eitaa logo
🚩 به سوی ظهور 🚩🌤
311 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
411 ویدیو
86 فایل
به یاد مظلوم عالم ؛ امام عصر و زمان ارواحنا له الفداء، و چشم انتظار و لحظه شمار دولت کریمه اش؛ ان شاءالله؛ به همین زودی شاهد دولت کریمه اش باشیم.... https://eitaa.com/basoyazoohor
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹زیبایی های دوران باشکوه ظهور از لسان مبارک امام عسکری علیه السلام 🍀روز پنجشنبه؛ روز ِ امام حسن عسکری علیه السلام؛ 🍀و شفیع و واسطه ی امروز ما به آستان مقدس امام زمان ارواحنافداه 💎با روایتی از آن بزرگوار پیرامون "آثار و برکات و زیباییهای بی شمار عصر باشکوه ظهور " این روز را گرامی میداریم.‌‌.‌. ▫️ امام حسن عسکری سلام الله علیه خطاب به فرزند عزیزشان حضرت مهدی ارواحنافداه فرمودند: 🔸 فرزندم، گویا می بینم آن لحظه ای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرارسیده است... 💐 آن روز دوستانت مثل رشته ای از مروارید در دو سوی گردنبند، پیرامون تو صف کشیده اند و صدای دستها را که درکنار حجرالاسود با تو بیعت می کنند می شنوم... 💐 آن هنگام است که صبح حقیقت بدمد؛ 💐 و شب باطل به پایان می رسد؛ 💐 و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم می شکند؛ 💐 و راه و رسم ایمان را اعاده می کند؛ 💐 کودک در گهواره آرزو می کند که برخیزد و به نزد تو آید؛ 💐 وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند ؛ 💐 دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش می افتد؛ 💐 و شاخه های درخت عزت با تو خرم و سرسبز می شود؛ 💐 پایه های حق در جایگاه خود مستقر می شوند؛ 💐 و آنها که از دین گریخته اند به آشیانه خود باز می گردند؛ 💐 ابرهای پیروزی، سیل آسا بر تو ببارند؛ 💐 همه دشمنان هلاک و همه دوستان پیروز می شوند؛ 💐 و در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينه‏ توز و هیچ معاند بدخواه باقى نماند... 📚منبع: کمال الدین ج 2 ص449 ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣ 🙏 به امید درک آن لحظات نورانی و آن دوران باشکوه عصر طلایی .... @basoyazoohor
🔷 از معجزات امام عسکری علیه السلام مرحوم علامه مجلسی مینویسد:  در شهرستان ری، بطریق پزشک که بیش از صد سال داشت می‌گوید: من شاگرد بختیشوع طبیب متوکل بودم؛ از بین شاگردان مرا بیشتر مورد لطف قرار می‌داد. روزی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام پسر علی بن محمّد بن علی بن موسی الرضا علیهم السّلام به بختیشوع پیغام داد که بهترین شاگرد خود را بفرست تا مرا رگ بزند. بختیشوع مرا انتخاب کرده و گفت: ابن الرضا علیهما السلام از من خواسته یک نفر را برای فصد بفرستم. متوجه باش، او داناترین فرد روی زمین است. دقت کن مبادا در مورد دستوری که می‌دهد اعتراضی کنی. ➖خدمت آن جناب رفتم، دستور داد در اطاقی باشم و هر وقت احتیاج داشت مرا بخواهد. موقعی که من خدمتش رسیدم، بهترین وقت برای فصد بود ولی ایشان وقتی مرا برای فصد خواست که برایش خوب نبود. یک طشت بزرگ حاضر کرده بود. من رگ اکحل را فصد کردم. خون پیوسته می‌ریخت به اندازه ای که طشت پر شد. بعد فرمود: خون را قطع کن! من قطع کردم و حضرت دست خود را شست و بست. باز مرا به همان اطاق برگردانید و غذاهای گرم و سرد زیادی آوردند. تا عصر آنجا بودم، دوباره مرا خواست. فرمود: رگ را باز کن و همان طشت را دو مرتبه خواست. من رگ را باز کردم، خون جاری شد تا طشت پر گردید. فرمود: قطع کن! خون را قطع کردم. دست خود را بست. باز مرا به همان اطاق برگردانید. شب همان جا خوابیدم. فردا صبح که آفتاب برآمد مرا خواست و همان طشت را آوردند. فرمود: رگ را بگشا! من گشودم. مثل شیر دوشیده، مایعی خارج گردید تا طشت پر شد. ➖ باز دستور داد قطع کنم. قطع کردم! دست خود را بست و یک دست لباس و پنجاه دینار طلا به من داد! فرمود: این را بگیر و مرا معذور دار! هدیه ایشان را گرفتم. عرض کردم: آیا امر و دستوری به من می‌فرمایید؟ فرمود: با کسی که در دیر عاقول همسفر می‌شوی خوش رفتاری کن. ➖من پیش استادم بختیشوع رفتم و جریان را شرح دادم. گفت: تمام پزشکان در این مطلب اتفاق دارند که بیش از هفت کیل و پیمانه در بدن انسان خون وجود ندارد. آنچه تو نقل کردی اگر از چشمه آبی خارج شود جای تعجب است. از همه عجیب تر جریان شیر است که خارج شده! ساعتی در فکر فرو رفت. سپس شبانه روز پیوسته در جستجو بود تا در لابلای کتابها در این مورد مطلبی بیابد ولی چیزی پیدا نشد! بعد گفت: در میان نصرانیان کسی دیگر باقی نماند که در علم طب واردتر از راهبی باشد که ساکن دیر عاقول است. نامه ای برای او نوشت و جریان را شرح داد. ➖ من به آن جانب رفتم و از خارج دیر او را صدا زدم. از بالا سر برآورده و گفت: کیستی؟ گفتم من از شاگردان بختیشوع هستم. گفت: نامه ای آورده ای؟ جواب دادم: آری. سبدی را آویزان کرد و نامه را در آن گذاشتم. بالا کشید و خواند. پس از خواندن نامه فوری از دیر فرود آمده و گفت: تو آن آقا را فصد کردی؟ گفتم: آری. گفت: خوشا به حال مادرت! و سوار بر قاطری شده، همراه من آمد. هنوز یک سوم از شب باقی مانده بود که به سر من رأی رسیدیم. گفتم: مایلی به خانه استادم برویم یا منزل همان آقایی که او را فصد کرده ام؟ ➖بالاخره قبل از اذان صبح به در خانه امام علیه السّلام رسیدیم. در این موقع در باز شد و غلامی خارج گردید و گفت: کدام یک از شما راهب دیر عاقول هستید؟ گفت: منم فدایت شوم! اجازه ورود داد. غلام رو به من نموده گفت: تو دو قاطر را نگهدار. دست او را گرفت و با او داخل شد. من تا موقعی که آفتاب برآمد همان جا ایستادم و راهب خارج شد. دیدم لباس‌های رهبانیت را از تن خارج نموده و لباسی سفید در تن دارد و مسلمان شده! ➖ گفت: مرا به خانه استادت ببر. همین که چشم بختیشوع به او افتاد، با عجله به طرفش دوید و گفت: چه باعث شد که دین خود را رها کردی؟ گفت: عیسی مسیح را پیدا کردم و به دست او اسلام آوردم. پرسید: تو عیسی را دیدی؟ گفت: نظیر او را دیدم؛ زیرا چنین فصدی را جز عیسی کسی نکرده. این شخص نیز در معجزه و دلائلی که دارد، مانند اوست. بعد خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را برگزید و تا زنده بود در خدمت ایشان بود. 📚منبع: بحارالانوار ج ۵۰ ص ۲۶۲ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج والنصر و العافیه @basoyazoohor
◾️ از معجزات امام عسکری علیه السلام مرحوم علامه مجلسی مینویسد:  در شهرستان ری، بطریق پزشک که بیش از صد سال داشت می‌گوید: من شاگرد بختیشوع طبیب متوکل بودم؛ از بین شاگردان مرا بیشتر مورد لطف قرار می‌داد. روزی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام پسر علی بن محمّد بن علی بن موسی الرضا علیهم السّلام به بختیشوع پیغام داد که بهترین شاگرد خود را بفرست تا مرا رگ بزند. بختیشوع مرا انتخاب کرده و گفت: ابن الرضا علیهما السلام از من خواسته یک نفر را برای فصد بفرستم. متوجه باش، او داناترین فرد روی زمین است. دقت کن مبادا در مورد دستوری که می‌دهد اعتراضی کنی. ➖خدمت آن جناب رفتم، دستور داد در اطاقی باشم و هر وقت احتیاج داشت مرا بخواهد. موقعی که من خدمتش رسیدم، بهترین وقت برای فصد بود ولی ایشان وقتی مرا برای فصد خواست که برایش خوب نبود. یک طشت بزرگ حاضر کرده بود. من رگ اکحل را فصد کردم. خون پیوسته می‌ریخت به اندازه ای که طشت پر شد. بعد فرمود: خون را قطع کن! من قطع کردم و حضرت دست خود را شست و بست. باز مرا به همان اطاق برگردانید و غذاهای گرم و سرد زیادی آوردند. تا عصر آنجا بودم، دوباره مرا خواست. فرمود: رگ را باز کن و همان طشت را دو مرتبه خواست. من رگ را باز کردم، خون جاری شد تا طشت پر گردید. فرمود: قطع کن! خون را قطع کردم. دست خود را بست. باز مرا به همان اطاق برگردانید. شب همان جا خوابیدم. فردا صبح که آفتاب برآمد مرا خواست و همان طشت را آوردند. فرمود: رگ را بگشا! من گشودم. مثل شیر دوشیده، مایعی خارج گردید تا طشت پر شد. ➖ باز دستور داد قطع کنم. قطع کردم! دست خود را بست و یک دست لباس و پنجاه دینار طلا به من داد! فرمود: این را بگیر و مرا معذور دار! هدیه ایشان را گرفتم. عرض کردم: آیا امر و دستوری به من می‌فرمایید؟ فرمود: با کسی که در دیر عاقول همسفر می‌شوی خوش رفتاری کن. ➖من پیش استادم بختیشوع رفتم و جریان را شرح دادم. گفت: تمام پزشکان در این مطلب اتفاق دارند که بیش از هفت کیل و پیمانه در بدن انسان خون وجود ندارد. آنچه تو نقل کردی اگر از چشمه آبی خارج شود جای تعجب است. از همه عجیب تر جریان شیر است که خارج شده! ساعتی در فکر فرو رفت. سپس شبانه روز پیوسته در جستجو بود تا در لابلای کتابها در این مورد مطلبی بیابد ولی چیزی پیدا نشد! بعد گفت: در میان نصرانیان کسی دیگر باقی نماند که در علم طب واردتر از راهبی باشد که ساکن دیر عاقول است. نامه ای برای او نوشت و جریان را شرح داد. ➖ من به آن جانب رفتم و از خارج دیر او را صدا زدم. از بالا سر برآورده و گفت: کیستی؟ گفتم من از شاگردان بختیشوع هستم. گفت: نامه ای آورده ای؟ جواب دادم: آری. سبدی را آویزان کرد و نامه را در آن گذاشتم. بالا کشید و خواند. پس از خواندن نامه فوری از دیر فرود آمده و گفت: تو آن آقا را فصد کردی؟ گفتم: آری. گفت: خوشا به حال مادرت! و سوار بر قاطری شده، همراه من آمد. هنوز یک سوم از شب باقی مانده بود که به سر من رأی رسیدیم. گفتم: مایلی به خانه استادم برویم یا منزل همان آقایی که او را فصد کرده ام؟ ➖بالاخره قبل از اذان صبح به در خانه امام علیه السّلام رسیدیم. در این موقع در باز شد و غلامی خارج گردید و گفت: کدام یک از شما راهب دیر عاقول هستید؟ گفت: منم فدایت شوم! اجازه ورود داد. غلام رو به من نموده گفت: تو دو قاطر را نگهدار. دست او را گرفت و با او داخل شد. من تا موقعی که آفتاب برآمد همان جا ایستادم و راهب خارج شد. دیدم لباس‌های رهبانیت را از تن خارج نموده و لباسی سفید در تن دارد و مسلمان شده! ➖ گفت: مرا به خانه استادت ببر. همین که چشم بختیشوع به او افتاد، با عجله به طرفش دوید و گفت: چه باعث شد که دین خود را رها کردی؟ گفت: عیسی مسیح را پیدا کردم و به دست او اسلام آوردم. پرسید: تو عیسی را دیدی؟ گفت: نظیر او را دیدم؛ زیرا چنین فصدی را جز عیسی کسی نکرده. این شخص نیز در معجزه و دلائلی که دارد، مانند اوست. بعد خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را برگزید و تا زنده بود در خدمت ایشان بود. 📚منبع: بحارالانوار ج ۵۰ ص ۲۶۲ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج والنصر و العافیه @basoyazoohor
🌻سلاله ی ابن الرضا علیه السلام قیام کن که جلودار رهبری آمد کسی که دل بَرَد از ما به دلبری آمد به حُسن طلعت او ، ماه مُشتری آمد دلیل معدلت و دادگستری آمد کمال معرفت و جود ، عسکری آمد به پیروان ظفرمند راه او صلوات بر او سلام که شایستۀ سلام است او که از سلالۀ ابن الرضا، بِنام است او که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او که یادگار برومند ده امام است او به شهر سامره مصداق فیض عام است او به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات جمال گلشن توحید را تبسم اوست مسیح عترت اطهار را تجسم اوست کلیمِ با شجر طور در تکلم، اوست که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست ز حادثات جهان، جان‌پناه مردم اوست به هرکه راه برد در پناه او، صلوات خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش ستارۀ سحری، خوشه‌چين انجمنش شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟ شمیم وحی خدا می‌تراود از سخنش به عطر و رایحۀ دل‌بخواه او، صلوات ستارگان همه شب شمع محفلش هستند فرشتگان به ادب در مقابلش هستند موالیان خداجوی سائلش هستند معاشران همه محو فضائلش هستند به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند شده‌ست سورۀ قرآن گواه او، صلوات نگاه او، به گل تازه چیده می‌ماند شمیم او، به گلاب چکیده می‌ماند لبش، به غنچۀ شبنم ندیده می‌ماند قدش، به سرو ز نور آفریده می‌ماند دلش به پاکی صبح و سپیده می‌ماند به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات امام گفت که یک‌رنگ باش و یک‌رو باش برای سنجش اعمال خود ترازو باش برای خدمت و ایثار دست و بازو باش مباش در پی شهرت ولی خداجو باش همیشه یاد خدا و عنایت او باش به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست به جذبه‌های بدیع نگاه او، صلوات 📗محمدجواد غفورزاده (شفق) @basoyazoohor
💐هشتم ماه ربیع الثانی؛ سالروز ولادت باسعادت پدر بزرگوار امام زمانمان ، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد....💐 🌀عشق به امام زمان ارواحنافداه؛ علامت ایمان و دینداری در آخر الزمان .... 💠می‌آیی، ای نهایت اشتیاق مشتاقان؛ ✨امام حسن عسکری خطاب به حضرت مهدی علیهماالسلام فرمودند: ✨و اعلم أن قلوب أهل الطاعة و الاخلاص، نزع إليك مثل الطير إذا أمت أوكارها.   ✨و بدان که دل‌های مردم دیندار و بااخلاص مانند پرنده‌ای که میل به آشیانه‌اش دارد،  مشتاق لقای تو هستند. 📗منبع: بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۵ 👌این کلام از امام عسکری علیه السلام، علامت و محک بسیار مهمی است برای کسانی که ادعای دینداری و اخلاص در ایمان دارند تا خود را با عشق و محبت امام زمان ارواحنافداه بسنجند ... 🙏خدایا؛ محبت و عشق به امام زمان ارواحنافداه را در دلهای ما بیشتر قرار بده ... @basoyazoohor
🔹زیبایی های دوران باشکوه ظهور از لسان مبارک امام عسکری علیه السلام ▫️ امام حسن عسکری سلام الله علیه خطاب به فرزند عزیزشان حضرت مهدی ارواحنافداه فرمودند: 🔸 فرزندم، گویا می بینم آن لحظه ای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرارسیده است... 💐 آن روز دوستانت مثل رشته ای از مروارید در دو سوی گردنبند، پیرامون تو صف کشیده اند و صدای دستها را که درکنار حجرالاسود با تو بیعت می کنند می شنوم... 💐 آن هنگام است که صبح حقیقت بدمد؛ 💐 و شب باطل به پایان می رسد؛ 💐 و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم می شکند؛ 💐 و راه و رسم ایمان را اعاده می کند؛ 💐 کودک در گهواره آرزو می کند که برخیزد و به نزد تو آید؛ 💐 وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند ؛ 💐 دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش می افتد؛ 💐 و شاخه های درخت عزت با تو خرم و سرسبز می شود؛ 💐 پایه های حق در جایگاه خود مستقر می شوند؛ 💐 و آنها که از دین گریخته اند به آشیانه خود باز می گردند؛ 💐 ابرهای پیروزی، سیل آسا بر تو ببارند؛ 💐 همه دشمنان هلاک و همه دوستان پیروز می شوند؛ 💐 و در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينه‏ توز و هیچ معاند بدخواه باقى نماند... 📚منبع: کمال الدین ج 2 ص449 ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣ 🙏 به امید درک آن لحظات نورانی و آن دوران باشکوه عصر طلایی .... @basoyazoohor