eitaa logo
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
250 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
11 فایل
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عج) ارتباط با ادمین: @Mohammads44 🌷شادی_ روح شهدا_ صلوات @bavelayat_maser_enghelabvshohada باولایت در مسیر انقلاب وشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه توی جیبش یک زیارت عاشورا داشت. کار هر روزش بود. بعد هر نماز باید زیارت می خواند.. حتی اگر خسته بود. حتی اگر حال نداشت و یا خوابش می آمد.. شده بود تند می خواند، ولی می خواند...
همیشه توی جیبش یک زیارت عاشورا داشت. کار هر روزش بود. بعد هر نماز باید زیارت می خواند.. حتی اگر خسته بود. حتی اگر حال نداشت و یا خوابش می آمد.. شده بود تند می خواند، ولی می خواند... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
همیشه توی جیبش یک زیارت عاشورا داشت. کار هر روزش بود. بعد هر نماز باید زیارت می خواند.. حتی اگر خسته بود. حتی اگر حال نداشت و یا خوابش می آمد.. شده بود تند می خواند، ولی می خواند...
برخی از همرزمان شهید، از مراقبت از نفس این شهید نیز چنین می‌گویند که "شهید عابدینی فرمانده تیمی در یکی از عملیات‌ها در سوریه بود که در حین عملیات گرسنه شده و وارد باغی می‌شوند و سیب‌های از درخت افتاده بر روی زمین را می‌خورند اما در تماسی که با خانواده می‌گیرد و به مادرش می‌گوید "ممکن است صاحب باغ راضی نبود این سیب‌های بر زمین افتاده را خوردیم، ۵۰ هزار تومان رد مظالم به نیت این فرد کنار بگذارید".
همرزمان شهید همه از فداکاری‌های او می‌گفتند، همرزمی می‌گفت که، شهید عابدینی از کسانی بود که یک گردان را عاشق خود کرده بود، در هر زمینه‌ای اعم از تاکتیک و تکنیک نظامی و مدیریت بر دیگران برتری داشت و صاحب سبک بود.این شهید در دانشگاه و در مقطع لیسانس رتبه نخست را به دست آورد و از وی تجلیل شد اما جبهه‌های نبرد را بر درس ترجیح داد تا به هدف اصلی خود که شهادت است برسد.
برخی از همرزمان شهید از مراقبت از نفس این شهید نیز چنین می‌گویند که شهید عابدینی فرمانده تیمی در یکی از عملیات‌ها در سوریه بود که در حین عملیات گرسنه شده و وارد باغی می‌شوند و سیب‌های از درخت افتاده بر روی زمین را می‌خورند اما در تماسی که با خانواده می‌گیرد و به مادرش می‌گوید ممکن است صاحب باغ راضی نبود این سیب‌های بر زمین افتاده را خوردیم ۵۰ هزار تومان رد مظالم به نیت این فرد کنار بگذارید
همیشه توی جیبش یک زیارت عاشورا داشت. کار هر روزش بود. بعد هر نماز باید زیارت می خواند.. حتی اگر خسته بود. حتی اگر حال نداشت و یا خوابش می آمد.. شده بود تند می خواند، ولی می خواند...
°•|🌿🌸 _ شݪوار رو آورد و گفت: «برام مےدوزیش؟» گفتم: «این شݪوارت خیلی شده مگہ ݪباس بهتون نمیدن؟» گفت: «میدن وݪے هنوز ڪار میڪنہ یڪم فقط پاره شده، !» + راوی مادر بزرگوار: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫