🔴بازی فکری
پیدا کردن اشکال مشابه
اشکال مشابه را دوبه دو جفت کنید.
#بازی_فکری
#خلاقیت
#خودت_بساز
#مناسب_3سال_به_بالا
@mamanogolpooneha☘
میشود نیمه شبی گوشه بینالحرمین من فقط؛ اشڪبریزم توتماشــا بکنی..؟
:)
🖤
بَحریست بحرِ عشق
که هیچَش کناره نیست؛
آنجا جز آنکه جان بسپارند
چاره نیست . . . . . . .
🖤🖤🖤
#حافظ
#یا_قمر_بنی_هاشم
@mamanogolpooneha☘
❅✨↟↡
.
•
من براۍ مومنے
ڪه یاد آور مصیبتــ
جد شہیدم شود سپس
براۍ تعجیل فرج و تایید
من دعا ڪند، #دعامےڪنم(:🌱
〖امامزمانعج〗
•
@mamanogolpooneha☘
#پروفایݪطورے📿
←امیرے حسیݩ ونعم اݪامیر
حسیݩے بماݩ حسیݩے بمیر✌️🏻
@mamanogolpooneha☘
#داستان_67
#هستی_و_بالن_بادکنکی
#تخیل
👧 هستی، دختر کوچولوی رویاپردازی بود که همیشه با خرس کوچولوی پشمالو و صورتیاش مینشست و در خیال و رویا فکر میکرد. مثلا یک روز در رویا به جزیره ناشناخته میرفت، یک روز به اعماق زمین و روزهای بعد به خیلی جاهای دیگه.
امروز صبح وقتی از خواب بیدار شد، دید که بابای مهربانش یک عالمه بادکنک رنگی زیبا برایش باد کرده و آنها را به بدنه تختش بسته.
👧 هستی خیلی خوشحال شد، به خرس کوچولو چشمکی زد و چشمهایش را بست و رفت در رویا. هستی تخت خود را شبیه یک بالن تصور کرد که خودش و پشمالو در آن نشسته بودند، بادکنکهای رنگی آن بالن را آرام آرام به حرکت در آوردند و بعد رفت به سوی آسمان.
👧 هستی کوچولو از باد خواست تا در جهت دشت رویا پرواز کند و بادکنکها را به آن مسیر هدایت کند. باد مهربان هم قبول کرد و بادکنکها را فوت کرد به سمت دشت رویا، هستی کوچولو به همراه پشمالو از پرواز لذت میبردند و حسابی خوش میگذراندند، آنها از روی درختان و گلها و رودخانهها عبور میکردند و گنجشکها وپرستوها را از نزدیک میدیدند و به آنها دست تکان میدادند، تا اینکه رسیدند به دشت رویا، کم کم باید پایین می امدند.
در همین حال یک گنجشک کوچولو به یکی از بادکنکها نزدیک شد و نزدیک بود که نوکش به یکی از آنها بخورد و بترکد که ناگهان، هستی کوچولو با صدای مادرش که برای صبحانه صدایش میزد از رویایش بیرون پرید.
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘