eitaa logo
بذل الخاطر
899 دنبال‌کننده
837 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی ذوقی و غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب. (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۹۲۶) «تأثیر رسانه در تحقق انقلاب اسلامی و انقلاب مهدوی» 🔹برای اصلاح موهای سر و صورت به حمام رفته بودم. بدون هیچ مناسبتی یکی از آن خطورات سرگردان آمد. شاید عجیب باشد ولی مضمون خطور این بود: «تأثیر رسانه در تحقّق انقلاب اسلامی»! 👂گویا نوای امام راحلمان را شنیدم که: ای علمای اسلام به داد اسلام برسید و صدایش به همه جای ایران میرسید. ✔همیشه ی تاریخ مانع اساسی رسولان و هادیان راه حق این بوده که چطور این صدای بیدار کننده ی فطرتها را با نبود امکانات و وجود موانع به گوش جان خلق الله برسانند! 💭ولی به نظرت اگر این بلندگو و نوار کاست و امکانات حمل و نقل و دستگاه چاپ اعلامیه و دیگر امکانات نوین برای تبلیغ و رساندن صدا به مردم نبود مردم میتوانستند صدای امام راحلمان را بشنوند و این انقلاب میتوانست به پیروزی برسد؟! واقعا سؤال تأمّل برانگیزی برایم بود! ✋دشمن کی فکر میکرد آن وسائل و امکانات نوینی که با آن بر سر فضاهای دینی میزد به ضررش تمام میشود. ✔فضای مجازی نیز بعید ندان که همینطور شود! الآن را نبین که جولانگاه ناپاکی و قتلگاه جوانان ماست. بعید ندان این فضا هم روزی وبال طواغیت و ناپاکان عالم شود. این نادانان نمیدانند! هر چه ماهیت و ابزار تبلیغ و رساندن پیام است در نهایت به ضرر آنهاست. 👈ابزار اطلاع رسانی و تبلیغ جهانی نوید بخش پیام آور و دادگستر جهانی است. هر چقدر هم در تبلیغات سوء ماهر باشند آخر الامر دروغ و فریب رسوا میشود. آن وقت است که همین ابزاری که بزرگترین ابزار شرارتشان بود بزرگترین ابزار هدایت خواهد بود إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَريب‏
باسمه تبارک و تعالی (۹۲۷) «ماجرای وقت ملاقات پسر مقام معظّم رهبری» «لَوْ عَلِمْتَ مَا مَنْزِلَةُ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَبِّهِ مَا تَوَانَيْتَ فِي حَاجَتِه‏» 🔹بنده خدایی با بنده درخواست ملاقات داشت. نمیدانم چرا چندان تمایلی به آن نداشتم! شاید بی دل و دماغ بودم و شاید هم ...! خدا رحم کند! 📖«عَبَسَ وَ تَوَلَّى *أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏*وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى*أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى‏» 💡به دلم افتاد اگر این شخص پسر یا نوه ی رهبرت هم بود باز اینطور بودی؟! اینطور بی میلی میکردی؟! والله نه تنها شادمان بودی بلکه به این دیدار افتخار هم میکردی! ✋میدانی چرا اینطور برایت فرق میکند؟ برای آن مضاف الیه است. برای آن اضافه و نسبت بین آن فرزند و یا نوه با رهبر عزیزت است. چون بوی رهبرت را میدهد. یا اگر خالص هم نباشی بوی انتساب به قدرت برتر مملکت را میدهد. 👈بگو ببینم خدا نزدت بزرگتر و محبوبتر و مقتدرتر است یا این رهبری که بنده ای از بندگان اوست؟! کدام مضاف الیه نزدت برتر است؟! اضافه و نسبت بین این شخص با خدایت برتر و شریفتر است یا آن اضافه و نسبت بین آن فرزند و نوه با رهبرت؟! کجای کاری؟! 📖«لَوْ عَلِمْتَ مَا مَنْزِلَةُ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَبِّهِ مَا تَوَانَيْتَ فِي حَاجَتِه‏» 👈مگر نمیدانی این شخص مخلوق خداست! عیال خداست! چرا وقتی آمد از اینکه یکی از مخلوقات خدا برای حاجتی نزدت آمده از عمق درون خرسند و شادمان نشدی؟! به آمدنش افتخار نکردی؟! مگر خدایت نفرمود: 📖«الْخَلْقُ عِيَالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ‏ بِهِمْ‏ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِمْ»
باسمه تبارک و تعالی (۹۲۸) 🍏«چیدن میوه ی شهادت»🍏 🔹نمیدانم چه شد بعد از نماز در مسجد به فکر شهادت افتادم. خوشا به حال آنها که مرگشان شهادت بود. «أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلًا فِي‏ سَبِيلِكَ‏ تَحْتَ رَايَةِ نَبِيِّكَ‏ مَعَ‏ أَوْلِيَائِك‏» 💭 به یاد کلام یکی از اولیاء الهی افتادم که فرموده بودند این شهدا زیرکترین تاجران عالم انسانیّت بودند. کیمیاگرانی که روغن ریخته جان فانی را نذر امام زاده کردند! زهی تجارت! 💡به دلم افتاد شهادت تنها خون ریخته و جان رفته که نیست! شهادت یک مقام، درجه و مرتبه است. اگر شهید نشدی مقام شهید که هست. بلکه بالاتر از مقام شهید! 🔸شرطش این است که اهل اطاعت خدا و رسول باشی تا راهرو صراط آن «أنعمت علیهم»ـهایی شوی که روز و شب طالب انعام ویژه ی الهی آنانی! «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ ...» 🔹رفقا در دار هستی مقامی هست که از سنخ درجه ی قرب و رضایت خداوند متعال است. یکی از راه های وصول به آن شهادت است. ولی راه های دیگری هم دارد که به مقام این شهدا میتوان رسید. 🍏شهادت یک میوه ای دارد. آن میوه اش همین حالت ایستادن تا پای جان در راه حق و خداوند است. این را بچین! همانکه مولایمان حسین نشانش داد که (یا بنی اصبر علی الحق و ان کان مرّا). این صبر همان روح شهادت است. 🔸حتّی میتوان از مقام شهید هم عبور کرد. مانند مقام عالم شهید پرور که از مقام شهید هم برتر است. راستی اگر ریخته شدن خون جسم در جهاد اصغر چنین است ریخته شدن خون گلوی انانیتها در جهاد اکبر دیگر چه اجری خواهد داشت؟! (ما المجاهد فی سبیل الله باعظم درجه ممن قدر فعفّ)
باسمه تبارک و تعالی (۹۲۹) «گیرم بخشید تو چگونه خودت را میبخشی؟!» 🔹تا حالا چند باری در باب استغفار نوشته ام. استغفار از آن توجّهاتی است که تا نفس میکشیم به آن نیاز ضروری داریم. خدایا این نواقص و خطاها و معصیتها را میبینی؟! مگر با لطف تو ...! 🔻استغفار دمیدن روحی توحیدی در مبارزه با تاریکی ها و زدودن زنگارهاست! تا انسان با حول و قوّه ی الهی و بیرون از یأسها و غرورها و أنانیّتها به تطهیر وجودش بپردازد!🔺 🔸مدّتی است دیگر نگرانیم از آن طرف ماجراست. اینکه حالا فرض کن بخشید! با شرمندگی بعدش چه میکنی؟! چرا اینقدر خودخواهانه به مسأله نگاه میکنی! با آن همه کرامت و بزرگواری که میکند چه میکنی؟! او که: «لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ‏ أَطَاعَه‏» بود. 🔹با دهن کجی ات به اویی که همه چیزت از او بود و خیرت را میخواست چه میکنی؟! با این بخشش دوباره اش چه میکنی؟! 💔اگر خودش دستی بر دلمان نکشد آنقدر عذاب این شرمندگی بالاست که شاید خودمان باشیم بگوییم خواهش میکنم نبخش! اینقدر بزرگواری نکن! اینقدر بیچاره ام نکن! اینقدر با لطف و کرمت عذابم نده! 💭فکر کن رهبرت با آن عظمتی که در نگاهت دارد مهمان منزلت شده! میخواهی غذا بیاوری! از روی غفلت همه ی خورشت روی سر و لباس رهبرت بریزد! آیا بیشتر به دنبال عذرخواهی خودخواهانه هستی یا از روی حیای عاشقانه میخواستی اصلا دیگر نبودی و اینطور نمیشد! گیرم او تو را بخشید ولی خودت میتوانی تا عمر داری خودت را ببخشی؟! ✋اگر هم بخشید باز خودت را از حدّ تقصیر خارج نکن و به آن عائشه نفست بگو: «يَا عَائِشَةُ أَ فلَا أَكُونُ‏ عَبْداً شَكُورا»
باسمه تبارک و تعالی (۹۳۰) «نکاتی پیرامون فیلم میان ستاره ای» «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ» 🔹شب جمعه جایی مهمانی بودیم. وقتی برگشتیم دیدم تا اذان شاید کمتر از ۳ ساعت مانده! خیلی وقت بود به پیشنهاد خانواده قرار بود یکبار با هم فیلم میان ستاره ای (Interstellar 2014) ساخته ی کارگردان مشهور انگلیسی آمریکایی کریستوفر نولان را ببینیم. استخاره کردم و خوب آمد. 👈ارزش دیدن هم برای آشنایی با برخی تفکرات و جهان بینی های مادی امروزی دارد. دقیق و مبتنی بر نظریات و فرضیات رایج فیزیکی ساخته شده است. مخصوصا چون فیلمی جهانی و مشهور است و به همین دلیل یک مثالی شده که میشود برای بیان نکات به آن ارجاع داد. ✔️آنچه من دیدم تلاشی مذبوحانه برای نجات کیهانی عقیده ی الحادی و برون رفت از چالشهای آن بود. آنهم یک برون رفت قهرمانانه که نه تنها آن را از موضع ضعف خارج کند بلکه نقطه ی قوّتی هم برای خودش قلمداد کند! نوعی فرار رو به جلو! عظمت هستی را با یک چشم بندی ماهرانه به نفع ساینس و تمدّن نوین مصادره و فاکتور میکند! توجّه به عجایب این پهنه ی بی کران آسمانها را در فضا و امتداد نوعی نگاهی الحادی آزاد میکند. 👈اینکه هیچ غیب و ماوراء و نیروهای روحانی در کار نیست و انسان باید خودش با توسّل به علم و پیشرفت دانشش و امیدواری به آینده دانش بر مشکلاتش غلبه کند. با یک هنر نمایی سعی کرده بود تا حتّی در دل کیهان هم برود و این عظمتها را به تصویر بکشد ولی به بیننده لحظه ای اجازه توجّه به احتمال وجود یک صانع مجرّد و یک مدبّری به نام خدا ندهد. ⬇️
👈آنچنان باور به نظام مدرن بشری و غرور قارونی علم پرستانه در آن موج میزند که حتّی بحرانهای لا ینحلّ ناشی از این نوع عقلانیّت مدرن مانند بحران زیست محیطی را میخواهد با رجوع دوباره به اصول همین مدرنیته یعنی اعتماد افراطی به خود بسندگی علم انسانی و خوش بینی محض به آینده و توسّل به دست مشکل گشایی به نام پیشرفت حل کند! 👈مشکل آفرین میخواهد خودش را در سیمای ناجی نشان دهد. به عبارتی میخواهد هرگونه بن بستی که بشر را به تجدید نظر در افراطش پیرامون اصول تمدّن نوین دعوت میکند را از گشوده و تصویری نجات بخش پیشا روی بحرانهای عمیقی که میتواند آینده ی تفکّر مادّی را به تاریکی فرو ببرد نشان دهد. 🔹ولی برهانش برای این امر چیست؟! این است که همین تکنولوژی است که دستگاه ام آر آی را برای تشخیص زودهنگام سرطان ساخته تا انسان دیرتر بمیرد! پس باید دیگر هیچ اشکالی نکنید! عجب! یا این است که همه چیز به قول داروین زیر سر تلاش برای بقاست. حتّی یاد فرزندان هنگام مرگ آخرین تلاش مغز برای بقاست. ✔راهکارشان چیست؟! تکیه بر یک سری فرضیّات جذّاب و اثبات نشده در فیزیک که با چاشنی خیال پردازی و قدرت موسیقی و جادوی سینما و جا سازی معمّاهای جذّاب و جملات و واژه های تأثیر گذار ... . ⚪برخی امور به خاطر تبارشان به گونه ای هستند که به شدّت انسان را به فکر فرو میبرند! دقیق و عمیق هستند! ولی هیچ دلیلی نداریم که هر فرضیه یا نظریّه ی دقیق و عمیقی حق هم باشند! در اینجا نیز با مطرح کردن برخی فرضیّات دقیق و عمیق که اصلا معلوم نیست حق هم باشند مخاطب را به خودشان مشغول میکنند! 👈مثلا این فیلم تصوّر عرفی را پیرامون مفهوم زمان و مکان به چالش میکشد و نشان میدهد که چطور پدری بعد از یک مسافرت فضایی جوانتر از دخترش که در حال مرگ است برمیگردد! 👈یا اینکه در اوج فیلم هنر پیشه اصلی وارد سیاهچاله میشود از نظریه ی نسبیت انیشتین استفاده شده که گویا بُعد زمانی در سیاهچاله تبدیل به بعدی مکانی میشود و زمان بسان یک سری اتاقهای مکانی قابل دسترسی میگردد! 👈همه ی زمانهای مختلف کتابخانه منزلش را میبیند که به شکل مکانی همه با هم در سیاهچاله وجود دارند! حالا برای فرضیه بد نیست ولی اینکه بد مستی کنند و آن را امری اثبات شده قلمداد کنند و بدون هیچ ملازمه ای بر تفکّر دینی با آن فخر فروشی کنند دیگر عجیب است. 👈میگویند ملا نصر الدّین میخ طویله اش را جایی فرو کرد و گفت اینجا وسط زمین است! هر کس هم قبول ندارد برود متر کند! حالا ایشان هم دارد از داخل سیاهچاله برایمان خبر میدهد! هر کسی قبول ندارد برود خودش ببیند! 👈در انتها هم در کمال ناباوری بعد از این همه تعسّف و تکلّف و تمحّل و ادّعاهای اثبات نشده و گزافه گویی های عجیب ولی با چاشنی سحر عظیم هنری فریاد یوریکا یوریکای این فیلم بلند میشود که دانش انسان بر همه ی مشکلات پیروز شد! 👈در آخر فیلم هم فضانورد خانم با بیرون آوردن کلاهش نشان میدهد که علم توانست سیّاره ی قابل سکونت جدیدی را پیدا کند! بشر دیگر پایبند زمین نیست! میتواند برای نجات خودش راه حلّی در سیّاه ی دیگری پیدا کند! اینقدر غرور و تکبّر! به چیزی نیاز ندارد. ✋خلاصه دنبال استدلال نباشید! آنچه هست ارائه ی یک تصویر برای باور پذیر کردن و داشتن یک تصوّر اوّلیه برای ایجاد تکیه گاهی برای زندگی و تمدّن مادّی و برون رفت از بحرانهای آن است. میخواهد خیالشان را خوش کند. 👈واقعا برای من که تأسّف آور بود! رسما با یک سری مغزهای کوچک زنگ زده ی خیالاتی مواجهیم! در این میان تلاش بی معنای سازندگان فیلم برای پیوند دادن این سرگردانی انسانی با مفهوم فداکاری و عشق دیگر از آن عجایب است. بیشتر نوعی تدلیس ماشطه است. 👈حالا ابتناء آن بر گزاره های فلسفی و انسان شناسی و جهان شناسی و فیزیکی بسیاری که باید از آن بحث کرد بماند! ولی یک چیزی که خیلی چشم آدم را میگرفت نوعی تلاش بی ثمر برای زنده ماندن بود. 👈اینکه هیچ زندگی جز همین زندگی دنیا وجود ندارد. اینهایی که میمیرند در واقع نفله شده اند! هیچ و پوچ شده اند. همه باید بجنگند تا بتوانند این دنیا زندگی کنند. هیچ پاسخی در مواجهه با پرسش فلسفه ی زندگی و مرگ نداشت. معنای زندگی در آن ذبح شده است. 👈ولی به شکل ضمنی یک حالتی در این نوع مرگ گریزی وجود دارد. آن هم نوعی توهّم عجیب که گویا انسان میتواند تا ابد زنده بماند! گویا همه میدانند که روزی میمیرند ولی این را باور ندارند وطوری رفتار میکنند که میتوانند هرگز نمیرند! 👈به خاطر همین باور و نگرش وجودیشان است که چندان چالش مرگ آنها را به کام خود فرو نمیبرد! واقعا فکر میکنند نوعی خلود دارند و مردن خودشان را باور ندارند! همه ی این هیاهوها زیر سر همین است. یحسبُ أنّ علمَه أخلَده! طوری زندگی میکنند که زبان حال این است که دارند قسم میخورند که ما لهم من زوال! ⬇⬇
👈این همان حقیقتی است که قرآن کریم در آیاتی آن را تذکّر میدهد و میفرماید: 📖«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏» 🔹خب اینها و مثل اینها در مورد نقد این فیلم مشهور بود. قصد اطاله کلام هم نداشتم. ولی با همان نوع نگاه ایمانی که به این فیلم داشتم یک سری حالاتی برایم به وجود آمد که آنها هم برایم جالب بود. وقتی این فیلم را میدیدم برخلاف جریان فیلم همینطور عظمت هستی وجودم را میگرفت. 👈اینکه چقدر ما کوچکیم و با چه عظمت بی انتهایی طرفیم! خدایا در این عالم چه خبر است؟! چه آفریدی؟! چه قصدی داشتی؟! ربّنا ما خلقتَ هذا باطلاً! این آسمانها خیلی با عظمت تر و پر رمز و راز تر از آن است که پوک و پوچ آمده باشد! یک عظمت و هیبتی از خالق هستی بر قلبم وارد میشد! 👈طوری که احساس میکردم هیچ مناسبتی بین من کوچک و مبدأ این عظمت بی پایان نیست! یک ذرّه ی بسیار بسیار بسیار ریزی در برابر این همه بزرگی! طوری شد که نزدیک سحر مدام دوست داشتم ذکر «یا عظیم یا عظیم» را با خودم زمزمه کنم. 👈ولی نوعی ترس و خشیت ناشی از هیبت این آفرینش من را گرفته بود. مانع انس شده بود. نوعی جلال و شوکتی که گویا میخواهد کوچکی انسان را به رخش بکشد! 👈بنده خدایی میگفت در عالم رؤیا دیدم روی یکی از این کرات آسمانی قرار گرفته ام! همینطور اجرام آسمانی را میدیدیم. یکباره این اجرام شروع به چرخش و حرکت کردند! یک احساس جدیدی در من تولید شد که تا آن زمان شبیهش را تجربه نکرده بودم. یک حس هیبت و خشیت عجیب که دل انسان را بلرزاند! 👈میخواستم انس بگیرم ولی گویا نمیشد! با خودم میگفتم چطور سابقا اینقدر راحت با چنین خدایی حرف میزدی! میدانستی در محضر چه عظمتی قرار میگرفتی! واقعا هیبتش می خواهد انسان را آب کند! 💡در همین حال این درک در وجودم قوّت گرفت که در برابر چنین خدایی هر گناهی ولو کوچک خیلی بزرگ است! و در برار چنین خدایی هر گناه خیلی بزرگ، خیلی کوچک است! تازه معنای این فراز صحیفه برایم واضحتر شد: 📖«فَأَمَّا أَنْتَ يَا إِلَهِي فَأَهْلٌ أَنْ لَا يَغْتَرَّ بِكَ الصِّدِّيقُونَ، وَ لَا يَيْأَسَ‏ مِنْكَ‏ الْمُجْرِمُونَ، لِأَنَّكَ الرَّبُّ الْعَظِيم‏» 👈در آن حال یک تواضع بیشتری نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام پیدا کردم. اینطور برایم جلوه میکرد که میدانی که این انوار پاک فرستادگان چه خدای با عظمتی اند؟! همینطور یک احساس شگفتی از قلب و درون آدمی پیدا میکردم که در این درون چخبر است که این همه آسمانها و زمین در برابرش گویا هیچ است! برای او آفریده شده! راستی این عبودیت و بندگی چه سری دارد که گوهر این صدف شده است؟
باسمه تبارک و تعالی (۹۳۱) «آیا آمادگی مواجهه با حقائق عظیم هستی را در خودت ایجاد کرده ای؟!» 🔹گاهی خوب است خودمان را در آینه ی دیگران ببینیم. انسانها همین من هستند که در شرایط و موقعیتها و انتخابهای مختلف به شکل مختلفی جلوه کرده اند. بد نیست عادت کنیم دیگران را از این پنجره نگاه کنیم. خودش یک کلاس درس بزرگی است. ✋این طرز نگاه غیر از این است که خودمان را بهتر از دیگری ببینیم! اصلا دیگر، دیگری در میان نمی ماند! خودمان را میبینیم! 👀اینبار در آینه ی شخص دیگری خودم را دیدم که آنقدر غرق در تلفن همراه و فضای مجازی بودم که گویا سحر زده بود! انگار در عالم هیچ خبر دیگری نیست! این منی که در آینه ی او میدیدم زمانی طولانی همینطور غرق بود. 🚫در این حال نه گویا خدایی بود و نه حساب و کتابی! زبان حالم همین بود که: ما هی الّا حیاتنا الدّنیا نموت و نحیا! آلف مجالس بطالین بودم و جلیس اشرار و غافلین! 👀سپس این تصویر جلوی ذهنم گشوده شد که گویا از این دنیا رفته ام؛ جایی که دیگر نه موبایلی در کار است و نه فضای مجازی! همه چیز جدّی جدّی است و بصرک الیوم حدید! با مرّ حقیقت و واقعیّت دیگر مواجهم! نمیتوانم حواس خودم را با امور دیگر پرت کنم! نمیتوانم با دلمشغولی خود را سرخوشانه غافل کنم! 💡به ذهنم خطور کرد: «آیا آمادگی مواجهه با حقائق عظیم هستی را در خودت ایجاد کرده ای؟!اصلا ما را به این دنیا آورده بودند تا چنین آمادگی را پیدا کنیم» 💡بعد از آن به ذهنم آمد فلسفه مبارزه با تعلّقات دنیایی همین آمادگی یافتن برای ارتباط گرفتن با حقائق بزرگ هستی است. اینکه راهت را به سمت سرچشمه ی نور پیدا کنی و پیش بروی!
باسمه تبارک و تعالی (۹۳۲) «حرف مفتی به نام سوء ظن‏» 🔹یکی از سفارشهای دینی این است که انسان مؤمن مثبت اندیش، پاک بین و اهل حسن ظن باشد: «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِه‏» (بذل الخاطر ۳۵۲) 🔻وادی ظنّ و گمان ظرفیّت زیادی برای انتقالهای بی ربط دارد. عرصه ی استدلال فلسفی و استنباط تفسیری و آزمایشگاه علمی و ماشین حساب ریاضی که نیست! عرصه ی کاه کوه شدن و کوه کاه شدن هاست! عرصه ی بی منطقی هاست! اگر قرار شد انسان بد گمان شود دیگر واویلا! زمینه این پیدا میشود هر چیزی به هر چیزی به هر شکلی ربط داده شود🔺 ✔سوء ظنّ مانند حرف مفت و یاوه سرایی است! خرجی که ندارد! منطقی که ندارد! راحت زده میشود! هم گفتنش هزینه ای ندارد و هم اثبات و ردّش معمولا ساده نیست. ولی اثر شومش را میگذارد. وادی کثیفی است که به قول شاعر: دوشم که بد گمانی چون اهرمن به جان باخت حورم به دیده دیو و طاووسم اژدها بود 🚫و به تعبیر صحیفه سجادیه افسار ذهن انسان دیگر از دست حقیقت و انصاف گرفته شده و مستقیم به دست خود شیطان داده میشود: «قَدْ مَلَكَ الشَّيْطَانُ عِنَانِي فِي سُوءِ الظَّن‏» 🔸گاهی احتمالاتی در مورد شخصی داده ایم یا آن را باور کرده ایم که وقتی بعدا مبرّا بودنش را دیده ایم عمق فجیع اختلاف آن احتمال با واقعیّت انسان را شرمنده میکند! 🔹از اینجاست که مرحوم کلینی در کافی به خوبی ارتباط تهمت را با سوء ظنّ فهمیده و روایات هر دو را در یک باب آورده: «بَابُ التُّهَمَةِ وَ سُوءِ الظَّن‏» 🔻وقتی سوء ظنّ به کسی پیدا کردیم به خودمان بگوییم الآن است که دیگر شروع کنی در موردش حرف مفت بزنی یا حرف مفت را در موردش بپذیری! مراقب باش!🔺
باسمه تبارک و تعالی (۹۳۳) «سبب گرایی متوکّلانه و توحیدی» «دلالت استبطانی» 🔹بعد از نماز در مسجد محلّ به آیه ی ۱۰۲ سوره مبارکه نساء رسیده بودند. بیایید با دقت در آن تدبر کنیم: 📖«وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى‏ لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً» 👈بزرگواری که میخواست این آیات را معنا کند گفت ببینید یعنی در دل جنگ هم باز نماز جماعت چقدر مهم است! ای مؤمنین بیشتر به نماز جماعت بیایید! برداشت جالبی بود. چون در سیاق و بافت حضور در مسجد و جماعت بودیم به نظرم این معنا راحتتر از این آیه برداشت میشد. قطعا یکی از پیامهای آیه هم همین بود. 👈ممکن بود شخصی دیگر که در فضای شرکت در جماعت به این آیه نگاه نکند از آن ارزش و اهمیت اصل نماز را درک کند. این هم یکی از پیامهای قطعی آیه است. ولی وقتی خودم این آیات را میشنیدم برداشت دیگری با توجّه به زاویه ی دیگری که شاید در آن بیشتر حضور داشتم از این آیه پیدا کردم. ✔️اینها پیامهای قطعی آیه است و از باب ظنّ و گمان نیست. میشود به شکل قطعی به آیه نسبت داد. آن پیامهایی که هر چند در لایه ی ظهور کلام در ظاهر وجود ندارد و اساسا کلام برای بیان آن نیامده ولی به شکل واقعی و قطعی لایه هایی از حقایق تنیده شده به کلام است. کلام از زاویه ی دیگری به آنها هم دلالت میکند. اینها را «دلالتهای استبطانی» مینامم. ورود به عالم دلالتهای استبطانی ورود به عرصه ی دیگری از فهم آیات و روایات است. 🔹همینکه این آیات شریفه تلاوت میشد این معنا برایم روشنتر میشد که چطور بین توجّه توحیدی و توجّه به نظام اسباب جمع کرده است. در اوج نماز آن هم به جماعت پشت سر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هم باشی نظام اسباب تعطیل نمیشود. باید هر دو را با هم جمع کنید. هیچ کدام را فدای دیگری نکنید! ✋اصلا نکند به این خاطر که شما انسانهای خوبی هستید و در حال مناجات با خدا گمان کنید خدا برایتان پارتی بازی میکند! دیگر خدا هوایتان را دارد! نخیر! خود رسول خدا هم به نقل واقدی در مغازی در جنگ احد دو زره روی هم به همراه کلاه خود پوشیده بودند! 👈باید به قواعد نظام اسباب که خود خدا اراده کرده اینطور باشد نیز ایمان داشته باشید. آن روی توحید ایمان به همین نظام اسباب است. 🔻اگر چنین است یک نتیجه ی سنگینی میتوان گرفت! آن هم اینکه مؤمن واقعی حتّی بیشتر از انسانهای مادّی در نظام اسباب فرو میرود. بیشتر مراقب اسباب میشود. طوری به تأثیر آنها در ظاهر اعتقاد پیدا میکند که مادّی گرا ها هم به این اسباب اعتقاد ندارند! اهل بررسی و حزم و دور اندیشی و حساب و کتاب و «خُذُوا حِذْرَكُمْ» است. ولی محتوا و عمق این رجوع به اسباب یک اسبابگرایی توحیدی است. این اسباب را جلوه گاه آن توحید میداند🔺 👈لذاست که در دل اسباب توجّهش فقط به آن مسبب الاسباب است و نمازش در دل جنگ هم قطع نمیشود که: «إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتا» ✔️انسان مؤمن باید جنبه و ظرفیّت و شرح صدر داشته باشد! وقتی خدا را دید طبیعت را رها نکند و اگر طبیعت را دید خدا را رها نکند! طبیعت مگر چیست؟ همان اسباب و مجاری است که خدا خواسته عالم را آنگونه مدیریت کند. اگر کسی طبیعت و اسباب را نبیند در واقع اراده خدا را ندیده و اگر نخواهد اسباب را ببیند در واقع تکبّر دارد. و از آن طرف اگر خدا را نبیند در واقع طبیعت و اسباب را به خوبی نفهمیده که اینها مجاری ای بیش نیستند و هیچ چیزی از خود ندارند؛ دست خدا بسته نیست و خدا از همه چیز به ما نزدیکتر است. 👈نشانه ی صداقت در این توحید برتر و سببگرایی متوکّلانه این است که به فرموده ی امام سجاد علیه السلام انسان اینگونه باشد: 📖«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ‏ بِكَ‏ عِنْدَ الضَّرُورَةِ، وَ أَسْأَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ عِنْدَ الْمَسْكَنَة» 👈طوری که اگر تمام اطبّاء دنیا خواستند انسان را نا امید کنند و هیچ سببی دیگر در کار نبود حال درونی انسان این باشد که حقیقتا اگر خدا بخواهد میشود و با این حال به درگاه خدا تضرّع کند. به قول آن انسان معنوی در مثنوی معنوی: گفت آری گر توکل رهبر‌ست این سبب هم سنت پیغمبر‌ست گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانو‌ی اشتر ببند رمز الکاسب حبیب الله شنو از توکل در سبب کاهل مشو
باسمه تبارک و تعالی (۹۳۴) «در راه خدا همه اذیتها را رها کن!» «دَع أَذَاهُم» 🔹اگر قرار شد راه انسان فقط راه خدا باشد تعارضها با این و آن آغاز میشود. آدمی برای پیمودن راه خدا ابتدا با انانیّت خودش طرف است و پس از آن با انانیّت دیگران و جامعه طرف میشود! بسیاری در مبارزه با این انانیّت و هوای نفس دوّم است که تسلیم شده اند. سرش هم این است که به جای توکل خود را درگیر این اذیتها میکنند. 🔻اینجاست که خداوند متعال یک دستور راهبردی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای این مبارزه بزرگ با هوای نفس دیگران میدهد. آنها اذیت میکنند! اذیّت اینها را رها کن! به آن توجّه نکن! جدّی نگیر! با ول نکردنشان مشغولیت برای خودت ایجاد نکن! اهمیت نده! به آن نپرداز! همّ و غمّ آن را نداشته باش! تو و راهت بزرگتر از این چیزها هستید! کار خودت را بکن و در این راه فقط به من توجّه کن! فقط هوای من را داشته باش! این اذیّتها میخواهد توجّه تو را از من سلب کند و همینکه مشغول دفع آنها بشوی یعنی به تو آسیبشان را زده اند! در همین حدّ دفع کردن هم به آنها توجّه نکن! رهایش کن!🔺 🔹ولی با چه پشتوانه ای؟! با پشتوانه ی اعتماد و توکّل به من! مرا وکیل خودت بدان تا خودم برایت مدیریتش کنم. 📖«وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً» 🔸به قول بلاغیون نهی تهییجی و تشویقی است. یعنی مرحبا ای پیامبر ما! همچنان مردانه پیش برو! هیچ شک و تردیدی در این راهت به دل راه نده! فن بدل توحیدی اذیت آنها توکل به من است! تا آنچه قرار بود تو را از من دور کند مایه تقرب بیشترت شود.