#داستان_روز
مسافر تاکسى آهسته روى شانه راننده زد چون میخواست از او سوالی بپرسد.ناگهان راننده داد زد، کنترل ماشين را از دست داد و نزديک بود که با یک اتوبوس تصادف کند، اما توانست از جدول کنار خيابان بالا برود و در نهایت کنار يک مغازه در پيادهرو، متوقف شد.
براى چندين ثانيه، هيچ حرفى بين راننده و مسافر رد و بدل نشد.تا اين که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هى مرد! ديگه هيچ وقت اين کار رو تکرار نکن. من رو تا سر حد مرگ ترسوندى!"
مسافر عذرخواهى کرد و گفت: "من نمیدونستم که يه ضربه کوچولو، آنقدر تو رو میترسونه."
راننده جواب داد: "واقعاً تقصير تو نيست، امروز اولين روزيه که به عنوان يه راننده تاکسى دارم کار میكنم، آخه من ۲۵ سال، راننده ماشين نعشکش بودم …
نتیجه «گاه آنچنان به تکرارهاى زندگى عادت میکنيم که فراموش میکنيم جور ديگر هم میتوان بود»
خبرگزاری بیان گلپایگان
آخرین اخبارروزشهرستان گلپایگان وایران وجهان درکانال خبری بیان گلپایگان
آماده دریافت تصاویر،خبرها وپیشنهادات خوب شماهستیم
ارتباط بامدیران کانال👇
@akrammohammadi59
09227196258
@mohammadnobakht53
ارتباط با ادمین
@Ali_0715
https://eitaa.com/bayannews_agency
#داستان_روز🌱
روزی عالمی، شاگرد خود را در حال دست به یقه شدن با یک نادان دید.
به او گفت:
مدتها بهدنبال این سؤال بودم که چرا خداوند به هیچ پرندهای شاخ نداده است؟
سرانجام فهمیدم، چون پرنده در زمان برخورد با خطر میتواند پَر بکشد و پرواز کند، پس نیازی به شاخ در آفرینش او نبوده است.
انسان نیز، زمانی که میتواند از جر و بحث با یک فرد نادان پَر بکشد و فرار کند، نباید بایستد و با او جر و بحث کند.
بدان زمانی که پَر پرواز داری، نیازی به شاخ گاو نداری.
این پَر پرواز را فقط علم به انسان میدهد و شاخ گاو را جهالت.
#رسانه_مردمی_بیان_گلپایگان
ایتا
https://eitaa.com/bayannews_agency
تلگرام
https://t.me/bayannews_tv
از این پست خوشتون اومد برای دوستانتون فوروارد کنید🌹☺️
#داستان_روز🌸
سعدی می گوید؛ در روزگار جواني، من در مدرسه ي نظاميه درس مي خواندم، شب و روز مشغول مطالعه و تحقيق بودم.
يکي از دوستانم به من حسادت مي کرد،
اين قضيه را براي استادم تعريف کردم،
او تا سخن مرا شنيد با عصبانيت گفت : عجب! تو حسد را از دوست خود نمي پسندي، آن وقت غيبت کردن را روا مي داني؟!
اگر او با حسادت به سوي آتش دوزخ مي رود تو با غيبت در همان راه حرکت مي کني !
#رسانه_مردمی_بیان_گلپایگان
ایتا
https://eitaa.com/bayannews_agency
تلگرام
https://t.me/bayannews_tv
از این پست خوشتون اومد برای دوستانتون فوروارد کنید🌹☺️
پ
#داستان_روز 🌸
‹‹ ابراهیم و آتش و گنجشک ››
نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت.
از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟
پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد …
و خوشا به حال گنجشکان سرفراز ...
#رسانه_مردمی_بیان_گلپایگان
ایتا
https://eitaa.com/bayannews_agency
تلگرام
https://t.me/bayannews_tv
از این پست خوشتون اومد برای دوستانتون فوروارد کنید🌹☺️
#داستان_روز جمعه
حكيمی به دهی سفر کرد؛ زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حكيم خواست تا مهمان وی باشد. حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد. کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت : "این زن، هرزه است به خانهی او نروید !"
حكيم به کدخدا گفت : "یکی از دستانت را به من بده !" کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت. آنگاه حكيم گفت :"حالا کف بزن !"کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:"هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!"
حكيم لبخندی زد و پاسخ داد : "هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند."
#رسانه_مردمی_بیان_گلپایگان
ایتا
https://eitaa.com/bayannews_agency
تلگرام
https://t.me/bayannews_tv
از این پست خوشتون اومد برای دوستانتون فوروارد کنید🌹☺️