eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🌙]
2.8هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
141 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
🍏 به کودکتان سیب درختی بدهید 📝 کودکانی که بیشتر سیب میخورند کمتر دچار سرماخوردگی و عفونت شده و نسبت به دیگران کمتر بیمار می شوند 💕 @mamanogolpooneha
بالا :🙅🙅 ✅این بازی برای کودکان 16ماه به بالا مفیداست زیرابه این نتیجه میرسندنبودن مساوی نابودی نیست ✅باعث رشدمهارت حرکتی ✅باعث نشاط کودکان میشود @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 هزار لیلی ار به من اذن وصال خود دهند رها نمی کنم تو را عجب نشسته ای به دل 💚💚💚 @mamanogolpooneha
【• 🗣 •】 ‌ یادمہ حاج‌آقا پناهیان آخرِ یہ سخنرانے دعا کردن و گفتن: یاامام‌حُسین! میخوام جورۍ زندگی کُنم کہ منو دیدۍ بگے اگر این مدینہ بود ما پامون بہ ڪربلا ڪشیده نمیشد... 💔 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بہ محرݥ ڕسێدیݥ...❣️ دښٺ ماڕا بہ ﴿اڕبعێݩ﴾ بڕښاݩێد...🖤😓 اݪݪہݥ‌اݪڕزقݩا‌حڕݥ💔 @mamanogolpooneha
ما از حسێݩ﴿؏﴾قوݪ شفاعٺ گرفٺہ اێم با ێا حسێݩ﴿؏﴾از همہ سبقٺ گرفٺہ ایم روز ازݪ هرڪہ بہ چیزے رسید و ما عشق حسێݩ﴿؏﴾ڔا بہ امانٺ گرفٺہ ایم سر مےدهیم و دسٺ بہ ظاݪم نمےدهیم ما از حسێݩ﴿؏﴾درس شهادٺ گرفٺہ ایم ما نوڪر حسێݩ و ارباب عاݪمیم چوݩ از حسێݩ﴿؏﴾منصب و شوڪٺ گرفٺہ ایم مانند ڪودڪے ڪہ بہ میداݩ جنگ رفٺ از بودݩ عموسٺ ڪہ جرٵٺ گرفٺہ ایم یڪ چڵہ ڔا بہ بزم عزا گرێہ مےڪنیم در "اڕبعێݧ" قوݪ زیارٺ گرفٺہ ایم... @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🐜🐸🐸🐜 یکی بود یکی نبود. در یکی از روز های گرم تابستان بچه ی قوربارغه ای با یک جوجه و یک بچه موش و یک مورچه و یک سوسک قرمز به گردش رفتند. آن ها آنقدر رفتند تا به کنار رود خانه ای رسیدند . برای رد شدن از رود خانه بچه قورباغه پیشنهاد کرد بیایید شنا کنیم و پرید توی آب جوجه و بچه موش و مورچه و سوسک قرمز گفتند: ما که شنا بلد نیستیم بچه قور باغه قور قور قور خندید و آن قدر خندید که چیزی نمانده بود نفسش بند بیاید. جوجه و بچه موش و مورچه و سوسک قرمز ناراحت شدند و با هم فکر کردند تا راه چاره را یافتند. جوجه رفت و یک برگ آورد بچه موش رفت و یک پوست گردوی بزرگ آورد مورچه هم یک تکه ساقه ی گندم آورد سوسک قرمز هم نخ آورد آن ها شروع کردند به کار کردن. تکه ی ساقه ی گندم را توی پوست گردو فرو کردند و با نخ برگ به آن بستند و یک کشتی کوچو لو ساختند. کشتی را به آب انداختند و برآن سوار شدند کشتی کوچو لو در رود خانه به راه افتاد بچه قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و می خواست باز به آن ها بخندد ولی کشتی کوچولو از او خیلی جلو افتاده بود و دیگر قورباغه نمی توانست خودش را به آن برساند. 🐜 🐸🐜 🐜🐸🐜 🐸🐜🐸🐜 🐜🐸🐜🐸🐜 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا