eitaa logo
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
565 دنبال‌کننده
133 عکس
10 ویدیو
3 فایل
بنده علی هاشمی طلبه سنقری مقیم قم هستم. @aliabdolali
مشاهده در ایتا
دانلود
9️⃣ روایتی از کتاب کافی : مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ: عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ‏الْفُضَيْلِ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: قُلْتُ: يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ‏؟ قَالَ: «فِي وَلَايَتِنَا وَ الظَّالِمِينَ أَعَدَّ ‏لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً أَ لَا تَرَى أَنَّ اللَّهَ يَقُولُ: وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏- قَالَ- إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ ‏يَظْلِمَ، وَ أَنْ يَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَى الظُّلْمِ، وَ لَكِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ، فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ، وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ، ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِكَ قُرْآناً ‏عَلَى نَبِيِّهِ [فَقَالَ‏]: وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏» قُلْتُ: هَذَا تَنْزِيلٌ. قَالَ: «نَعَمْ».‏ 👈 در این روایت شریف به خصوص در انتهای آن که این معانی از طرف امام تنزیل اعلام شد نه تاویل و این که فرمود ‏خداوند ما را با خویشتن درآمیخته است نکاتی وجود دارد که به اندیشه اهل دقّت و تحقیق واگذارده می شود. ‏ 🔟 آنچه در این نوشتار ارائه شد تنها رهیافتی برای نگرش از افق امام به انسان در بستر سوره هل اتی و صرفاً بهانه ای ‏برای صحبت کردن از یک مفهوم بسیار بلند بود؛ شناخت انسان از افق امام و خود را از زاویه امام دیدن و با امام ‏تعریف کردن که شاید در آینده بیشتر تبیین شد.‏
(31) 🔻مراقبات محرم🔺 "فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ‏ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى‏" 📖 میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب شریف المراقبات، مراقباتی را برای ایام دهه محرم بیان فرموده اند که مرور آن ها نافع است ان شاء الله : ♦️ سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم ‏دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم ، در دهه ‏اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى ‏بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن ‏و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى ‏باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است . نبايد احترام خود و ‏نزديكانشان باشد و لازم است كه خدا و پيامبر و امامش - رحمت خداوند بر ‏آنان باد - را بيش از خود، فرزندان و نزديكانش دوست داشته باشد. يكى از ‏فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش ‍ مى خورد. ‏و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان ‏مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود. خداوند متعال مى فرمايد: ‏‏((بگو اگر پدران و پسران خود را بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او ‏دوست داريد، منتظر باشيد تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده (و ‏شما پشيمان و زيانكار شويد)).‏ ♦️ مواسات با امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت - رحمت خدا بر آنان باد - ‏نيز بايد بخاطر صدمات ظاهرى كه به آن حضرت وارد شد، باشد.
ولى از اين ‏مطلب هم نبايد غافل شد كه صدمات ظاهرى كه بر آن حضرت (عليه السلام ) ‏وارد شد، در مورد هيچكدام از پيامبران و جانشينان آنان و حتى در مورد ‏هيچيك از جهانيان شنيده نشده است ؛ بخصوص تشنگى حضرت (عليه ‏السلام ) كه در احاديث قدسى و غير قدسى چيزهايى درباره آن آمده است كه ‏انسان توان تصور آن را نيز ندارد. همچنين مصيبتهايى مانند شهيد شدن اهلبيت ‏و اسارت حرمش ، گويا او با محبوبش پيمان بسته بود بخاطر خوشنودى او ‏كشته شدن را با انواع آن از قبيل سر بريدن ، كشتن از زير گلو، كشتن با ‏شكنجه و با گرسنگى و تشنگى و اندوه و غير اينها، تحمل كند. ولى با اين ‏همه شادمانى و نشاطى بجهت آشكار شدن نورهاى زيبايى و عظمت خداوند ‏و شوق ديدار با او و رسيدن به ذات مقدسش به او مى رسيد كه آن سختيها را ‏آسان مى نمود.‏ بلكه سختى آن را به لذت تبديل مى نمود. يكى از ياران او در اين رابطه مى ‏گويد: هر چه شرايط بر امام (عليه السلام ) سخت تر مى گرديد، سيماى او ‏برافروخته تر و خوشحال تر مى شد. ولى بهر حال درد و اندوه سختيها و ‏مصيبتهايى كه بر جسد مبارك حضرت (عليه السلام ) و بر دل اهل بيت محترم ‏او وارد شد و هتك حرمت ظاهرى او انسان را مى كشد.‏ ‏ ‏ ♦️ بنابراين دوستانش بايد كارهايى را كه مناسب اين مصيبت بزرگ است ، بخاطر ‏مواسات با آن حضرت (عليه السلام ) در اين مصيبت ، انجام دهند؛ بگونه اى ‏كه گويا اين مصيبت بر خود، عزيزان و فرزندان يا خويشان آنان وارده شده ‏است . زيرا امام (عليه السلام ) بفرموده جدش (صلى الله عليه و آله و سلم ) ‏سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان مى باشد و باين جهت كه او اين مصيبتها ‏را پذيرفت و وجود شريف خود را فداى پيروان خود نمود تا آنها را از عذاب ‏دردناك رهايى بخشد. فرزندان و عزيزان خود را يتيم نموده ، به اسارت حرم و ‏زنان ، و زينب و سكينه - كه سلام خدا بر آنان باد - رضايت داده و اصغر و ‏اكبر و برادران و دودمان خود را سر بريد، تا پيروانش را از گمراهى و پيروى ‏گمراه كنندگانى كه هلاكت شده و ديگران را به هلاكت مى كشانند نجات داده ‏و بدين وسيله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهايى بخشد؛ پيروانش را از ‏تشنگى روز قيامت رهانيده و از نوشيدنيى كه ظرف آن با مشك مهر شده ‏است ، به آنها بنوشاند. بنابراين بحكم وفا و مواسات كه از صفات عالى انسانى ‏است ، لازم است كه همان چيزى را كه امام (عليه السلام ) به آنان عنايت ‏كرده است ، آنان نيز به امام (عليه السلام ) تقديم نموده و همانگونه كه امام ‏‏(عليه السلام ) خود را فداى آنها نمود آنان نيز خود را فداى او نمايند. و حتى ‏اگر چنين كارى را نيز انجام بدهند باز هم بخوبى با او مواسات ننموده اند. ‏زيرا وجود شريف او قابل مقايسه با ديگران نيست . باين جهت كه او مانند ‏پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سلم ، علت آفرينش تمام موجودات و ‏آقا و سرور تمام مخلوقات و پيامبران و فرشتگان نزديك به خداوند بوده و ‏محبوب خداوند و محبوبِ محبوبِ اوست. ♦️ نيز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگويد: آقاى من ! كاش بجاى تو تمام اين ‏بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم ! كاش خويشان و فرزندان من بجاى ‏خويشان و فرزندان تو كشته و اسير مى شدند! كاش تير حرمله - كه لعنت ‏خدا بر او باد - سر شيرخوار مرا مى بريد! كاش فرزندم ، على بجاى فرزند تو ‏قطعه قطعه مى شد! كاش جگر من از شدت تشنگى تكه تكه مى شد! كاش از ‏شدت تشنگى دنيا بر چشمم تيره و تار مى شد! كاش من درد اين جراحتها را ‏تحمل مى نمودم ! كاش آن تير به گلوى من مى نشست ! و جان مرا مى ‏گرفت ! كاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را ‏مانند كنيزان در شهرها گردانده ولى خويشان تو در خوارى و ذلت نمى ‏افتادند! كاش وارد آتش شده و شكنجه مى شدم ولى اين مصيبتها به شما وارد ‏نمى شد.‏ ‏
♦️ اگر اين سخنان را صادقانه بگويى ، تو را پذيرفته و بخاطر مواسات راستين با ‏بزرگوارترين سادات تو را در جايگاه راستگويان با آنان همنشين مى گرداند. ‏ولى جدا از فريبكارى با اين سخنان بپرهيز زيرا ممكن است وقتى مى گويى : ‏حاضرم اين بلاها را بجاى امام (عليه السلام ) تحمل نمايم ، حال و دل تو ‏بمقدار كمتر از يك صدم آن را هم تصديق نكرده و در موقع امتحان جز مقدار ‏كمى از اين ادعاها قبول نشود. و در اين صورت بجاى اين كه به جايگاه صدق ‏و درجه صديقين برسى به ذلت دروغ و پايينترين درجات منافقين مى رسى . ‏پس اگر مى بينى كه نمى توانى اين گونه با امام (عليه السلام ) مواسات نمايى ‏، ادعاهاى دروغ را از خود دور كرده و خود را خوار نكن و فقط بگو: كاش با ‏تو بوده ، در مقابل تو كشته شده و به سعادت بزرگى مى رسيدم . و اگر مى ‏بينى باين مقدار هم معتقد نيستى ، مرض دل خود را كه همان دوستى اين ‏دنياى پست و ميل و اعتماد به زندگى آن و فريب خوردن به زيباييهاى آن ‏است ، معالجه كرده و اين فرمايش خداوند متعال را بخوان : ((اى يهود! اگر ‏گمان مى كنيد فقط شما دوستان خداييد و اگر راست مى گوييد، آرزوى مرگ ‏كنيد.))
(32) 🔻روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم🔺 " يَوْمَ‏ لا يَنْفَعُ‏ مالٌ‏ وَ لا بَنُونَ‏* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ‏.‏" 🤔 آیا به احوال قلب خود توجّه داریم؟ اصلاً می دانیم و توجّه داریم که یک جنبه بسیار حساس از وجود ما بلکه ‏اصل وجود ما بلکه همه هستی ما، قلب ماست و این قلب دائماً در دگرگونی و انقلاب است؟ آیا می دانیم هر ‏آن چه مطلوب ماست و خوشی و راحتی و لذّت زندگانی است، همه وابسته به حال قلبی ماست؟ ‏ 👈 آیا به این درک رسیده ایم که قلب سرمایه ما برای تجربه والاترین احوال، رفیع ترین اراده ها، جذاب ترین و ‏سازنده ترین حب و بغض ها و ابزار پیوند وجودی ما با اصناف و افراد مختلف بشر است؟ قلب تو می تواند ‏حال و هوای پیامبران و ملائک را در تو جاری کند و نیز می تواند کشنده ترین و نازل ترین و آزار دهنده ترین ‏وضعیت ها را برای انسان حاصل کند.‏ خلاصه این که قلب سلامتی و بیماری دارد؛ تعادل و انحراف دارد و استقامت و زیغ. آیا اصلا می دانیم قلب ما ‏باید در چه وضعیتی باشد تا ما انسان زیستن و آرامش و لذّت پایدار را تجربه کنیم؟ ♦️قلب سلیم 📖 در کلامی بلند از امام صادق علیه السلام چنین وارده شده که قلب سلیم قلبی است که خدای خود را ملاقات ‏می کند در حالی که چیزی غیر از خدا در آن نیست.‏ ❤️ ریشه تمام سلامتی ها و مرض های قلبی، وضعیت و حالی است که قلب در نسبت به خداوند دارد. اگر قلب ‏در وضعیتی باشد که واقعاً خدا را آن گونه که هست و باید در خود داشته باشد، سالم است و انسان و زندگی و ‏همه شئون او نیز سالم اند و نرمال.
‼️ ریشه تمام ناخوشی ها و حالات نامناسب بشر، به هم خوردن وضعیت قلبی او در نسبت با خداوند است. چه ‏از خدا در قلب خود داریم؟ اصلا قلب ما با خدا کاری دارد؟ خدا داریم در قلب خود؟ اگر خدا داریم، چه ‏پرده ای از آن حقیقت در قلب ما روشن شده؟ تا قلب و درون ما در نسبتش با خداوند به درستی تنظیم نشود و ‏ساز دل ما با الله کوک و هم پرده نباشد، آوای درون ما ناموزون و دل خراش است.‏ ♦️ قلب اکبر 👈 به خدا قسم بالاترین عیش و لذت و صفا و برترین زندگانی برای کسی است که از نردبان تسبیحات اربعه ‏بالارفته و وضعیت قلبی او در رتبه الله اکبر قرار گرفته؛ یعنی کبریا و عظمت خداوند و حقارت ماسوی در مقابل ‏او قلبش را متاثر کرده. هیچ کس نمی تواند حال چنین انسانی را درک و توصیف کند مگر خودش جرعه ای الله ‏اکبر به قلبش نوشانده باشد. ‏ 👈 خدا می داند بهترین و زیباترین و جذاب ترین زندگی، زندگی کسی است که دائم می کوشد نسبت قلب خود ‏با خدا را بهتر کند. از بدبینی و کم بینی نسبت به حق خلاص شده و بیشتر خدا را در قلب خود ببیند. دنبال این ‏است که در نماز ملاقاتی با خدای حق داشته باشد و این ملاقات را از نماز به بقیه زندگی خود سرایت دهد. ‏لذا مدام سعی می کند نماز خود را بهتر و با کیفیت تر کند و آشنایی و انس بیشتری با حق داشته باشد و خدا را بیشتر لمس کرده و ببیند. عجب مسیر پر ثمر و بی نهایتی. مگر نفس بی کران انسان جز در این بی کرانه آرام می گیرد؟ هرگز. 👈 این ‏جذاب ترین زندگی است و بالاترین و راقی ترین و عاقلانه ترین و انسانی ترین دغدغه. کسانی که دنبال لذت ‏بیشتر هستند و به اصطلاح تجربه گرا هستند، به قول یکی از اساتید ما بیایند این وادی را هم تجربه کنند؛ شاید ‏نمک گیر شده و در این وادی ساکن شدند. ‏
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
(32) 🔻روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم🔺 " يَوْمَ‏ لا يَنْفَعُ‏ مال
(33) 🔻بدل کاری شیطان🔺 " فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون‏" 📖 یکی از برنامه های مهم شیطان و شیطان صفتان بدل سازی و رقیب پروری برای حقایق است؛ بدل و رقیبی از ‏سنخ باطل. باطلی که در منطق قرآن کف روی آب است. ولی جلوه دارد، برق می زند، به ظاهر فضا را پر می ‏کند و می توان مدت ها با کف مشغول بود و از آب غفلت کرد و الکی خوش بود، بلکه این الکی خودش بودن ‏را با هزاران دریا آب هم عوض نکرد و ذره ای به آب احساس نیاز پیدا نکرد و تا مرز مردن از تشنگی، با کف، ‏حال کرد. 👈 از زاویه مفهوم قرآنی سحر هم می توان به این واقعه نگریست؛ برای دور کردن مردم از حقیقت نبوّت ‏و اعجاز آن که از سنخ حقیقت اند، سحر و جادو علم کرده و چشم بندی می کنند؛ سحروا اعین الناس. یک ‏عصای موسوی انداختن لازم است که انسان ها از عالم فریب خارج شوند بلکه خود ساحران نیز سجده کرده و ‏به فطرت خویش بازگردند.‏ ♦️ در این نوشته می خواهم این را بگویم که گاهی این عصای موسی انداختن ها را باید خود ما انجام دهیم. کاری ‏کنیم که برای یک بار هم که شده از هیجانات و لذّت های عمیق و عظیم عالم حقیقت و معنویت بهره مند ‏شویم تا از رقبا و بدل های پوچی که شیاطین علم کرده اند دل بکنیم و باور کنیم که حاصل کارگه کون و مکان ‏این همه نیست، باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست.‏ ✔️ به راستی قدر انسان همین است که تنها از بازی ها و چرخ و فلک ها و تماشای توپ بازی دیگران و بساط ‏سرگرمی های امروزی طلب هیجان خود را فرو بنشاند؟ جای دیگر خبری نیست؟ ‏
✍️ می خواهم مقابل آن همه بساط گسترده هیجان و سرگرمی ها و لذت های امروزی دنیا فقط یکی از این ‏عصاهای موسی را فقط معرفی کنم؛ یکی از هیجانات و جذابیت های عالم حقیقت که چه بسیاراند افرادی که ‏این را به صورت قطعی تجربه کرده اند، عبارت است از خلع بدن و سفر به عالم مثال. به زبان ساده یعنی دمی ‏از عالم بدن و ماده رها شدن و به عالم بالاتر از این عالم وارد شدن. شما که به ماه هم سفر کنید در نظر ما ‏کودکانی هستید که مشغول خاک بازی هستید و دارید در کوچه پس کوچه های عالم تنگ و تاریک ماده ول می ‏چرخید و سفری در عرض عالم داریم. 👈 ما در مقابل شما ملامت گران بیکار، سینه ستبر کرده می گوییم : آیا ‏هجان سفر به عمق عالم و یک رحلت طولی را تجربه کرده اید؟ هیجان فوتبال و کنسرت و سکس و ....را به ‏رخ ما می کشید؟ شوخی می کنید؟ ما هیجان ایستادن در نقطه ای را در مقابل شما علم می کنیم که در آن نقطه ‏تمام شما و همه دنیای شما را ریز می بینیم و به حال زار شما که مشغول چه امور بی ارزشی هستید تاسّف می ‏خوریم.‏ ‼️ آری این هیجان عمیق میوه ی یک درخت یک روزه نیست؛ کاشت و داشت و باغبانی از نفس لازم است تا ‏میوه دهد. ولی به خدا می ارزد برای رسیدن به تجربه این هیجان، قید همه هیجانات پوچ و بچه گانه این دنیا را ‏زد. تازه این که چیزی نیست. یک عصا از عصاهای موسای حقیقت بود که تازه اهل این مسیر ما را سفارش می ‏کنند دنبال این ها که ایستگاه های میان راهی است نباشید و این جاذبه های کوچک شما از سفر به سوی بی ‏نهایت باز ندارد. ‏ ☑️ فقط خواستم بگویم که دست ما در وادی ایمان و حقیقت خیلی پر است، خیلی و این تنها یک نمونه بود. کاش ‏بتوانیم به نقطه ای برسیم که سینه ستبر کرده و مقابل اسیران هیجانات باطل دنیوی با سربلندی و سرخوشی از ‏بهشت ایمان و ولایت خود دم بزنیم. رسیدن به این نقطه از بزرگترین تبلیغ ها برای دین و حقیقت است. باید ‏دیگران در ما هیجان و سرخوشی و سرفرازی زندگی ایمانی را ببینند و لمس کنند که خبرهای دیگری هم ‏هست.‏ 📖 به تعبیر سید موّحدان روحی فداه : ‏ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الدُّنْيَا سَمَاعُهُ‏ أَعْظَمُ‏ مِنْ عِيَانِهِ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ فَلْيَكْفِكُمْ مِنَ الْعِيَانِ ‏السَّمَاعُ وَ مِنَ الْغَيْبِ الْخَبَر‎.‎ هر آنچه از سنخ دنیاست شنیدنش بزرگ تر از دیدن و تجربه آن است؛ تا تجربه اش نکرده ای فکر می کنی چه ‏خبر است ولی وقتی آن را می چشی می بینی چیز خاصی نبود؛ نفس و فطرت را سیر نکرد ولی هر آن چه از ‏سنخ عالم حقیقت است دیدنش بسی بزرگتر از شنیدن و توصیفش است. یک خلع بدن و لذت ناشی از آن می ‏گویند و ما محرومان یک خلع بدنی و سفر به عالم باطنی می شنویم و این جاست که به حق باید گفت : ‏شنیدن کی بود مانند دیدن. باید باور کرد و حرکت کرد؛ خدا می داند چه چشم روشنیها و هیجانات و لذت ‏هایی در عالم حقیقت چشم انتظار سالکان است. ‏ پ.ن. آنچه به عنوان تجربه خلع بدن بیان شد، برای نگارنده حاصل نشده و از زبان اهل توفیق نوشتم.
(۳۴)🔻تأمّلی تفسیری🔺(این نوشتار بیشتر برای مخاطبین حوزوی و علاقه مندان به دقّت های تفسیری است.) ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. 📝 می خواستم چند کلمه ای پیرامون پدیده شگفت انگیز اربعین از زاویه نگاه این آیه شریفه و عنوان قرآنی شعائر الله بنویسم، ولی سؤال مهمی در ذهنم خطور کرد که مانع شد. ⚠️ آن سؤال این بود که مفهوم "شعائر الله" چه دامنه ی مصداقی ای دارد و خط کش و معیار این که امری را از شعائر الهی بنامیم چیست؟ آیا ممکن نیست بر خلاف عموم مفهومی اش، از دامنه مصداقی محدودی برخوردار باشد و در نتیجه نتوان آن را بر غیر از آن موارد بر مورد دیگری هرچند امری عظیم باشد، اطلاق کرد؟؟ 📚 به کتب مختلف لغوی، تفسیری و فقهی که مراجعه کردم این ظنّ تقویت شد و لااقل حساسیت بیشتری برای کاوش در ذهنم برانگیخت. 👈 در کتب فقهی شیعی قبل از علامه حلّی از آیه شریفه به عنوان قاعده ای کلی برای استنباط برخی احکام صرفاً در باب احکام حج استفاده شده است. ظاهراً نخستین بار این علامه حلی است که از این آیه به عنوان یک کبرای کلّی برای استنباط احکامی در غیر از باب حج هم استفاده کرده است. پس از ایشان نیز این کبری به وفور توسط فقها استفاده شده و پیش فرض بیان نشده این استنباط ها، محدود نبودن مصداقی شعائر الله به اموری مربوط به حج است که در قرآن بیان شده است. 👈 این کاوش مصداقی چندان در کتب فقهی مورد استقبال واقع نشده و بیشتر در کتب تفسیری، آن هم به صورت نه چندان گسترده مورد توجه واقع شده است و نکته اش هم همان پیش فرض بودن توسعه مصداقی شعائر الله است. 👈 در این بین برخی از علماء از جمله مرحوم نراقی به صورت مفصّل، در کتاب عوائد الایّام و در عائده ثانی، در بحثی عالمانه، قبل از پرداختن به حیثیت کبروی آیه به مثابه یک قاعده فقهی، ابتداء به کاوش از حقیقت عنوان شعائر الله در قرآن پرداخته است و چند احتمال برای آن ذکر کرده است : 1⃣ خصوص شتران قربانی 2⃣ همه اعمال و مناسک حج 3⃣ جایگاه ها و امکنه انجام مناسک حج و نمادهای مهم در بحث حج مانند صفا و مروه 4⃣ نمادهای طاعت و بندگی خدا و احکام دینی ♦️در سه نظر نخست، عنوان شعائر الله اختصاص به مقوله حج دارد و در نظرچهارم است که از نظر مصداقی به امور غیر از حج نیز توسعه داده شده است. سپس این عالم بزرگ، با بحثی عالمانه این گسترش مصداقی را رد کرده و اختصاص شعائر الله به بحث حج را اختیار می کنند. ♦️در برخی کتب تفسیری نیز این بحث مصداق پژوهی وجود دارد و در بین مفسرین نیز نظراتی عالمانه مبنی بر این عدم توسعه مصداقی وجود دارد. اگرچه قائلین به توسعه مصداقی بیشتر این توسعه را پیش فرض گرفته و چندان به اقامه دلیل بر آن نپرداخته اند ولی در این بین هستند کسانی که شواهد و قرائنی نیز ارائه کرده اند. در آن سو قرائن و شواهدی از خود آیات قرآن وجود دارد که قول به عدم توسعه مصداقی را به خوبی می تواند تقویت کند و جالب است بدانید در روایات اهل البیت علیهم السلام نیز ظاهراً موردی از توسعه مصداقی شعائر الله به غیر از موارد حج و استفاده کبروی کلی از آیه تعظیم شعائر در امور دیگر وجود ندارد. (البته آن قدر که بنده جستجو کرده ام.) 📣 غرض از این نوشتار به هیچ وجه قضاوت و نظر دادن پیرامون این مسئله نیست چه که هنوز خودم هم به جمع بندی نرسیده ام؛ غرض تذکر این نکته به دوستان اهل علم و علاقه مندان به دقّت های تفسیری بود که شهرت یک بیان و این که امروزه ما چه تلقّی ای از آن داریم به معنای صحّت آن نیست. این که امروزه ما در مورد حجم وسیعی از امور مربوط به دین از عنوان شعائر الله استفاده کرده و حکم تعظیم آنها را از این آیه شریفه تبیین می کنیم دلیلی بر این که مراد خداوند از این آیه هم همین است نمی باشد. هیچ استبعادی ندارد که خداوند به دلیلی از جمله شرایط اجتماعی خاص ظرف نزول آیات حج، این عنوان دارای مفهوم عام را صرفاً در مصادیق خاص مربوط به حج فانی کرده باشد. ⚠️لذا شایسته است در استفاده های خویش از عناوین و واژگان قرآنی، اگر خود اهل علم هستیم، عالمانه و از روی پژوهش آن ها را به کار گیریم و به آنچه مشهور در افواه است اکتفاء نکنیم و اگر اهل علم نیستیم هم به پژوهش ها و نظرات عالمانه اهل دقّت مراجعه کنیم. در غیر این صورت استفاده صحیح و در بستر مراد خداوند صورت نخواهد گرفت و بلکه ممکن است دچار تفسیر به رأی شویم.
(35) 🔻مسئله بداء از زاویه نگاه توحید عملی(1)🔺 "يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ" 📖 یکی از ابواب معرفتی توحیدی بلند و عرشی که در مکتب اهل بیت علیهم السلام اهتمام و توجه خاصی به آن ‏شده باب "بَداء" است که به تعبیر صدرالمتألّهین از نفیس ترین علوم و معارفی است که توسط اهل بیت تعلیم ‏شده است.‏ ✍️ آنچه در چند نوشتار ارائه می شود، توضیحی بسیار اجمالی از جنبه نظری و معرفتی در راستای تبیین اصل این ‏مفهوم، تذکری روشی در باب تعامل با معارف دینی و تبیین امتدادات عملی مفهوم بداست که این قسمت آخر، ‏غرض اصلی از این نوشتار است.‏ ‏👈 بداء مفهومی است که به صورت کلی توصیف گر واقعیتی پیرامون صفت علم الهی است که بازتاب آن ‏شامل دامنه دو صفت قدرت و اراده الهی نیز می شود. مفهوم بداء می خواهد مخاطب خود را به نوعی ‏شناخت از یک حیثیت خاص، نسبت به علم و قدرت خداوند برساند. البته از زوایای دیگری هم می ‏توان به سمت تبیین این مفهوم عظیم دور خیز داشت. بداء مفهومی است که در سایه ی آن هم علم ‏اطلاقی و پیشین الهی و هم قدرت قاهره الهی حفظ میشود و هم انسان را از سرزندگی و نشاط و تلاش ‏باز نمیدارد.‏ ‼️ اصل طرح مسئله بداء در قرآن در پاسخ به یکی از اعتقادات یهود است؛ (قالت الیهود یدالله مغلولة) یهود ‏می پنداشتند که اموری می تواند مانع از تحقق برخی اراده های خداوند شود و دست او نسبت به برخی ‏امور بسته است و نمی تواند آن ها را تغییر دهد و اموری را به اصطلاح معجز یعنی عاجز کننده و مانع از ‏جریان قدرت الهی می پنداشتند که البته پیگیری تاریخی این بحث مجال دیگری می طلبد.
👈 مفهوم بداء می خواهد ما را به دیدی پیرامون علم و قدرت خداوند برساند که چنین تصوراتی را نفی کند؛ ما هم چنین تصوّراتی به گونه هایی دیگر داریم؛ در ادامه اشاره خواهم کرد. خداوند می خواهد ما را به یک نگرش اطلاقی به علم و قدرت خود مجهّز کند. ☑️ ورود تفصیلی به تبیین دقیق علمی این حقیقت عظیم کار مشکلی است؛ به بیان ملاصدرا :" اعلم ان مسألة البداء من غوامض المسائل الالهية و عويصات المعارف الربانية التى لا يعرفها الا عارف موحد افنى عمره فى علم التوحيد و صرف فكره فى قطع مناهج الوصلة الى عالم التجريد". یعنی بدان که مسئله بداء از مسائل بسیار دشوار الهیات و از گردنه های صعب العبور معارف ربّانی است که جز عارف موحدی که عمرش را در علم توحید صرف کرده باشد و فکرش را در راه های رسیدن به عالم تجرید به حرکت در آورده باشد، کسی آن را آنگونه که باید نخواهد شناخت. ♦️نگرشی به بحث بداء از یک زاویه دید روایی در برخی روایات وارد شده است که خداوند در یک تقسیم بندی دارای دو مرتبه از علم است : (عَنْهُ ‏عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ الْعِلْمُ ‏عِلْمَانِ فَعِلْمٌ عِنْدَ اللَّهِ مَخْزُونٌ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَأَمَّا مَا عَلَّمَ مَلَائِكَتَهُ ‏وَ رُسُلَهُ فَإِنَّهُ سَيَكُونُ وَ لَا يُكَذِّبُ نَفْسَهُ وَ لَا مَلَائِكَتَهُ وَ لَا رُسُلَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَهُ مَخْزُونٌ يُقَدِّمُ فِيهِ مَا يَشَاءُ وَ ‏يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ مَا يَشَاء)‏ 1️⃣ علمی که مخصوص ذات مقدّس خداوند بوده و نزد خود او پوشیده و در خزینه است و احدی را ‏از این علم مطلّع نمی کند.‏ 2️⃣ علمی که خداوند ملائکه و رسل و برگزیدگان خویش را از آن مطلّع می کند و آنها را از آن ‏مرتبه از علم آگاه می سازد.‏ 👈 در دسته دوم از دانش های الهی تخلّفی رخ نمی دهد و به تعبیر دقیق روایت، خداوند، خودش و انبیا و رسل خویش را تکذیب نمی کند در این علم و همانگونه که اخبار داده واقع می شود. امّا دسته اوّل از دانش الهی که مخصوص ذات اقدس حق است، به گونه ای است که در آن مرتبه هر آنچه را بخواهد مقدم یا مؤخر کرده و آنچه را بخواهد ثابت گردانده و یا اجازه تحقق نمی دهد. ✔️ بنابر این بداء را می توان این گونه معنا کرد : این مفهوم به معنای رخ دادن تغییر در علم الهی و عوض شدن تصمیمات خداوند نیست؛ بلکه به معنای این است که پس از تحقق مقدّمات وجود امری یا اتّفاقی، بر خلاف انتظاری که ناظر بیرونی دارد، امر دیگری مقدمات و زمینه تحققش فراهم می شود. ✔️ کسانی که مادون حق هستند حتی انبیاء و ملائکة، به حسب مرتبه دانش خویش و آنچه از تحقق این دانش در خارج می بینند و ما انسان های معمولی نیز گاهی انتظار تحقق امری خاص را در عالم داریم و به حسب محدودیت دانش خویش روی این امور حساب و کتابی باز می کنیم، امّا باید بدانیم که در مرتبه دانش اختصاصی ذاتی پروردگار تقدیرات و قضایایی وجود دارد که هنوز به عوالم پایین تر صادر و ابلاغ نشده و این که اصلا چنین تقدیراتی در دانش حق وجود دارد و این که آیا و چگونه و چه زمانی به عالم مشیت و تحقق نازل می شود، امری است که علم آن به خداوند اختصاص دارد. ✔️ انسان با توجه به آنچه تا کنون محقق شده و از مقدّمات و اسباب امور فراهم آمده، گاهی پیش بینی هایی دارد چه در مورد خودش و چه در مورد افراد و جوامع و دنیا و.... . مثلا خداوند او را در مسیر علم و دانش قرار داده و به او استعدادی بخشیده و بر حساب ظاهر این مقّدمات منجر به این می شود که این شخص به یک عالم وارسته تبدیل شود. ولی معلوم نیست درآن مرتبه علم اختصاصی حق هم این مقدّمات منتج به نتیجه رقم خورده باشد. ممکن است چیز دیگری از آن خزینه غیب به ظهور برسد و آشکار شود و معنای لُغوی بداء نیز همین آشکار شدن امری است. ✔️ لذا بر خلاف اندیشه یهود، دست خداوند بسته نیست و برای ایجاد هر تغییری در عالم باز است؛ این گونه نیست که همه چیز بر اساس اسباب و آنچه که انسان ها ولو انبیاء به اسباب علم دارند پیش برود و همه چیز در بستر قطعیت و جزم، به مرور محقق شود. خیر؛ اگرچه همه چیز نزد خداوند آن گونه که باید قطعی است و رخ می دهد ولی این که نهایتا در دنیای اسباب و مسببّات چه سببی برای چه مسبّبی به فعلیت رسیده و مقدّمات تحققش فراهم شده و به سرانجام میرسد علمی است که مختص به ذات خداوند است. ❗️ آنچه در این نوشتار ارائه شد، رهیافتی اجمالی از یک زاویه نگاه به بحث بسیار مشکل و در عین حال مهم بداء بود که در ادامه سعی می شود جنبه های عملی اعتقاد به این مفهوم مهم بیشتر مورد توجه قرار گیرد.