان الگوهای صحیح زندگی فردی و اجتماعی است؛ این روشهای نیکو، برای اینکه در جامعه ریشه بدوانند و به یک فرهنگ عمومی و رویهی ثابت تبدیل شوند، نیازمند یک «بستر» باثبات و قابل اعتماد هستند. این حقوق متقابل، دقیقاً همان بستری است که بر پایهی آن، پیروی از «سنتهای حق» و در پیش گرفتن راههای صحیح، آسان، منطقی و بهنجار میشود. اما اگر این رابطه به هم بخورد، این بستر از بین میرود و در نتیجه، سنتهای باطل و روشهای نادرست در جامعه رواج مییابد.
🔑 قلب خطبه و عصارهی کلام امیر(ع)
پس از بیان این سه دستاورد، امام(ع) به جملهای میرسند که قلب و عصاره این خطبه است؛ قانونی دقیق که سرنوشت جوامع به آن گره خورده است:
🔻«فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ، وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ»🔺
یعنی: مردم اصلاح نمیشوند (یا امر آن ها به سامان و صلاح نمی رسد) مگر آنکه مسئولین صالح باشند؛ و مسئولین نیز صالح نمیشوند (یا صالح باقی نمیمانند و امر آن ها به سامان نمی رسد) مگر آنکه مردم، اهل «استقامت» باشند!
🔹 صالح بودن مسئولین، شرط لازم سعادت جامعه است، اما کافی نیست؛ مردم نیز باید «استقامت» داشته باشند. حضرت تمام حقی که مردم بر والی دارند را در قالب عنوان «استقامت رعیت» به تصویر کشیدهاند.
👈 استقامت، یک موضع فعال، آگاهانه و مسئولانه برای پایداری بر همان پیمان الهی است؛ این موضع، خود را در قالب اموری چون «اطاعت آگاهانه» از حاکم صالح، پایداری در راه حقیقتی که والی قصد تحقق آن را دارد، «نصیحت خیرخواهانه» هنگام بروز انحراف و خطا در مسئولین، «حفظ وحدت اجتماعی» و «مشارکت فعال» در بنای جامعه، نشان میدهد.
❗️وقتی والیان و مسئولین از وضعیت صلاح خارج میشوند، این مردماند که باید با حفظ همان روحیه حقمدار خویش، آنها را با خیرخواهی، نصیحت و مطالبهگری به نقطه صلاح بازگردانند.
چقدر جامعه امروز ما تشنه این صلاح و آن استقامت است!
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۴)⚜️قریههای ظاهره: تبیین جایگاه فقها در ساختار هدایت الهی⚜️🔻
▪️وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين. (سبأ/ ۱۸)▪️
📝 در نوشتار پیشین، به تبیین ظاهر آیه شریفه و عبرتهای مستفاد از سرگذشت قوم سبأ پرداخته شد. اما در منابع روایی معتبر، احادیث قابل تأملی پیرامون معنای باطنی و تأویلی این آیه شریفه نقل گردیده است. بر این اساس، نوشتار حاضر قصد دارد با استناد به این روایات نورانی، به تبیین جایگاه رفیع فقها و علمای شیعه بپردازد.
🔸 بر اساس روایات معتبر، از جمله آنچه در کتاب «کافی شریف» از امامان معصوم (ع) نقل شده، مقصود از «سرزمینهای مبارک» در آیه شریفه، وجود مقدس آن بزرگواران است. ایشان معادن علم الهی، خزانه دانش پروردگار و پایتختهای حقیقتاند؛ به گونهای که ولایتشان، سرزمین پربرکت معارف اصیل و نافع الهی است و باید بار و بنه سیر معرفتی و دانشی را به سوی آنان بست.
﴿نَّحْنُ وَ اللَّهِ الْقُرَى الَّتِي بَارَكَ اللَّهُ فِيهَا﴾
🔹 همانگونه که مسیر تجاری قوم سبأ با آبادیهای به هم پیوسته و امن همراه بود، مسیر دستیابی به معارف اهل بیت نیز از طریق «قریههای ظاهره» (شهرهای آشکار) میسر میگردد. این قریهها، همان سلسله جلیله فقها، محدثین و حاملان علوم ائمه (ع) هستند.
﴿وَ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ الرُّسُلُ وَ النَّقَلَةُ عَنَّا إِلَى شِيعَتِنَا وَ فُقَهَاءُ شِيعَتِنَا إِلَى شِيعَتِنَا﴾
🔹 بنابراین، امر الهی به «سیر در این قریهها» به معنای التزام به این ساختار علمی و اخذ معارف از طریق همین وسائط دانشی است. خداوند طالبان حقیقت را به پیمودن این طریق دعوت میکند؛ مسیری که در آن، عالمان ربانی علوم حلال و حرام و فرائض را از ائمه اطهار اخذ کرده و به شیعیان منتقل مینمایند.
﴿فَالْسَّيْرُ مَثَلٌ لِطَلَبِ الْعِلْمِ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَ أَيَّاماً مَثَلٌ لِمَا يَسِيرُ مِنَ الْعِلْمِ فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ الْأَحْكَامِ﴾
✅ این آن مسیر امنی است که طالب معرفت و دانش را از خطر شک، گمراهی و انحراف عقیدتی مصون می دارد. این شاهراه معرفتی، ضمن تضمین انتقال صحیح و پالایششده علوم، جامعه را از افتادن در ورطه بدعتها، تأویلات باطل و تفاسیر به رأی، و همچنین از بهکارگیری روشهای معرفتی غیرمعتبر همچون قیاس، استحسان و اتکای به ظنون شخصی در حوزه دین، حفظ میکند.
﴿آمِنِينَ مِنَ الشَّكِّ وَ الضَّلَالِ و الزَّیغِ﴾
🔸 با توجه به آنکه دسترسی مستقیم به امام معصوم (ع)، به دلایلی همچون غیبت یا بُعد مکانی، برای همگان میسر نیست، این «قریههای ظاهره» (فقاهت و علم) همواره در میان امت «ظاهر»، حاضر و در دسترس هستند تا مسیر ارتباط با سرچشمه حقیقت هرگز مسدود نگردد.
✅ ضرورت وجود این ساختار واسط بر کسی پوشیده نیست. در این روایات، یک هندسه دقیق برای ارتباط با معادن علم الهی طراحی شده است. تخطی از این هندسه و حذف حلقههای واسط (فقها)، در حقیقت، به منزله خروج از مسیر امنی است که توسط خود امامان تبیین گردیده است.
🚨 رویگردانی از این «قریههای مبارکه» و «قریههای ظاهره» در ساحت دانش و معرفت، چیزی شبیه همان کفران نعمتی است که سبائیان مرتکب شدند. همانطور که سرزمین پرمحصول آنان به شوره زار بدل شد، رویگردانی از طریقی که برای انتقال معارف اهل بیت ترسیم شده است، نتیجهای جز محرومیت از سرزمینهای آباد دانش الهی نخواهد داشت. مرحوم فیض کاشانی این مطلب را به زیبایی تصویر کرده است:
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔰 «نظرُنا ما وقعَ على قومِ سبأ مِن حرمانِهم لنعمَ اللهِ تعالى لكفرانِهم و تعویضِهم بالجحیمِ و الأَثلِ و الآثارِ ... أن یكونَ كنايةً عَمّا یحیطُ به الشيعةَ الصادقینَ مِن بَركةِ الصادقینَ من أهلِ بيتِ العِصمةِ صلواتُ اللهِ علیهم مِن الحقائقِ البَيّنةِ مع کونِهم آمنینَ مِن فِتَنِ الجهالاتِ و الضلالاتِ فلمّا كفروا بتلك النعمةِ سَلبَهم الله تعالى إيّاها فغابَ أو خَفي عنهم و ذهبتِ الرواةُ و جملةُ الأخبارِ من بينهم أو خَفوا عنهم فانبذوا بالآراء و المقاییسِ و اشتبه علیهم الأمورُ و قَلَّ عندَهم ما یتمسّكون به من أخبارِ الأئمةِ الأطهارِ و استولت عليهم سُيولُ الشكوكِ و الشبهاتِ من أئمةِ البدعِ و رءوسِ الضلالاتِ فصاروا مصداقَ قوله تعالى و بَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ»
(به نظر ما، ماجرای قوم سبأ و محرومیتشان از نعمتهای الهی به سبب ناسپاسی، که باغهایشان به بوتهزاری تلخ تبدیل شد، کنایهای است از آن برکتی که شیعیان راستین از جانب صادقینِ اهل بیت (علیهم السلام) دریافت میکنند؛ آن برکت، همان حقایق آشکاری است که ایشان را از فتنههای نادانی و گمراهی در امان نگاه میدارد.
اما هنگامی که به این نعمت بزرگ کفران ورزیدند، خداوند نیز آن را از ایشان بازپس گرفت. در نتیجه، [سرچشمه حقیقت] از نظرشان پنهان گشت، راویان حدیث و مجموعه روایات از میانشان رخت بربستند، و آنان به آراء شخصی و قیاس روی آوردند. به دنبال آن، امور بر ایشان مشتبه شد، دسترسیشان به اخبار ائمه اطهار کاهش یافت، و سیل شکها و شبههها از سوی پیشوایان بدعت و سران گمراهی بر آنان چیره شد.
و اینگونه مصداق این سخن خداوند متعال شدند که: «و ما آن دو باغستانشان را به دو باغستانی تبدیل کردیم که میوههای تلخ و درخت گز و اندکی از درخت سدر داشتند.»)
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(165)⚜️ دستور العملی عبادی برای بانوان⚜️🔺
▪️وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ (البقرة: 222)▪️
✍️ دستور العمل عبادی لطیفی در روایات دیدم که اختصاص به بانوان گرامی دارد؛ علاوه بر اهمیّت خود این دستور عبادی برای بانوان، نکات تربیتی و معنوی جالبی نیز در آن وجود دارد.
🔹آن دستور این است که بانوان گرامی در ایّامی که به دلیل عادت ماهیانه، نمی توانند نماز بخوانند، خوب است که در اوقات نماز وضو بگیرند و در جای پاکی رو به قبله بنشینند و به همان مدّت زمانی که نماز می خوانده اند مثلا یک ربع، به ذکر خداوند مانند تسبیح و تهلیل و تکبیر و تلاوت قرآن بپردازند.
🔻 يَنْبَغِي لِلْحَائِضِ أَنْ تَتَوَضَّأَ عِنْدَ وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ ثُمَّ تَسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةَ وَ تَذْكُرَ اللَّهَ مِقْدَارَ مَا كَانَتْ تُصَلِّي.🔺
🔸 بر اساس حکمت الهی، تکلیف نماز در این ایام از بانوان برداشته میشود، اما «ذکر خداوند» هرگز تعطیلبردار نیست.
✅ این که چند روزی بانوان مکلّف به نماز نیستند به این معنا نیست که دیگر کلّا یاد خدا را تعطیل کنند. ذکر خداوند مایه حیات روح انسان و روشنایی اندیشه و اطمینان قلب است.
✅ به خصوص ذکر خداوند در نماز؛ اقم الصلاة لذکری. همه ذکر ها یک طرف و ذکر خداوند در نماز یک طرف. نماز، بهشت ذکر خداوند است، عرصه ممتازی برای یاد خداوند است که نظیر ندارد.
▪️بانوان گرامی با عمل به این دستور هم می توانند رغبت خود به پروردگار و یاد او را نشان دهند و هم نشان دهند که نماز نخواندن ما در این ایّام به معنای قطع ارتباط با پروردگار و روی گرداندن از ذکر او نیست؛ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ.
▪️ هم می توانند با این دستور و خود را در هیئت یک شخص نماز گزار درآوردن در اوقات نماز، اگرچه از قالب نماز محروم شده اند ولی از چشمه سار ذکر صلاتی خداوند کماکان بهره مند باشند.
▪️ درس دیگر این دستور هم این است که وقتی از بانوان در ایّامی که تکلیف به نماز ندارند هم خواسته شده که رو به قبله و در هیئت نمازگزار ذکر بگویند، روشن می شود که در این اوقات به یاد خداوند پرداختن و حفظ برنامه عبادی و توجه به محبوب ازلی از چه اهمیّتی برخوردار است.
▪️ ذکر به هر صورت و در هر زمانی مطلوب است ولی برنامه عبادی و ذکر منظّم داشتن به خصوص در اوقات نماز که زمان های ویژه و پراهمیت ذکر پروردگار هستند، مطلوبیت و تاثیر ویژه خود را دارد.
🔻إِلَهِي أَنْتَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا وَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ فَأَمَرْتَنَا بِذِكْرِكَ وَ وَعَدْتَنَا عَلَيْهِ أَنْ تَذْكُرَنَا تَشْرِيفاً لَنَا وَ تَفْخِيماً وَ إِعْظَاماً وَ هَا نَحْنُ ذَاكِرُوكَ كَمَا أَمَرْتَنَا فَأَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا يَا ذَاكِرَ الذَّاكِرِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.🔺
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۶) علامت نجات🔺
▪️يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ.▪️
✍️ اندیشه بر روی مفهوم ابدیت یا جاودانگی و نسبتی که آینده بی پایان ما با این چند روز زندگی ما در دنیا دارد، از آن فکرهایی است که با سال ها عبادت برابری می کند.
👈 آموزه های دینی به ما یاد داده اند که ابدیت خود را از پنجره دو مفهوم اساسی سعادت و نجات از پیش، نگاه کنیم؛ در آن افق اسرار آمیز جاودانگی باید از شقاوت ها و خطراتی که پیش روی ماست نجات پیدا کنیم و به دستآورد ها و رستگاری هایی که برای ماست، برسیم.
شوخی که نیست؛ بحث سعادت یا شقاوتی است با دو قید حقیقت و ابدیت❗️
✅ هر دوی سعادت و نجات هم به ایمان گره خورده اند؛ ایمان است که نجات دهنده است و ایمان است که سعادت زاست. خب این جا سؤال مهمی برای هر کس که خوب روی مفاهیمی که گفتیم فکر کند پدید می آید؛ آیا ایمان نجات دهنده و به سعادت رساننده نشانه ای دارد؟ از کجا بدانیم اهل نجاتیم و چنین ایمانی داریم؟
📖 در روایتی که در کتبی نظیر کافی و محاسن نقل شده است شخصی همین سؤال را از امام صادق علیه السلام پرسیده که علامت انسانی که نجات پیدا می کند چیست؟ حضرت فرمودند هر کس کردارش با گفتارش هماهنگ باشد او اهل نجات است و در غیر این صورت ایمان او مستقر نیست و مستودع است؛ ممکن است از او سلب شود و به کار ابدیتش نیاید.
🔻فَبِمَا يُعْرَفُ النَّاجِي قَالَ مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأُثْبِتَ لَهُ الشَّهَادَةُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ.🔺
🔰 ایمانی که گفتیم سعادت و نجات با آن گره خورده وقتی ایمان است و وقتی در افق ابدیت به کار انسان می آید که از مرحله قول و توصیف به عمل کشیده شود و انسان را در مقام عمل تسخیر کند و انگیزه ها و اراده های انسان را تا مرحله فعل همراهی کند.
🚨 خیلی روی این علامت نجات حساس باشیم؛ از پنجره های مهم مراقبه و محاسبه و از زیرساخت های اساسی خوف و رجاست. به خصوص برای کسانی که مثل ما طلبه ها در معرض بیان و توصیف حقایق هستند مهم است که به این علامت حساس باشند.
نزدیک شدن کردار به گفتار را علامت نجات و خدای ناکرده دور شدن کردار از گفتار را هشدار سستی ایمان و شقاوت بدانیم.
🔹به همین خاطر است که مدام به ما هشدار داده اند که قدم های علم و عمل را متوازن بردارید و به رشد هر دو بیندیشید و به فاصله نیفتادن بین این دو حساس باشید.
🔻قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع مَكْتُوبٌ فِي الْإِنْجِيلِ لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ لَمَّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنَّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ يُعْمَلْ بِهِ لَمْ يَزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلَّا كُفْراً وَ لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً.🔺
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۷) مهدویت در قرآن (۱۳)🔺
▪️وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين.▪️
✨ ظهور؛ آغاز حرکت انسان✨
✍️ اگر بخواهیم وضعیت بشر را با آن نقطه آرمانی اش مقایسه می کنیم، می توانیم از استعاره مسیر ها و مقایسه آن ها استفاده کنیم.
👈 هر مقصدی یک شاهراه دارد که بستری آماده، امن و مهیّا برای حرکت است. اصلا آمدن آدم روی زمین، قرار دادن انسان ها در یک نقطه خاص برای آغاز یک حرکت ویژه است تا به مقصدی ویژه نیز برسند.
🔸 گاهی مسیر اصلی یا همان شاهراه که ادبیات قرآنی آن، صراط مستقیم است در وضعیتی است که برای همه در دسترس است و خب نتیجه این است که انسان ها با درک شفاف از مقصد و مسیر، به صورت طبیعی در آن حرکت می کنند.
👈 مثلا کسی که می خواهد به قصد زیارت از تهران به قم بیاید، به صورت طبیعی از بزرگراه خلیج فارس به قمّ مشرّف می شود مگر این که مسیر طبیعی مانعی پیدا کند یا خود مسافر دچار مشکلی شود؛ مثلا راه را ببندند یا مسافر اصلا مقصدش عوض شود یا فریب خورده و یا از روی جهل راه دیگری را برای رسیدن به مقصد انتخاب کند.
🔰 امروزه، حرکت جمعی بشر در صراط مستقیم نیست. این امر یا به دلیل آن است که اساساً مقصد را گم کرده و در کورهراهها به سوی ناکجاآباد پیش میرود، یا بدان جهت است که حتی با التفات به مقصد واقعی، مجالی برای حرکت همگانی در این صراط نمییابد. حتی کسانی که مقصد را میشناسند و به حرکت در صراط مستقیم باور دارند، با موانع بسیاری روبرو هستند و ناچارند از سنگلاخها و مسیرهای پرخطر، مبهم و تاریک عبور کنند.
🚨 تا زمانی که بشر به این شاهراه دست نیابد، بخش عمدهای از انرژیها و ظرفیتهای او به هدر میرود و سهم ناچیزی از آن صرف نزدیک شدن به مقصد میشود. اما هنگامی که این شاهراه به روی همگان گشوده شود و مانعی برای حرکت در آن وجود نداشته باشد، آنگاه است که بشر میتواند از تمام داشتههای خود به صورت حداکثری برای رسیدن به مقصد بهره گیرد و دیگر نیروهایش در اصطکاک با موانع به هدر نرود.
📖 یکی از پردههای تأویل آیه شریفه هجدهم سوره سبأ، همان امنیتی است که در عصر ظهور، زیر سایه امام عصر (عج) برای بشر فراهم میشود. در روایات به جنبههای مختلفی از این امنیت اشاره شده است. با آمدن صاحب و آقای این عالم و در دست گرفتن عنان حیات انسانی، زمین به نور پروردگارش روشن میگردد؛ زمینی که پس از سقیفه در ظلمت شب فرو رفت و جولانگاه شیطانصفتانی شد که حقطلبان را به استضعاف کشیدند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
✅ وقتی که عقول همه انسان ها به دست پروردگار کامل شود و از حجاب جهالت رها شوند ( إِذَا قَامَ قَائِمُنَا، وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلى رُؤُوسِ الْعِبَادِ، فَجَمَع بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلامُهُم.)
✅ وقتی که قلب ها همه سلیم می شوند. ( وَ ذَهبتِ الشَّحناءُ مِن قـُلوبِ العـِبـاد)
✅ وقتی بساط شیطنت و استکبار برچیده شده و شیطان ذبح می شود (فَإِذَا بَعَثَ اَللَّهُ قَائِمَنَا كَانَ فِي مَسْجِدِ اَلْكُوفَةِ ، وَ جَاءَ إِبْلِيسُ حَتَّى يَجْثُوَ بَيْنَ يَدَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ، فَيَقُولُ: يَا وَيْلَهُ مِنْ هَذَا اَلْيَوْمِ، فَيَأْخُذُ بِنَاصِيَتِهِ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ، فَذَلِكَ اَلْيَوْمُ هُوَ اَلْوَقْتُ اَلْمَعْلُومُ)
✅ وقتی جولان و دولت باطل به پایان رسیده و حق حاکم شود (اِذا قـامَ القـائم ذَهـَب دَولةُ البـاطِل)
این جاست که تازه بشر می تواند بدون هیچ مانعی به امام و پیشوا و بزرگتر این عالم اقتدا کند و سرّ هبوطش را آشکارا دیده و در پناه ولایت او، جشن صعود بگیرد!!
این جاست که این آیه شریفه به بشر خطاب شادباش می دهد که :
🔻سیروا فیها لیالی و ایّاما آمنین مع قائمنا اهل البیت🔺
«ما امروز در زمینههای مقدماتىِ عالم انسانی داریم حرکت میکنیم. ما مثل کسانی هستیم که در پیچ وخمهای کوهها و تپهها و راههای دشوار داریم حرکت میکنیم تا به بزرگراه برسیم. وقتی به بزرگراه رسیدیم، تازه هنگام حرکت به سمت اهداف والاست.
بشریت در طول این چند هزار سال عمر خود، دارد از این #کورهراهها حرکت میکند تا به #بزرگراه برسد. وقتی به بزرگراه رسید - که آن، دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه است - آنجا حرکت اصلی انسان آغاز خواهد شد؛ حرکت سریع انسان آغاز خواهد شد؛ حرکت موفق و بیزحمت انسان آغاز خواهد شد.
زحمت فقط عبارت است از همین که انسان در این راه حرکت کند و برود؛ دیگر حیرتی در آنجا وجود نخواهد داشت.» (رهبر معظم انقلاب؛۱۳۸۹/۰۹/۱۰)
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۸) خودِ با تقوایت باش!!🔺
▪️يَآ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ.▪️
📝 به نظرم حتی برای مؤمنین و طالبان معرفت هم کمی طول می کشد تا عمیق و تمیز باور کنند که برتری و ارزش به تقواست. باور "إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ" میدان زندگی انسان را عوض میکند.
🔰 معیار این است که هر کس در هر مرتبه ای از شناخت و در هر وضعیتی که هست، چه قدر میتواند خدا را بپاید و از او در مقام عمل بپرهیزد.
🔸 ممکن است شخصی بی سواد باشد ولی در مقایسه با کسی که علامه است، بیشتر و بهتر توانسته باشد ظرفیت پرهیزکاری و متقی بودن خود را به فعلیت رسانده باشد، این مهم است.
🔹 ممکن است کسی میوه های معنوی خاصی از آن گرمسیری های گران قیمتش را هم چشیده و احوال و کشفی هم داشته باشد ولی کمیت تقوایش لنگ باشد. اینها ملاک نیست، همه مقدمه است تا انسان گنج تقوایش را استخراج کند.
✅ این را تجربه کنید؛ اگر اموری غیر از تقوا در نفس ما خود را به عنوان شاخص اصلی رشد و قرب و کمال به تصویر می کشند فریبشان را نخوریم. گاهی خود انسان هم با مراقبه لمس میکند که حال و کار و دانش و اعتبار و زیرکی و هیاهو و برو بیا ها، بدون تقوا پشمی به کلاهشان نیست.
▪️اگر یکبار قرآن را از پنجره تقوا بخوانیم، خیلی روشن است که خداوند همه خوبی ها و نورچشمی هایش را برای متقین قرار داده و با تقوا گره زده؛ هدیً للمتّقین.
🔹 در نگاه به انسان ها بیشترین چیزی که برایم جالب است و به آن غبطه میخورم، نه دانش اوست و نه حال او و نه بقیه دارایی های او. برایم مهم این است که چقدر گنج تقوایش را استخراج کرده.
✅ اگر دیگران در هرچیزی بر ما غلبه کردند و پیش افتادند، مواظب باشیم در میدان تقوا از ما سبقت نگیرند.
🔸 سعی کنیم خودِ با تقوایمان باشیم، داشته هایمان را خرج استخراج گوهر تقوایمان کنیم.
❇️ تجربه کرده ام که زمزمه آیات قرآن به صورت مکرر، در تحقق مضمون آن موثر است. به خصوص این آیه پر رمز و راز که تقوا را در افقی خاص به تصویر می کشد :
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۹) زورِ اعمال!!🔺
▪️وَ لَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ. وَ مَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ مَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ.▪️
✍️ در روایات با عناوین مختلفی مانند مکارم الاخلاق، معالی الاخلاق، خیر الخلائق، اشدّ الخصال، اشدّ الاعمال و سیّد الاعمال، از برخی خصلت های اخلاقی تجلیل ویژه شده است و آن ها را برترین اعمال و صفات معرّفی کرده اند. برخی از این روایات را ذکر می کنم.
🔻جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنَ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَقَالَ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ صِلَةُ مَنْ قَطَعَكَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَكَ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلَى نَفْسِكَ.🔺
🔻سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَيْءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مِثْلَهُ وَ مُوَاسَاتُكَ الْأَخَ فِي الْمَالِ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَال.🔺
🔻مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ إِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ وَ مُؤَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَال.🔺
🔹 آن چه ذهنم را مشغول کرد این بود که راز برتری این اعمال و خصلت ها چیست؟ نکته ای به ذهنم رسید که نام آن را "زورِ اعمال" می گذارم.
🆔 https://eitaa.com/basmale
👈 هر عملی در بازی کردن با لایه های پنهان وجود انسان و آشکار کردن زیرساخت های معنوی او و همچنین در عمق تاثیرگذاری بر شاکله و زدودن منیّت ها و کمک کردن به انسان برای عبور از خویش و شکستن تعیّناتی که مانع از حرکت وجودی به سوی رهایی توحیدی هستند، یک توان و زوری دارد.
👈 نکته مشترک اعمال و صفاتی که در این روایات آمده اند، همین است؛ همه آن ها بر نفس انسان به گونه ای ناگوار و دشوار هستند.
👈 دشواری خیلی از آن ها به این دلیل است که باید روی خود پاگذاشت و به خاطر حق، خود را نادیده گرفت. انصاف داشتن به گونه ای که آن چه بر دیگران روا می داریم بر خود هم روا بداریم و در مقابل حقّ، هر جا بر ما آشکار شد کرنش کنیم، خیلی خود را در مقابل حق ندیدن می خواهد.
👈 رسیدن به مرحله مواسات با برادران ایمانی هم همین طور؛ باید از تعیّن شخصی خود عبور کرده و خود را در یک تعیّن جمعی ایمانی ببینیم.
👈 گذشتن از کسی که به ما ظلم کرده یا پیوند با کسی از ما بریده و محروم نکردن کسی که ما را محروم کرده، هم عبور از خویشتن برای حقّ و فضیلت را لازم دارد.
👈 دشواری برخی دیگر از این ویژگی ها مثل یاد کردن خداوند در همه حال و طبق رضای او عمل کردن هم نکات خودش را دارد؛ ذکر حتی به معنای همین ورد لسانی همراه با توجّه قلبی نیز مداومتش آسان نیست. تصمیم بگیرید با توجه به جایگاه رفیع معصومین در عالم هستی و معرفتی که نسبت به آن ها دارید، صد صلوات بدون انصراف قلب و ذهن بفرستید؛ خواهید دید که تا ملکه نشده کار آسانی نیست و توجهاتمان را آب می برد. چه برسد به حفظ یاد پروردگار در همه احوال آن هم به گونه ای که در مقام عمل هم ما را کنترل کند؛ گاو نر می خواهد و مرد کهن !!
🔰 این روایات علاوه بر زبان توصیفی، روشن است که زبان توصیه ای صریحی نیز برای ما دارد؛ می گوید بیشتر روی این ها تمرکز کنید و برای این ها حساب باز کنید. در روایتی امر فرموده اند که نفس خود را با این صفات امتحان کنید و اگر در شما نبود به دنبال آن ها بروید و از خدا بخواهید به شما بدهد این ها را.
✅ همچنین میزان و معیاری برای سنجش وضعیت ایمان و معنویت و سلامت قلب و استاندارد بودن ساختار های درونی مان را هم به ما معرّفی می کند. اگر این ها را نداریم ولی چیزهای دیگری داریم که در ظاهر زرق و برق معنوی دارند، خیلی روی آن ها حساب نکنیم؛ بلکه با این ها از خود امتحان بگیریم و نمره دهیم.
✅ این ها آن وزنه هایی هستند که با آن ها می توان بازوی ایمان را کلفت کرد و پرورش اندام معنوی داشت. زور این اعمال و خصلت ها در ایجاد حرکت وجودی به سمت وضعیت معیار ایمانی خیلی زیاد است؛ جدی بگیریمشان !!
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(170) نکاتی پیرامون تربیت معنوی (1)🔺
▪️ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (المائدة: 105).▪️
✍️ ابن سینا برای اثبات وجود نفس و تمایز آن از بدن، برهان جالبی دارد به نام "برهان هوای طِلق". این برهان یک آزمایش عقلی است.
🌌 تصور کنید فردی در یک لحظه، با ذهن و عقلی سالم، اما در شرایطی کاملاً استثنایی خلق میشود :
👈 او در فضایی بیکران معلق است، نه صدایی میشنود، نه چیزی میبیند و نه هیچ تماسی با جسمی، حتی با بدن خودش، دارد. دستها و پاهایش از هم جدا هستند و هیچ حس لامسهای از اعضای بدنش دریافت نمیکند. او در یک سکوت و خلأ مطلق و بدون هیچ احساس مادی شناور است.
👈 ابن سینا از ما میپرسد: آیا چنین فردی، با وجود قطع تمام راههای ارتباطی با جهان بیرون و نبودن هیچ زمینه ای برای شکل گیری احساسی بیرونی، از وجود خود آگاه است؟
👈 پاسخ روشن است: آری. این فرد شاید نداند که دست و پا یا قلب و چشم و گوشی دارد، اما به وضوح درمییابد که او هست. این "من" که او شهود میکند، به هیچ داده حسی و تجربه بیرونی وابسته نیست.
✅ می توانیم این آزمایش را ما هم تجربه کنیم؛ تصور کنید تمام صداهایی که شما را احاطه کردهاند، ناگهان خاموش میشوند و تمام تصاویری که پیش رویتان است، محو میشوند. حس لامسه تان را هم به تعلیق درآورید و در یک خلأ لطیف و آرام شناور شوید، بیآنکه چیزی را لمس کنید.
👈 در این حال ما می مانیم و خودمان و تازه وارد درون خود شده و فرصت پیدا می کنیم به ارزیابی دنیای درون بپردازیم.
🔹 در این وضعیت می توانیم ارزیابی کنیم که تلاش های بیرونی ما با درون ما چه کرده اند و می توانیم باور کنیم که هر آنچه در بیرون دنبال آن می گردیم، از لذّت و آرامش و سعادت و کمال ه در بیرون بلکه در درون رخ می دهد.
🔹 اگر این تجربه خالص تر و روشن تر شود و کمی بتوانیم بیشتر با خود خلوت کنیم، این را هم می توانیم لمس کنیم که دنیای درون ما چقدر نیاز مند معماری و بازسازی و پاک سازی است تا به یک عرصه دلچسب برای زندگی تبدیل شود.
🔹 یک گام دیگر که این تجربه و شهود عمق بگیرد، لمس خواهیم کرد که تنها خودمان می توانیم برای درونمان کاری کنیم یا اجازه دهیم کسانی که به حقیقت و درون ما دسترسی دارند مثل خداوند و اولیای او، کاری برای درون ما کنند.
🔹خیلی چیزهای دیگری می توانیم در این تجربه به دست بیاوریم ولی مهمترینش همین است که می توانیم به روشنی باور کنیم که :
اوّلا اصل درون است و بیرون برای سامان دادن به این درون اهمیت دارد؛ بیرون اصالت ندارد و این قدر خود را بیرون از خود آواره نکنیم.
ثانیاً باید نفس و درون خود را تربیت کنیم و این نفس یک حقیقت نیازمند به تربیت است، یک دنیای نیازمند به معماری و بازسازی است. محوریت این تربیت هم خود ما هستیم؛ مایی که باور کرده ایم تا دستی به سر و روی عالم درون نکشیم و آن را تربیت نکنیم، همیشه در بیرون دنبال چیزهایی می گردیم که جز در دنیای درون یافت نمی شود.
📖 مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر آیه 105 سوره مائده نکته لطیفی را بیان کرده اند؛ در نظر ایشان حتی بیرونی ترین تکالیف مانند امر به معروف و نهی از منکر که اساساً متعلق آن دیگران هستند نیز به گونه ای پرداختن انسان مؤمن به نفس خودش است و در انجام این تکلیف نیزدر واقع دارد در راه درون خودش سلوک می کند.
👈 اساساً آن یگانه راهی که انسان مؤمن برای پیمودن در حیات خویش پیش روی خود دارد، راه درون خود است.
👈 این آیه شریفه تذکر می دهد که مواظب باشید اموری بیرونی و پیرامونی، ذره ای در درون شما نسبت به پیمودن طریق هدایت در درونتان تاثیر منفی نگذارد.
🔰 انسان از آغاز تا پایان در درون خویش رقم می خورد و مهم آن است که خودش را در نسبت به بیرون به گونه ای تنظیم کند که این درون در نقطه هدایت قرار گرفته و اجازه ندهد امور بیرونی مانع از این شوند که او در طریق هدایت که راهی است که در درون طی می شود، حرکت کند.
🔻أن الطريق الذي يجب عليهم سلوكه و لزومه هو أنفسهم، فنفس المؤمن هو طريقه الذي يسلكه إلى ربه و هو طريق هداه، و هو المنتهى به إلى سعادته. (المیزان، ج 6 ص 165)🔺
🆔 https://eitaa.com/basmale