eitaa logo
💠 کانال بصیرت basyrat_ir 💠
310 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
11.2هزار ویدیو
49 فایل
بصیرت آگاهی همراه با ایمان قلبی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸 ... 🩸 🥀 علامه مجلسی رحمه‌الله نقل می‌کند که شتربانی که همراه سیدالشهدا علیه‌السلام به کربلا آمده بود، در شب یازدهم مشاهدات خود در قتلگاه را این‌گونه گزارش می‌دهد: 🥀 ناگاه ديدم زمين دچار لرزه شد و آسمان به اهتزاز آمد. شور و شين و گريه و صدایى به گوشم خورد كه می‌گفت: وای پسرم! وای کشته شده‌ام! وای ذبح شده‌ام! وای حسینم! وای غریبم! ای فرزندم تو را کشتند و نشناختند و از نوشیدن آب منعت کردند. 🥀 وقتى من با اين منظره مواجه شدم فریادی زدم و خود را در ميان كشتگان انداختم. پس از اين جريان سه نفر مرد و يک زن را ديدم كه خلائق در اطراف آنان ايستاده بودند و زمين از صورت‌هاى مردم و بال‌هاى ملائكه پر شده بود. 🥀 ناگاه شنيدم يكى از ايشان می‌گفت: اى پسرم، اى حسين: جد، پدر، برادر و مادرت به فداى تو باد. ناگاه ديدم امام حسين علیه‌السلام درحالی‌که سرش به بدن مباركش پيوسته بود نشست و فرمود: لبیک ای جد من، ای رسول خدا، ای پدرم ای امیرالمؤمنین ای مادرم، ای فاطمۀ زهرا، و ای برادرم که به سم کشته شدی، بر شما از من سلام. 🥀 سپس امام حسين علیه‌السلام گريان شد و فرمود: ای جد من به خدا مردان ما را کشتند و ای جد من به خدا زنان ما را به اسیری بردند و ای جد من به خدا قسم خیمه‌های ما را به غارت بردند ای جد من به خدا قسم کودکان ما را سر بریدند. 🥀 ای جد من، به خدا قسم بر تو ناگوار است كه حال ما را به اين نحو بنگرى و اين عملى را كه كفار انجام دادند مشاهده نمایى. ناگاه ديدم آنان در اطراف امام حسين علیه‌السلام نشسته و براى مصيبت آن حضرت گريه می‌كردند. 🥀 حضرت زهرا علیهاالسلام می‌فرمود: يا ابتاه، ای رسول‌الله، آيا نمى‏بينى امت تو با فرزندان من چه عملى انجام داده‏اند؟ آيا به من اجازه می‌دهی من از خون محاسن حسينم بگيرم و پيشانى خود را به‌وسیله آن خضاب نمايم؟ و خدا را در حالى ملاقات نمايم كه با خون فرزندم خضاب‌کرده باشم؟ 🥀 پيغمبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: تو از خون حسين بگير، ما نيز خواهيم گرفت. من ايشان را ديدم كه از خون محاسن امام حسين علیه‌السلام می‌گرفتند و حضرت‏ زهرا علیهاالسلام آن خون را به پيشانى خود می‌مالد. پيامبر خدا و حضرت امير و امام حسن علیهم‌السلام خون رنگين حسين علیه‌السلام را به گلو و سينه و دست‌های خود تا آرنج می‌ماليدند. 🥀 شنيدم رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمود: فداى تو گردم اى حسين، به خدا قسم بسیار براى من ناگوار است تو را این‌گونه بنگرم: با سر بريده، دو جبين تو غرقه به خون، گلوى تو خون‌آلود، به قفا افتاده‏اى، رمل و ريگ بدن تو را پوشانده‏اند، تو مقتول شده‌ای و دو كف دست تو را مقطوع نموده‌اند. 📕 بحار، جلد ۴۵، صفحه ۳۱۷ 🆔 @hossinemazlom
🔰 | آن سمت ماجرا؛ سردار زاهدی! 🔸همسرش حالا روبروی دوربین ایستاده. در تمام سال‌هایی که زاهدی در کوه و بیابان‌های منطقه بالا و پایین می‌رفته تا آب توی دل میلیون‌ها ایرانی تکان نخورد، این زن همراهی‌اش را کرده و همگام و همقد‌مش بوده. حالا ایستاده روبروی دوربین من و باید واقعیت عظیم شخصیت و وجود او را روایت کنم و چه کار سختی! 🔹سخت نبود؟! اولین سؤالم همین است. مکثی می‌کند، نرم‌لبخندی روی چهره‌ی مادرانه‌اش می‌نشیند و با لهجه‌ی نه‌‌چنان غلیظ اصفهانی می‌گوید: «سخت که بود. سال‌ها زندگی در غربت و دور از فامیل و حتی دور از کشور اما ما راهمان یکی بود! شهادت گوارایش باشد!» همین! 🔸تمام حرف کسی که ۴۵ سال در سایه‌ی یک مرد در سایه بوده همین است. زنان این قبیله‌ی کفرستیز هم به مانند مردان جوانمردشان، بی‌تکلفند و بی‌ادعا؛ صبور اما ایستاده پای که در کوچه‌پس‌کوچه‌های تاریخ گم نشود! اینها امانتداران خدایند و هر کسی را ظرفیت کشیدن بار امانت خداوند نیست.