نکته تفسیری صفحه ۱۸:
خدا کجاست؟:
نهال اسلام، هر روز بیشتر رشد می کرد و مسلمانان از میوه های نورس آن بهره می بردند. حوادث گوناگون، یکی پس از دیگری رخ می نمود و خدا به سبب آنها، مطالب مهمّی را برای مردم بیان می کرد. پس از ماجرای تغییر قبله از بیت المقدّس به کعبه، یهودیان از مسلمانان ایراد گرفتند که مگر می شود قبله را تغییر داد و روزی به یک سمت و روز دیگر به جهت دیگر نماز خواند. همچنین در تاریخ آمده است که پیامبر صلوات الله علیه گروهی از مسلمانان را به یکی از میدان های جنگ فرستاد. شب هنگام که تاریکی همه جا را فرا گرفت، آنها نتوانستند قبله را بشناسند و هر گروهی به سویی نماز خواندند. پس از آنکه آفتاب طلوع کرد، فهمیدند که هیچیک به سوی قبله نماز نخوانده اند. هنگامی که از سفر بازگشتند، ماجرا را برای پیامبر بازگفتند.[1] این حوادث باعث شد که خدا این مطلب مهم را برای مردم بیان کند که خدا جای مشخّصی ندارد و همه جای جهان برای اوست.
هر جا که چیزی وجود دارد، خدا در آنجا هم هست، و اصلاً خدا جسم نیست که بتوان به سمت او اشاره کرد. خدا با همه چیز هست؛ ولی خودش چیز دیگری است. مادّه بودن، خاصیّت ما آفریدگان محدود است، و خدای نامحدود، مادّی نیست، و اگر به ما دستور داده که به سَمتی مشخّص نماز بخوانیم، نه به این علّت است که او در آن سمت است؛ بلکه بدین سبب است که ما یکپارچه و هماهنگ باشیم و دچار هرج و مرج نشویم. همچنین آن جهت مخصوص، یکی از قدیم ترین پایگاههای توحید و یگانه پرستی است و توجه به آن، خاطرات مهمّی از بندگی خدا و دشمنی با شیطان را به یاد می آورد. آری، اگر زمانی خدا صلاح می دانست که بندگانش به سوی بیت المقدّس نماز بخوانند و زمانی دیگر مکّه را قبله ی ما قرار داد، همه به سبب مصلحت ما بندگان بوده است و نه چیز دیگر. آری، خدا با این آیه به همه ی ما پیام داده که به هر سمتی و با هر حالتی می توانیم با او راز و نیاز کنیم و خواسته هایمان را با او در میان بگذاریم. ایستاده و نشسته و خوابیده، به این سو و آن سو، فرقی نمی کند؛ مهم این است که پنجره ی دل را به یاد او بگشاییم و خانه ی قلبمان را از عطر نامش خوشبو کنیم. به همین سبب، امامان ما از این آیه استفاده کرده و به ما یاد داده اند که حتّی در زمانی که بر مرکبی سوار هستیم، می توانیم با حالت اشاره، نماز مستحب بخوانیم؛ زیرا ما انسان هستیم و ناچاریم به جهت های متفاوت حرکت کنیم. البتّه به یاد داشته باشیم که رو به قبله بودن در نمازهای واجب و برخی از احکام دیگر مانند دفن مرده ها و ... لازم است و در غیر آنها واجب نیست.
[1] . اقتباس از تفاسیر تبیان، مجمع البیان و نمونه ذیل آیه
🆔 لینک کانال
https://eitaa.com/joinchat/505479184C4108af7ddd
با سلام و احترام
ضمن تقدیر و تشکر از حضور فعالتون در کمک های خیرخواهانه در سازمان مردم نهاد دارالقرآن نورالهدایه استان مازندران، بخاطر مشکلات پیش آمده در گروه واتس آپ، لطفا همانگونه که قبلا حامی عزیزان عضو این دارالقرآن بوده اید، در گروه دارالقرآن نورالهدایه در ایتا ما را همراهی کنید و در صورت امکان به دوستان تان معرفی بفرمایید. مطمئن باشید با حضور حداکثری روزی از دست رفته، دوباره رونق خواهد گرفت و ما شاهد گسترش فعالیت های این مرکز در خدمت رسانی به اقشار بی بضاعت قرآنی خواهیم بود.
اجرکم عندالله
باکمال تشکرالاحقرسیدرضافاطمی
https://eitaa.com/joinchat/2659320023Ceb6a960c43
هدایت شده از ☫جبهه اسلامی☫
🇮🇷آره خلاصه. . .
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💻@jebhe_islamic
هدایت شده از هیئت عاشورا قم
🌹تقویم نجومی اسلامی شیعه
🌷 جمعه
👈 25 آذر
👈 قوس 1401
👈21 جمادی الاول 1444
👈16 دسامبر 2022
🌓امروز قمر در برج سنبله و برای امور زیر مناسب است.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️شروع بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️آغاز آموزش و امور تعلیماتی.
✳️قولنامه و قرار داد نوشتن.
✳️سند زدن و بنام کردن.
✳️داد و ستد و تجارت.
✳️خرید رفتن.
✳️نو بریدن و پوشیدن.
✳️خرید باغ و زمین زراعی.
✳️و ارسال جنس به خریدار نیک است.
📛امور ازدواج خوب نیست
📛 شروع به درمان خوب نیست.
🌹💫 اصلاح سر و صورت طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز باعث دولت و ثروت می شود.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه🌹 برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕🌹 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
⚡ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶
🌹 ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
💫 ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
🌹بر محمّد وآل محمّد صلوات 🌹
هدایت شده از شعر هیأت
💠 جریان سَیّال خیال
🔹آنان که با مطالعه اشعار نظممحور و سهلالفهم و حداکثر اشعاری با بیان غیرمستقیم عادت ذهنی یافتهاند، بیشک در مواجهه با این شعر در ابتدای امر، دچار ابهام و سردرگمی خواهند شد. البته حق با آنهاست... مرتبه اول تأثیرگذاری یک شعر خوب، غافلگیری و سپس نقش زدن ابهام شاعرانه در ذهن مخاطب و سپس ایجاد کلنجار شاعرانه است. مهم این است که آیا مخاطب میتواند در خوانش این شعر و امثال آن، به مراحل بعدی، یعنی کشف جنبههای نوپدید و نامأنوس اما شاعرانه اثر بپردازد و به دنیای آن راه یابد یا خیر؟
واقعیت امر این است که شاعران واقعی، برای آفرینش فضای تازه یا گریز از فضاهایی که بارها و بارها وصف شده، به تکاپو میافتند تا به خلق اثری ناب دست یابند. این تکاپو «عرقریزان روح» نام گرفته است و انتظار میرود مخاطب نیز آن را تجربه کند تا با ادراک شاعرانه بتواند مثل شاعر به التذاذ ادبی یعنی لذت «کشف» دست یابد. آنچه میخوانید تلاشی برای ادراک دنیای نوپدید این شعر است.
🔸در این شعر با چند روایت شاعرانه روبروییم:
روایت نخست، حضور شاعر در هیأت، وصف حال خود و هیأت:
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
روایت دوم، سفر ذهنی شاعر است که در هیأت آغاز میشود. سفر به مدینه و تماشای صحنه احراق بیت ولایت که همراه با تصاویر شاعرانه وصف میشود:
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
روایت سوم، سفر ذهنی شاعر به کربلاست:
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
و:
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست...
روایت چهارم، سفر ذهنی به عرصه کربلای ایران و جزئینگاری و وصف صحنههایی از حس و حال ایثارگران و شهدای هشت سال دفاع مقدس است:
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت...
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
شاعر در این روایت، هوشیارانه تلاش دارد قصه دو کربلا را به هم پیوند دهد و به تصویر بکشد.
🔹دو روایت بعد، بازگشت به روایت اول است؛ حضور در هیأت و سپس در خانه:
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
و کلنجار با این موضوع که: «دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت...»
بیت آخر، جمعبندی تمام روایتهاست و تحلیل شاعر از آن چه دیده است و باید بدان اشاره کند:
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
استفاده از واژه «ما» به جای «من» بازتاب دریافتهای فکری شاعران اهل هیأت است که بعد از حضور در هیأت، بدان دست مییابند.
🔸بعد دیگر زیبایی شعر، عدم تمرکز شاعر بر یک نحوه بیان و تلاش برای تنوع آن است. تمام روایتهای ششگانه در فضایی حسی با بیانی ساده اما شاعرانه (سهل ممتنع) و ضمناً با تنوع بیان ارائه شده است:
بیان وصفمحور:
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
و:
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت...
و:
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
بیان استعاری:
بر سینه زدن در، قرآن زیر دست و پا، قیامت کردن آتش، کربلا شدن هیأت...
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
بیان نمادین: نمادسازی با کلیدواژگان عاشورایی
و بیان مضمونمحور:
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
🔹نکته پایانی که از طرح آن نمیتوان گذشت، خلق جریان سیال ذهنی در ذهن مخاطب است که با رفت و برگشتهای «تاریخمحور» همراه است و از رهگذر همین شگرد بیانی است که دائم تداعیهای معانی در جای جای شعر، ذهن مخاطب را با خود درگیر میکند.
بیشک این «عرقریزان روح» و این کلنجار شاعرانه با پایان گرفتن شعر، خاطره دلنشین و خوشی برای مخاطب رقم خواهد زد؛ البته پرواضح است که بر حسب ادراک شاعرانه، سطح التذاذ معنوی و ادبی خاطرهانگیز برای مخاطبان متفاوت خواهد بود.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۱۱۹)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
🌾ندبه های انتظار🌾
🛑 باطن برزخی دنیا و عاقبت دلبستگی به آن!
🍀شیخ عبدالله تهرانی نقل می کند:
✍من برای این که باطن اشخاص را بفهمم اربعینی را شروع کردم و مرتبا متوسل به امیرالمومنین شدم.
♨️ چند روز به آخر چله مانده بود که حضرت را در خواب دیدم.
❤️ایشان فرمودند:
این مطلب به صلاح تو نیست و عاقبت نیکویی برایت ندارد، با این حال شناخت باطن هندوانه را به تو می دهیم.
🔰از خواب بیدار شدم و ناراحت بودم که باطن هندوانه به چه درد میخورد؟!
✅از آن زمان به بعد باطن هندوانه را به خوبی می شناختم..یعنی متوجه میشدم که هندوانه سفید است یا قرمز و دیگر خصوصیات هندوانه را.
🔶در همان ایام شنیدم شخصی به نام شیخ رجبعلی خیاط به نجف آمده و باطن اشخاص را میبیند.
به محل حضور ایشان رفتم.ایشان رو به من کرد و گفت آشیخ شما کاری داری؟
🔹گفتم: بله می خواهم آدم شوم اما نمیدانم از کجا و چگونه شروع کنم.
🔸 شیخ فرمود:شما قلبت بد نیست فقط دوتا شاخ داری که هر کدام به طول یک متر است!
♦️با تعجب گفتم شاخ دارم؟؟گفت بله دو تا قالی ابریشم در خانه داری که دلبستگی خاصی به آنها داری.
◾️ مطلب دیگر اینکه صورت برزخی ات زن است چون علاقه مفرطی به مسائل زناشویی داری.
و در ادامه فرمود من به شما ذکر می دهم آن را انجام دهید تا از شر این مسائل رها شوید.
من دیدم هردو مطلب صحیح است! ذکر را گرفتم خداحافظی کردم و به حرم مطهر امیرالمومنین مشرف شدم
🔵آنجا با حالت تضرع و عرض کردم:
یا علی دستم به دامنت.. عمری در جوار خدمت شما بودم
آیا سزاوار است که با صورت زنانه و با دوتا شاخ بمیرم؟
🔵پس از گذشت چند روز دوباره نزد شیخ رجبعلی خیاط رفتم تا از حال خود جویا شوم.
📒ایشان گفت: شیخ! شاخ هایت خیلی کوتاه شده و صورتت هم قدری برگشته ولی هنوز مرد کامل نشده ای. نیمه مرد هستی!
سپس فرمود آقا!خانمت را برای خدا دوست بدار نه برای جهات نفسانی و رفع حوائج نفس!
دلبستگی به فرش ها را هم رها کن..
📝با خودم گفتم فرشها را میبرم میفروشم تا این شاخ ها از ریشه سوزانده شود.
فرش ها را فردا برداشتم و به سمت بازار فرش فروشها حرکت کردم.
در نزدیکی حرم، جناب شیخ را دیدم. پس از سلام علیک گفت: آقا این فرشها آبروی خانواده است لازم نیست آنها را بفروشی.
📚 برو در منزل بگذار اما دلبستگی به آنها را رها کن.
🔘به خانه برگشتم فرش ها را دوباره در خانه پهن کردم.
الان به حمدالله اینطور هستم که اگر هر دو فرش در جلوی چشم هایم آتش بگیرد برایم مهم نیست. همسرم را هم برای خدا دوست دارم و به او علاقهمند هستم...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_14
#دعای_چهاردهم_صحیفه_سجادیه
#انواع_ظلم
#ظلم_در_قرآن_36_عنوان 32
#جاسوسى_و_ظلم
❇️ #جاسوسى عليه مردم مسلمان خيانت و از مصاديق بارز #ظلم و ستم است:
لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ مازادُوكُمْ الّا خَبالًا وَلَاوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فيكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ بِالظّالِمينَ - توبه 47»
اگر [هم] با شما بيرون مىآمدند، جز شرّ و فساد به شما نمىافزودند و مسلّماً خود را براى سخن چينى [و نمّامى] در ميان شما قرار مىدادند تا [براى از هم گسستن شيرازه سپاه اسلام] فتنهجويى كنند و در ميان شما جاسوسانى براى آنان هستند [كه به نفعشان خبرچينى مىكنند]؛ و خدا به ستمكاران داناست.
شركت نكردن افراد تاريك دل در ميدان جهاد نه تنها جاى تأسّف نيست، بلكه شايد جاى خوشحالى باشد؛ زيرا آنها نه فقط مشكلى را نمىگشايند، بلكه با آن روح نفاق و بى ايمانى و انحراف اخلاقى سرچشمه مشكلات تازهاى خواهند شد.
آيه شريفه در حقيقت به مسلمانان يك درس بزرگ مىدهد كه هيچ گاه در فكر افزودن سياهى لشگر و تعداد نباشند، بلكه به فكر اين باشند كه افراد مخلص و با ايمان انتخاب كنند هر چند نفراتشان كم باشد، اين درسى بود براى ديروز مسلمانان و براى امروز و فرداى آنان.
اگر آنها همراه شما به سوى ميدان جهاد حركت مىكردند نخستين اثر شومشان اين بود كه چيزى جز ترديد و اضطراب بر شما نمىافزودند.
به علاوه آنها با سرعت كوشش مىكنند در ميان نفرات لشگر نفوذ كنند و به ايجاد نفاق و تفرقه و از هم گسستن پيوندهاى اتحاد بپردازند.
در ميان شما پارهاى از افراد هستند كه براى گروه منافقان جاسوسى مىكنند و فيكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ.
خداوند همه ستمگران را مىشناسد، آنها كه آشكارا و آنها كه پنهانى ستم به خويش يا جامعه مىكنند از ديدگاه علم او مخفى نيستند.
👈ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه ، ج 7 ، ص: 156
#چهاردهم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2