🔸با مقداری مراقبه هم انسان به خوبی می یابد که گویا در گوشش خوانده شد. به قلبش انداخته شد. به جانش تفهیم شد.
🔸گاهی حتی در ظاهر بدون اشتیاق قبلی مطالب برای انسان روشن میشود که از آن به الهام یاد میشود و گاهی تنها در حد حدوث فرضیات و سرنخها و شوقهای اولیه است.
🔻این خطورات و اشتیاقات و الهامها و حدسها بلکه علوم حاصل از تلاش و فکر همگی از غیب آید🔺
🔶قلب انسان بر اساس تجربه و روایات مسلّم گوشهایی دارد که با آن اصوات آسمانی را میشنود. نداهای حقّ و باطل را!
🔸در واقع به ما نیز به نوعی وحی میشود. شیاطین نیز به اولیائشان وحی میکنند!
🔻راستی احوال و افکار ما خیلی بیش از آنکه فکر میکنیم به آسمانها مرتبط است!🔺
🔵در هر حال در بحث قبل مروری اجمالی بر تراث روایی در زمینه نام گذاری داشتیم. به خاطر رسید برخی نکات کلّی که در همین زمینه به ذهن خطور میکند را نیز بیان کنم:
✅نکته اول
🔶نامها از آنجا که در لحظات ناب و حسّاس تولّد وضع میشوند به نوعی شاخص خوبی برای پی بردن به حقائق که در جامعه در جریان هستند میباشند.
👈 اسمهایی که نوعا از احساسات واقعی انسانها و بینش خاصّ آنها نشئت میگیرد.
👈این نامها به نوعی شاخصی جالب برای تشخیص نوع ارزشهای حاکم بر جامعه هستند! آنچه آن جامعه آن را نیک میداند و برای خود الگو و زیبا تشخیص داده است!
👈به تعبیر قیمت آن جامعه را تا اندازه ای نشان میدهد چرا که «قیمة کلّ امرئ ما یحسنه».
👈نامها معمولا بر اساس نام انسانهای بزرگ تاریخ، جنگاوران، دانشمندان، اجرام آسمانی، گلها، حیوانات، اشیاء و جمادات و زمانها و... انتخاب میشوند. نام پدیده مهمّ فرهنگی است که در باورهای دینی، ملّی، فکری و تاریخی اجتماع ریشه دارد.
👈این انتخابها در مقیاس کلان اجتماعی و ورای برخی انتخابهای ساده معانی مهمّی دارد. در روایت امام رضا علیه السلام در عیون الاخبار به خوبی این مطلب در تحلیل نامهای عرب در جاهلیّت بیان شده است است: «قُلْتُ لَهُ لِمَ يُسَمِّي الْعَرَبُ أَوْلَادَهُمْ بِكَلْبٍ وَ فَهْدٍ وَ نَمِرٍ وَ أَشْبَاهِ ذَلِكَ قَالَ كَانَتِ الْعَرَبُ أَصْحَابَ حَرْبٍ فَكَانَتْ تُهَوِّلُ عَلَى الْعَدُوِّ بِأَسْمَاءِ أَوْلَادِهِمْ وَ يُسَمُّونَ عَبِيدَهُمْ فَرَجاً وَ مُبَارَكاً وَ مَيْمُوناً وَ أَشْبَاهَ هَذَا يَتَيَمَّنُونَ بِهَا».
👈از این جهت بررسی اسمها در زمانهای مختلف میتواند حاوی معانی جالبی برای محقّقین در نشانه شناسی باشد.
👈در همین جامعه ایرانی در دهه 50 نامهای باستانی رواج یافت و در دهه شصت نامهای خاصّ مذهبی بسیار شایع شد و در دهه هفتاد نامهای ترکیبی و در دهه هشتاد نامهای جدید و نام بازیگران ... . اینها همه معانی مهمّی در بر دارد.
✅نکته دوم
🔶ما عادت کرده ایم که معمولا به شکل فقهی با همان معنای رائجش با مباحث اینچنینی مواجه شویم.
👈یعنی اجمالا موضوع را بیان نموده و سپس اگر احساس کنیم حکمی الزامی در روایات در آن وارد شده در مورد آن بحث کنیم.
👈در زمینه نامگذاری هم چون بحث حرمت یا وجوب خاصّی در آن دیده نشده و اجمالا برخی مضامین روایات در استحباب برخی نامها روشن است معمولا در فقاهت این مسأله کار خاصی انجام نشده است. گویا هر کسی میتواند بر اساس تمایلات خود در حیطه عرف اسم بگذارد!
👈ولی همانگونه که گذشت منطق روایات ما چیزی بیشتر از این صرف مواجهه بسیط فقهی با این مسأله را نشان میداد که گویا مسأله مهمتر از صرف یک حکم مباح است که صرفا در برخی اسمها مستحبّ و در برخی دیگر مکروه میشود.
👈اسم گذاری در جامعه ایمانی از یک منظر بالاتر باید مهندسی و کنترل شود. این مسأله نیازمند فقاهت و استنباط بیشتر و اساسا روش شناسی مجدّدی برای بررسی این سنخ از مسائل میباشد.
👈 آیا با اینگونه مسائل نیز باید بسان احکام صلات و بیع رفتار نمود یا نوع مواجهه فقیهانه با اینگونه مباحث فرق دارد؟!
✅نکته سوم
🔶اسلام با خود یک نهضتی در تغییر اسامی متناسب با فرهنگ خود آورد. بررسی این امر و مقایسه بین اسماء رائج در دوره اسلامی و اسامی رائج در زمان جاهلی حاوی نکات جالبی میتواند باشد.
👈 یکی از مؤلفه های نهضت فرهنگی اسلام همین مهندسی فرهنگی اسمها و ترویج اسمهای ارزشی و تقبیح اسمهای ضد ارزشی و توجّه ویژه به بعد روان شناسانه و معنای نشانه ای اسامی است. این اسامی رنگ و بوی خاصّی به فضای فرهنگی جامعه میدهد.
👈یکی از ظرفیتهای جالب زبان عربی پدیده تعریب است که در زمان فتوحات و گسترش اسلام سبب آن شد که با تعریب نامهای بیگانه به عربی آنها را بومی سازی کند. همین خصلت متکبّرانه زبان عربی باعث نوعی استعلاء فرهنگی در دوره اسلامی نسبت به ممالک مفتوحه بود.
👈مروری بر اسمهای اسلامی بر شهرهای اسپانیا گویای این حقیقت است. برخی از آنها که در تتبّع بنده در وصف برخی علماء اسلامی برایم روشن شد را ذکر میکنم: «بلنسیه: والنسیا»، «قرطبه: کوردبا»، «اشبیلیه: سویا»، «غرناطه: گرانادا»، «طلیطله: تولدو»، «سرقسطه: ساراگوسا»، «اشبونه: لیسبون»، شنتمری: سانتاماریا و... .
✅نکته چهارم
🔶رواج اسمهای غیر دینی در زمان ما و همچنین رواج اسمهای خاصّ در فرهنگ دینی مانند امیر عبّاس و امیر علی و کمرنگ شدن اسمهای دینی و متروک شدن اسمهای دینی خاصّ مانند غلام عبّاس و... به نظر میرسد از آثار مدرنیته و تجدّد است.
👈فرهنگ انسان مداری که در آن توجّه به انسان و دوری از مضامین رائج در پارادایم سنّت تأثیر خاصّی در اسم گذاری نهاده است.
👈توجّه به اسمهایی که نشانگر بزرگی انسان و یا فردگرایی او و عدم پیروی از نامگذاری رایج و محبّت اختصاص و تفرّد به اسمهای جدید و همینطور تغییر گرایی و مدگرایی رائج در نامگذاریهای امروزی همه از زوایای تأثیر مدرنیته در نامها است.
👈در واقع نزاع پنهان و بسیار خونین بین اسلام و دین مرموز آزادی که در موضعی دیگر از کلام دان کیوپیت مقداری در مورد آن سخن گفته شد خود را در سطح نام گذاری به این شکل نشان داده است. مسأله در واقع مهمتر از صرف تغییر سلایق در نامگذاری است.
👈بر همین اساس است که امروزه اساسا برخی از نامها منسوخ شده. مروری بر فهرست نامهای ایرانی که مشتقّ از نام زیبای امیرالمؤمنین علی علیه السلام است نشانگر عمق تغییر فرهنگی است. اسمهایی مانند: حیدرعلی، غلامعلی،ترابعلی، عشقعلی، یارعلی، سبزعلی، شمسعلی، ببرعلی، آبعلی، التماس علی، ازبرعلی، ارجعلی، ربعلی، راه علی، دادعلی، حکمعلی، توپوزعلی، پیرعلی، پنجعلی، بهارعلی، رکاب علی، غیرتعلی، غنجعلی، عیانعلی، عوضعلی، علی ملا، علی جمعه، علی ناز، گرگعلی، کوچکعلی، قندعلی، قسمت علی، فغانعلی، گداعلی...
👈البته منظور این نیست که اسمهای سنتی لزوما خوب بودند ولی در هر حال گرایش بیشتری به اسمهای دینی و اسمهای دال بر خاکساری انسان در برابر آسمان و آسمانیان بوده است. ممکن است گفته شود همانطور که در بحث خدمات متقابل اسلام و مدرنیته گذشت اساسا دلیلی بر خوب بودن دنیای سنتی و بد بودن مطلق مدرنیسم نداریم و شاید اساسا این تحولات در اسم گذاری بد هم نباشد. در جواب باید گفت منشا همه ارزشها توجه و تقرب به ذات اقدس الهی و منتسبین به اوست. در این فضا با مقداری توجه روشن میشود که نظام نامگزاری در دنیای مدرن از این امر نسبت به اسمهای سنتی فاصله گرفته است.
✅نکته پنجم
🔶رابطه بین اسم گذاری و فرهنگهایی که به واسطه تأثیر آنها اسم انتخاب میشود رابطه طرفینی است.
👈گاهی تحفّظ و احتیاط در نامگذاری باعث نوعی واکسینه شدن در برابر برخی تهاجمات فرهنگی است.
👈با توجّه به گرایشات دینی و همچنین گرایشات تجدّد در زمان ما مناسب است مردم را نسبت به این پدیده خودآگاه نماییم.
👈در واقع نوع مردم فریب گرایشات غیر دینی را میخورند زیرا این گرایشات منافقانه خود را در تنافی با دین نشان نمیدهد.
👈از همینجاست که تحفّظ بر نامهای ارزشمند دینی خود میتواند سببی برای حفظ و حراست از ارزشهای دینی مردم در برابر هجوم بی امان فرهنگ مدرن باشد.
👈به نظر میرسد در حکومت دینی که وظیفه حراست از باورهای مؤمنین را دارد ایجاد ضوابط معنی دار و تبلیغ درخور در نامگذاری و وضع قوانین در این زمینه ضرورت یافته است.
👈این نامهای جدید و غریب هر چند در ابتدا چیزی جز نام نیستند ولی در واقع با نوعی اختفاء در اسب تروآ تا اندازه ای فرهنگ و بار روانی خود را غافلگیرانه به دنبال خواهند آورد: (لا تلبسوا ملابس اعدائی فتکونوا اعدائی کما هم اعدائی)
✅نکته ششم
🔶یکی از مغالطات رائج که شبیه خود فریبی در زمان ما میباشد استدلال مجامع آماری برای بیشتر بودن و یا در صدر بودن اسمهای ارزشی مانند محمد و علی و فاطمه و زهرا در بین اسم دختران و پسران در جامعه ایرانی است.
👈بر هر شخص آگاهی بدیهی است که امروزه نامگذاری ها بسیار از آن بار ارزشی سنّتی فاصله گرفته است. حتّی در بین خانواده مؤمنین.
👈اما چیزی که رخ داده آن است که به دلیل مدگرایی و حبّ تفرّد پراکندگی نامها در دوران نوین بسیار زیاد شده است لذا در چنین فضایی بالنسبه طبیعی است نامهای ارزشی در صدر فهرست قرار گیرند ولی این ملاک خوبی برای ارزیابی نیست.
👈باید دید حجم نامهای غیر دینی نسبت به قبل چقدر تغییر یافته است.
👈یک گزارش جالب را از یکصد نام برتر نزد ایرانیان از سال 1297 تا 1380 میخواندم. اولین شناسنامه ایرانی در چهارم دیماه 1297 به نام فاطمه ایرانی توسط اراده کلّ سجل احوال دار الخلافه مستقرّ در بلدیه تهران صادر شد.
👈در همه ادوار نام محمد بین مردان و نام فاطمه بین زنان بیشترین انتخاب را داشته است.
👈در بین صد نام مرد اولین نام غیر عربی در مورد 46 عددی به نام امید در این سالها ثبت شده! بعد از آن فرهاد در رتبه 50 و بهروز در 59.
👈در بین نام زنان نیز اولین نامی که بار غیر مذهبی دارد در رتبه 29 با نام فریبا است و در رتبه 31 با نام مهناز.
👈واقعا اکثریت مطلق با نامهای عربی و مذهبی است. ولی از دهه هشتاد به بعد با شبیخون فرهنگی واقعا تغییرات چشم گیر است که بررسی آن نیازمند تفصیل زیادی است.
👈فقط به عنوان نمونه در سال گذشته یعنی سال 1399 بیشترین عدد نام مردان برای اسم «امیر علی» ثبت شده که بالاتر از نام محمد است و در رتبه ششم اسم آراد ثبت شده است!
👈تا رتبه ده آمار با اسمهایی نظیر: آریا و سامیار هم مواجه میشویم. واقعا تحوّل بسیار معنی دار است.
👈در نام بانوان سومین نام در سال گذشته نام «رستا» ثبت شده است! تا رتبه دهم آمار نیز با اسمهایی نظیر: حلما و آوا و مرسانا و یسنا! نامهای عجیب دیگری نیز بسیار در این سال انتخاب شده مانند: آیلین، همتا، رها، دلوین، هانا، نیلا و نفس!
✅نکته هفتم
🔶به نظر میرسد با توجّه به نکاتی که بیان شد امروزه مؤمنین باید حسّاسیت بیشتری در نامگذاری ها از خود نشان دهند.
👈شاید سابقا اسمهایی مانند هدا و بشرا و امین و معین و ... مشکلی نداشت و خودش دینی بود ولی امروزه با توجّه به تأثیر عمیق و مرموز تجدّد در این زمینه برخی اسمهای دینی در معرض خطر قرار گرفته است و باید مؤمنین رغبت بیشتری برای استفاده از آنها از خود نشان دهند!
👈اصلا پسندیده نیست نامهایی مانند خدیجه، معصومه، سمیه، امّ البنین و... که نماد زنان ارزشمند دینی هستند طوری شود که به دلیل عدم تکرار و انس از مد بیافتند که حتّی مؤمنین نیز دیگر از آنها استفاده نکنند.
👈گویا در تزاحمات امروزه باید مؤمنین برای خود جهاد و مسئولیتی در این زمینه احساس کرده و صرفا به آزاد بودن انتخاب و علاقه مندی های شخصی در انتخاب اسم بسنده نکنند.
👈امروزه انتخاب نام خودش میتواند مصداق نوعی مبارزه فرهنگی، تبلیغ و جهاد فی سبیل الله بوده و ثواب زیادی داشته باشد. مؤمنین با انتخاب نام مناسب در این جهاد فرهنگی میتوانند سهیم شوند.
👈مسئولین نیز باید فکری به حال این تکثّر اسمهای عجیب و مبارزه با عوامل تبلیغ فرهنگی آن مانند صدا و سیما و... نمایند.
#نام_گذاری
#نام
#اسم
#حدس
#الهام
باسمه تبارک و تعالی (23-3)
«انتخاب اسم بر اساس حروف ابجد»
«ارتباط طالع افراد با نام آنها»!
🔴به مناسبت بحث نامگذاری به ذهن خطور کرد نکته ای در زمینه انتخاب اسم بر اساس طالع بینی بیان کنم.
⛔امروز جایی دیدم بعضا مبالغ زیادی برای مشاوره در این زمینه پرداخت میشود!
✔خوبی بذل این خطورات هم این است که اساسا فرصتی برای پرداختن به این موضوعات متنوّع رخ نمیدهد. نه در منابر و نه درسها و بحثها و دیگر موقعیتهای طلبگی.
✔همین باعث شده که ما در تولید محتوای مختصر و مناسب در این زمینه ها دچار کمبود بوده و عرصه برای انسانهای عجیب و حرفهای عجیب باز شود.
🔴بسیاری از علوم پیشنیان امروزه از میان رفته ولی یکی از چیزهایی که همواره با شدّت و قوّت بین مردم رائج مانده اعتقاد اجمالی به طالع بینی و تأثیر نامها در طالع انسانها و شخصیّت آنها و ازدواج و دیگر امورات زندگی ایشان است.
🔶در دید علمای باستان حروف تنها اصواتی بی معنی نیستند که از ترکیب آنها با وضع خاصّ صرفا یک دلالت معنایی حاصل آید؛
👈این حروف خود اسراری داشته و بر همین اساس انتخاب اسم خاصّ بر روی افراد میتواند تأثیرات شگرفی مبتنی بر نحوه تعامل امور آسمانی با این اشخاص گذاشته و سرنوشت و آینده خاصّی برای آنها رقم بزند!
👈اسرار دانش حروف بر اساس نظام حروف ابجد که گویا از تراث تمدّن فنیقی باستان است به زبان آرامی و از آن به عبرانی و عربی رسیده است.
👈ابجد کبیر مبتنی بر تقسیم عدد یک تا هزار با نظم خاصّی بر بیست و هشت حرف زبان عربی است.
👈حروف حاکی از اعدادی هستند و این اعداد مبتنی بر یک حقائق تکوینی میباشند. روش کشف عدد اصوات همان نظمی است که در ابجد به یادگار مانده است.
🔻در واقع حروف ابجد تنظیم حروف اصیل بر اساس عدد تکوینی آنها از یک تا هزار میباشد🔺
👈از عدد بدست آمده از حساب حروف ابجد به شکل موسوم به ابجد کبیر برای رمزنگاری، ترتیب بندی، طالع بینی و در علوم غریبه برای طلسمات و... استفاده میشود:
🔶«اَبْجَدْ - هَوَّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخَّذْ – ضَظِغْ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۲۰ ۳۰ ۴۰ ۵۰ ۶۰ ۷۰ ۸۰ ۹۰ ۱۰۰ ۲۰۰ ۳۰۰ ۴۰۰ ۵۰۰ ۶۰۰ ۷۰۰ ۸۰۰ ۹۰۰ ۱۰۰۰»🔶
🔴از اعداد برگرفته از ابجد بر امور بسیاری استدلال میشود. مثلا برای انتخاب همسر مناسب با روشهای مختلفی بر شومی یا مبارکی وصلت استدلال میشود.
👈برای این منظور حروف ابجد زن و مرد به همراه مادرشان محاسبه شده و جمع میشود و بر 5 تقسیم میشود اگر باقی مانده فرد بود وصلتی مبارک است و اگر زوج بود وصلتی پر ماجراست و اگر چیزی باقی نماند خیلی شوم است.
👈 روش دیگر برای طالع بینی ازدواج که مقداری تفصیلی تر است بررسی ستاره بخت مبتنی بر طالع خود افراد است. طالع افراد بر اساس جمع بستن حساب ابجد نام شخص با مادرش و تقسیم آن بر 12 و محاسبه کردن عدد باقی مانده تا کامل شدن 12 آخر به عنوان ماه طالع شخص است.
👈بعد از آن باید دید مناسبات وصلت بین این دو ماه چگونه است. مثلا اگر برج طالع دو نفر یکی باشد وصلت خیلی خوبی است و اگر دقیقا مقابل هم باشند یعنی 6 برج با هم اختلاف داشته باشند چون تضادّ دارند باز خوب است و مکمّل خوبی هستند و همدیگر را پوشش میدهند؛ مثلا یکی حمل باشد و دیگری میزان یا یکی سنبله باشد و دیگری حوت!
🔶هر سال 12 برج دارد و به هر برج طالعی نسبت داده شده است؛ این بروج به ترتیب: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو و حوت میباشد.
👈همچنین گاهی به افراد در مورد وصلت با شخصی که 5 برج با او فاصله دارد مشاوره داده میشود که میتوانند مکمّل خوبی باشند. مثلا حمل میتواند با سنبله یا عقرب وصلت نسبتا خوب و عمیقی برقرار کند و یا قوس با ثور یا سرطان و همینطور... .
👈اگر تنها دو برج بین افراد فاصله باشد وصلت آنها شبیه دوستی میشود نه ازدواج هرچند شادمان هستند
👈و اگر تنها یک برج با شخص فاصله باشد اصلا ازدواج خوبی نیست؛ مثل ازدواج حمل با حوت یا ثور .
🔻نکته مهمّ در این زمینه ارتباط وثیق طالع افراد با نام شخص و نام مادر وی است🔺
👈از اینجاست که یکی از راهکارهایی که گاهی برای رفع برخی مشکلات خاص در علوم غریبه پیشنهاد میشود تغییر نام شخص متناسب با طالع مورد نظر است!
💡یکی از اغلاط رائج در زمان ما آن است که احکامی برای متولّدین ماه های سال بیان میکنند. مثلا میگویند فروردینی ها فلانند و خردادی ها بهمان! این در حالیست که این احکام در ابجد کبیر ربطی به ماه تولّد شخص ندارد بلکه مربوط به برجی است که مناسب طالع افراد است. مثلا ممکن است شخصی متولّد ماه فروردین باشد ولی طالعش برج سنبله یا همان شهریور باشد💡
👈به عنوان نمونه به یک نمونه طالع بینی بر اساس شخصی که طالعش سنبله باشد بر اساس برخی کتب اشاره میکنیم:
📖«زنان: زنی که به طالع سنبله باشد زنی است بلند بالا و سرخ رو. این زن بسیار مومن وخدا ترس است. در اوائل عمر بسیار صدمه دیده، اما در اواسط و اواخر عمر کارش نیکو شود. بهتر است راز دلش را به کسی نگوید و حرف همه کس را باور نکند. در طول زندگی ممکن است دورهای از خانواده و فامیلش دور شود. از پدر و مادر بهرهمند نگردد. پاکدامنی و عفت خود را حفظ مینماید. فردی سیاه چهره و بلند قد با او دشمنی میکند که باید از او حذر کند. عاقبت به خیر است. نباید کاهل نماز شود و اول ماه قمری به روی کلام الله و سبزه یا آبهای نگاه کند. فرزندان او خوش اقبال و خوش فهم و پر روزی هستند. ماه صفر و روز یکشنبه و لباسهای رنگین سرخ و سفید برایش خوش یمن است.
📖مردان: مردی که طالع آن برج سنبله باشد دارای قدی متوسط با ابروهایی کشیده است. خوش خلق و خوش بیان است و دروغ گفتن و مال حرام خوردن برایش نحس خواهد بود، اما صداقت برایش نفع دارد. شریک شدن با دیگران برایش سودمند نیست و در بدنش خالی دارد که نشانه بخت و اقبال اوست. دشمن و بدگو زیاد دارد پس نباید راز دلش را به کشی بگوید. مسافرت به سمت جنوب و جنوب غرب برایش منفعت و برکت دارد. فرزندان زیادی در طالع دارد. دعای حرز یمانی او را از نحسی حفظ میکند. خطر مرگ در پنج سالگی او را تهدید میکند و اگر بگذرد به عمر طبیعی خواهد رسید. اول ماه نو قمری بهتر است به روی سبزه نگاه کند. لباس سبز و رنگارنگ و روز یکشنبه برایش شانس میآورد. صدقه دادن او را از بلا حفظ میکند»
🔶همچنین با استفاده از ابجد کبیر میتوان کوکب شخص از بین کواکب هفتگانه را نیز دانست.
👈هر کدام از کواکب هفتگانه را کوکب مربی میگویند و در طالع بینی و علم اعداد جایگاه ویژه ای دارند: قمر، مریخ، عطارد، مشتری، زهره، زحل، شمس.
👈برای این منظور عدد ابجد کبیر شخص که همان حاصل جمع عدد ابجدی نام وی و مادرش را تقسیم بر هفت نموده و عدد باقیمانده مبیّن کوکب متعلّق به شخص است که خود احکامی دارد.
🔴همچنین طبع افراد نیز مبتنی بر برج طالع آنها بیان میشود؛ بر این اساس طالع حمل و اسد و قوس آتشی است. طالع ثور و سنبله و جدی خاکی و طالع جوزا و میزان و دلو بادی است. طالع سرطان و عقرب و حوت نیز آبی است.
👈طبع آتشی به صورت کلّی زود عصبانی شده و زود خاموش میشود و معمولا کینه ای نبوده و بدنش حرارتی خاص داشته و معمولا تشنگی اش بیشتر از حدّ معمول است.
👈طبع خاکی متواضع و فروتن و ساکت است و با حرمت و احترام زندگی میکند.
👈طبع بادی مغرور و تند خو میباشد و زیرک بوده و زمینه برای نفاق و کینه در وی زیاد است.
👈طبع آبی معمولا شادمان بوده طبایع دیگر در وجود او زود میتواند ظاهر شود.
👈در ازدواج نیز گفته میشود اگر طبع برج طالع افراد با هم یکی باشد ازدواج خوبی میتواند باشد. مثلا هر دو طبع آبی داشته باشند یا خاکی.
🔵بگذریم! صحبت در این مباحث بسیار است. نامگذاری در قدیم میتوانسته حاوی معانی بسیار زیادی باشد که امروزه در فرهنگ سنت ستیز مدرن به انتخاب اسامی بر حسب مدگرایی تقلیل داده شده است.
🔶«اسلام و طالع بینی»🔶
آنچه در این زمینه گذشت به معنای صحّت طالع بینی و یا احکامی که بر اساس ابجد کبیر ادّعا شده نیست. قبل از ظهور اسلام یهودیان استفاده زیادی از اسرار این حروف و اعداد مینموده اند. همچنین نقل شده که اینگونه حساب عددی بر حسب ابجد کبیر حتّی بین چینیان و دیگر امم هم دیده شده است. در بین مسلمین نیز شهرت بسیاری داشته و علما و عرفای بزرگ اسلامی به بحث در این زمینه پرداخته اند.
👈مرحوم علامه طباطبایی در کتاب مهرتابان بر همین اساس میگویند: «أبجد کبیر ظاهرا از مسلّمات است». البته مراد مرحوم علامه از مسلّمات همان اصطلاح مسلّمات در مبادئ اقیسه هست و لزوما به معنای امر قطعی که از اطلاق عرفی این واژه فهمیده میشود، نیست.
🔴میتوان گفت: اگر ابجد کبیر و ترتّب احکامی بر این اعداد از مسلّمات دانسته شود بی اعتنائی اسلام نیز به این امور قطعا از مسلّمات است. اندک آشنایی با قرآن کریم و روایات و فقه اسلامی نشانگر این امر است.
👈البته گاهی به صورت محدود از برخی از این امور مانند ترتّب احکامی در قمر در عقرب سخن گفته شده است یا مثلا مرحوم کلینی در روایت ششم از باب الحرز و العوذة روایتی با سندی صحیح از اسحاق بن عمّار نقل میکند که به امام صادق علیه السلام عرضه کرد از نیش عقارب میترسد؛ حضرت نیز در دستور العملی به او فرمود به ستاره سها یا همان اسلم هر شب خیره شو و سه بار این دعا را بخوان:
📖«اللهم ربَّ أسلم صلّ علی محمّد و آل محمد و عجّل فرجهم و سلّمنا».
👈در دین مبین اسلام امورات مبتنی بر اختلاف طبایع مربوط به سنّت ابتلاء دانسته شده و ضمن تذکّر تقوا و تقویت ارتباط با خداوند متعال و ادعیه از سوق دادن مردم به این امور جلوگیری شده است.
🔶ولی آیا این عدم اعتناء به معنای باطل بودن این امور است؟! این امر به سادگی قابل اثبات نیست. همانطور که صحّت جمیع آنچه به صورت مسلّم در مورد خواصّ ابجد کبیر بیان شده اثبات نشده است. زیرا نه مبتنی بر وحی آسمانی است و نه براهین و تجربیات قابل اتّکاء.
👈البته بسیاری به این امور به شدت معقتدند. در میان آنها نام علمای بزرگ نیز دیده میشود.
👈انکار این امور نیز شأن علما نیست. زیرا همانطور که ادّعا بدون دلیل صحیح نیست انکار بدون دلیل نیز صحیح نیست. تنها باید تاکید کرد که اینها در فرض صحت چیزی جز زمینه نبوده و باعث جبر و به اصطلاح سرنوشت محتوم نمیباشند. همینطور نباید اینها را در فضایی غیر توحیدی با فلسفه های باطل معنی نمود و باید دانست عالم بر اساس عدل و حکمت خالقی یکتا تدبیر میشود.
💡ابن سینا ناظر به علوم غریبه و طلسمات در نمط دهم اشارات که در زمینه اسرار الآیات است نکته جالبی بیان میکند:
📖«ایاک أن یکون تکیّسک و تبرئک عن العامة هو أن تنبری منکرا لکلّ شیء فذلک طیش و عجز و لیس الخرق فی تکذیبک ما لم یستبن لک بعد جلیته دون الخرق فی تصدیقک ما لم تقم بین یدیک بیّنة بل علیکم الاعتصام بحبل التوقف و إن ازعجک استنکار ما یوعاه سمعک ما لم تتبرهن استحالته لک فالصواب أن تسرح أمثال ذلک الی بقعة الامکان ما لم یذدک عنه قائم البرهان و اعلم أنّ فی الطبیعة عجائب و للقوی العالیة الفعالة و القوی السالفة المنفعلة اجتماعات علی غرائب».
🔶مراقب باش! بسیاری برای اینکه ادّعاء فضل و زرنگی و جدا بودن از طبقه عوام کنند روششان انکار همه چیز است! گویا انکار کردن مشهورات بین عوامّ نشانه فضل است! شاید به این دلیل که بیانگر نوعی تفرد و امتیاز از دیگران و اصالت دادن به خود و محور قرار دادن خود در امور است. همین تفرّد موهم عالم بودن و توهّم این صفت کمالی نیز برایشان لذت بخش است! عوام نیز گاهی این امور را نشانه فضل میدانند! شاید چون با دیدن این حالت در برخی و ندانستن منشأ آن تعجّب کرده و از همین تعجّبشان به ضمیمه حسن ظنّ به آنها گاهی لذّت میبرند! خیر اگر با هر مجهولی برخورد انکاری داشته باشی نشانه سبک مغزی و سست اندیشی توست زیرا در برخورد با مجهولات همانطور که تصدیق بلا دلیل قبیح است انکار بلا دلیل هم قبیح است. این لا ادری گفتن از سوی که کسی که میتواند ادعای علم کند خود نشانه عالم بودن است زیرا یعنی علم به جهلش دارد و نشانه سلامت مزاج علمی و تقوای اندیشه هم هست. در واقع چنین شخصی متصف به هیئتی استعلایی است که با آن از گزند این گرایشات دانی اخلاقی مصون است. و عوام نیز باید متوجه باشند به معلومات چنین شخصی بیشتر میتوان اعتماد نمود. اساسا باید طالب علم شجاعت بیان لا ادری را در خود ملکه کند والا خود و دیگران را به مهلکات بسیار میاندازد که من ترک قول لا ادری اصیبت مقاتله! همینطور چندان بد بین هم نباید بود زیرا عجائب عالم خیلی بیش از آن است که تو گمانش را برده ای!
🔶راستی چه خوش گفته شده که: (لا ادری نصف العلم). یکی از فضلاء به طنز نقل میکرد که شخصی عاری از هر فضل میگفته من از علما هستم! من عالم تمامم! پرسیدند چطور عالمی هستی تو با این همه فضلت؟! گفت مگر نمیگویید: لا ادری نصف العلم؟! گفتند: آری. گفت من هم لا ادریم و هم ولد العالم و ولد العالم هم نصف العالم! نصف به اضافه نصف هم میشود عالم تمام!😁 میدانم خیلی خنده نداشت ولی خالی از ادخال سرور هم نبود!
#ابجد
#حروف_ابجد
#طالع_بینی
#نام_گذاری
باسمه تبارک و تعالی (27)
«آیا شیعه امامی بیت الکذب است؟!»
🔵به یکی از دوستان فاضل به منظوری پیشنهاد کردم آثار جاحظ را مطالعه کند. مدّتی بعد دیدم ایشان با قیمتی غیر معقول کتاب «القول فی البغال» جاحظ را خریده بود؛
🔷ایشان به دلیل پول زیادی که در نمایشگاه داده بود و هم به دلیل سنخ مطالب این کتاب حسابی در ذوقش خورده بود! به من داد و گفت اگر میتوانی یک فائده ای از آن بیرون بیاور تا به تعبیر من تسکینی بر جیب داغدیده ام باشد!😊
🔶من هم گفتم منظورم مجموعه رسائل جاحظ بود که با هم چاپ شده و واقعا برای محقّقین نکات بسیار مهمّ تاریخی و فوائد فراوان دارد؛ با این وصف کتاب را یک دور سریع خواندم.
🔻راستش هنوز خیلی ها نمیدانند مطالعه کردن انواعی دارد! یکی از انواع آن خواندن متجسّسانه است که در آن دنبال نکته جدید و حرف تازه میگردیم. خصوصیت این نوع مطالعه سرعت بسیار زیاد از جهتی و دقّت بسیار زیاد روی برخی نکات از جهت دیگر است. دو امری که در بادی امر لا یجتمعان هستند ولی برای آشنایان با سنخ مطالعات متجسّسانه خیلی هم یجتمعان هستند🔺
🔸فوائدی از این کتاب برای خودم فیش برداری کردم. امروز در میز مطالعه این کتاب را دیدم و یاد این دوستمان افتادم و برای اینکه ناراحتی این دوست عزیزمان هم مقداری کمتر شود به ذهنم خطور کرد یکی از این فوائد را بذل کنم!
🙏همینطور اگر ثوابی داشته باشد آن را به روح اموات این دوست عزیزمان که فعلا در مشهد مقدّس میهمان ایشان شده ام هدیه میکنم.
🔴جاحظ در موضعی از این کتاب این حکایت را نقل میکند که عائشه که فتنه اش وقتی بر روی جمل نشسته بود در کلّ تاریخ ثبت شد یکبار هم خواست همین فتنه را در سواری بر یک قاطر یا همان بغله تجربه کند؛ جاحظ به همین مناسبت این داستان را در این کتاب آورده:
📖قالوا وقع بین حیّین من قریش منازعة فخرجت عائشة أمّ المؤمنین رضی الله عنها علی بغلة فلقیها ابن أبی عتیق فقال: «الی أین جعلت فداک»؟ قالت: «أصلِح بین هذین الحیّین» قال: «واللّه ما غسلنا رؤوسنا من یوم الجمل فکیف إن قیل: یوم البغل» فضحکت و انصرفت!
🔷جاحظ شروع به نقد این نقل کرده و مطالب جالب توجّهی در شیوه نقد و برخی نکات تاریخی بسیار مهمّ در این زمینه می آورد که تنها ابتدای کلام وی را در اینجا ذکر میکنم:
📖هذا حفظک الله حدیث مصنوع و من تولید الروافض فظنّ الّذی ولّد هذا الحدیث أنّه إذا أضافه الی ابن أبی عتیق و جعله نادرة و ملحة أنّه سیشیع ...
🔴مطلبی که میخواهم بگویم برای بسیاری از مطّلعین با نوع مواجهه علمای عامه با شیعیان در طول تاریخ آشناست. بارها با زبانهای مختلف شیعه و مخصوصا رافضه را متّهم به دروغگویی و کذب میکنند.
👈در اینجا نیز جاحظ که خود ادیبی تواناست تعبیر جالب «تولید الروافض» را به کار برده است. این تعبیر را جای دیگر در تعابیر عربی و کتبی که مطالعه کردم و حتّی در جستوجویی که نمودم پیدا نکردم. شاید از ابتکارات خود جاحظ باشد. در درس استاد آیت الله مددی حفظه الله تعالی خیلی از این تعبیر در جاهای مختلف استفاده میکرد. تعبیر خوبی در وادی منقولات میتواند باشد.
🔴بنده زمان مطالعاتم بارها با این اتّهام از سوی عامّه مواجه شدم. آنقدر بسامد این اتّهام زیاد است که انسان را به فکر فرو میبرد. ماجرا چیست؟ مواردی که فعلا با ضیق مجال به یاد دارم اینهاست:
📖جاحظ در عثمانیة میگوید: «و لقد کان الرجل من أصحاب الآثار یظنّ به التشیّع فیترک و یتّهم عند أهل العلم حتّی أنّه کان یطویه و یستره أکثر ممّا یستر السوء یکون بجلده».
📖قرطبی جایی در تفسیرش میگوید: «هذا التأويل عليها من أكاذيب الشيعة المبتدعة وتشنيعاتهم ، سبحانك هذا بهتان عظيم!»
📖و شهرستانی نیز در الملل و النحل جایی میگوید: «أكاذيب الروافض كثيرة»
📖ابن تیمیه در دقائق التفسیر در جایی میگوید: « ويروون أحاديث مكذوبة من جنس أكاذيب الرافضة» و در موضع دیگر میگوید: «لیس في الطوائف المنتسبة إلى القبلة أعظم افتراء للكذب على الله وتكذيبا بالحق من المنتسب إلى التشيع ولهذا لا يوجد الغلو في طائفة أكثر مما يوجد فيهم ومنهم من ادعى إلهية البشر وادعى النبوة في غير النبي صلى الله عليه وسلم وادعى العصمة في الأئمة ونحو ذلك مما هو أعظم مما يوجد في سائر الطوائف واتفق أهل العلم على أن الكذب ليس في طائفة من الطوائف المنتسبين إلى القبلة أكثر منه فيهم»
📖 در رسائل خود در جایی درمذمّت فرقه احمدیة و دروغگویی آنها این فرقه را در این امر شبیه رافضه میداند!: «يا شبه الرافضة يا بيت الكذب - فإن فيهم من الغلو والشرك والمروق عن الشريعة ما شاركوا به الرافضة في بعض صفاتهم وفيهم من الكذب ما قد يقاربون به الرافضة في ذلك أو يساوونهم أو يزيدون عليهم فإنهم من أكذب الطوائف»
📖شاگرد ابن تیمیه، ذهبی نیز در مورد شیعه میگوید: «الکذب شعارهم و التقیة و النفاق دثارهم فیکف یقبل نقل من هذا حاله؟! حاشا و کلّا!»
📖زیلعی نیز در نصب الرایة در موضعی میگوید: «الشيعة ترى الجهر وهم اكذب الطوائف فوضعوا في ذلك أحاديث»
📖در بعضی از کتب دیدم که به احمد بن حنبل نسبت داده شده که گفته: « لو أقسم رجل أن لا يكلم أحمقا ثم كلم رافضياً لقلت إنه حنث . . وقد اتفق أهل العلم بالنقل والرواية والإسناد على أن الرافضة أكذب الطوائف ، والكذب فيهم قديم ، ولهذا كان أئمة الإسلام يعلمون امتيازهم بكثرة الكذب»!
📖آلوسی به همین مناسبت شیعه امامی را ملقّب به بیت الکذب کرده و بارها در تفسیر روح المعانی از آنها با این تعبیر زننده یاد میکند! مثلا در جلد 4 میگوید: «نسب بيت الكذب إلى الصادق ...» و یا در جلد 5: «الظاهر أنها لم تثبت و لم يروها إلا الشيعة و هم بيت الكذب» و در جلد 6: « و روى الإمامية و هم بيت الكذب عن أبي جعفر و أبي عبد اللّه ...» و در جلد8 « هي من أبيات الشيعة بيت الكذب، و كم لهم مثل هذه المكائد ...» و در جلد9: «روت الإمامية و هم بيت الكذب عن أبي جعفر» و...
🔶این دست عبارات زننده در متّهم کردن شیعه بسیار است. آیا صرفا تکرار یک اتّهام است و یا وسیله ای برای مشوّه کردن چهره شیعه یا میتوان ریشه هایی برای این ادّعاء برشمرد؛ فعلا به عنوان فرضیات اوّلیه برخی ریشه های احتمالی این اتّهام را فهرست میکنم و در ادامه به آنچه مهمترین عامل این اتّهام است اشاره میکنم؛ از جمله مناشئ این اتّهام میتوان به این موارد اشاره نمود:
🔸اول: «عدم انس با رجال شیعه»🔸
در واقع به دلیل تفرقه و عدم مراوده و مجالست علماء عامه و شیعه زمینه برای سوء تفاهم و عدم انس با رجال شیعه از سوی عامه زیاد بوده و در همین فضا به محض کوچکترین نشانه های ضعفی در نگاه عامه به سادگی اتّهام کذب نموده اند.
🔸دوم: «عدم نیاز به رجال شیعه»🔸
عامه به دلیل کثرت روایات و روات هم مذهب خود احساس نیازی نسبت به روایات شیعه از پیامبر و ائمه علیهم السلام نداشته و به خاطر همین نوعی طغیان ادراکی برخاسته از توهّم استغناء نموده و متّهم کردن رجال شیعه به کذب برای ایشان ساده شده است. به همین دلیل است که وقتی به روایات برخی تابعین و اعاظم شیعه نیازمند شده اند مانند آنچه ذهبی ذیل نام ابان بن تغلب آورده سعی در توجیه نقل روایات از برخی روات شیعی نموده اند!
🔸سوم: «تقیه شدید ائمه علیهم السلام»🔸
حقیقتا تقیه ائمه علیهم السلام و هوشمندی این پدیده عجیب در تاریخ شیعه بسیار خیره کننده است. هنوز هم طوائف عامه ضمن تفکیک بین ائمه شیعه علیهم السلام و خود شیعه قائلند که ائمه شیعه علیهم السلام خود از علماء عامه هستند! و این شیعه است که بر آنها دروغ بسته است! در همین فضا تقیه حضرات علیهم السلام و احیانا صدور روایاتی از جانب ایشان در ردّ برخی ادّعاهای شیعه خیلی برای عامه چشمگیر بوده است. همین امر باعث سهولت این اتّهام بر شیعه از جانب عامه شده است.
🔸چهارم: «خود فریبی عامه برای در نیافتادن با ائمه اهل البیت علیهم السلام»🔸
یکی از مهمترین زمینه ها برای شیوع اتّهام دروغگویی شیعه در واقع به نوعی خود فریبی ادراکی و فرار عقیدتی برمیگردد. در واقع دروغگو بودن شیعه یک نظریه کلامی تاریخی برای توجیه امری بسیار مهم است که اساس مذهب عامه را میلرزاند. حبّ اهل البیت علیهم السلام و همینطور عمق اخلاص و علم ایشان بر نوع طوائف اسلامی از مسلّمات است و اساسا چطور میتوان در مذهبی اعقاب رسول آن مذهب را بیگانه برشمرد آن هم با صراحت آیات و روایات در ضرورت محبّت به آنها و رجوع به آنها! از اینجا بود که اساسا عامه تمایل نداشتند ببیند ائمه علیهم السلام خلاف مذهب آنها را معتقدند لذا برای اینکه با ائمه علیهم السلام درگیر نشوند به صورت نیمه خودآگاه با شیعیان درگیر شدند و آنها را متّهم به دروغگویی نمودند. تقیه نیز سببی برای تسهیل این خودفریبی شد والا بر هیچ منصفی پوشیده نیست که نمیتوان بین مذهب امام صادق علیه السلام و شیعیان ایشان و پیروان اصلی ایشان تفکیک اینچنینی قائل شد. به عبارتی اگر شیعه را متّهم به کذب نکنند چه کنند؟!
یادم هست استاد مددی یکبار همین نکته را در پدیده تضعیف و تکذیب غیر عادی راویان روایات جابر جعفی در فضای شیعه مطرح نمودند.