eitaa logo
🚩 به سوی ظهور 🚩🌤
390 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
536 ویدیو
103 فایل
به یاد مظلوم عالم ؛ امام عصر و زمان ارواحنا له الفداء، و چشم انتظار و لحظه شمار دولت کریمه اش؛ ان شاءالله؛ به همین زودی شاهد دولت کریمه اش باشیم.... https://eitaa.com/basoyazoohor
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴۱۵ ماه شوال المکرم؛ ▪️سالروز شهادت حضرت حمزه و حضرت عبدالعظیم حسنی علیهماالسلام @basoyazoohor
‍ ▫️اندر فضائل بی شمار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام.... 🔹بازگشت آفتاب یا رد الشمس؛ یکی دیگر از فضایل و معجزات بی شمار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام... 🌻ماجرای رَدُّالشمس در برگشت امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ نهروان در ١٥ شوال یا ۱۷ این ماه... ▫️همان طوری که در اول ماه شوال گفته شد در این ماه، دو معجزه رد الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اتفاق افتاده است : 👈اول ماه که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد. 👈 و پانزدهم این ماه، هنگام برگشت از جنگ نهروان و عازم شدن حضرت برای جنگ صفین... 👈اما حکایت رد الشمس: 🔻حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه یارانشان پیروزمندانه از جنگ نهروان برمی‌گشتند؛ که به سرزمینی به نام بابل رسیدند. این سرزمین منطقه‌ای بود که در آن بارها عذاب الهی نازل شده بود. زمان خواندن نماز عصر فرارسید. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من برای نماز خواندن در این سرزمین نمی‌ایستم؛ این سرزمینی است که در آن هیچ نبی، وصی و ولیّی نماز نمی‌گذارد. امیرالمؤمنین علیه السلام در همان حال حرکت، نماز عصر را با ایماء و اشاره خواندند که اصطلاحاً به اینگونه نمازها "نماز اضطرار" می‌گویند. نمازگزار می‌تواند برخی از ضوابطی را که باید در شرایط عادی مراعات کند، در حال اضطرار مراعات نکند؛ مثل کسی که در حال غرق شدن در دریا است. او که نمی‌تواند قامت ببندد، یا رو به قبله باشد. شرایط اضطرار بخشی از ضوابط نماز را تسهیل می‌کند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم در همان حالی که حرکت می‌کردند، نماز عصر را نیّت کردند و خواندند؛ امّا فرمودند: برای نماز عصر نمی‌ایستم. تعدادی از یاران حضرت هم که بامعرفت بودند و تا حدودی حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام را درک می‌کردند، گفتند: وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام برای خواندن نماز عصر نمی‌ایستند، ما هم نمی‌ایستیم؛ امّا بعضی از خشکه‌مقدّس‌هایی که امیرالمؤمنین علیه السلام را پشت سر می‌گذارند و می‌خواهند در تقدّس و تدیّن از ایشان جلو بزنند، گفتند: نه؛ نماز عصر قضا می‌شود! ما اینجا نمازمان را خواهیم خواند. آنها ایستادند و نماز خواندند. امیرالمؤمنین علیه السلام راه را ادامه دادند و وقتی آن سرزمین طی شد، ایستادند. 👈خورشید غروب کرده بود. حضرت شروع به خواندن دعایی کردند. 👈با دعای ایشان خورشید دوباره به آسمان برگشت و کاملاً طالع شد و همه آن را می دیدند. 👉 امیرالمؤمنین علیه السلام همراه آن تعداد از یارانی که نماز نخوانده بودند، نماز عصر را خواندند و مجدّداً خورشید غروب کرد. 👌 محلّ رَدّ‌ُالشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، در برگشت از جنگ نهروان، اکنون در شهر حِلّه ی عراق قرار دارد و به " مشهد ُالشّمس " معروف است. @basoyazoohor
🔹اندر حکایت فضائل بی شمار حضرت شاه ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام... ▫️17 شوّال المکرم؛ جنگ خندق و فضائل و مناقب و رشادتهای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام 👈 و مطاعن عمر بن خطاب لع در آن... 🔻 جنگ خندق (1) در این روز در سال 5 هـ غزوه ی خندق (احزاب) و کشته شدن عمرو بن عبدود به دست امیر المؤمنین علیه السلام به وقوع پیوست، و این جنگ در زمستان به وقوع پیوست. (2) وقوع جنگ خندق را بعضی در 8 ذی القعده (3) و بعضی در 15 شوال گفته اند، (4) و استبعادی ندارد که شروع جنگ در 15 شوال باشد. همچنین به قولی غزوه ی خندق در سال 4 هـ اتّفاق افتاده است. (5) در این جنگ تعداد مسلمانان 3000 نفر و تعداد شهدای مسلمانان 6 نفر بود. تعداد کفّار 10000 نفر بود ولی تعداد مقتولین کفّار ذکر نشده است. در این جنگ مسلمانان داخل مدینه در اطراف شهر خندقی کندند. مشرکین 25 روز مدینه را محاصره کردند و از هر طرف که خواستند وارد شوند خندق بود. در اثنای این کار منافقین جسارت ها به پیامبر صلّی الله علیه و آله نمودند و عمرو بن عبدود مبارز طلبید ولی کسی جرأت نکرد. عُمَر بن خطاب از شجاعت های عمرو سخن گفت، و در مردم ایجاد ترس کرد. عُمَر که از شجاعت عمرو بن عبدود سخن گفت و رعب و وحشتی در دل مسلمانان انداخته بود به عبد الرحمن بن عوف گفت : «اگر عمرو بر ما چیره شود همه ی ما را خواهد کشت. بهترین راه این است که محمّد را دست بسته تحویل آن ها دهیم؛ و خودمان به قوممان ملحق شویم» !! (6) این جا بود که آیاتی از سوره ی احزاب نازل شد !! (7) در چنین شرایطی پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند : «چه کسی به مبارزه ی عمرو می رود تا من بهشت را برایش ضمانت کنم» ؟ آیا دوستی هست که شرّ این دشمن را کفایت کند ؟ آقا و مولایمان اسد الله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : «من به مبارزه ی او می روم». پیامبر صلّی الله علیه و آله سکوت کردن ، و تا سه بار این کلام را فرمودند، و هر سه بار امیر المؤمنین علیه السلام برای مبارزه اعلام آمادگی نمودند. آخر الأمر پیامبر صلّی الله علیه و آله اجازه فرمودند و با دستانش عمامه بر سر آن حضرت پیچیدند و امیر المؤمنین علیه السلام حرکت کردند. در این هنگام پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «بَرَزَ الْاِیمانُ كُلُّهُ اِلَی الشِّرْکِ كُلِّهِ» (8) : به تحقیق تمام اسلام در مقابل تمام کفر ایستاد. بعد از آن عمرو بن عبدود اسلام اختیار نکرد و دست از جنگ بر نداشت، امیر المؤمنین علیه السلام او را به یک ضربت از پا در آورد. در این حال صدای تکبیر مسلمین بلند شد و پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «مبارزه ی علی بن ابی طالب علیه السلام با عمرو بن عبدود در روز خندق از اعمال امّت من تا روز قیامت افضل است». (9) 📚 منابع : 1. بحار الأنوار : ج 20، ص 281 ـ 186، ج 39، ص 7 ـ 1. و ... . 2. فیض العلام : ص 77 ـ 76. و ... . 3. کشف الغمّة : ج 1، ص 150. الموسوعة الکبری فی غزوات النبیّ الأعظم صلّی الله علیه و آله : ج 3، ص 58. 4. توضیح المقاصد : ص 29. و ... . 5. بخاری : ج 4، ص 1504. و ... . 6. کتاب سلیم بن قیس هلالی رَحِمَهُ الله : ج 2، ص 701. و ... . 7. «إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا، هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِيداً، وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً ... يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِی الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِكُمْ وَ لَوْ كَانُوا فِيكُمْ مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلاً». 8. کنز الفوائد : ص 137. و ... . 9. الغدیر : ج 7، ص 206. و ... . @basoyazoohor
‍ ▫️اندر فضائل بی شمار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام.... 🔹بازگشت آفتاب یا رد الشمس؛ یکی دیگر از فضایل و معجزات بی شمار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام... 🌻ماجرای رَدُّالشمس در برگشت امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ نهروان در ١٥ شوال یا ۱۷ این ماه... ▫️همان طوری که در اول ماه شوال گفته شد در این ماه، دو معجزه رد الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اتفاق افتاده است : 👈اول ماه که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد. 👈 و پانزدهم (یا هفدهم) این ماه، هنگام برگشت از جنگ نهروان و عازم شدن حضرت برای جنگ صفین... 👈اما حکایت رد الشمس: 🔻حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه یارانشان پیروزمندانه از جنگ نهروان برمی‌گشتند؛ که به سرزمینی به نام بابل رسیدند. این سرزمین منطقه‌ای بود که در آن بارها عذاب الهی نازل شده بود. زمان خواندن نماز عصر فرارسید. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من برای نماز خواندن در این سرزمین نمی‌ایستم؛ این سرزمینی است که در آن هیچ نبی، وصی و ولیّی نماز نمی‌گذارد. امیرالمؤمنین علیه السلام در همان حال حرکت، نماز عصر را با ایماء و اشاره خواندند که اصطلاحاً به اینگونه نمازها "نماز اضطرار" می‌گویند. نمازگزار می‌تواند برخی از ضوابطی را که باید در شرایط عادی مراعات کند، در حال اضطرار مراعات نکند؛ مثل کسی که در حال غرق شدن در دریا است. او که نمی‌تواند قامت ببندد، یا رو به قبله باشد. شرایط اضطرار بخشی از ضوابط نماز را تسهیل می‌کند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم در همان حالی که حرکت می‌کردند، نماز عصر را نیّت کردند و خواندند؛ امّا فرمودند: برای نماز عصر نمی‌ایستم. تعدادی از یاران حضرت هم که بامعرفت بودند و تا حدودی حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام را درک می‌کردند، گفتند: وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام برای خواندن نماز عصر نمی‌ایستند، ما هم نمی‌ایستیم؛ امّا بعضی از خشکه‌مقدّس‌هایی که امیرالمؤمنین علیه السلام را پشت سر می‌گذارند و می‌خواهند در تقدّس و تدیّن از ایشان جلو بزنند، گفتند: نه؛ نماز عصر قضا می‌شود! ما اینجا نمازمان را خواهیم خواند. آنها ایستادند و نماز خواندند. امیرالمؤمنین علیه السلام راه را ادامه دادند و وقتی آن سرزمین طی شد، ایستادند. 👈خورشید غروب کرده بود. حضرت شروع به خواندن دعایی کردند. 👈با دعای ایشان خورشید دوباره به آسمان برگشت و کاملاً طالع شد و همه آن را می دیدند. 👉 امیرالمؤمنین علیه السلام همراه آن تعداد از یارانی که نماز نخوانده بودند، نماز عصر را خواندند و مجدّداً خورشید غروب کرد. 👌 محلّ رَدّ‌ُالشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، در برگشت از جنگ نهروان، اکنون در شهر حِلّه ی عراق قرار دارد و به " مشهد ُالشّمس " معروف است. @basoyazoohor
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹بازگشت آفتاب یا رد الشمس؛ یکی دیگر از فضایل و معجزات بی شمار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام... 🌻 در برگشت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ نهروان در ١٥ شوال یا ۱۷ این ماه... 🤲يا راد الشمس لعلي بن أبي طالب عليه السلام ، عجل فرج صاحبنا وامام زماننا .. @basoyazohoor
❤️دشمنان ملعون اهل بیت علیهم السلام را بهتر بشناسیم... 🔥 اول ماه ذیقعدة الحرام؛ سالمرگ هلاکت اشعث بن قيس لعنه الله..‌ 🔹در شب اول ذى القعده سال ۴۰ ه’ اشعث بن قيس كندى به دركات جحيم شتافت. 📓مستدركات علم رجال الحديث: ج ۱، ص ۶۸۸) 🔹امام صادق عليه السّلام مى فرمايند: «اشعث بن قيس در قتل أمير المؤمنين عليه السّلام شريك بود، و دخترش جعده امام مجتبى عليه السّلام را مسموم كرد، و محمّد پسرش در قتل امام حسين عليه السّلام شريك بود». 📓(بحار الانوار: ج ۴۲، ص ۲۲۸) 🔹 اشعث در سال دهم هجرت با جمعى از قبيله خود اسلام آورد، و بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مرتد شد. ابوبكر او را دستگير كرد و خواهر كورش را به شرط همسرى به او داد. از اين زن جعده و محمّد به دنيا آمدند، كه جعده قاتل امام حسن عليه السّلام و محمّد جزء لشكر عمر سعد در كربلا شد، و در دستگيرى جناب مسلم بن عقيل عليه السّلام نيز نقش بسزائى داشت. 📓(رياحين الشريعة: ج ۳، ص ۵۹. مستدركات علم رجال الحديث: ج ۱، ص ۶۸۸) در روز عاشورا به سبب جسارتى كه به حضرت امام حسين عليه السّلام كرد هنگامى كه براى قضاى حاجت به كنارى رفته بود، عقرب او را نيش زد و در حالى كه عورتش پيدا بود به آتش جهنم وارد شد. 📓(بحار الانوار: ج ۴۴، ص ۳۱۷) _______ یکم ماه ذی القعده سال ۴۰هجری قمری مطابق با نوزدهم اسفند سال ۳۹هجری شمسی اشعث بن قیس کندی حرامزاده به درک سیاه واصل شد. 🔻اشعث خبیث با مولا امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار دشمنی کرد. او منافقانه اسلام آورد و در مسلمانان رخنه کرده و فتنه بپا میکرد. در جنگ صفین به محضی که دید با مکر عمروعاص کاغذ پاره ها را برسر نیزه آورده اند دست ازجنگ کشید و بقیه را بخاطر جنگیدن سرزنش میکرد. اشعث لعین با بقیه منافقین به خیمه امیرالمؤمنین علیه السلام حمله کردند و به روی حضرت شمشیر کشیدند و گفتند به مالک اشتر بگو از جنگ دست بردارد وگرنه تو را میکشیم. آخر الامر بنا به حکمیت شد. مولا حَکم را از طرف خود، مالک اشتر انتخاب کردند اما منافقین در لشکر قبول نکرده و با اصرار اشعث و هم دستانش ابوموسی‌اشعری خبیث انتخاب شد درحالی که حضرت مولا موافق نبودند. 📗منبع: وقعة صفین ص۴۸۰ 🔻لشکریان درصفین صلح نامه ای نوشتند و اشعث از کسانی بود که اصرار داشت لقب امیرالمؤمنین را برای حضرت علی علیه السلام محو کنند و ننویسند. اما جناب مالک اشتر شدیدا اعتراض فرموده و با اشعث مقابله و برخورد کردند. 📗منبع: تاریخ یعقوبی ج۲ ص۱۸۹ 🔻امام صادق علیه السلام فرمودند: "إِنَّ الأشْعَثَ بنَ قَیْسٍ شَرِکَ فی دَمِ أمیرِالمؤمنینَ علیه السلام و ابْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ الحسنَ علیه السلام و محمَّدٌ ابْنُهُ شَرِکَ فی دَمِ الْحُسَیْنِ علیه السلام" 👈اشعث بن قیس در قتل امیرالمومنین علیه السلام شریک بود و دختر او جعده قاتل امام حسن مجتبی علیه السلام بود و پسرش محمد بن اشعث از لشکریان عمر سعد در روز عاشورا و از زمره قاتلین سیدالشهداء علیه السلام بوده است. 📗منبع: بحارالانوار ج۴۲ ص۲۲۸ 🔻دشمنی و عداوت با اهل بیت علیهم السلام در این خانواده نهادینه بود. ابوبکرملعون خواهر کور خود را به اشعث داد. جعده خبیثه و محمد از همان زن کور، خواهرابوبکر لعین بدنیا آمدند. اشعث‌ولدالزنا در حق امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار خیانت کرد و پسرش نیز در کربلا به سیدالشهداء علیه السلام جسارتی کرد و حضرت نفرینش کردند. هنگامی که برای قضای حاجت میرفت، عقربی عورت او را نیش زد و درحالی که عورتش پیدا بود به جهنم وارد شد. همچنین پسران دیگرش همراه عمرسعد خبیث، مخدرات و خاندان اهلبیت علیهم السلام را در اسارت به شام بردند. فرزند دیگر او به ایران حمله کرد و بسیاری از شیعیان را به شهادت رسانید. و همه خاندان اشعث جنایتکار و خبیث بوده اند. 📗منبع: مستدرک علم رجال الحدیث ج۱ ص۶۸۸؛ بحارالانوار ج۴۴ ص۳۱۷ @basoyazoohor
✅ماه ذیحجه ؛ ماه ولایت و برائت ... 🔸شروع ماه ذیحجه؛ با فضیلتی از فضائل بیشمار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و مطاعن دشمنان آن حضرت 🔹اول ماه ذی الحجّه؛ عزل ابوبکر از تبلیغ سوره ی برائت به دستور خداوند متعال در این روز در سال نهم هجرت، ابوبکر از تبلیغ سوره ی برائت عزل شد. سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله امیر المؤمنین علیه السلام را روانه فرمود که آیات برائت را از ابوبکر بگیرد و خود بر اهل مکّه قرائت فرماید. (2) آغاز ماجرا این بود که در سال 9 هـ پیامبر صلّی الله علیه و آله ابوبکر رابه مکّه فرستاد تا آیات اوایل سوره ی برائت را بر کفّار بخواند. پس از رفتن او جبرئیل نازل شد : «یا رسول الله، ادای این امر باید به دست شما یا مردی که از شماست انجام شود». به روایت دیگر : «باید علی علیه السلام از جانب تو تبلیغ کند». (3) پیامبر صلّی الله علیه و آله امیر المؤمنین علیه السلام را که به منزله ی جانش بود معیّن کردند و به او فرمودند : شتاب کن و آیات را از ابوبکر بگیر و در موسم حجّ بر مردمان قرائت کن. ✅فرستادن امیر المؤمنین علیه السلام و بازگشت ابوبکر آن حضرت ناقه ی عضباء (غضباء) را به امیر المؤمنین علیه السلام داد و آن حضرت همراه جابر بن عبدالله حرکت فرمود، و در روز دوّم به ابی بکر رسید و آیات برائت را از وی گرفت و اختیار آمدن یا برگشتن را به خود او واگذار کرد. ابوبکر به مدینه بازگشت و به پیامبر صلّی الله علیه و آله عرض کرد : «مرا برای کاری لایق دانستی که دیگران مشتاق آن بودند، ولی مقداری که رفتم مرا معزول نمودی» ؟ حضرت فرمود : «من تو را عزل نکردم بلکه خدا تو را عزل کرده است». ✅ تبلیغ سوره ی برائت توسط امیر المؤمنین علیه السلام امیر المؤمنین علیه السلام آیات را در سه روز ایّام تشریق در مِنی که مجمع کفّار و مشرکین بود و از بغض و عداوت علی علیه السلام آکنده بودند، هر صبح و شام همراه با فرمایشات پیامبر صلّی الله علیه و آله بر مردم قرائت می نمود و سپس به مدینه مراجعت فرمود. از هنگامی که علی علیه السلام به مکّه رفته بود، از فراق او آثار حزن بر صورت مبارک پیامبر صلّی الله علیه و آله ظاهر گشته بود. صحابه با خود می گفتند : شاید خبر فوت آن حضرت از آسمان رسیده، یا از ما دلتنگ شده باشد. ابوذر رَحِمَهُ الله نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله دارای مقام و منزلتی بود و لذا او را نزد آن حضرت فرستادند. ابوذر کلمات اصحاب را عرضه داشت، و آن حضرت فرمود : «حزن و اندوه من برای مفارقت علی علیه السلام است». ✅بازگشت امیر المؤمنین علیه السلام از تبلیغ برائت ابوذر برای اطّلاع از حال علی علیه السلام از مدینه به استقبال آن حضرت حرکت کرد، و در اثنای راه به امیر المؤمنین علیه السلام رسید و با آن حضرت دیدن کرد و عرض کرد : پدر و مادرم فدای شما باد، آهسته تشریف بیاورید تا پیشتر بروم و بشارت آمدن شما را به پیامبر صلّی الله علیه و آله بدهم. ابوذر به سرعت خود را به پیامبر صلّی الله علیه و آله رسانید و آمدن علی علیه السلام را به پیامبر صلّی الله علیه و آله بشارت داد. آن حضرت با اصحاب به استقبال علی علیه السلام آمدند و چون به آن جناب رسیدند، پیاده شده آن حضرت را در آغوش گرفتند و صورت مبارک خود را بر شانه ی علی علیه السلام گذاشتند و از شوق دیدار گریستند و امیر المؤمنین علیه السلام نیز گریستند. پس پیامبر صلّی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود : «پدر و مادرم به قربانت، در مکّه چه کردی» ؟ امیر المؤمنین علیه السلام از آنچه انجام شده بود به آن حضرت خبر داد. (4) مجلسی رَحِمَهُ الله ار تاریخ طبری نقل می کند : هنگامی که پیامبر صلّی الله علیه و آله در سال ششم هجرت نظر مبارکش بر این قرار گرفت که به طرف مکّه برای ادای عُمره حرکت کند، عُمَر را طلبید و به او فرمود : به مکّه برو و اشراف قریش را از حال ما با خبر کن. عُمَر گفت : من بر جانم از اشراف قریش می ترسم ! (5) 📚 منابع‌‌ : 1. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 2، ص 144. و ... . 2. مصباح المتهجد : ص 613. و ... . 3. بحار الأنوار : ج 21، ص 273، 274، ج 35، ص 295، ج 95، ص 190. و ... . 4. فیض العلام : ص 107. 5. بحار الأنوار : ج 35، ص 287. و ... . لع @basoyazoohor
🌻ششم ماه ذیحجه ؛ سالروز ازدواج پربرکت حضرت شاه ولایت و بانوی عالم هستی علیهما السلام... 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌳حکایت ازدواج لؤلؤ و مرجان ؛ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سیده نساء عالمیان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.... 🌸محمّد بن سابق گويد: حضرت ابوالحسن علی ابن موسی الرضا علیه‌آلاف التحیة والثناء فرمودند : 👈حضرت امیرالمومنین علی بن‌ابی طالب علیه الصلاة و السلام فرمودند : 🌸تصميم به ازدواج گرفتم ولى نمى توانستم اين مطلب را به حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله عرض كنم، و مدّتى اين موضوع شب و روز در فكرم بود، تا اينكه روزى بر حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله وارد شدم و آن حضرت فرمودند: اى عليّ؛ عرض كردم: بفرمائيد اى رسول خدا. فرمود: آيا ميل و رغبتى به ازدواج دارى؟ عرض كردم: رسول خدا خود داناتر است- و گمان بردم حضرت يكى از زنان قريش را به عقد من درآورند- و من از اينكه فرصت ازدواج با فاطمه را از دست دهم، نگران بودم، و متوجّه نشدم كه چه شد كه حضرت مرا صدا زدند و در خانه امّ سلمه به خدمتشان رسيدم‌. وقتى به من نگاه كردند، چهره شان درخشيد تبسّمى فرموده به گونه اى كه سفيدى دندانهايشان را كه مى درخشيد ديدم، حضرت به من فرمودند: 👈 اى علىّ؛ مژده، چرا كه خداوند مسأله ازدواج تو را كه فكر مرا مشغول كرده بود خود به عهده گرفت. گفتم: قضيّه چيست يا رسول اللَّه؟ حضرت فرمودند: جبرئيل با سنبل و قرنفل بهشتى نزد من آمد و آنها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوئيدم و گفتم: اى جبرئيل؛ اين سنبل و قرنفل را به چه مناسبت آورده اى؟ او گفت: خداوند تبارك و تعالى ملائكه ساكن بهشت و نيز ساير ساكنين آن را امر فرموده كه تمام بهشتها را با تمام درختها و رودخانه‌ها و ميوه‌ها و قصرهايش آذين بندند، و به بادهاى بهشتى دستور داده تا با بوى انواع عطر بوزند، و حور العين را به خواندن سوره هاى «طه»، «طس»، «شورى»، و سوره هايى كه با «طسم» شروع مى شود امر فرمود، و به يك منادى دستور داد كه چنين جار بزند: اى ملائكه من؛ و اى ساكنين بهشت من شاهد باشيد كه فاطمه دختر محمّد را به عقد علىّ بن- ابى طالب در آوردم و به اين كار راضى و خشنودم، اين دو از يك ديگرند. 👈سپس خداوند تبارك و تعالى به ملكى از ملائكه بهشت به نام راحيل- كه در بلاغت هيچ يك از ملائكه به پاى او نمى رسند- امر فرمود كه خطبه بخواند. او نيز خطبه اى خواند كه اهل آسمان و زمين چنين خطبه اى نياورده بودند، سپس به يك منادى دستور داد تا چنين جار بزند: 👈 اى ملائكه من و اى ساكنين بهشت من؛ به علىّ بن ابى طالب حبيب محمّد، و فاطمه دختر محمّد تبريك بگوييد، چه اينكه من براى آنان خير و بركت قرار دادم. راحيل گفت: بركت تو بر آن دو بيشتر از آنچه ما در بهشت و منزلت براى آنان مشاهده كرديم نيست؟ خداوند فرمود: اى راحيل؛ از جمله بركت من بر آن دو اين است كه آنان را بر محبّت خودم، با هم همراه مى كنم و حجّت خود بر مردم قرارشان مى دهم، 👈 و قسم به عزّت و جلالم كه از آن دو، نسل و فرزندانى بوجود خواهم آورد كه در زمين گنجينه داران و معادن حكمت خود قرارشان خواهم داد، بعد از پيامبران، آنان را حجّت بر مردم قرار مى دهم. 👈پس مژده بده اى علىّ كه من نيز، همچون خداى رحمان، دخترم فاطمه را به ازدواج تو درآوردم و آنچه را كه خداوند براى او پسنديد، من نيز پسنديدم. 🌼حال دست همسر خود را بگير كه تو از من نسبت به او سزاوارترى، جبرئيل عليه السّلام به من خبر داد كه بهشت و اهل آن، مشتاق شما دو نفرند، و اگر خداوند تبارك و تعالى نمى خواست از نسل شما حجّتى بر خلق برگزيند، خواسته بهشت و اهل بهشت را در مورد شما دو نفر اجابت مى فرمود. 🌸 پس تو چه خوب برادر و چه خوب داماد و چه خوب همدمى هستى، و رضايت خدا براى تو كافى است و از رضايت هر كس ديگر بهتر است. 👈حضرت على عليه السّلام گفت: «رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَ» (پروردگارا! مرا بر آن دار كه شكر نعمتى كه به من دادى، بجاى آرم- نمل: ۱۹) حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله نيز آمين گفتند. 📚منبع : عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج1، ص459 @basoyazoohor
🎈دشمنان منفور و ملعون اهل بیت علیهم السلام را بهتر بشناسیم ... ♦️ششم ماه ذیحجه ؛ سالمرگ هلاکت بخیل بنی العباس ، سفاک خونریز،  قاتل امام صادق علیه السلام؛  ملعون ازل و ابد منصور دوانیقی لعنه الله 🔻در این روز در سال 158 هـ ، منصور دوانیقى بخیل بی‌ رحم، در سفر حجّ به هلاکت رسید و در حجون دفن شد. (1) 🔻منصور در بنى عبّاس شباهت تامّى به هشام بن عبد الملک در بنى امیّه داشت، و از او تقلید می‌ نمود. او مردى خونریز بود، و بر خلاف برادرش سفّاح عداوت و ظلم تمام نسبت به آل ابوطالب علیه السلام داشت. 🔻از آن بزرگواران افراد زیادى را کشت و بزرگترین جنایت منصور به شهادت رساندن امام صادق علیه السلام بود. 🔻عبدالله محض و حسن مثلث و بسیار از بنى الحسن را نیز او شهید کرد. 🔻زمانی که در 6 ربیع الثانی 146 هـ شروع به ساختن شهر بغداد کرد، دستور داد سادات از اولاد حضرت زهرا علیها السلام را زنده زنده در ستون ها و دیوار ها قرار دهند و دیوار را رو آن ها بنا کنند. (2) 🔻از رسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند : برای جهنّم هفت در است و هر کدام مربوط به هفت فرعون است : نمرود بن کنعان فرعون حضرت ابراهیم علیه السلام، مصعب بن ولید فرعون موسی، ابو جهل بن هشام، اوّلی و دوّمی، یزید قاتل اولاد من، و مردی از نسل عبّاس که ملقّب است به دوانیقی و نامش منصور است. (3) 📚 منابع : 1. تتمة المنتهی : ص 160. و ... . 2. وقائع الشهور : ص 84. 3. بحار الأنوار : ج 30، ص 419، ج 47، ص 309. 🤲اللهم عجل لولیک الفرج والنصر و العافیه @basoyazoohor
◾️وقایع روز  ۲۷ محرم؛ کاروان اسرای کربلا و حکایت بانو شیرین کنیز شهربانو علیها السلام بیست و هفتم ماه محرم مسیر اسارت آل الله به طرف شام بعد از شهر حلب به آبادی یهودی نشین رسید که والی آن نامش عزیز بن هارون بود. لشکردرپای کوهی شب را اتراق کردند واسراء دور هم جمع شده ودرحال گریه وناله ازمصائب بودند. حضرت شهربانو علیهاالسلام کنیزی داشتند که نامش شیرین بود وازملاحت لیلی دوران بود. ودرکربلا واسارت حضورداشت. حضرت شهربانو این کنیز رابه امام حسین علیه السلام بخشیده بودند وحضرت نیز بلافاصله اورا آزاد فرمود بودند. وحضرت شهربانو میفرمودند: "شیرین آزاد شده حسین است." درآن شب شیرین ازمخدرات اجازه گرفته وگفت زیورآلاتی باخود دارم اگراجازه فرمایید درتاریکی شب آهسته به این دهات رفته و چادر والبسه ای برای اسراء مهیاکنم که همه چادرها نیم سوخته ولباسها پاره شده است. به اواجازه دادند. بانو شیرین وارد آن دِه شد وبه اتفاق درب خانه عزیزبن هارون راکوبید. عزیز صدا زد: ای شیرین؛ توهستی؟ درب را بازکرده وسلام کرد. بانو شیرین بسیار تعجب کرد وپرسید:  چگونه نام مرا میدانی؟ عزیزگفت: امشب درخواب حضرت موسی و هارون رادیدم که سر وپای برهنه وناله کنان درحال گریه بودند. من عرض کردم این حالت از بهرچیست؟ حضرت موسی فرمود: مگر نمیدانی که پسرپیامبر آخرالزمان را کشتند واهل وعیالش را اسیرکرده وامشب پایین این کوه جای داده اند. عزیز عرض کرد: مگر محمد ودینش حق است؟ حضرت موسی فرمود: یقینا بحق است واگر اسلام نیاوری ازاهل دوزخ خواهی بود. عرض کرد: نشانه ای بمن بگویید تایقین کنم. حضرت فرمود : برخیز الان کنیزی شیرین نام که آزاد شده حسین است درب خانه تورا میزند. اوهمسر آینده توخواهد بود. برو نزد اسیران واسلام بیاور وسلام مرابه علی بن حسین وبه سرمطهر سیدالشهداء علیهماالسلام برسان. ازخواب پریدم وتو درب خانه را زدی. شیرین بانو فرمود: بیا وخدمت سید وآقای ما امام سجاد شرفیاب شو. عزیز آمد اول هزاردرهم به موکلان سرها واسیران داد تابتواند درحق اهلبیت خدمتی کند. سپس لباسهای قیمتی به اسراء هدیه کرد. خدمت امام سجاد آمد وهزاردرهم تقدیم نمود وبدست حضرت اسلام آورد وسلام موسی وهارون رابه حضرت وبه سرمطهر رسانید. ناگاه شنید ازلبان سربریده صدابلند شد: "سلام الله وسلامی علی موسی وهارون أنّهما من المحسنین" پس از مکاملاتی عجیب ومحزون، امام سجاد شیرین رابه عقد عزیز درآوردند. شیرین میخواست که راه اسارت رادر کنارمخدرات تاآخر باشد ولی امام فرمودند: باشوهرخود دراین شهربمان و بااو وداع فرمودند. 📚منابع: ۱. ریاض القدس ج۲ص۲۶۷ ۲. تذکرةالشهداء ج۲ص۳۱۵ ۳. دمعةالساکبة ج۵ص۷۱ 🤲اللهم عجل فرج مولانا صاحب  العصر و الزمان و عجل خزی اعدائه. @basoyazoohor
28 محرّم الحرام؛ سالروز ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به بَعلَبَک... ▪️بنابر نقلی ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به شهر بعلبک و استقبال مردم آن شهر از نیزه داران با شِکر و سویق و آذوقه و علف در این روز بوده است، (۱) که حضرت امّ کلثوم علیها السلام با دیدن این منظره در حق آنان نفرین کردند. (۲) 📚 منابع : 1. قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص 332 ـ 331. 2. بحار الأنوار : ج 45، ص 126. و ... . 🤲اللهم عجل لولیک الفرج والنصر و العافیه @basoyazoohor