🔸 پایان‌نامه‌ام را هنوز ننوشتم😔😔😔 🔹سنوات خوردم😔 🔸 این همه سال درس خوندم اما مدرکم را نگرفتم😔 اگر رساله را نوشته بودم، الان استخدام شده بودم اگر مقاله نوشته بودم،برا دکترا اقدام می‌کردم اگر نوشته بودم این همه اعصاب و روانم به هم نمی‌ریخت 🔸اگر ... 🔹اگر ...

بعضیا کارشون فقط همینه👆👆 اگر ... اگر ... اگر ... خب شروع کن عزیز من. یه چیزایی رو نباید پشت گوش بندازی نگو از فردا خودت رو مجبور کن فقط شروع کن.💯🌺 @admin_pasokh

واقعا؟؟؟😳 یه ساله عضو کانال بودید. واقعا این همه تردید چرا ؟؟؟😔 مگه نظرات اعضا رو نمی‌شنیدید؟ @bayanbanan

. دلو زدید به دریا؟؟؟😳😳 واقعا یعنی چی ؟؟؟🤔 عزیز من! مگه می‌خواستی چکار کنی که نیاز داشت دل رو به دریا بزنی .

آخرش از همه قشنگ‌تر بود😅😅 شرمنده! هیچ‌ربطی‌به #پژوهش نداشت😅 ولی حال‌‌ِدل‌خوب‌کنه صدای خنده‌های از ته دل کودکان از زیباترین صداهای دنیاست☺️🌺 گاهی لازمه مثل بچه‌ها به هر بهانه و بی‌بهانه شاد باشیم🙏🏻 ❌استرس و نگرانی نابودکننده‌س❌ #طنزوآموزش‌ @bayanbanan

از دوره #تکنیک‌های‌مطالعه ی شما خیلی راضی بودم کاش زودتر با این دوره آشنا می‌شدم 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 در سرتاسر کانال، نظرات اعضا را ببینید و بشنوید 🙏🏻🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @bayanbanan

. آیا از دوره‌های آموزش تصویری #ادبیات‌عرب‌و‌مهارت‌های‌متن‌خوانی و دوره #جامع‌اصول‌فقه و دوره‌های تصویری #اصول‌مظفر و #کفایه با تدریسِ #حجه‌الاسلام‌دکترموذنی💯🌺 اطلاع دارید⁉️ ✍جهت کسب اطلاعات بیشتر به ادمین👇👇 پیام دهید @admin_pasokh

تردید، باعث میشه که ❌تمام توانمندی خودت را به کار نبندی❌ وزنه بردار اگر یقین داشته باشد که می‌تواند تمام توان خود را به کار می‌بندد💪💪 اما وای به آن وقتی که سر سوزنی تردید به خود راه دهد😔 اون وقته که شکست، قطعی است @bayanbanan

چه غم سنگینی بر دلم نشست... روحش شاد🖤🖤🖤 @bayanbanan

حدود ۸۰ سال داشت امابسیار مصمم شده بود که #مقاله‌نویسی را آغاز کند به ایشان می‌گفتم: این شور و اشتیاق شما از دانشجویان و طلاب بیشتر است بدون استثنا، همیشه در تمام سال یکی دو ساعت قبل اذان صبح، بیدار بود و اغلب سال را روزه بود و با همان زبان روزه، آنچنان کوهنوردی می‌کرد که محافظینش کم می‌آوردند و به نفس نفس می‌افتند واقعا توانایی جسمی عجیبی داشت علیرغم این همه فعالیت، #پژوهش را کنار نگذاشت و اغلب پرسش‌های پژوهشی‌اش را ساعت ۱۱ و ۱۲ شب زنگ میزد و می‌پرسید ☺️ . گاهی به شوخی می‌گفتم: حاج آقا شما جوانید... به ما پیرمردها رحم کنید ما دیگه این ساعت خوابیم چطور شما خسته نمیشید؟ می‌گفت: تمام کارهای اجرایی من یه طرف این #مقاله‌نویسی و #پژوهش یک طرف بارها و بارها و بارها می‌گفت: چقدر #پژوهش لذت بخشه .

. با نرم‌افزار ها نمی‌توانست کار کند و همیشه می‌گفت: خوشا به حال شما که اینقدر راحت در کمترین زمان و با یک جستجوی ساده به این همه محتوا دسترسی دارید اما یک روز که من و ایشان و #مولوی‌عبدالحمید و #آیت‌الله‌مقتدایی و یکی از #همراهان‌عبدالحمید با هم نشسته بودیم . #مولوی‌عبدالحمید گفت: در مذهب ما فلان کار پذیرفته نیست (به یکی از مباحث اختلافی در فقه اشاره کرد) . #آیت‌الله‌مقتدایی روایاتی را از منابع اهل سنت نقل کرد و اثبات کرد که #مولوی‌عبدالحمید اشتباه می‌کند . . اما چون روایات و سند آنها را حفظ نبود #مولوی‌عبدالحمید نمی‌پذیرفت و می‌گفت: این مطالب در منابع ما نیامده بلافاصله #آیت‌الله‌سلیمانی شروع کرد متن همان چند حدیث که آیت‌الله‌مقتدایی گفته بود را دقیق از حفظ خواند آن عالم اهل سنت که همراه #مولوی‌عبدالحمید آمده بود (و اسمش را یادم نیست) به عبدالحمید گفت: بله همینطور است این احادیث در منابع ما هم آمده در نهایت، #مولوی‌عبدالحمید هم پذیرفت . بعد جلسه به ایشان گفتم: ماشالا شما که از ما و نرم‌افزار‌های ما دسترسی سریعتری به محتواها داشتید☺️ با یه حسرت و اندوهی گفت: 🔸کاش هیچ موقع وارد کار اجرایی نمی‌شدم. 🔸من عاشق درس و #پژوهش بودم 🔸اما احساس تکلیف مرا به اینجا کشاند 🔸حالا هم عمر گذشته و 🔸 از درس و بحث جا موندم و 🔸معلوم نیست اصلا به تکلیف هم عمل کرده باشم روحش شاد و یادش گرامی🖤🖤