دوستان خرسی🐻
به نام خدا
یکی بود یکی نبود؛ کنار یک رودخانه زیبا و قشنگ یک🐻 خرسی با مادرش زندگی می کرد و هر روز در آب رودخانه شنا می کردند .
یک روز که🐻 خرسی در حال بازی بود ، یک🐸 قورباغه دید . خرسی پیش قورباغه رفت و سلام کرد ،🐸 قورباغه با همون صدایی که داشت گفت سلام قوقو ، شما کی هستی . خرسی گفت: من ، آقا خرسی تیز هوشم ، قورباغه هم گفت: من🐸 خاله قورباغه قور قور هستم .
🐸خرسی می خواست با او دوست بشه و با هم بازی کنند . خرسی به خاله قورباغه گفت: بیا با هم بازی کنم ، قورباغه نگاهی کرد و قبول کرد که با هم دوست باشند و کمی بازی کنند. اونها نشستند و کلی آب بازی کردند و این طرف و آن طرف تو آب پریدند .
همانطور که بازی می کردند یک صدایی از داخل آب اومد اون دید که 🐠ماهی کوچولوی طلایی رنگ داره از تو آب شنا می کنه و بالا و پایین میاد .
🐸خاله قورباغه گفت: من می خواهم بروم تو آب و با ماهی طلایی بازی کنم دیگه فردا بیا . و خودش رفت تو آب ها و بیرون نیامد ، 🐻خرسی هر چی صدا زد صدایش را نشنید ، واسه همین خودش پرید تو آب تا بتونه قورباغه و ماهی طلایی رو پیدا کنه و اونها رو نجات بده.
اون فکر می کرد نمیتوانند در آب نفس بکشند ، اون شنا کرد و رفت زیر آب اما اونها را پیدا نکرد ، همون طور که زیر آب بود ، نفسش گرفت و نزدیک بود خفه بشه و بمیره واسه همین سریع بیرون اومد
. مامانش که بیرون آب بود وقتی دید 🐻خرس کوچولو نمیتونه نفس بکشه سریع رفت و اون رو در آورد ، 🐻خرسی خیلی ناراحت بود و می گفت: خاله 🐸قورباغه و 🐠ماهی طلایی رفتند تو آب و الان نمیتونن نفس بکشند و میمیرند. مادرش برایش توضیح داد که این طوری نیست و اونها زنده اند و حتما طرف دیگر رودخانه رفته اند و دارند بازی می کنند .
اما خرس کوچولو می گفت: اونها زیر آب رفتند ، حالا نمی تونند نفس بکشند و میمیرند.
همین طوری که خرسی با مامان صحبت می کرد و ناراحت بود ؛ دید خاله 🐸قورباغه از آب بیرون اومد. خیلی تعجب کرد و با خوشحالی پیش قورباغه و 🐠ماهی طلایی رفت . وقتی پیش اونها رسید گفت: کجا بودید ، من دلم براتون تنگ شده بود. خرسی پرسید شما چه طوری رفتید زیر آب و خفه نشدید ،؛من دنبال شما اومدم و نزدیک بود خفه بشم .
🐸قورباغه توضیح داد که ما دوزیست هستیم یعنی هم می توانیم در آب نفس بکشیم و هم در خشکی ،🐠🐡🐟 ماهی ها آبزی هستند و فقط در دریا و آب می توانند نفس بکشند و زندگی کنند اگر بیرون بیایند سریع می میرند ، شما هم که حیوانات خشکی هستید ، نمی توانید در آب به مدت طولانی بمانید و فقط می توانید شنا کنید و سریع بیرون بیایید .
🐻خرسی گفت یعنی الان ماهی بیاد بیرون میمیره ، خاله قورباغه گفت آره.
اونها با هم کلی بازی و شادی کردند و خرسی اون روز چیزهای جدیدی یاد گرفت .
پس بچه ها ما هم از خرسی یاد گرفتیم که بعضی حیوانات مانند ماهی ها فقط باید در آب بمانند و بعضی هم می توانند در آب باشند و هم در خشکی مانند 🐸🐻قورباغه و خودمان هم فقط باید بیرون آب باشیم و اگر تو آب بریم و شنا بلد نباشیم، خفه می شویم.
ما باید همیشه مواظب باشیم که تو دریا یا رودخانه و یا استخر بدون اجازه پدر و مادر نرویم ، چون ما ماهی نیستیم و خفه می شویم .
#قصه_شب
@mamanogolpooneha💕
شب بخیر گفتن ما
محض ادای ادب ست
ور نه چون شب برسد
اول بیداری ماست
📷Mobin Monavari
@mamanogolpooneha💕
❤️💙
دختر خانه بودم. داشتم تلویزیون تماشامی کردم. مصاحبه ای بود با شهردار شهرمان. یک خورده که حرف زد، خسته شدم سرش را انداخته بود پایین و آرام آرام حرف می زد. باخودم گفتم« این دیگه چه جور شهرداریه؟ حرف زدن هم بلد نیست. » بلند شدم و تلویزیون را خاموش کردم.
چند وقت بعد همین آقای شهردار شریک زندگیم شد.
❤️شهید مهدی باکری
📗یادگاران، ج۳، ص ۵
@mamanogolpooneha💕
-آرزوت چیه؟
+زیر بارون بغلت کنم، تو چی؟
-خشکسالی شه!
#الان_عصبانیه_فک_کنم😅🙈
@mamanogolpooneha💕
❤️
وقتی طرف مقابل به اشتباهش اعتراف میکنه، هی نزنید تو سرش و اشتباهش رو چپ و راست به رخش نکشید. چون دفعهی بعد یاد میگیره دروغ بگه و کتمان کنه...!
#دلبرانه
@mamanogolpooneha💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+عشق یعنی چی؟
_عشق؟
+آره عشق
ـ_....
#دلبرانه
@mamanogolpooneha💕
خانه ای که زنش عاشق باشد،
آشپزخانه اش بویِ غذایِ محبوبِ یار میدهد
و خانه ای که مردش عاشق باشد،
بویِ بوسه های وقت و بی وقت...🙈
👤فاطمه جوادی
@mamanogolpooneha💕