مهمـــــان به قندے کن مرا
اگر چایی ات دم است...🌱
#بفرماییدچاے
@mamanogolpooneha☘
"اللّهم فك كل أسير" إلّا أسیر تجدیل محبوبٍ.
خداوندا اسیران را رها کن، مگر آنکه اسیر زلف یاری.
@mamanogolpooneha☘
《 #حرف_قشنـــــگ🌱》
🌹 حجةالاسلام پناهیان:
🔅 «احساس تنهایے» گاهےمذموم است و گاهے ممدوح؛ تنهایے مذموم آن است که مرا از مهربانے خدا غافل کند. براے اینکه تنهایے عامل کفرِ ما نشود باید «تمرین تنهایے» کنیم.
🔆 تنهایےِ داوطلبانہ و برنامهریزے شده، به آدم تمرین مےدهد که در تنهایےهایش خدا را از دست ندهد؛ «نماز شب» نوعے تمرین تنهایے است.
🔅 غربت و تنهایے انسان فرصتے است کہ مشغول خدا بشویم، آدم باید غریبیگےاش را ببرد درِ خانۀ خدا و از خدا طلب رحمت و مهربانے کند.
منبع:🔊 بیانات در مسجد امـام صادق(ع)، ۹۷/۰۳/۰۲
#نماز_شــب
@mamanogolpooneha☘
✨🌳 روباه و کشاورز 🌳✨
در زمانهای دور، روباهی زندگی میکرد که بسیار عاقل بود. او همهچیز میدانست. او میتوانست بگوید چرا پرستوها وقت بهار میآیند. او میدانست چرا ستارهها شبها دیده میشوند. اما نمیتوانست بگوید چرا آدمها اینطوری بودند و دلیل کارهایی را که انجام میدادند، بگوید. او تقریباً هیچ انسانی ندیده بود. او در چمنزار زندگی میکرد و آدمها در مزرعه.
یک روز روباه به سمت مزرعه آدمها حرکت کرد. مزرعه خیلی از چمنزار فاصله نداشت. او میخواست درباره آدمها چیز یاد بگیرد.
وقتی به نزدیکی مزرعه رسید، کنار آن نشست. آن تکه زمین شبیه چمنزار او بود؛ پوشیده از علف و سبزه. با خودش فکر کرد آدمها هم باید در چمنزار زندگی کنند. آدمها هم باید مثل روباهها زندگی کنند.
تا یک کشاورز از خانهاش بیرون آمد، روباه توی بوتهها پنهان شد و کشاورز چه کار کرد؟ او شروع کرد به کندن زمین. کشاورز علفها را کند.
روباه به خودش گفت: «چه مرد نادانی! سبزهها را خراب کرد. از قرار، آدمها به اندازه روباهها با هوش نیستند.»
او به چمنزار برگشت و برای همه از باهوش نبودن آدمها گفت. روز بعد، روباه به مزرعه برگشت تا ببیند آدمها، دیگر، چه کارهایی انجام میدهند! او دوباره با آمدن کشاورزی پنهان شد. کشاورز شروع کرد به پاشیدن دانههای گندم.
روباه بلند گفت: «باورم نمیشود. او دانههای خوب را توی خاک پرت میکند! از قرار آدمها به باهوشی روباهها نیستند.» بعد به چمنزار برگشت و به همه گفت که آدمها کودنترین موجودات روی زمیناند. هفتهها گذشت. روباه فکر کرد شاید کشاورز عاقل شده باشد.
او به سمت همان زمین قبلی رفت، اما زمین تغییر کرده بود. حالا زمین پر بود از خوشههای طلایی گندم. روباه شک کرد که نکند اینجا زمین دیگری باشد. بعد او دید که کشاورز بیرون آمد و او چه کار کرد؟ کشاورز شروع کرد به کندن خوشههای گندم.
روباه داد زد: «ای مرد نادان! او این همه گندم زیبا دارد و همه آنها را مثل علف هرز میبرد. دیگر نمیتوانم تحمل کنم.» او برگشت به چمنزار. آن شب، روباه نتوانست بخوابد. او به کشاورز فکر میکردو این که شاید کشاورز برای کارهایش دلیلی داشته باشد.
بنابر این بلند شد و به مزرعه برگشت. مزرعه خالی بود اما نوری از کلبه کشاورز به بیرون میتابید.
روباه از پنجره نگاهی به داخل انداخت. او دید که کشاورز دانهها را آسیاب و به آرد تبدیل میکند.
او دید که همسر کشاورز آرد را داخل ظرف ریخت . کمی بعد، کشاورز و همسرش داشتند نان گرم و تازه میخوردند.
روباه که دهانش آب افتاده بود، بالاخره فهمید که کشاورز چه قدر عاقل و باهوش است.
#قصه_شب
🌳
✨🌳
🌳✨🌳
🌸🍂🍃🌸
@mamanogolpooneha☘
روشـــツــنی خونه [🌙]
↯#ســـــلامتی🍎↯ 🌙قبل از خواب، یک لیوان شیر با زعفران بنوشید. شير با زعفران براي كم خوني، سرفه، ت
♡#ســـــلامتی🥛♡
🍶 چطور #کلسیم خانگی درست کنیم؟
#درمان #پوکی_استخوان
🔅1 لیوان شیر
🔅1 قاشق غذاخوری پودر سنجد
🔅1 قاشق غذاخوری شیره انگور
💥هر روز از این نوشیدنی استفاده کنید.
@mamanogolpooneha☘
روشـــツــنی خونه [🌙]
#بانو_ملکه_باش وظیفه اصلی یک خانم وقتی ازدواج می کنه و میشه یک همسر ! ♦️نه خوب بچه داریه ♦️
❤️مردا عاشق زنی با اعتماد به نفس بالا هستن
❌پس هی جلوی همسرتون نگین وای چقد چاق شدم
وای چقد پوستم خراب شده
وای بی حوصلم و...
زدن حرف هاے منفی درمورد خودمون ممنوع 😌🚫
#همســـــࢪانھ
@mamanogolpooneha☘