eitaa logo
با ولایت تا ظهور ؛ شهادت و رجعت
249 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
36 فایل
این کانال در راستای لبیک به ندای 《مقام معظم رهبری امام عشق و خوبی ها امام خامنه ای 》 مبنی بر 《جهاد تبیین》، و در بحبوحه《 جنگ تحمیلی ترکيبي و شناختی 》جبهه کفر و الحاد تأسیس شده.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آی توییت
📚 ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ که ﺑﺪﺍﻧﯽ چقدﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﻫﺴﺘﯽ؟ کاﻓﯿﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﯼ! ﻧﻪ ﺍﯾﻦ که ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮﺱ کنی؛ ﻧﻪ ﻫﺮﮔﺰ... ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﯼ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کن. ﺩﺭ ﺍین صورت ﯾﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﺖ می شوند ﻭ ﯾﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ می‌کنند! ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ که ﺷﺪﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ کنار ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ... ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ کرﺩﻧﺪ، به رﺍﺣﺘﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺸﺎﻥ کن! ﻫﻤﯿﺸﻪ "ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ" ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ... زیاد از حد دورِ آدم های قدرنشناس و اشتباهیِ زندگیتان پروانه وار نچرخید! @i_tweett کانال آی توییت 📣
✍حجت الاسلام والمسلمین پناهیان 🔸مهم‌ترین عامل حال خوب «شُکر» است 🔸هدف شیطان این است که انسان‌ها شاکر نباشند؛ یعنی حال‌شان بد باشد ➖تمام تلاش شیطان برای این است که حال آدم را بد کند و طبق آیه قرآن، روش شیطان این است که ما را به ناشکری بکشاند «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ» چون مهم‌ترین عامل حال خوب «شکر» است و مهم‌ترین عاملی که موجب می‌شود حال آدم‌ها بد بشود «ناشکری» است. ➖ اگر احساس شکر از تو گرفته شود جای آن یا تکبر می‌آید یا حرص و طمع یا هزار مشکل دیگر! درحالی‌که اگر انسان، واقعاً شاکر باشد گرفتار این بدی‌ها نخواهد شد. ➖اگر در شکر خدا غرق باشی، احساس حسادت و عداوت به دیگران پیدا نمی‌کنی، افسوس و غصۀ گذشته را هم نمی‌خوری و به خدا سوءظن پیدا نمی‌کنی. سوءظن، حال آدم را بد می‌کند؛ مخصوصاً سوءظن نسبت به خدا. ➖بهترین حال خوب، در اثر شکر نعماتی است که انسان دارد. بسیاری از انواع حال خوب به پای شکر نمی‌رسند؛ مثلاً انگیزه و امید داشتن برای موفقیت، یک نوع حال خوب است اما قیمت حال خوبِ در اثر شکر، بالاتر از آن است. ➖حال شکر، حال پیروزی است؛ حال پس از موفقیت است نه صرفاً امید به موفقیت. شکر یعنی احساس می‌کنی که همین الان هم موفق هستی؛ در کنار این احساس، نگرانی و استرس نیست، اما در کنار امید به موفقیت یک استرس هست؛ اینکه «اگر موفق نشوم چه؟!» 📚حال خوب جلد۲ @grohejahadi
📚 🔸حفظ احترام پدر و مادر🔸 پيرمردي تصميم گرفت تا با پسر، عروس و نوه چهار ساله خود زندگي کند. دستان پيرمرد مي لرزيد و چشمانش خوب نمي ديد و به سختي مي توانست راه برود. هنگام خوردن شام، غذايش را روي ميز ريخت و ليواني را بر زمين انداخت و شکست. پسر و عروس از اين کثيف کاري پيرمرد ناراحت شدند: بايد درباره پدربزرگ کاري بکنيم، و گرنه تمام خانه را به هم مي ريزد. آنها يک ميز کوچک در گوشه اتاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهايي آنجا غذا بخورد. بعد از اينکه يک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست، ديگر مجبور بود غذايش را در کاسه چوبي بخورد. هروقت هم خانواده او را سرزنش مي کردند، پدربزرگ فقط اشک مي ريخت و هيچ نمي گفت. يک روز عصر، قبل از شام، پدر متـوجه پسر چهـار ساله خود شد که داشت با چند تکـه چوب بـازي مي کرد. پدر رو به او کرد و گفت: پسرم، داري چي درست مي کني؟ پسر با شيرين زباني گفت: دارم براي تو و مامان کاسه هاي چوبي درست مي کنم که وقتي پير شديد، در آنها غذا بخوريد! و تبسمي کرد و به کارش ادامه داد. از آن روز به بعد همه خانواده با هم سر يک ميز غذا مي خوردند. لایک @grohejahadi