eitaa logo
بازار
68 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
22.8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
حمایت از کالای ایرانی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات اسلامی یزد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مورد ربایش ۴۰ هزار زن و تجاوز به آنها چه می دانید؟ اداره تبلیغات اسلامی شهرستان یزد https://eitaa.com/nehzat_yazd ╚═══ 🍃🌺🍃 ═════
هدایت شده از عباس سعیدی
+۱۸ آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخن‌های پایم از جا پریدند و افتادند و ناخن‌های دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جری‌تر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزه‌ام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزه‌ام باطل نمی‌شود، چون به زور است. ...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایه‌ای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویله‌ای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دست‌هایم تحمل می‌کرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو می‌رفت. خون به دستم نمی‌رسید. پنجه‌هایم بی‌حس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم می‌ریخت و می‌سوزاند و پوست را سوراخ می‌کرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضه‌ها می‌گرفتند و موها را آتش می‌زدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را می‌سوزاندند. از سوزش درد به خود می‌پیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را می‌کندند و هی تکرار می‌کردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا می‌بستند و بعد آن را آتش می‌زدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم می‌سوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم می‌گذاشتند و آتش می‌زدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم می‌ریختند. کاری از دستم برنمی‌آمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد می‌زدم... مرا لخت آویزان می‌کردند و گاهی بر آلت تناسلی‌ام شلاق می‌زدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود... تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که می‌توانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمی‌گیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی می‌ماند. دست‌ها را از مچ با مچ‌بند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچ‌ها را سفت می‌کردند قالب‌ها بر مچ و ساق پاهایم فرو می‌رفت و به اعصاب فشار می‌آورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر می‌کردم خون از محل ناخن‌های دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس می‌شد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر می‌کشید. به دست راست کمتر فشار می‌آوردند، زیرا بعد از پرس دست باد می‌کرد و دیگر نمی‌شد با آن اعتراف نوشت. بعد از مهار شدن دست‌ها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو می‌آمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد می‌کشیدم، صدا در کلاه کاسکت می‌پیچید و گوشم را کر می‌کرد، نه می‌شد فریاد کشید و نعره زد و نه می‌شد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن می‌شد. گاهی شلاق را به کلاه می‌زدند، دنگ و دنگ صدا می‌کرد و سرم دوران می‌یافت و دچار گیجی و سردرد می‌شدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچ‌ها را دائم شل و سفت می‌کردند... کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت می‌کردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندان‌هایم به هم می‌سایید. از دماغ و دهانم بخار بلند می‌شد. دست و بدنم می‌لرزید. نمی‌توانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود... بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت) عضو شوید⬇️
هدایت شده از یونس خانه ساز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن در نگاه غربی وسیله است.... •┈••✾••✾••┈• 🎙حضرت 💛 (بررسی خلاصه‌ای از تاریخچه شکل گیری جریان برابری حقوق زن و مرد و وضعیت امروز زنان در جامعه غرب) #⃣ کانال سخنرانے هاے برتر⭐️ @sokhanranibartar
📝 زنان و دختران غرب به خیابان آمده‌اند و فریاد می‌زنند: !🙂 ✅ آن‌ها در انتهای دردناک مسیری پوچ هستند که برخی زنان ایرانی با شعار تازه آن را آغاز کرده‌اند. 😢😐 🔴 👇 https://eitaa.com/joinchat/3959554299C7b558c3f51
هدایت شده از سخنرانی هاے برتر⭐
26.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در غرب همه چیز از بی‌حجابی شروع شد! •┈••✾••✾••┈• 🎙استاد 💛 🔞توجه:دیدن این کلیپ به نوجوانان توصیه نمیشود (از ژوئی‌سانس چه میدانید؟ برداشتن حجاب مقدمه گفتمان سـکـ* است.) #⃣ @sokhanranibartar
هدایت شده از عباس سعیدی
26.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در غرب همه چیز از بی‌حجابی شروع شد! •┈••✾••✾••┈• 🎙استاد 💛 🔞توجه:دیدن این کلیپ به نوجوانان توصیه نمیشود (از ژوئی‌سانس چه میدانید؟ برداشتن حجاب مقدمه گفتمان سـکـ* است.) #⃣ @sokhanranibartar
هدایت شده از سخنرانی هاے برتر⭐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزیده‌ای از جایگاه زن در غرب! 🔞دیدن این کلیپ به نوجوانان توصیه نمیشود.... #⃣ •┈••✾••✾••┈• 💛 حضرت 🎙 کانال سخنرانے هاے برتر⭐️ @sokhanranibartar
هدایت شده از قاسم روانبخش
⭕️ آقایان علوی بروجردی و عبدالحمید زهی! 🔹آیا خبر شهادت آیت‌الله سلیمانی و زیر گرفته شدن دو طلبه با ماشین و حمله با چاقو به طلبه جوان در قم و شهادت رضا الداغی در سبزوار و افسر نیروی انتظامی سرهنگ شهرکی و همسرش در سراوان به گوش شما مدعیان دفاع از نرسیده است؟! چگونه از مرگ یک دختر به نام که عمدی بودن مرگش اثبات نشد این قدر برآشفته شدید ولی در شهادت قطعی مدافعان دین و امنیت و این ملت یک اظهار تاسف خشک هم نداشتید؟! ✍چگونه شما مدعی مرجعیت دینی مردم هستید؟ مگر یکی از شرایط ، نیست؟! http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اگر نبودند 🔻 🔻بازار مردم و انتخاب و خرید آنان توسط 🔻حالا دنبال بی حجابی 🔰 بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3253993472C88d01d5de6
هدایت شده از محمد حسین فلاح
💯 نقدی بر اظهارات معاون اول قوه قضاییه 🔷 ادبیاتش را نپسندیدم! 🔰 حمید رسایی: جناب آقای مصدق، معاون اول قوه قضاییه نطام جمهوری اسلامی که قرار است مظهر عدالت و اقتدار و دفاع از شریعت باشد و حامی نیروهایی که جانشان را کف دستشان گرفته‌اند، ادبیات مقتدرانه را نپسندیده‌اند! فکر می‌کنید آقای مصدق، در طول ۹ ماه گذشته که با شعار دروغ خیابان‌ها را به آتش کشید، فحش‌های رکیک جنسی مثل نقل و نبات از دهان ناپاک این جماعت نثار مقدسات می‌شد، قرآن و مسجد و حوزه را به آتش کشیدند، سلبریتی‌های مزدور را به جان روان مردم انداختند، آرمان‌ها و روح الله‌ها را به شهادت رساندند، هر چه داشتند روی دایره ریختند تا بلکه سنگر حجاب را فتح و به خیال خام خود جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، چندبار در قامت یک مسئول قضایی، گیوه‌هایش را ورکشید و به میدان آمد و غُرّید تا این کفتارها را از حرم جمهوری اسلامی دور کند؟ واقعا فکر می‌کنید چندبار به میدان آمده تا در باره ادبیات ایشان قضاوت کنیم؟ اگر کلمات (مصدق+معاون+اول) را در بازه زمانی ۱ شهریور ۱۴۰۱ تا ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ در سایت (خبرگزاری رسمی قوه قضاییه که طبعا مواضع مسئولان قضایی را برجسته و اطلاع‌رسانی می‌کند) جستجو کنید، نتیجه ۱۱۳ مورد است. یعنی ایشان در طول این ۹ ماه که ما در حال جنگ بودیم و قوه قضاییه یکی از ارکان مهم این جنگ ترکیبی بود، به عنوان معاون اول ۱۱۳ بار درباره مسائل مختلف از جمله بازگشایی خبرساز شده‌اند اما حتی یک‌بار بله حتی یک‌بار درباره موضوعات این جنگ ۹ ماهه از جمله اعلام موضع نداشته‌اند (خبرگزاری میزان هیچ جمله‌ای را در حد تیتر برجسته نکرده چون ارزش خبری نداشته) جز تسلیتی که به خانواده شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ شیراز گفته‌اند! با این سابقه قابل تأمل نباید تعجب کرد که: ▫️چرا ادبیات مقتدرانه سردار مفخمی را نمی‌پسندند ▫️چرا خروجی قوه قضاییه، آن لایحه پر از عیب و نقص است ▫️چرا سلبریتی‌ها جولان می‌دهند ▫️چرا ... و باید گفت ما هم ادبیات شما را نپسندیدیم آقای مصدق! 👈 آقای محسنی اژه‌ای! هفته قوه قضاییه مبارک، خدا قوت، خسته نباشید ولی بزرگوار متأسفانه علی‌رغم همه زحمات شما و همکارانتان، اما آرایش این قوه متناسب با نیازهای دوره جنگ ترکیبی و جنگ شناختی نیست. https://eitaa.com/mojekhabar1400
هدایت شده از 
👌 این زن و زنانی امثال ایشان که تعدادشان هم کم نیست، یا مادر بودند، یا همسر، یا خواهر شهید، تمام زندگی شان(یا بهتر بگوئیم هستی شان) را دادند تا ما از قید و بندها آزاد باشیم...