eitaa logo
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
257 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
11 فایل
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عج) ارتباط با ادمین: @Mohammads44 🌷شادی_ روح شهدا_ صلوات @bavelayat_maser_enghelabvshohada باولایت در مسیر انقلاب وشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهے، آرزوے شهادت کردن ِمن عرشیان را به خنده وا مےدارد ... ! من...آرے منِ غرق دنیا شده را... @bavelayat_maser_enghelabvshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_چهل_چهارم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا شماره خونه لیلا اینا رو گرفتم شوهرش گوشی
نیمه های شب بود یه دشت سبز هیچکس نمیدیدم راه افتادم تا ببینم اینجای که توشم کجاست وای خدایا چه درختهای قشنگی چه شکوفهای خوشگلی إه اون سمت انگار یکی هستن صداشون زدم ببخشید آقا سرشونو برگردوندن دیدم حاج ابراهیم همت هست و بغل دستشم یه آقای هست که روی ویلچر هست صدای اذان تو دشت پیچید حاج ابراهیم :خواهر اذانه یهو چشمام بازشد خدایا خواب بودم گریم گرفت خدایا آقا ابراهیم همت همه جا میومد کمکم میکرد گوشیمو برداشتم به زینب پیام دادم زینب من برای دیدار میام آسایشگاه زینب :باشه عزیزم روز پنجشنبه که رسید یه روسری زرد و نارنجی سرکردم سرراهم به پایگاه با زینب یه دسته گل خیلی خوشگل خریدم ما که رسیدیم پایگاه اتوبوسم رسید سوار شدیم ‌یه ساعت دیگه رسیدیم آسایشگاه ..... .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_چهل_پنجم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا نیمه های شب بود یه دشت سبز هیچکس نمیدیدم
وارد آسایشگاه شدیم رئیس آسایشگاه اومد استقبالمون اول یه توضیح درمورد جانبازان داد بعد وارد سالن شدیم اتاق اول ی آقایی بود به نام مرتضی آقامرتضی موج انفجار گرفته بود به قول معروف موجی بود یکی از بچه ها حواسش نبود کیفش افتاد زمین و صدای وحشتناکی بلند شد یهو آقامرتضی یاد جبهه افتاد از حرفاش معلوم شد شهید حمید باکری فرمانده اش بود حمید حمیدجان به گوشی مهدی جامونده حمید پرستوها بال پرشون شکسته حمید جان خط قیچی شده پرستوها افتادن دست لاشخورا وای خدایا آقامرتضی فکرمیکرد جزیره مجنونه یهو یکی از بچه ها بدو رفت پرستار صدا کرد بهش آرامبخش زدن اتاق دوم یه آقای بود به اسم عباس عباس آقا از گردن قطع نخاع شده بود تو همون اتاق یه آقای بود به اسم رضا قطع نخاع از کمر،تو ۱۷سالگی جانباز شده بود و ازدواج نکرده فرمانده اش حاج ابراهیم همت بود یه ذره برامون از جبهه و جنگ گفت همزمان با اتمام حرفای حاج رضا تایم ما تموم شد ازشون خداحافظی کردیم سوارماشین شدیم تو ماشین خوابم برد و ......
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_چهل_ششم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا وارد آسایشگاه شدیم رئیس آسایشگاه اومد استقبا
چشمام گرم شد انگار وارد یه دشت سرسبز شدم نزدیکم حاج ابراهیم همت و یه آقای که کنارش رو ویلچر بود نشسته یهو ماشین از روی یه دست انداز پرید و من سرم خورد به شیشه ماشین 😐😐😐 بعداز چند ثانیه که هوشیار شد‌م به طرف سمیه برگشتم و گفتم :سمیه کاغذو خودکار پیشت هست سمیه :آره کاغذ و خودکار از سمیه گرفتم و خوابمو نوشتم دادم به پاسداری که همراهمون بود و گفتم بده به اقارضا همون جانباز سوم که قطع نخاع از کمر بود تو نامه ازشون خواسته بودم بامن تماس بگیرن روزها از پس هم میگذشت روزها به هفته ها و هفته ها به ماه تبدیل شدن منم درگیر درس حوزه،بسیج و....بودم اما همچنان منتظر زنگ آقارضا بودم شش ماه شد و الان دو هفته مونده سال ۹۰جاشو به سال ۹۱بده منم مثل هرسال امسال هم میرم جنوب اما همه فکرم درگیر اون جانباز بود و همچنان منتظر زنگش فردا باید بریم جنوب داستان زندگیمو شهدا نوشته بودن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹درروز ٩ دی - روز بصیرت - یاد و خاطره سردار شهیدحاج حسین همدانی را که درتمام مقاطع حساس انقلاب به ویژه فتنه ٨٨ بصیرتی مثال زدنی داشت را گرامی می داریم و بر روح بلندش صلوات می فرستیم🌷شادی_ روح شهدا_ صلوات @bavelayat_maser_enghelabvshohada باولایت در مسیر انقلاب وشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علی قوچانی از برزخ خبر میدهد چه قدر به موقع بود.. حتما ببینید.بفرستید برای دوستانتون تا اونا هم حال دلشون تازه بشه... @bavelayat_maser_enghelabvshohada
می گفت اگر افکار انسان درست شود رفتارش هـم درست می شود.. حر انقلاب اسلامی فرماندہ گروهان فداییان‌اسلام
وسلام‌براوکه‌می‌گفت رفیق‌حواست‌به‌جوونیت‌باشه نکنه‌پات‌بلغزه قراره‌بااین‌پاها توگردان‌صاحب‌الزمان عج باشی نثار روح شهید یک صلواتی هدیه کنیم🕊✨
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🔸از روزه گرفتن سه روز در ماه رجب(پنج شنبه،جمعه،شنبه)غافل نشویم 🔸با توجه به اینکه پنج شنبه همین هفته اول ماه مبارک رجب هست این فرصت طلایی را مغتنم شمریم و برای روزه گرفتن در این سه روز(پنج شنبه و دو روز بعدش)برنامه ریزی کنیم ✍ از بین ۱۲ماه قمری چهار ماه آن جزء ماههای حرام است-آن چهار ماه عبارتست از ماه محرم،ماه رجب،ماه ذی القعده، و ماه ذی الحجه 🔸مستحب است که سه روز از این ماه(ماه مبارک رجب) را كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد(سه روز پشت سر هم) روزه گرفته شود.روایت شده هر كس در یكى از ماه‌هاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد (منبع:مفاتیح الجنان در اعمال ماه رجب) 🔸کسانی که توانایی و شرایط روزه گرفتن را دارند برای روزه گرفتن در این سه روز ان شاءالله برنامه ریزی کنند 🔸کسانی که روزه قضا یا روزه واجب، بر ذمه دارند از این فرصت سه روز استفاده کنند و روزه بگیرند چرا که با یک تیر دو نشان را میزنیم هم قضای روزه هایمان را میگیریم هم ثواب نهصد سال عبادت در نامه‌ی عملمان ثبت میشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم؛ آن‌کس که باید ببینید می‌بیند ...! @bavelayat_maser_enghelabvshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کشف پیکر شهیدی با ماسک شیمیایی بر صورت 🔺گروه‌های تفحص شهدا در هفتهٔ اول دی موفق به کشف پیکر ۱۰ شهید دوران دفاع‌مقدس در مناطق عملیاتی شرق دجله و شلمچه شدند. 🔺در میان این پیکرهای مطهر، پیکر یکی از شهدا با ماسک شیمیایی بر صورت یافت شد. @bavelayat_maser_enghelabvshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی ❇️ اگر امروز جمهوری اسلامی ق دارد و دشمن را در سطوح گوناگون متحیر کرده است؛ دلیل اصلی آن حکمت و وجود رهبری داهیانه و خردمندانه مقام معظم رهبری است @bavelayat_maser_enghelabvshohada
ستارگان آسمان گمنامی شهدای اطلاعات و عملیات لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {علیه السلام} کربلایی ها از راست : "شهید احمد رضا عراقی" شهادت : عملیات کربلای ۸ "شهید ناصر دوّاری" مجروحیت : عملیات کربلای ۲ شهادت : حدود یک ماه بعد "شهید مهدی خسرونژاد" شهادت : عملیات کربلای ۵ "شهید عیسی کره ای" شهادت: عملیات کربلای ۴ "شهید غلامرضا کیانپور" شهادت : عملیات کربلای ۵ پ.ن: عکس مربوط به عیادت رزمندگان واحد اطلاعات و عملیات لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {علیه السلام} از شهید ناصر دواری است که مدتی بعد از این عکس به مقام شهادت رسید کمتر از چند ماه بعد همرزمانی نیز که به عیادت او آمده بودند شدند و به دیدارش شتافتند و جمعشان در بهشت دوباره جمع شد... سلام و صلوات هدیه به ارواح مطهر و ملکوتی شهدای اطلاعات و عملیات لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام @bavelayat_maser_enghelabvshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔نهاد پا در فرات خواست لبی تر کند.. برای اهل حرم آب میسر کند.. داغ عطش بر لبش هر طرفش دشمنی.. باز در این محله یاد برادر کند.. دوروزتاشهادت سردار دلها یادش گرامی وراهش پررهرو 🌷شادی_ روح شهدا_ صلوات @bavelayat_maser_enghelabvshohada باولایت در مسیر انقلاب وشهدا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم
شهادت ارزوست. اما مگر فقط در جنگ میتوان شهید شد؟ شهادت را با شنیدن طعنه های گاه و بی گاه به دست میاوری با کارهایی که باعث خشنودی خداوحضرت زهراسلام الله علیها میشوی به دست می اوری راه خیلی وجود داره التماس دعا 🌷شادی_ روح شهدا_ صلوات @bavelayat_maser_enghelabvshohada باولایت در مسیر انقلاب وشهدا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
💠ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﻱ محمداسلامی نسب ديدم,  از چهره‌اش پيدا بود كه حرفهاي زيادي دارد. بعد از نماز در گوشه‌اي نشستم و او شروع به صحبت كرد: "حاج حميد! به زودي عملياتي در پيش داريم. مي‌دانم كه ديگر بر نمي‌گردم. " گفتم: «محمد جان! خاك خونين جبهه و بچه‌هاي بسيج به تو عادت كرده‌اند. انشاء الله به سلامت بر مي‌گردي.» اين جمله را در حالي گفتم كه خود نيز مي‌دانستم اين كبوتر هم پريدني است. ادامه داد: «حاج آقا من هيچ وقت دلم نمي‌خواست خانه‌اي داشته باشم، اما به خاطر خانواده، مجبور شدم ساختماني بسازم. حال شما دعا كن تا من وارد اين خانه نشوم.» از اين حر ف دلم گرفت اما هيچ نگفتم چند روز بعد استاد كار منزل «محمد» نزد من آمد و گفت: « به آقاي اسلامي نسب بگوئيد ساختمانشان آماده است. هنوز بنا، پيچ كوچه را طي نكرده بود كه زنگ منزل دوباره به صدا در آمد و پيكي سفر جاودانه محمد را خبر داد. آن روز دعايي را كه درخواست نكرده بودم، مستجاب مي‌ديدم و محمد را بر بال ملائك ..🌹 ﻣﺤﻤﺪاﺳﻼﻣﻲ ﻧﺴﺐ
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_چهل_هفتم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا چشمام گرم شد انگار وارد یه دشت سرسبز شدم نز
عاشق شلمچه و طلائیه بودم ورودی شلمچه کفشامو درآوردم و تا خود یادمان شهدا پیاده با کاروان رفتیم صدای مداحی هم با دلم بازی میکرد و اشکام جاری میشد راوی شروع کرد روایتگری بچه ها این شلمچه باید بشناسید چندسال پیش یه کاروان از شهر .... اومدن جنوب تو این کاروان یه دختر خانمی بود که اصلا به شهدا معتقد نبود تو همین شلمچه شروع کرد ب مسخره کردن شهدا اما شب که از شلمچه رفت نصف شب گریه و زاری که منو ببرید شلمچه راوی ها میگن اون خانم توسط حاج ابراهیم همت برگشت و الان یه خانم محجبه است و عاشق و دلداده ی شهدا شده -داستان من بود 😐😐😐😐😭😭😭 یکی از دخترای پشت سرمون: وای خوشبحالش المیرا فکرشو کن این دختره واقعا نظرکرده شهداست بچه ها حتی زینب و لیلا نمیدونست چقدر من میترسم ک پام بلرزه یا اینکه شهدا یه لحظه ولم کنن به حال خودم اگه حاج ابراهیم همت تنهام بذاره اگه بشم همون ترلان مست و غرق گناه چی زینب: حنان کجایی؟ پاشو بریم یه دور اطراف بزنیم نیم ساعت دیگه میخایم بریم طلائیه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_چهل_هشتم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا عاشق شلمچه و طلائیه بودم ورودی شلمچه کفشا
بعداز شلمچه راهی طلای ناب جبهه های ایران طلائیه شدیم طلائیه واقعا طلاست😔 از کاروان جدا شدم رفتم سه راهی شهادت چندسال پیش من اینجا اشکای یه پسرنوجوون ۱۵-۱۶ رو مسخره کردم حالا تموم زندگیم شده بودن شهدا تا زمانی که ازشون دوری حجاب و ریش و دوست داشتن شهید و اینکه پاتوقت مزارشهدا باشه مسخره میکنی اما زمانی ک خودت وارد این وادی بشی میفهمی چه جوریه این آدما نجات گرن میخای بدونی چرا جوانی ک ۳۰سال نیست تو دنیا نجات میده چون اون آدم نفسشو زیر پاش له کرده اون جوان فقط فقط بنده خدا بوده کاش همه جوونای کشورم دلداده شهدا بشن اون ۵روز به سرعت گذشت ازشون خاستم حاج رضا زنگ بزنه یکی دو روزی هست از جنوب برگشتیم امتحان های میان ترم حوزه شروع شده بود منو لیلا هم سخت درس میخوندیم تازه از حوزه خارج شده بودیم که گوشیم زنگ خورد الو بفرمایید صدا: الو سلام خانم معروفی؟ -بله بفرمایید ببخشید شما؟ صدا: رضا بخشی هستم -إه حاج رضا شمایید خیلی وقته منتظرتونم حاج رضا: نامه شما چندروز پیش دستم رسیده منم تماس گرفتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
محبتی که فراموش نشد باقر تقدس نژاد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ شبی که از مرز رد شده و وارد کشور شدیم، بچه‌های سپاه یه جایی اتوبوس ما را نگه‌داشتند و همه ما پیاده شدیم، یه تانکر آبی بود و موکتی، چون نماز مغرب و عشاء رو نخوانده بودیم همونجا وضو گرفتیم چون زمینش شیب دار بود نماز را یک وری ادا کردیم. ان‌قدر تاریک بود که بزور جایی دیده می‌شد. مجددا سوار اتوبوس‌ها شدیم. بین راه و در آن موقع نیمه شب، مردم روستاها و شهرهای بین راه همه کنار جاده ایستاده بودند و از کاروان‌های اسرا استقبال می‌کردند. یک جا اتوبوس بر اثر ازدحام جمعیت ایستاد. چند نفر از مردم و یکی دو نفر از نیروهای ارتش جلو آمدند و بعد از خوش و بش، یکی از آنها گفت: اگه خونه شما تلفن داره، شماره بده تا خبر بدم. منم بجای شماره خونه خودمون، شماره منزل یکی از دوستان رو دادم. چون تنها شماره تلفنی بود که یادم مونده بود و فکر می‌کردم که شماره منزل خودمونه. حتی اسمم رو هم فرصت نشد بهش بگم. به پادگان که رسیدیم و کمی آرامش گرفتیم، تازه یادم اومد که شماره رو اشتباهی دادم! خیلی بخودم و به این‌ کارم خندیدم اما این چیزی از ارزش محبتی که لبریز از عشق و وفاداری به ایران عزیزمان و‌ خادمین آن بود و آن عزیز ارتشی درباره من انجام داد کم نمی‌کند و همچنان ابن‌کار ایشان این‌قدر برایم با ارزش است که بعد از ۳۵ سال آنرا به نیکی یاد می‌کنم. آزاده تکریت ۱۱ @bavelayat_maser_enghelabvshohada ‌‌‍‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا