eitaa logo
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
565 دنبال‌کننده
133 عکس
10 ویدیو
3 فایل
بنده علی هاشمی طلبه سنقری مقیم قم هستم. @aliabdolali
مشاهده در ایتا
دانلود
‏1️⃣ دشمنان دین اسلام از همان ابتدای ظهور اسلام، راه ها و ابزارهای فراوانی را به تناسب وضعیت اسلام و ‏ظرف زمانی و مکانی، برای نابودی اسلام به کار گرفتند که هیچ یک به نتیجه نرسید. پس از کارگر واقع ‏نشدن همه دشمنی ها، تنها امید آنها برای نابودی اسلام به مرگ حضرت ختمی مرتبت صلّی الله علیه و ‏آله بود؛ چه که دین را امری قائم به شخص ایشان می پنداشتند و از طرفی چون نگرش آن ها به نبی اکرم ‏این بود که سلطان و پادشاهی است مانند دیگر دودمان های پادشاهی و از طرفی این شخص، وارث و ‏عقبه و فرزندی که قائم مقام خود باشد نیز ندارد، چنین ترسیم کرده بودند که مرگ ایشان مساوی ‏فروپاشی تکیه گاه و محور اسلام است. این مطلبی است که در سوره مبارکه کوثر نیز به آن اشارت رفته و ‏از زاویه ای دیگر به قطع طمع کفار نگریسته شده است.‏ ‏2️⃣ دین امری است که نیازمند قیّم و نگاهبان است و سنن و احکام و معارف، خود نمی توانند حافظ بقای ‏خویشتن باشند. همچنان که خود نمی توانند عامل انتشار و تبلیغ و تبیین و تبلور خویش باشند.‏ ‏3️⃣ تنها اتفاقی که می توانست این آخرین امید دشمنان بیرونی دین را ناامید کند این بود که اسلام با پدید ‏آمدن عاملی جاویدان و مستمر، از مرحله حدوث به مرحله بقاء و از تکیه بر قیّم شخصی (نبی اکرم ص) ‏به قیّم نوعی منتقل شود. یعنی عامل و تکیه گاهی از سنخ خود نبی اکرم، به صورت پیوسته قائم مقام ‏ایشان باشد. این یکی از معانی اکمال دین به سبب ولایت نیز هست. (بیان علامه در المیزان : خروج الدين ‏من مرحلة القيام بالقيم الشخصي إلى مرحلة القيام بالقيم النوعي، و من صفة الظهور و الحدوث إلى صفة البقاء و ‏الدوام‏.)‏ ‏4️⃣ در این مرحله یک تحوّل جوهری در جامعه اسلامی حاصل می شود. اساسا یکی از نشانه های رشد و ‏بزرگ شدن هر شخص و جامعه ای، تحوّل در شاخصه هایی چون عوامل تهدید کننده و آسیب زننده ‏است. انسانی که در مسیر معنوی رشد می کند عوامل تهدید کننده ایمان او به مرور عوض می شوند و از ‏گناهان واضح و دم دستی به لایه های لطیف تری از تهدید منتقل می شود. جامعه اسلامی نیز با ارائه ‏ولایت امام در غدیر به مرحله ای دیگر از حیات خود رسید، رشد کرد و عامل تهدید اسلام و جامعه ‏اسلامی از عامل بیرونی به عامل درونی تبدیل شد. ‏ ‏5️⃣ در این مرحله و در سایه سار ولایت امام، تنها باید از خود و عامل درونی هراسید. کفر و نا سپاسی و ‏عدم تنظیم صحیح تعامل با محور ولایت و امامت است که زمینه ساز سلب این نعمت تمام است. شکل ‏گیری پدیده شوم نفاق و خود محوری در این رابطه و حب دنیا و احیانا طغیان و شوریدن نسبت به ‏محور امامت، جامعه را از بهشت ولایت خارج و وارد زمینی بائر و بی حاصل و استعداد سوز و انسان ‏سوز می کند. ‏ ‏6️⃣ علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می فرمایند خداوند تنها در مورد امر ولایت و در تحذیر انسان ها ‏نسبت به تعامل ناصحیح با آن است که انسان ها را از نفس خویش بیم داده (و لم يحذر الله العباد عن نفسه ‏في كتابه إلا في باب الولاية : خداوند بندگانش را در قرآن تنها در باب ولایت است که از خویش ترسانده و ‏این گونه تهدید کرده است)؛ در مورد امر ولایت است که می فرماید از این پس از این و آن نهراسید و تنها ‏از منِ خدا بهراسید ( فلاتخشوهم و أخشونِ) و این مطلبی است که در آیه 28 سوره آل عمران نیز پس از ‏طرح مسئله ولایت، با عبارت "و یحذرّکم الله نفسه" بیان شده است. ‏ ‏7️⃣ شورش علیه محور امام و ولایت به قدری سهمگین است که به مثابه ضربه مستقیم به قلب جامعه انسانی ‏است که مصداق بارز آن در سقیفه، جامعه ایمانی و انسانی را به صورت کلی از محور و وضعیت تعادل و ‏سلامت خارج کرد و آن شد که دنیای امروز و تمدن انسانی کنونی، نتیجه آن است. سنگ آسیاب انسانیت ‏و اسلام، در سقیفه و در تقابل با قیّم و قلب جامعه یعنی امام الهی، از محور خویش خارج گردید و تا ‏دوباره این آسیاب بر آن محور دائر نشود، جامعه انسانی طعم حیات بهشتی و زندگی جمعی توحیدی که ‏همان حیات طیّبه است را نخواهد چشید. (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار. ‏جَهَنَّمَ‏ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار. سوره ابراهیم آیه 28‏)
(30) 🔻تفسیر انسان به امام🔻 "إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً" ✍️ بیست و پنجم ذی الحجة، روز نزول سوره هل اتی است. سوره ای که به اعتراف خاصه و عامه در شأن ‏اهل بیت نبی علیهم السلام نازل شده است. 👈 مرحوم علامه امینی در الغدیر از بیش از 30 منبع از منابع عامه این ‏مطلب را استخراج کرده اند. ‏ فضائل زیادی برای این سوره مبارکه و تلاوت آن از جمله همنشینی و معیت با نبی اکرم صلی الله علیه و آله در ‏بهشت بیان شده است. همچنین به قرائت این سوره در رکعت اول نماز صبح در روزهای دوشنبه و پنج شنبه ‏سفارش شده است.‏ ☑️ نکته ای روشی در باب تفسیر قرآن اگر در مورد سوره یا آیاتی یا آیه ای از قرآن، روایت معتبری از خاندان وحی رسیده، به هیچ وجه نباید ساده از ‏کنار آن عبور کرد. ما باید به این باور برسیم که نسبت ما انسان های عادی با قرآن حتی اگر علامه طباطبائی باشیم، شباهتی به نسبت انسان کامل با قرآن ندارد. راسخون در علم، در نسبت وجودی با حقیقت قرآن و ظرف ‏بودنشان برای حقائق قرآن در نقطه ای هستند که ما باید در فهم قرآن، در عین به رسمیت شناختن تلاش های ‏تفسیری و کاوش های علمی پیرامون قرآن در حیطه های مختلف و اعتراف به لزوم تامل و جولان اندیشه ‏مستقل در قرآن کریم، چشم به دست و گوش به بیان آنها باشیم. در غیر اینصورت ممکن است ‏تلقی انسان از قرآن در بستری شکل گیرد که بالکل خارج از بستر مراد واقعی خداوند باشد. ❗️هنوز در فضای دانش تفسیر، التفات علمی و روشمند و تفصیلی به روایات تفسیری اهل ‏بیت عصمت علیهم السلام صورت نگرفته است و این یک خلأ دانشی بسیار بزرگ در فضای علم دینی شیعه ‏است.
♦️ تفسیر انسان به انسان کامل 📖 شاید بتوان از این سوره به برداشتی پیرامون انسان رسید که انسان را در نسبت با انسانی که محور است یعنی ‏انسان کامل تعریف می کند. بحث انسان شناسی، از دغدغه های فطری دیرین بشر است که هر فرقه فکری و ‏دانشی به تناسب نوع دغدغه شناختی و روش دانشی خود به انسان نگاهی دارد. برای حقیر به وضوح روشن ‏است که در معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام نوعی خاص از نگرش و معرفت انسان در نسبت با نقطه و ‏محوری خاص که امام است ارائه شده است که در این نوشتار به یک پرده از آن در قالب برداشتی از سوره ‏انسان اشاره می شود، انسان شناسی ای که می توان نام آن را تفسیر انسان به امام گذاشت.‏ 1️⃣ انسان در این سوره در نسبت به محوری که سبیل است، در یک تقسیم ثنائی به گونه ای شناسانده می شود. ‏اولین نکته معرفتی پیرامون انسانِ پس از خلقت در این سوره این است که نسبت به حقیقتی به نام سبیل، در دو ‏موقعیت مهم انسان شناسی به نام شکر یا کفر قرار می گیرد. سبیل انسان کامل یا همان امام الهی است(فکانوا ‏هم السبیل الیک). شاید بتوان این نکته را برداشت کرد که مهمترین گام برای انسانی که به او قوای شناخت ‏اعطاء شده(فجعلناه سمیعاً بصیراً) ابتداء شناخت سبیل و سپس قرار گرفتن در وضعیت شکر در نسبت با آن ‏حقیقت است و اساساً شاکر بودن انسان در نظام الهیاتی قرآن، مفهومی است نسبی که در ساحت تعامل انسان با ‏سبیل یعنی امام تعریف می شود.‏ 2️⃣ بهره مندی های واقعی انسان از طریق امام است؛ امامی که امام الابرار و امام عباد الله است. این گروه از عباد ‏هستند که چشمه های سیراب کننده ابرار را می جوشانند. (هداة الابرار و عباد مکرمون) آینده و عاقبت ابرار که ‏همان شاکرانِ در نسبت با سبیل اند، در سرای حقیقت با امام رقم می خورد و از فیوضات او بهره مند می شوند.‏ 3️⃣ دار آخرت، دار نعمت و ملک کبیری است که مالک آن همان انسانی است که در دنیا از ملک عظیم بهره مند ‏است که همان وجوب مطلق اطاعت است. (فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً) شاکرین ‏سبیل در چنین عالمی متنعم به حقیقت نعمت اند که همان ولایت امام است. (وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعيماً وَ مُلْكاً ‏كَبيراً )‏ 4️⃣ امامی که سبیل است در این سوره به افعال و صفاتی ستوده شده است که همین فعل و اتّصاف و بندگی اوست ‏که زمینه ساز شکل گیری دار عبادت و شفاعت او برای بنده پروری در عالم است. اوست که با بندگی خود ‏باب منزل بندگی را باز نگاه می دارد. او ساقی میخانه است که به یمن وجود او، مجال نوش از چشمه کافور ‏مزاج و شراب طهور برای ابرار فراهم است.‏ 5️⃣ آن ها از شر روز عظیم به وقایت الهی در امنیت کامل اند و لذا فراهم کنندگان مقام امین در قیامت اند. بهشت ‏نیز ابتداء دار سکنای آنان و جزای صبر و بندگی عظیم آنان است که ریزه خوران سفره سبیل آن ها در دنیا، بهره ‏وران خوان نعیم آنان در قیامت اند.‏ کافرین به این سبیل نیز در آتش فروزان و غل و زنجیر جهنّم بی کسی، جهنّم بی امامی و دنبال امام نار رفتن ‏معذّب اند. امروز در دنیا نیز بازتاب این حقیقت روشن است. شاکرین سبیل همین جا در بهشت ولایت متنعّم ‏اند و ناکبین از سبیل امام در جهنّم خویش محبوس و معذّب.‏ 6️⃣ کسانی که در تبعیت از سبیل و تمسّک به آن اهل سعی شده اند که لیس للانسان الّا ما سعی، هم شاکر اند و هم ‏مورد شکر و مشکور واقع خواهند شد. (إنّ هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا)‏ 7️⃣ این سوره تذکره ای است که انسان خود را در نسبت با سبیل بشناسد و تنظیم رابطه و سعی کند و بکوشد که آن ‏سبیل الی الله را که امام است سبیل خود قرار دهد. (إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ‏ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلا)‏ 8️⃣ اما این خداست که هر کس را بخواهد در رحمت خویش که ولایت امام است داخل می کند و نصیب ظالمین ‏در حق امام و صادّین و مانعین این سبیل و ظالمین در حق آن چیزی جز درد و عذاب برای خود و دیگران در ‏دو سرا نیست. (يُدْخِلُ‏ مَنْ‏ يَشاءُ في‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَليما).‏
9️⃣ روایتی از کتاب کافی : مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ: عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ‏الْفُضَيْلِ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: قُلْتُ: يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ‏؟ قَالَ: «فِي وَلَايَتِنَا وَ الظَّالِمِينَ أَعَدَّ ‏لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً أَ لَا تَرَى أَنَّ اللَّهَ يَقُولُ: وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏- قَالَ- إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ ‏يَظْلِمَ، وَ أَنْ يَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَى الظُّلْمِ، وَ لَكِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ، فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ، وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ، ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِكَ قُرْآناً ‏عَلَى نَبِيِّهِ [فَقَالَ‏]: وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏» قُلْتُ: هَذَا تَنْزِيلٌ. قَالَ: «نَعَمْ».‏ 👈 در این روایت شریف به خصوص در انتهای آن که این معانی از طرف امام تنزیل اعلام شد نه تاویل و این که فرمود ‏خداوند ما را با خویشتن درآمیخته است نکاتی وجود دارد که به اندیشه اهل دقّت و تحقیق واگذارده می شود. ‏ 🔟 آنچه در این نوشتار ارائه شد تنها رهیافتی برای نگرش از افق امام به انسان در بستر سوره هل اتی و صرفاً بهانه ای ‏برای صحبت کردن از یک مفهوم بسیار بلند بود؛ شناخت انسان از افق امام و خود را از زاویه امام دیدن و با امام ‏تعریف کردن که شاید در آینده بیشتر تبیین شد.‏
(31) 🔻مراقبات محرم🔺 "فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ‏ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى‏" 📖 میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب شریف المراقبات، مراقباتی را برای ایام دهه محرم بیان فرموده اند که مرور آن ها نافع است ان شاء الله : ♦️ سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم ‏دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم ، در دهه ‏اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى ‏بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن ‏و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى ‏باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است . نبايد احترام خود و ‏نزديكانشان باشد و لازم است كه خدا و پيامبر و امامش - رحمت خداوند بر ‏آنان باد - را بيش از خود، فرزندان و نزديكانش دوست داشته باشد. يكى از ‏فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش ‍ مى خورد. ‏و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان ‏مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود. خداوند متعال مى فرمايد: ‏‏((بگو اگر پدران و پسران خود را بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او ‏دوست داريد، منتظر باشيد تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده (و ‏شما پشيمان و زيانكار شويد)).‏ ♦️ مواسات با امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت - رحمت خدا بر آنان باد - ‏نيز بايد بخاطر صدمات ظاهرى كه به آن حضرت وارد شد، باشد.
ولى از اين ‏مطلب هم نبايد غافل شد كه صدمات ظاهرى كه بر آن حضرت (عليه السلام ) ‏وارد شد، در مورد هيچكدام از پيامبران و جانشينان آنان و حتى در مورد ‏هيچيك از جهانيان شنيده نشده است ؛ بخصوص تشنگى حضرت (عليه ‏السلام ) كه در احاديث قدسى و غير قدسى چيزهايى درباره آن آمده است كه ‏انسان توان تصور آن را نيز ندارد. همچنين مصيبتهايى مانند شهيد شدن اهلبيت ‏و اسارت حرمش ، گويا او با محبوبش پيمان بسته بود بخاطر خوشنودى او ‏كشته شدن را با انواع آن از قبيل سر بريدن ، كشتن از زير گلو، كشتن با ‏شكنجه و با گرسنگى و تشنگى و اندوه و غير اينها، تحمل كند. ولى با اين ‏همه شادمانى و نشاطى بجهت آشكار شدن نورهاى زيبايى و عظمت خداوند ‏و شوق ديدار با او و رسيدن به ذات مقدسش به او مى رسيد كه آن سختيها را ‏آسان مى نمود.‏ بلكه سختى آن را به لذت تبديل مى نمود. يكى از ياران او در اين رابطه مى ‏گويد: هر چه شرايط بر امام (عليه السلام ) سخت تر مى گرديد، سيماى او ‏برافروخته تر و خوشحال تر مى شد. ولى بهر حال درد و اندوه سختيها و ‏مصيبتهايى كه بر جسد مبارك حضرت (عليه السلام ) و بر دل اهل بيت محترم ‏او وارد شد و هتك حرمت ظاهرى او انسان را مى كشد.‏ ‏ ‏ ♦️ بنابراين دوستانش بايد كارهايى را كه مناسب اين مصيبت بزرگ است ، بخاطر ‏مواسات با آن حضرت (عليه السلام ) در اين مصيبت ، انجام دهند؛ بگونه اى ‏كه گويا اين مصيبت بر خود، عزيزان و فرزندان يا خويشان آنان وارده شده ‏است . زيرا امام (عليه السلام ) بفرموده جدش (صلى الله عليه و آله و سلم ) ‏سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان مى باشد و باين جهت كه او اين مصيبتها ‏را پذيرفت و وجود شريف خود را فداى پيروان خود نمود تا آنها را از عذاب ‏دردناك رهايى بخشد. فرزندان و عزيزان خود را يتيم نموده ، به اسارت حرم و ‏زنان ، و زينب و سكينه - كه سلام خدا بر آنان باد - رضايت داده و اصغر و ‏اكبر و برادران و دودمان خود را سر بريد، تا پيروانش را از گمراهى و پيروى ‏گمراه كنندگانى كه هلاكت شده و ديگران را به هلاكت مى كشانند نجات داده ‏و بدين وسيله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهايى بخشد؛ پيروانش را از ‏تشنگى روز قيامت رهانيده و از نوشيدنيى كه ظرف آن با مشك مهر شده ‏است ، به آنها بنوشاند. بنابراين بحكم وفا و مواسات كه از صفات عالى انسانى ‏است ، لازم است كه همان چيزى را كه امام (عليه السلام ) به آنان عنايت ‏كرده است ، آنان نيز به امام (عليه السلام ) تقديم نموده و همانگونه كه امام ‏‏(عليه السلام ) خود را فداى آنها نمود آنان نيز خود را فداى او نمايند. و حتى ‏اگر چنين كارى را نيز انجام بدهند باز هم بخوبى با او مواسات ننموده اند. ‏زيرا وجود شريف او قابل مقايسه با ديگران نيست . باين جهت كه او مانند ‏پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سلم ، علت آفرينش تمام موجودات و ‏آقا و سرور تمام مخلوقات و پيامبران و فرشتگان نزديك به خداوند بوده و ‏محبوب خداوند و محبوبِ محبوبِ اوست. ♦️ نيز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگويد: آقاى من ! كاش بجاى تو تمام اين ‏بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم ! كاش خويشان و فرزندان من بجاى ‏خويشان و فرزندان تو كشته و اسير مى شدند! كاش تير حرمله - كه لعنت ‏خدا بر او باد - سر شيرخوار مرا مى بريد! كاش فرزندم ، على بجاى فرزند تو ‏قطعه قطعه مى شد! كاش جگر من از شدت تشنگى تكه تكه مى شد! كاش از ‏شدت تشنگى دنيا بر چشمم تيره و تار مى شد! كاش من درد اين جراحتها را ‏تحمل مى نمودم ! كاش آن تير به گلوى من مى نشست ! و جان مرا مى ‏گرفت ! كاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را ‏مانند كنيزان در شهرها گردانده ولى خويشان تو در خوارى و ذلت نمى ‏افتادند! كاش وارد آتش شده و شكنجه مى شدم ولى اين مصيبتها به شما وارد ‏نمى شد.‏ ‏
♦️ اگر اين سخنان را صادقانه بگويى ، تو را پذيرفته و بخاطر مواسات راستين با ‏بزرگوارترين سادات تو را در جايگاه راستگويان با آنان همنشين مى گرداند. ‏ولى جدا از فريبكارى با اين سخنان بپرهيز زيرا ممكن است وقتى مى گويى : ‏حاضرم اين بلاها را بجاى امام (عليه السلام ) تحمل نمايم ، حال و دل تو ‏بمقدار كمتر از يك صدم آن را هم تصديق نكرده و در موقع امتحان جز مقدار ‏كمى از اين ادعاها قبول نشود. و در اين صورت بجاى اين كه به جايگاه صدق ‏و درجه صديقين برسى به ذلت دروغ و پايينترين درجات منافقين مى رسى . ‏پس اگر مى بينى كه نمى توانى اين گونه با امام (عليه السلام ) مواسات نمايى ‏، ادعاهاى دروغ را از خود دور كرده و خود را خوار نكن و فقط بگو: كاش با ‏تو بوده ، در مقابل تو كشته شده و به سعادت بزرگى مى رسيدم . و اگر مى ‏بينى باين مقدار هم معتقد نيستى ، مرض دل خود را كه همان دوستى اين ‏دنياى پست و ميل و اعتماد به زندگى آن و فريب خوردن به زيباييهاى آن ‏است ، معالجه كرده و اين فرمايش خداوند متعال را بخوان : ((اى يهود! اگر ‏گمان مى كنيد فقط شما دوستان خداييد و اگر راست مى گوييد، آرزوى مرگ ‏كنيد.))
(32) 🔻روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم🔺 " يَوْمَ‏ لا يَنْفَعُ‏ مالٌ‏ وَ لا بَنُونَ‏* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ‏.‏" 🤔 آیا به احوال قلب خود توجّه داریم؟ اصلاً می دانیم و توجّه داریم که یک جنبه بسیار حساس از وجود ما بلکه ‏اصل وجود ما بلکه همه هستی ما، قلب ماست و این قلب دائماً در دگرگونی و انقلاب است؟ آیا می دانیم هر ‏آن چه مطلوب ماست و خوشی و راحتی و لذّت زندگانی است، همه وابسته به حال قلبی ماست؟ ‏ 👈 آیا به این درک رسیده ایم که قلب سرمایه ما برای تجربه والاترین احوال، رفیع ترین اراده ها، جذاب ترین و ‏سازنده ترین حب و بغض ها و ابزار پیوند وجودی ما با اصناف و افراد مختلف بشر است؟ قلب تو می تواند ‏حال و هوای پیامبران و ملائک را در تو جاری کند و نیز می تواند کشنده ترین و نازل ترین و آزار دهنده ترین ‏وضعیت ها را برای انسان حاصل کند.‏ خلاصه این که قلب سلامتی و بیماری دارد؛ تعادل و انحراف دارد و استقامت و زیغ. آیا اصلا می دانیم قلب ما ‏باید در چه وضعیتی باشد تا ما انسان زیستن و آرامش و لذّت پایدار را تجربه کنیم؟ ♦️قلب سلیم 📖 در کلامی بلند از امام صادق علیه السلام چنین وارده شده که قلب سلیم قلبی است که خدای خود را ملاقات ‏می کند در حالی که چیزی غیر از خدا در آن نیست.‏ ❤️ ریشه تمام سلامتی ها و مرض های قلبی، وضعیت و حالی است که قلب در نسبت به خداوند دارد. اگر قلب ‏در وضعیتی باشد که واقعاً خدا را آن گونه که هست و باید در خود داشته باشد، سالم است و انسان و زندگی و ‏همه شئون او نیز سالم اند و نرمال.
‼️ ریشه تمام ناخوشی ها و حالات نامناسب بشر، به هم خوردن وضعیت قلبی او در نسبت با خداوند است. چه ‏از خدا در قلب خود داریم؟ اصلا قلب ما با خدا کاری دارد؟ خدا داریم در قلب خود؟ اگر خدا داریم، چه ‏پرده ای از آن حقیقت در قلب ما روشن شده؟ تا قلب و درون ما در نسبتش با خداوند به درستی تنظیم نشود و ‏ساز دل ما با الله کوک و هم پرده نباشد، آوای درون ما ناموزون و دل خراش است.‏ ♦️ قلب اکبر 👈 به خدا قسم بالاترین عیش و لذت و صفا و برترین زندگانی برای کسی است که از نردبان تسبیحات اربعه ‏بالارفته و وضعیت قلبی او در رتبه الله اکبر قرار گرفته؛ یعنی کبریا و عظمت خداوند و حقارت ماسوی در مقابل ‏او قلبش را متاثر کرده. هیچ کس نمی تواند حال چنین انسانی را درک و توصیف کند مگر خودش جرعه ای الله ‏اکبر به قلبش نوشانده باشد. ‏ 👈 خدا می داند بهترین و زیباترین و جذاب ترین زندگی، زندگی کسی است که دائم می کوشد نسبت قلب خود ‏با خدا را بهتر کند. از بدبینی و کم بینی نسبت به حق خلاص شده و بیشتر خدا را در قلب خود ببیند. دنبال این ‏است که در نماز ملاقاتی با خدای حق داشته باشد و این ملاقات را از نماز به بقیه زندگی خود سرایت دهد. ‏لذا مدام سعی می کند نماز خود را بهتر و با کیفیت تر کند و آشنایی و انس بیشتری با حق داشته باشد و خدا را بیشتر لمس کرده و ببیند. عجب مسیر پر ثمر و بی نهایتی. مگر نفس بی کران انسان جز در این بی کرانه آرام می گیرد؟ هرگز. 👈 این ‏جذاب ترین زندگی است و بالاترین و راقی ترین و عاقلانه ترین و انسانی ترین دغدغه. کسانی که دنبال لذت ‏بیشتر هستند و به اصطلاح تجربه گرا هستند، به قول یکی از اساتید ما بیایند این وادی را هم تجربه کنند؛ شاید ‏نمک گیر شده و در این وادی ساکن شدند. ‏
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
(32) 🔻روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم🔺 " يَوْمَ‏ لا يَنْفَعُ‏ مال
(33) 🔻بدل کاری شیطان🔺 " فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون‏" 📖 یکی از برنامه های مهم شیطان و شیطان صفتان بدل سازی و رقیب پروری برای حقایق است؛ بدل و رقیبی از ‏سنخ باطل. باطلی که در منطق قرآن کف روی آب است. ولی جلوه دارد، برق می زند، به ظاهر فضا را پر می ‏کند و می توان مدت ها با کف مشغول بود و از آب غفلت کرد و الکی خوش بود، بلکه این الکی خودش بودن ‏را با هزاران دریا آب هم عوض نکرد و ذره ای به آب احساس نیاز پیدا نکرد و تا مرز مردن از تشنگی، با کف، ‏حال کرد. 👈 از زاویه مفهوم قرآنی سحر هم می توان به این واقعه نگریست؛ برای دور کردن مردم از حقیقت نبوّت ‏و اعجاز آن که از سنخ حقیقت اند، سحر و جادو علم کرده و چشم بندی می کنند؛ سحروا اعین الناس. یک ‏عصای موسوی انداختن لازم است که انسان ها از عالم فریب خارج شوند بلکه خود ساحران نیز سجده کرده و ‏به فطرت خویش بازگردند.‏ ♦️ در این نوشته می خواهم این را بگویم که گاهی این عصای موسی انداختن ها را باید خود ما انجام دهیم. کاری ‏کنیم که برای یک بار هم که شده از هیجانات و لذّت های عمیق و عظیم عالم حقیقت و معنویت بهره مند ‏شویم تا از رقبا و بدل های پوچی که شیاطین علم کرده اند دل بکنیم و باور کنیم که حاصل کارگه کون و مکان ‏این همه نیست، باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست.‏ ✔️ به راستی قدر انسان همین است که تنها از بازی ها و چرخ و فلک ها و تماشای توپ بازی دیگران و بساط ‏سرگرمی های امروزی طلب هیجان خود را فرو بنشاند؟ جای دیگر خبری نیست؟ ‏
✍️ می خواهم مقابل آن همه بساط گسترده هیجان و سرگرمی ها و لذت های امروزی دنیا فقط یکی از این ‏عصاهای موسی را فقط معرفی کنم؛ یکی از هیجانات و جذابیت های عالم حقیقت که چه بسیاراند افرادی که ‏این را به صورت قطعی تجربه کرده اند، عبارت است از خلع بدن و سفر به عالم مثال. به زبان ساده یعنی دمی ‏از عالم بدن و ماده رها شدن و به عالم بالاتر از این عالم وارد شدن. شما که به ماه هم سفر کنید در نظر ما ‏کودکانی هستید که مشغول خاک بازی هستید و دارید در کوچه پس کوچه های عالم تنگ و تاریک ماده ول می ‏چرخید و سفری در عرض عالم داریم. 👈 ما در مقابل شما ملامت گران بیکار، سینه ستبر کرده می گوییم : آیا ‏هجان سفر به عمق عالم و یک رحلت طولی را تجربه کرده اید؟ هیجان فوتبال و کنسرت و سکس و ....را به ‏رخ ما می کشید؟ شوخی می کنید؟ ما هیجان ایستادن در نقطه ای را در مقابل شما علم می کنیم که در آن نقطه ‏تمام شما و همه دنیای شما را ریز می بینیم و به حال زار شما که مشغول چه امور بی ارزشی هستید تاسّف می ‏خوریم.‏ ‼️ آری این هیجان عمیق میوه ی یک درخت یک روزه نیست؛ کاشت و داشت و باغبانی از نفس لازم است تا ‏میوه دهد. ولی به خدا می ارزد برای رسیدن به تجربه این هیجان، قید همه هیجانات پوچ و بچه گانه این دنیا را ‏زد. تازه این که چیزی نیست. یک عصا از عصاهای موسای حقیقت بود که تازه اهل این مسیر ما را سفارش می ‏کنند دنبال این ها که ایستگاه های میان راهی است نباشید و این جاذبه های کوچک شما از سفر به سوی بی ‏نهایت باز ندارد. ‏ ☑️ فقط خواستم بگویم که دست ما در وادی ایمان و حقیقت خیلی پر است، خیلی و این تنها یک نمونه بود. کاش ‏بتوانیم به نقطه ای برسیم که سینه ستبر کرده و مقابل اسیران هیجانات باطل دنیوی با سربلندی و سرخوشی از ‏بهشت ایمان و ولایت خود دم بزنیم. رسیدن به این نقطه از بزرگترین تبلیغ ها برای دین و حقیقت است. باید ‏دیگران در ما هیجان و سرخوشی و سرفرازی زندگی ایمانی را ببینند و لمس کنند که خبرهای دیگری هم ‏هست.‏ 📖 به تعبیر سید موّحدان روحی فداه : ‏ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الدُّنْيَا سَمَاعُهُ‏ أَعْظَمُ‏ مِنْ عِيَانِهِ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ فَلْيَكْفِكُمْ مِنَ الْعِيَانِ ‏السَّمَاعُ وَ مِنَ الْغَيْبِ الْخَبَر‎.‎ هر آنچه از سنخ دنیاست شنیدنش بزرگ تر از دیدن و تجربه آن است؛ تا تجربه اش نکرده ای فکر می کنی چه ‏خبر است ولی وقتی آن را می چشی می بینی چیز خاصی نبود؛ نفس و فطرت را سیر نکرد ولی هر آن چه از ‏سنخ عالم حقیقت است دیدنش بسی بزرگتر از شنیدن و توصیفش است. یک خلع بدن و لذت ناشی از آن می ‏گویند و ما محرومان یک خلع بدنی و سفر به عالم باطنی می شنویم و این جاست که به حق باید گفت : ‏شنیدن کی بود مانند دیدن. باید باور کرد و حرکت کرد؛ خدا می داند چه چشم روشنیها و هیجانات و لذت ‏هایی در عالم حقیقت چشم انتظار سالکان است. ‏ پ.ن. آنچه به عنوان تجربه خلع بدن بیان شد، برای نگارنده حاصل نشده و از زبان اهل توفیق نوشتم.